دیدبان حقوق بشر به تصویب قانون امر به معروف و نهی از منکر توسط ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر حکومت فعلی واکنش نشان داده و میگوید که این قانون شخصیت و استقلالیت زنان و دختران افغانستان را مورد حمله قرار میدهد. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که این قانون به حذف بیشتر زنان و دختران از جامعه کمک میکند. دیدبان حقوق بشر تاکید کرد که این اقدام حکومت سرپرست تبعیض فاحش جنسی است و زنان و دختران را بیشتر آسیبپذیر میسازد. این در حالی است که ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر حکومت سرپرست بهتازگی قانون «امر به معروف و نهی از منکر» را توشیح کرده و این قانون اکنون نافذ است. این قانون شامل یک مقدمه، چهار فصل و ۳۵ ماده است. باید گفت که مادهی سیزدهم این قانون که دارای هشت بند است به «احکام مربوط به حجاب زن» اختصاص داده شده است. براساس قانون اعلام شده، در بند اول این ماده آمده است که «ستر تمام بدن زن لازمی است»، در بند دوم هم ذکر شده است که «پنهان کردن روی زن به سبب ترس از فتنه، ضروری است و در بند سوم آن تاکید شده که «صدای زنان (بلند خواندن آهنگها، نعتها و قرائت در مجمع) عورت است.» همچنین در بند چهارم این ماده آمده است که «لباس زنان نازک، کوتاه و چسپ نباشد»، در بند پنجم آمده است که «زنان مسلمان مکلفاند که بدن و روی خویش را از مردان نامحرم پنهان کنند» و در بند ششم هم آمده است که «ستر زنان مسلمان و صالح از زنان کافر و فاسق از ترس فتنه واجب» است. این قانون واکنشهایی را نیز در پی داشته است. با این وجود، مسوولان حکومت فعلی واکنشهای بینالمللی نسبت به تصویت این قانون را «گستاخی» خواندند.
برچسب: شخصیت
علل بروز این اختلال تا کنون بصورت مشخص شناسایی نشده است اما علاوه بر عوامل محیطی، مانند سابقهی کودک آزاری یا غفلت، اختلال شخصیت مرزی میتواند با عوامل زیر مرتبط باشد: ژنتیک: برخی مطالعات نشان میدهند که اختلال شخصیت میتواند عارضهی ارثی باشد یا بصورت قوی با سایر اختلالات و سطح سلامت خانواده در ارتباط باشد. ناهنجاریهای مغزی: تحقیقات تغییراتی را در نواحی خاصی از مغز نشان داده که در تنظیم احساسات، تکانشگری و پرخاشگری دخیل است. علاوه بر این، برخی از مواد شیمیایی مغز مانند سروتونین که به تنظیم خلق و خو در افراد کمک میکند، ممکن است به درستی عمل نکند. عوامل خطر ساز شخصیت مرزی: برخی از عوامل که با توسعه و رشد شخصیت در ارتباط هستند، میتوانند خطر ابتلا به اختلال شخصیت مرزی را افزایش دهند که شامل موارد زیر میباشند: استعداد ارثی: اگر یکی از بستگان نزدیک به شما، یعنی والدین و یا خواهر و برادر به این اختلال یا اختلالی مشابه دچار باشد، ممکن است برای شما نیز ریسک بالاتری برای ابتلا به آن بوجود بیاید. کودکی پر استرس و ناایمن: بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال گزارشهایی مشابه مبنی بر دوران کودکی استرسزا، اتفاقات آزار جنسی و یا غفلت از سوی مراقبین و والدین را دارا هستند. برخی از افراد در جوانی والدین و یا مراقبین خود را به دلیل سوءمصرف مواد و یا سایر مشکلات از دست داده اند و یا از آنها جدا شده اند. برخی دیگر نیز در معرض درگیریهای خصمانه و خشونتهای خانوادگی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم قرار گرفته اند. عوارض اختلال شخصیت مرزی: ابتلا به این اختلال میتواند به بسیاری از جوانب زندگی آسیب بزند. این اختلال میتواند روی روابط عاشقانه، مسائل شغلی، مدرسه، فعالیتهای اجتماعی و خودانگاره شخص تاثیرات منفی بر جای بگذارد و در نتیجه به وضعیتهای زیر منجر میشود: تغییر شغل یا از دست دادن مکرر شغل پایان دادن به تحصیلات در میانهی مسیر و یا ترک تحصیل درگیری با مسائل و رویدادهای حقوقی مختلف روابط پر از تعارض، استرس زناشویی و یا طلاق آسیب رساندن به خود، مانند خودزنی و یا بستری شدن در بیمارستان به صورت مکرر درگیر شدن در روابط همراه با سوءاستفاده درگیریهای فیزیکی به دلیل رفتارهای تکانشگری و مخاطره آمیز تلاش برای خودکشی و یا انجام آن فرد مبتلا به شخصیت مرزی ممکن است علاوه بر رویارویی با موارد بالا به سایر اختلالات سلامت روان نیز دچار شود که در ادامه نام میبریم: افسردگی سوءمصرف مواد و یا الکل اختلالات اضطرابی اختلالات خواب و اشتها اختلال دوقطبی اختلال استرس پس از سانحه یا (PTSD) اختلال کمبود توجه بیش فعالی یا (ADHD) سایر اختلالات روانی که میتوانند با اختلال شخصیت مرزی همپوشانی داشته باشند. تشخیص اختلال شخصیت مرزی: اجرای مصاحبههای روانشناسی توسط فرد متخصص یا درمانگر سلامت روان ارزیابی روان شناختی شامل اجرای پرسشنامهها بررسی تاریخچهی پزشکی خانوادگی و فردی صحبت و بررسی روی علائم و نشانهها راهکارهای درمانی برای اختلال شخصیت مرزی: برای درمان این اختلال بصورت عمده از مشاوره و رواندرمانی کار گرفته میشود. اما در مواردی نیز ممکن است به استفاده از دارو نیز نیاز پیدا شود و در صورتی که وضعیت فرد مبتلا وخیم گزارش شود به گونهای که زندگی و حیات او در خطر باشد، بستری شدن در بیمارستان نیز توصیه خواهد شد. درمان میتواند به شما کمک کند مهارتهایی را برای کنار آمدن و مدیریت بیماری خود بیاموزید. همچنین لازم است برای سایر اختلالات روان که اغلب با اختلال شخصیت مرزی رخ میدهند، مانند افسردگی، سوءمصرف مواد و غیره نیز تحت درمان قرار بگیرید. با درمان میتوانید احساس بهتر و نگاه روشنتری به زندگی داشته باشید و قطعا از جریان تیره و تار زمان بیماریتان رها خواهید شد. روان درمانی: روان درمانی که گفتگو درمانی نیز نامیده میشود، یک رویکرد درمانی بنیادی برای اختلال شخصیت مرزی است درمانگر ممکن است برای بهبودی شما و رسیدن به نتیجهی مطلوب تغییراتی در نوع درمان ایجاد کند. هدف روان درمانی این است که به شما در موارد زیر کمک کند: روی تواناییهای فعلی خود برای داشتن عملکرد بهتر در زندگی تان تمرکز کنید. یاد بگیرید که احساسات ناراحت کننده را مدیریت کنید. به شما کمک میکند که با مشاهده کردن احساسات به جای عمل کردن بر اساس احساسات، تکانشگری خود را کاهش دهید. با آگاهی از احساسات خود و دیگران روی بهبود روابط کار کنید. درمورد اختلال شخصیت مرزی بیاموزید و اگاهی کسب کنید. وضوح بینش شما درمورد مشکلتان دارو درمانی: اگرچه هیچ دارویی توسط (FDA) به صورت خاص و مشخص برای درمان اختلال شخصیت مرزی تایید نشده است اما برخی داروها ممکن است به کاهش علائم یا مشکلات همزمان مانند افسردگی، تکانشگری، پرخاشگری یا اضطراب کمک کنند. داروها میتوانند شامل داروهای ضدافسردگی، ضد روان پریشی یا داروهای تثبیت کنندهی خلق و خو باشند. درمورد مصرف دارو به هیچ عنوان به صورت سرخود عمل نکنید و به تجویز متخصص مربرطه و با مشورت لازم انجام دهید. رویارویی و حمایت: شما علاوه بر دریافت درمانهای حرفهای میتوانید با اقدامات زیر نیز به کاهش علائم خود بپردازید که در مسیر بهبود خود تاثیر مثبتی داشته باشید: درمورد این اختلال آگاهی کسب کنید یادبگیرید علائم و محرکات خود را تشخیص دهید به جلسات درمانی خود پایبند بمانید و با برنامه به پیش بروید با درمانگرتان همکاری لازم را داشته باشید برای سایر مشکلات مرتبط اقدام کنید و تحت درمان قرار بگیرید به نزدیکان خود در روند درمان مشارکت دهید و درخواست حمایت خود را مطرح کنید بیاموزید تا احساسات خود را بجای سرکوب کردن بیان کنید از تکنیکهای مراقبه و مدیتیشن استفاده کنید درمورد افکار دیگران در ذهنتان فرضیههای غیرواقعی نسازید یک سبک زندگی سالم و برنامهی منظم روزانه را دنبال کنید خودتان را بخاطر ابتلا به این اختلال سرزنش نکنید اما مسئولیت رفتارهایتان را بصورت مسئولانه بپذیرید سخن پایانی: ما به عنوان اعضایی از یک خانواده، گروه و یا جمعیت اجتماعی در قبال یکدیگر مسئولیتهایی داریم و چه بهتر که این بار مسئولیتی را با حمایت روانی و پشتیبانی عاطفی جامهی عمل بپوشانیم تا شاهد جامعه و دنیایی سالمتر و شادتر باشیم زیرا ما همه به یکدیگر نیاز داشته و از روابط و رفتارهای یکدیگر متاثر میشویم. پس با آگاهی از این موضوع سعی کنیم تا حامیان بهتری برای هم باشیم. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
در بخش اول این مقاله با موضوع سوءاستفاده روانی به چالشهای موجود در یک رابطهی عاطفی پرداختیم و حال در بخش دوم با موضوع بهرهکشی عاطفی به شرح جزئیات مربوط به این موضوع میپردازیم؛ اینکه چگونه افراد با رفتار و افکارشان میتوانند تبدیل به شخصیتهایی شوند که میتوانند کاملا مصنوعی و غیر واقعی باشند و از این طریق به سلامت روابط آسیب بزنند. بسیاری از ما در طول زندگیمان ممکن است با مواردی از بهرهکشی عاطفی روبرو و یا درگیر آن شویم؛ یک فرد که ما از اصطلاح " قربانی " درمورد او استفاده میکنیم از ما بهرهکشی میکند و زمانی که دیگر احساس نیاز نداشته باشد و نیازهای عاطفی خود را برآورده کند ما را به حال خودمان رها کرده و یا در حالت تعلیق در یک برزخ رفتاری نگه میدارد. یکی از تئوریها و یا نظریههای متداول در تفسیر ارتباط متقابل میان افراد، تئوری بازیها و شخصیتهای سه گانۀ ناجی، قربانی و فرد آزاردهنده است. این سه شخصیت میتوانند به سرعت در بین افراد تغییر کنند و درصورتی که فرد متوجه وضعیت و موقعیت خود در رابطه شود، ممکن است سریعا بین ناجی، قربانی و فردآزاردهنده تغییر حالت دهد، در ادامه ما به توضیح و تفصیل این سه شخصیت میپردازیم تا متوجه شویم که این شخصیتها کدام اند؟ شخصیت ناجی: ناجی یا نجات دهنده آن کسی هست که مدام تلاش دارد تا با تواناییها و پتانسیلهایی که دارد مشکلات دیگران را حل کند اما کسانی که این نقش را بازی میکنند لزوما از تواناییهای روانی و عاطفی بالایی برخودار نیستند بلکه ممکن است کاملا موضوع برعکس باشد و آنها از ضعفهای شخصیتی و روانی به شدت در حال رنج بردن باشند و از طریق حمل کردن این نقش سعی در پوشش دادن به این ضعفها دارند. اینکه این دست از افراد ممکن است چه نوع پیش زمینهی رفتاری و یا چه طرحوارههای ذهنی داشته باشند مستقیما بر نوع و شدت عملکرد آنها تاثیرگذار میباشد. برای مثال گاهی افراد به علت ترس از انزوا و تنها ماندن ممکن است به تدریج در نقش یک ناجی فرو بروند و این موضوع ریشه در احساس طرد شدگی آن فرد دارد. شخصیت آزاردهنده: شخصیت آزاردهنده کسی است که از کمکها و همکاریهایی که انجام داده پشیمان است. حال این پشیمانی میتواند به دلایل گوناگون از جمله نرسیدن به نتیجه یا پایان مدنظر باشد و حالا برای جبران شرایط به دنبال آزار و اذیت شخص مقابل برآمده است در واقع میتوان گفت شخصیت آزاردهنده همان شخصیت ناجی گذشته میباشد که حالا قربانی مدنظر او دیگر بر اساس خواستههای او عمل نمیکند و برای اینکه او کنترل شرایط را از دست ندهد، تغییر شخصیت داده و تبدیل به فرد آزاردهنده شده است. البته این موضوع قابل ذکر است که شخصیت قربانی در گذشته هم میتواند به شخصیت آزاردهنده تبدیل شود به این دلیل که دیگر نمیخواهد در وضعیت گذشته خود باقی بماند و سعی دارد کنترل رابطه را به دست بگیرد. این حالات نه تنها در روابط عاطفی بین دو نفر بلکه در روابط دوستانه نیز میتوانند رخ دهند. شخصیت قربانی: شخصیت قربانی کسی است که خودش را ناامید، بازنده و تاثیرپذیر میشمارد ولی لزومی ندارد که او واقعا اینطور باشد و یا حتما دچار ضربههای روحی و یا تحت تاثیر اتفاقات ناگوار قرار گرفته باشد. همین که فرد احساس کند در زندگی خود چه در مسئلهی شغلی، عاطفی، اجتماعی و ... دچار شکستی شده است ممکن است در نقش یک قربانی قرار بگیرد، وضعیت به این صورت میباشد که قربانی نمیتواند شرایط را بپذیرد و یا با آن کنار بیاید بنابراین برای حل کشمکش درونی خود به دنبال یک ناجی میگردد و یا سعی میکند با احساس غم و اندوهی که فکر میکند دارد، طرف مقابلش را رنج دهد. افراد قربانی به دنبال ناجیهایی هستند که آنها را نجات دهند و ازآنجایی که با توجه به شرح شخصیت ناجی آنها نیز لزوما افرادی با پتانسیل مددرسانی واقعی نیستند و نمیتوانند به افرادی مشابه به خودشان کمک کنند با تمرکز بر فرد مقابل سعی در ارضای نیازهای خودشان دارند و این کار را به صورت غیر مستقیم انجام میدهند. آنها نیاز به قربانیهایی دارند که آنها را دوست داشته باشد و احساس وابستگی و نیاز را از سمت او دریافت کند زیرا شخصیت ناجی بر این باور است که دیگران ضعیف و یا ناتوان هستند و به کمک و حضور او در کنارشان نیازمندند. راه حل پایان دادن به بهرهکشی عاطفی چیست؟ بسیاری از افرادی که در نقش ناجی قرار میگیرند به جای اینکه یاد بگیرند تا در ابتدا نیازهای خودشان را برطرف کنند و مراقب خودشان باشند، وقت و انرژیشان را به شدت صرف نجات دیگران میکنند و بدون اینکه ازین موضوع آگاهی داشته باشند با تمرکز بر جهان بیرون و دیگران در تلاش برای التیام تعارضات درونی خودشان میباشند. به خاطر داشته باشید که شما نمیتوانید در نقش یک نجات دهنده قرار بگیرید مگر آنکه باور کنید در درونتان یک قربانی دارید. با این وجود ممکن است به نظر برسد برخی افراد یا قربانی هستند و یا یک ناجی. در حالت افراطی آن افرادی هستند که مدام در حالت گرفتاری قراردارند و شدیدا نیازمند به کمک دیگران هستند یا به عبارت دیگر افرادی که زندگیشان بدون کمک به دیگران معنایی نمی یابد، که بیشتر ما اغلب در بین این دو حالت بصورت متعادل تری در حالت نوسان قرارداریم و اما اینکه راهکار برای حل همهی این تعارضات چه چیزی میتواند باشد؟ در بخش سوم و مقالهی بعدی ما به معرفی راهکارهایی جهت حل این موضوعات خواهیم پرداخت. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
هیچ خانه و خانوادهای را نمیتوان یافت که مشاجرهی لفظی و یا دعوای خانوادگی را تجربه نکرده باشد. کم یا زیاد؛ به هر پیمانهای که باشد اتفاق افتاده است. حقیقت این است که گاهی اختلاف نظر یا سلیقه، برخوردهای احساساتی و توقعاتی که از فرد مقابل داریم و در نهایت بیتوجهی به آنها و انجام اشتباهات، منجر به دعوا و یا مشاجرهی لفظی میشود. در این بین شماری بر خشم خود غالب شده و مشاجره در زودترین زمان ممکن و از راه صحبت حل میشود، گاهی اما این دعوا منجر به خشونت فیزیکی شده و یکی از طرفین که از قضا زن هست، مورد لت و کوب، خشونت و یا توهین قرار میگیرد. در افغانستان در شماری از خانوادهها که تعدادشان هم کم نیست، اکثرا این زنان هستند که باید در بحث کوتاه بیایند، در غیر آن باید قهر و خشم مرد خانواده را به جان بخرند. مشاجره و دعوا به هر پیمانهای که باشد، در صورتی که کودکان شاهد آن باشند، میتواند اثرات مخربی را بر روح و روان آنها بر جای بگذارد. برای آگاهی از تاثیرات مشاجره و دعوای والدین بر کودکان، مطلب قبلی صفحه دانش خانواده را مطالعه فرمایید. بدیهی است که زن و شوهر سهم خود را در مشاجره داشته باشند، اما گاهی اوقات، اختلاف نظر از کنترل خارج میشود. گاهی والدین مسائلی را مطرح میکنند، بدون آنکه متوجه شوند، کودکان نیز به آنها گوش میدهند. یکی دوبار دعوا و بحث به این معنی نیست که به طور جبران ناپذیری به فرزندتان آسیب رساندهاید. با این حال، ممکن است بخواهید تأثیرات آنچه را که دیدهاند و شنیدهاند را کاهش دهید. اگر اختلاف نظر شما باعث بیاحترامی شد، این اقدامات را برای رسیدگی به وضعیت فرزندانتان انجام دهید: در مورد دعوا، صحبت کنید: برای کمتر کردن تاثیر دعوای والدین بر کودک باید با آنها صحبت کرده و موضوعاتی را شفاف سازی کنید. لازم نیست در مورد آنچه شما و همسرتان در مورد آن اختلاف نظر داشتید وارد جزئیات شوید، یک جلسه خانوادگی برگزار کنید و چیزی شبیه این بگویید: «من و پدرتان دیشب با هم دعوا کردیم که از کنترل خارج شد. ما در مورد چیزی که برای هر دوی ما مهم بود، نظر یکسانی نداشتیم، اما اشتباه بود که اینطور دعوا کنیم.» به فرزندان اطمینان دهید: یکی از دلایل آسیب پذیر بودن فرزندان در قبال دعوای پدر و مادر، ترس از آینده و عدم اطمینان است. به آنها یادآوری کنید که این فقط یک استدلال بود و نشان دهنده مشکلات بزرگتر نیست. پس از مشاجره با همسرتان، به فرزندانتان اطمینان دهید که شما و همسرتان همچنان همدیگر را دوست دارید و به هم احترام میگذارید و بچهها مقصر دعوا نیستند. خاتمه دادن به دعوا: مطمئن شوید که فرزندانتان درک میکنند که شما هنوز یک خانواده قوی هستید. توضیح دهید که گاهی اوقات مشاجره اتفاق میافتد و آدمها ممکن است عصبانی شوند. با این حال، همه شما با وجود اختلاف نظرها یکدیگر را دوست دارید. از فریاد زدن بر سر یکدیگر یا تهدید یکدیگر بپرهیزید، زیرا این امر میتواند تأثیر منفی بر فرزند شما بگذارد. به عنوان یک زوج متاهل، ممکن است اختلاف نظرهایی داشته باشید، اما نباید به هیچ عنوان بکدیگر بیاحترامی کنید. این خشم «خارج از کنترل» در شما یا همسرتان میتواند الگوی بدی برای فرزندان باشد و بر دیدگاههای آنها در مورد روابط و ازدواج تأثیر بگذارد. هرگز از یکدیگر سوء استفاده فیزیکی نکنید و جلوی فرزندانتان با القاب زشت صحبت نکنید. اگر نمیتوانید این کار را انجام دهید، قبل از اینکه مشاجره، زندگی شما و فرزندانتان را خراب کند، به دنبال کمک حرفهای باشید. سعی کنید مشاجرات خود را در همان دقایق نخستین آن حل کنید تا از تبدیل شدن آن به مسائل اساسی جلوگیری کنید. از کشاندن بحث برای مدت طولانی خودداری کنید. در عوض، آن را با بلوغ حل کنید و این کار را در حضور فرزندانتان انجام دهید. به این ترتیب، فرزندانتان از تجربه یاد میگیرند که اختلافات را باید بالغانه حل کرد و میتوان به راهحلی دست یافت. این اجتناب ناپذیر است که با همسرتان در مورد قوانین فرزندپروری اختلاف نظر نداشته باشید، اما مطمئن شوید که وقتی فرزندانتان در اطراف شما هستند، آن را مطرح نکنید. اطمینان حاصل کنید که هرگز کودک را در جر و بحث خود دخالت ندهید. اگر کودک این احساس را کند که باید یکی از والدین را انتخاب کند یا طرفی را انتخاب کند، ممکن است احساس تکه شدن و سردرگمی کند و در نهایت خود را برای پایان دعوا سرزنش کند. سعی کنید جلوی فرزندتان عصبانی نشوید و وقتی این کار را کردید عذرخواهی کنید. این به او میآموزد که از دست دادن عصبانیت پاسخی برای حل تعارض نیست. از بد گفتن در مورد یک شخص در مقابل فرزندتان در هنگام تبادل نظر پرهیز کنید. از به کار بردن زبان بد برای خطاب به کسی خودداری کنید. در عوض، از لحنی آرام استفاده کنید و مشکلات خود را بیان کنید. همانطور که تاثیر دعوای پدر و مادر بر کودکان را در مطلب قبلی خواندید و فهمیدید که حتی میتواند آینده و موفقیت آنها را تحت شعاع قرار دهد، به همین خاطر، والدین باید با آگاهی بیشتر از بروز هر گونه مشکل احتمالی جلوگیری کند. درگیریها و اختلافات بخشی از زندگی زناشویی است. این کاملاً قابل درک است که یک زن و شوهر ممکن است اختلاف نظر داشته باشند، اما نکته مهم این است که آنها را دوستانه حل کنند و راهحلهای سازنده ارائه دهند. والدین باید بدانند که دعوای آنها چگونه میتواند بر رفاه، جهان بینی و شخصیت فرزندانشان تأثیر بگذارد. به همین دلیل است که آنها باید اطمینان حاصل کنند که تمام دعواها و مشاجرات در جلوی کودکان به گونهای انجام میشود که تأثیر منفی بر آنها نداشته باشد. اگر تاکنون بارها مقابل فرزند و یا فرزندانتان دعوا کردهاید و آگاهی کافی از تاثیرات منفی آن بر کودک نداشتید، لطفا روزهای بعدی را اینگونه ادامه ندهید. همان ضرب المثل معروف که میگوید جلوی ضرر را از هر جا بگیرید، فایده است را فراموش نکنید. تلاش کنید از این پس مقابل فرزندانتان دعوا نکنید و اگر بر سر موضوعی خشمگین شدید، تلاش کنید آن را با صحبت کردن، حل کنید. ممکن است در ابتدا برایتان دشوار به نظر برسد، اما مطمئن باشید که عادت به حل مشکلات آن هم از راه صحبت، نه تنها روان خودتان را آرام نگه میدارد، که از سوی دیگر، فرزندانتان نیز از آن بهرمند خواهند شد.