غاده السمان؛ اسطوره‌ی که با قلم خود از زنان دفاع کرد

11 ساعت قبل
زمان مطالعه 5 دقیقه

غاده السمان روزنامه‌نگار، رمان‌نویس و شاعر مشهور سوری و یکی از شجاع‌ترین زنان سوریه است که علی‌رغم تعصب و تبعیض شدید نسبت به زنان در جوامع عرب، به‌عنوان یک نویسنده توانمند به رسمیت شناخته شد. غاده السمان در دوران زندگی خود آثار زیادی به تالیف رسانده که بسیاری از این آثار به چندین زبان ترجمه شده است.

غاده السمان در سال ۱۹۴۲ در یک خانواده‌ی برجسته و محافظه‌کار سوری متولد شد. پدرش احمد السمان، رییس دانشگاه سوریه بود و به سبب مرگ زود هنگام همسرش، به‌تنهایی عهده‌دار تعلیم و تربیت دخترش شد. دیدگاه‌ها و علایق پدر تاثیری زیادی بر او داشت. غاده السمان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دمشق سپری کرد. او دختری با اراده بود و علی‌رغم میل پدرش برای تحصیل در رشته پزشکی، در دانشگاه سوریه به تحصیل ادبیات انگلیسی پرداخت. پس از اخذ مدرک کارشناسی به بیروت رفت و تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آمریکایی بیروت ادامه داد. سپس به لندن رفت و در رشته‌ی ادبیات انگلیسی دانشگاه لندن دکترا گرفت. تمایل به داشتن استقلال مالی باعث شد که غاده السمان در زمان تحصیل شروع به کار کند. مدتی در کتابخانه کالج مشغول شد و برای مدتی در یکی از مدارس متوسطه دمشق به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. بعدها مشاغلی نظیر تدریس در دانشگاه، روزنامه‌نگاری وگویندگی رادیو را نیز تجربه کرد. در سال ۱۹۶۶ به دلیل اظهارات ضداستبدادی به سه ماه زندان محکوم شد و پس از آزادی مخفیانه از کشور خارج شد. او سال‌های زیادی را صرف کار، زندگی و سفر در کشورهای مختلف کرد و سرانجام در بیروت اقامت گزید. این سفرها باب آشنایی او با سرچشمه های ادبی جهان و جهان ادبی خودش بود. غاده السمان نویسندگی را در سال ۱۹۶۰ آغاز کرد و اولین داستان خود را در روزنامه الاخبار سوریه منتشر ساخت. سپس اقدام به انتشار داستان‌های کوتاه در روزنامه‌های عربی، به ویژه مجله لبنانی الاصبوع العربی نمود. اولین کتاب داستان کوتاه او با نام «چشمان تو سرنوشت من است» در سال ۱۹۶۲ منتشر شد و نقدهای خوبی دریافت کرد. در بیروت دریایی نیست۱۹۶۵، شام غریبان ۱۹۶۵ و کوچ بندرهای قدیمی ۱۹۷۳ از دیگر آثار داستانی کوتاه او هستند.

اولین رمان غادة السمان به نام بیروت ۷۵ در اواخر سال ۱۹۷۴ منتشر شد که به شرح مشکلات جامعه بیروت می‌پردازد. کابوس‌های بیروت ۱۹۷۷ و شام میلیاردی ۱۹۸۶ از دیگر کتابهای غاده السمان هستند که به عقیده برخی از منتقدان او را به یکی از برجسته‌ترین نویسندگان مدرن عرب مبدل ساختند. غاده السمان یکی از پرکارترین نویسندگان زن جهان عرب است. او بیش از سی کتاب در ژانرهای مختلف منتشر ساخته که بسیاری از آن‌ها به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده‌اند. غاده با شناخت حقوق و آزادی‌های زنان در جامعه اروپایی و مقایسه آن با جوامع عرب، به بیان صادقانه و صریح ایده‌های آزادی و برابری جنسیتی در متون خود پرداخت. غاده السمان در سال ۱۹۷۰ با دکتر بشیر الدعوق، صاحب انتشارات دارالطلیعه ازدواج کرد و صاحب  پسری به نام حازم شد. او از سال ۱۹۸۴ در پاریس زندگی می‌کند. غاده در سال ۱۹۷۷ شرکت انتشاراتی خود را تأسیس کرد تا به نوشتن نظرات خود بدون سانسور ادامه دهد.

غاده السمان از شاعران نهضت نو شعر عربی است  که در اشعار خود از گونه‌های ادبی و فنون زبانی مانند آشنایی‌زدایی استفاده کرده است.

غاده السمان در ادبیات عرب بیشتر به‌عنوان یک نویسنده شناخته می‌شود. اما در زمینه‌ی شعر نیز دارای آثار بی‌نظیری است. جنسیت، عشق به‌عنوان یک نیاز زنانه و تبعیض‌ستیزی، اصلی‌ترین مضامین شعری این زن آزادی‌خواه هستند. او در اشعار خود مانند یک منتقد اجتماعی به مبارزه با بی‌عدالتی، تبعیض، تنهایی و رنج زنان می‌پردازد و اسارت زنان بواسطه‌ی عشق و ازدواج در جوامع شرقی را به سخره می‌گیرد.

کتاب های غاده السمان:

کتاب در بیروت دریایی نیست

کتاب جغد روشنفکر

کتاب کابوس های بیروت

کتاب زنی عاشق زیر باران

کتاب تپش های شیدایی

کتاب دوران عاشقی

کتاب دانوب خاکستری

کتاب بیروت ۷۵

کتاب جاده جنون

کتاب جنون شهری است دارد

کتاب عشق از سویدای دل

کتاب علیه تو اعلان عشق می‌دهم

کتاب زنی عاشق در میان دوات

کتاب ابدیت، لحظه عشق

کتاب عاشق آزادی

کتاب با این همه عاشقت بود‌ه‌ام

کتاب در بند کردن رنگینکمان

کتاب رقص با جغد

کتاب غمنامه برای یاسمین ها

کتاب معشوق مجازی

مجموعه‌ی شعر عاشق آزادی، آخرین اثر غاده‌السمان است و در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. بخشی از اشعار موجود در این اثر به درد فراغ او از همسرش اختصاص دارد چرا که این کتاب شعر، پس از فوت همسر غاده‌السمان، دکتر بشیر داعوق نوشته شده است. او در این کتاب به ستایش عشق و آزادی و به توصیف غربت از وطن و هجران می‌پردازد.

کتاب دانوب خاکستری، شش داستان برگزیده از کتاب‌های کوچ لنگرگاه قدیمی و شام غریبان است.
در این داستان‌ها درباره‌ی پیامدهای شکست جنگ شش روزه سخن گفته می‌شود. این کتاب ۵ راوی زن و یک راوی مرد دارد که در هر داستان، از دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های خود سخن می‌گویند؛ دغدغه‌هایی از جنس هویت، میهن، تعلق و زنانگی سرکوب‌شده.
این شش داستان با یک‌دیگر اشتراک مهمی دارند؛ زیرا همگی روایتگر درد و رنج جامعه عرب در دهه هفتاد و هشتاد میلادی اند.

قسمتی از داستان:

رادیو را در حالی ترک کردم که هزاران سوال در دلم می‌جوشید، اما هنوز حکومت و نظام را مقدس می‌دانستم و باور داشتم که حق همواره با وطن است و حازم تجسم زنده اقتدار نظام.
منتظر دیدار شبانه با حازم ماندم. از او پرسیدم: «چرا مردم را فریب دادیم؟ چرا بیانیه‌های دروغین پخش کردیم؟ چرا حالا بر شکست سرپوش می‌گذاریم؟..چرا؟..چرا؟
بر سرم فریاد زد: « پس تو هم مزدوری..!»
با خشم گفتم:«چرا فکرکردن به کشور به معنای مزدوری است؟ من فکر می‌کنم، پس مزدورم؟!… »
شرافت زن برایشان مهم‌تر از شرافتِ زمین است. با اختراعِ بی‌آبرویی‌های کوچک و صحبت از تن، خود را از یاد بی‌آبرویی بزرگ، یعنی شکست وطن، خلاص می‌کنند. برای مردان کشور من شکست خفت‌بار و عقب‌نشینی آرام و بی‌صدا از میدانِ جنگ آسان‌تر است از شکست و عقب‌نشینی از بستر یک زن.

بیروت ۷۵، داستان ۵ مسافر است که از دمشق عازم بیروت شده‌اند و مقصد مشترکی دارند. فرح، یاسمینه، ابومصطفی، ابوملا و طعان در یک خودرو نشسته‌اند اما با یک‌دیگر صحبتی نمی‌کنند؛ روند داستان این‌گونه است که همه ۵ شخصیت، سرنوشت غمناکی پیدا می‌کنند.
بیروت شهری مملوء از تضادها، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های ساختاری است؛ بیروت را عروس شهرهای خاورمیانه می‌شناسند اما این عبارت برای ثروتمندان و فرادستان صادق است. به نظر منتقدان، غاده‌السمان در این داستان، وقوع جنگ داخلی لبنان را پیش‌بینی کرده است. شخصیت‌های زن بیروت ۷۵، یعنی فرح و یاسمینه نماد زنان عرب‌اند که در جست‌وجوی آزادی و دستیابی به رهایی، تلاش می‌کنند اما سرنوشت خوبی ندارند. در بیروت ۷۵، بسیاری از مهاجران در جست‌وجوی رفاه و آزادی به این شهر آمده‌اند؛ ولی نتوانسته‌اند به اهدافشان دست یابند. در این داستان، علل و زمینه‌های شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان، به‌گونه‌ای ظریف و به شکلی نمادین، به نثر درآمده است.

قسمتی از روایت:

به بیروت که آمدم، قد و بالایم بلندتر از شب بود. سرتاسر دریا هم کوچک‌تر از آن بود که بسترم شود. چادر تاریکی که با ستاره‌ها سوراخ سوراخ شده بود، تنگ‌تر از آن لود که سوداهایم را در بر بگیرد. اما حالا چه..بیروت از پیش چشمم کنار رفته و مرا مثل یک گوش‌ماهی تو خالی به ساحل تف کرده‌‌است. پیوسته صدایی می‌شنوم که در من زار می‌زند، صدایی مثل صدای گوش ماهی.آه بیروت، چه شد، چه شد؟

مصطفی لجوجانه پرسید: « تا حالا یکبار هم شده از مرگ یک ماهی غصه‌ات بگیرد و به ناله‌اش رحم کنی و به دریا برش گردانی؟»
پدرش گفت: «من فقط صدای ناله تو و ده برادر گرسنه‌ات را می‌شنوم.»
مصطفی هم شرمنده شد و هم خود را سیاه‌بخت دید.

نوینسده: قدسیه امینی

لینک کوتاه : https://gowharshadmedia.com/?p=19689
اشتراک گذاری

نظرت را بنویس!

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

نظرات
هنوز نظری وجود ندارد