برچسب: دانش و خانواده

23 ساعت قبل - 40 بازدید

فرزندپروری شگفت‌انگیز و سالم، تربیتی است که هم مادران و هم پدران را درگیر مشارکت فعال در زندگی کودک می‌کند. اما وقتی صحبت از فرزندپروری به میان می‌آید، گاهی اوقات احساس می‌شود که پدرها در رتبه دوم قرار دارند. به تصویر کشیدن پدران در فرهنگ عامه، کلیشه پدران را به عنوان والدینی بی‌کفایت، از نظر عاطفی جدا شده، والدین ثانوی که تقریبا به اندازه مادران‌شان برای فرزندان‌شان مهم نیستند، ترویج می‌دهد. در نتیجه، پدران اغلب تحت فشار قرار می‌گیرند که وقتی صحبت از تربیت کودک می‌شود، در صندلی عقب بنشینند و ممکن است به دلیل مواردی مانند اعتراف به اینکه به تعویض پوشک کمک می‌کنند یا ابراز علاقه به گرفتن مرخصی پدری، مورد تمسخر قرار بگیرند. بنابراین در این مقاله به نقش پدر در تربیت کودک می‌پردازیم. از نظر علمی ثابت شده است، پدرانی که در سنین رشد کودک مشارکت فعال داشته‌اند، مشکلات رفتاری کمتری دارند و از نظر اجتماعی و تحصیلی افراد بهتری هستند. نقش پدر فقط به نان‌آور بودن خانه محدود نمی‌شود و مشارکت او بر رشد کلی کودک از جمله رشد فکری، رشد نقش جنسیتی و رشد روانی تاثیر می‌گذارد. او می‌تواند به اندازه مادر مهربان و دوست داشتنی باشد. بیشتر کودکانی که رابطه صمیمی و گرمی با پدران خود دارند، تمایل دارند بزرگ شوند تا به بزرگسالانی با اعتماد به نفس بیشتر تبدیل شوند. اهمیت نقش پدر در تربیت کودک مشارکت پدر در چند دهه گذشته به طور چشم‌گیری افزایش یافته است و به طور همزمان، نقش پدران در خانواده‌هایشان از تصور پدران به عنوان نان‌آوران دور به یک شناخت جامع‌تر مبنی بر اینکه آنها والدینی برابر هستند، تکامل یافته است. در زیر 4 نکته‌ای که باید در اهمیت پدران بدانید آورده شده است: الف: پدران درگیر، تاثیر مستقیمی بر فرزندان دارند. پدر درگیر با همه معیارهای سلامت کودک، از رشد شناختیو پیشرفت تحصیلی گرفته تا عزت نفس و رفتارهای اجتماعی مرتبط است. کودکانی که با پدر درگیر رشد می‌کنند 39 درصد بیشتر احتمال دارد که نمره A کسب کنند. 60 درصد کمتر احتمال دارد که از مدرسه اخراج شوند. همچنین دو برابر احتمال دارد که به دانشگاه بروند. ب: خانواده با حمایت از پدران تقویت می‌شوند. خدمات و برنامه‌ریزی‌هایی که با هدف افزایش مهارت‌های فرزندپروری مثبت پدران، نظم و انضباط مناسب، حمایت عاطفی و مدیریت استرس انجام می‌شوند، می‌توانند تاثیر مضاعف، کاهش خطر کودک‌آزاریو افزایش عوامل محافظتی داشته باشند. در نتیجه، نه تنها کودکان می‌توانند با کاهش خطر بدرفتاری مواجه شوند، بلکه می‌توانند از مشارکت مثبت پدر نیز بهره‌مند شوند. ج: سیاست‌ها و برنامه‌های ویژه برای پدران در حال افزایش است. سرمایه گذاری‌ها در ترویج تأثیر مثبت پدران بر فرزندان و خانواده‌های خود همچنان به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد. چندین شهر و شهرستان نیز برنامه‌ریزی مبتکرانه‌ای برای پدر شدن ایجاد کرده‌اند. اکثر شهرها در حال حاضر نوعی تلاش برای هدف قرار دادن پدران در قالب طرح‌های دولتی، شبکه‌های حرفه‌ای و شاغل، همکاری های غیرانتفاعی و اجتماعی دارند. د: پدران از مشارکت خود در برنامه‌ها ارزش بسیار زیادی پیدا می‌کنند. پدران گزارش می‌دهند که می‌دانند چگونه با فرزندان خود و مادر(های) فرزندان‌شان ارتباط بهتری برقرار کنند و به دلیل مشارکت آنها احساس اعتماد به نفس و کارآمدی بیشتری به عنوان پدر دارند. پدرانی که در برنامه‌های پدری شرکت می‌کنند، ارزش زیادی در آنها پیدا می‌کنند. نقش پدر در تربیت فرزند دختر اولین مردی که وارد زندگی هر دختری می‌شود، پدر است که نماد مردانگی را برای دختر دارد. دختران هر مردی را که وارد زندگی‌شان می‌شود با پدر خود مقایسه می‌کنند. همچنین پدران نقش مهمی در عزت نفس دختران دارند. وقتی دختران اشتباهی مرتکب می‌شود، سریع کمکش نکنید و بگذارید تا خودش راه‌حلی پیدا کند. دختری که در خانواده با پدر مستبد به دنیا می‌آیند، خودش را یک قربانی می‌داند. بنابراین اگر مادری شجاع نداشته باشد، در برابر مردان با نیت بد، نمی‌تواند مقاومت کند. اگر پدر مستبدی هستید از خود بپرسید آیا بهتر نیست دخترتان در بعضی مسائل به تنهایی و مستقل تصمیم‌گیری کند؟ اگر این اجازه را به دختر خود بدهید او هم کم‌کم یاد می‌گیرد روی پای خودش بایستد. پدران مهربان و آرام همیشه مورد تحسین دختران هستند اما ممکن است از پدر سوء‌استفاده کنند. مثلا بگوید حالا که مامان با من مخافت می‌کنه، میرم از بابا اجازه می‌گیرم. احتمال اینکه دختران چنین پدرهایی یاد بگیرند با حیله‌گری زنانه از مردان به نفع خود استفاده کنند، وجود دارد. این پدران باید قوانین و محدودیت‌ها را برای دختر مشخص کنند و به او یاد بدهند که پدر و مادر برخلاف هم عمل نمی‌کنند. در صورتی که پدر عاطفه خود را به دختر نشان دهد، دختر بعدها بخاطر اعتمادی که به پدر خود دارد، از او در زمان تصمیم‌گیری‌ها مشورت می‌گیرد. اما عشق و ارتباط یک پدر واقعی با دخترش قابل شکستن نیست. با هر اتفاق و مشکلی دختر خود را تنها نمی‌گذارد. این پدر گاهی اوقات به دختر خود هم سخت‌گیری می‌کند زیرا وظایف پدری خود را به نحو احسن انجام می‌دهد. وقتی دختر حرفهای پدر خود را نمی‌پذیرد، پدر واقعی به او یاد می‌دهد که با اعضای خانواده و دیگران مشارکت داشته باشد. با نه گفتن به دختر البته با مهربانی و دلیل منطقی به او یاد می‌دهید که چطور به همسن و سالانش نه بگوید. هر قدمی که در این مسیر بردارید، ارزشمند است. نقش پدر در تربیت فرزند پسر پسرها احساسات را با مشاهده رفتار پدران خود می‌آموزند. آنها باید ببیند که شما 4 احساس اصلی خشم، ترس، غم و خوشحالی را بروز می‌دهید. پسران باید متوجه شوند که پدر هم احساسات دارد. اگر این احساسات بر پدران چیره شوند، پسر احساس امنیت خود را از دست می‌دهد. پسرها دوست دارند از لحاظ جسمی فعال باشند و مثلا با پدر خود کشتی بگیرند و به بازی‌های خشن بپردازند. آنها نمی‌توانند در برابر چنین میلی مقاومت کنند. اما برسی‌ها و مطالعات نشان می‌دهد که پسرها از این بازی‌ها یاد می‌گیرند که چگونه سرگرم باشند، چطور سر و صدا کنند و حتی عصبانی شوند. برای افراد مذکر که تستوسترون دارند این کار بسیار مهم است. اما حتما به پسر باید دهید که چه موقع متوقف شود. یک پسر تقریبا در سن 14 سالگی متوجه می‌شود که از مادر خود بزرگتر شده است و دیر یا زود به این فکر می‌افتد که او نمی‌تواند مرا مجبور به انجام کاری کند. وقتی این تفکر به مرحله عمل برسد، پسر سعی خواهد کرد با لاف‌زدن یا ترساندن بر مادرش غلبه کند. این زمان است که پدر باید وارد عمل شود و به پسر خود آموزش‌های لازم و مهم را بدهد. اینکه چگونه پسران جوان یاد می‌گیرند استقامت کنند و بر موانع زندگی غلبه کنند، بخش جدایی‌ناپذیر ورود به مردانگی است. پسرانی که هم در عادت روزمره و هم بحرانی پدران خود را تماشا می‌کنند، متوجه راهبردهای موفقی برای حل مشکلات مختلف زندگی می‌شوند. پدران از طریق مثال و تشویق به پسرانشان فضیلت استقامت را می‌آموزند. وقتی پسرش روی چیزی کار می‌کند، یک مشکل ریاضی سخت یا دوچرخه‌اش را درست می‌کند، ناامید می‌شود و می‌خواهد آن را رها کند، پدر بیشتر او را تشویق می‌کند که ادامه دهد. کمی وقت بگذارید، پشتیبان بگیرید و بفهمید که مشکل چیست، چگونه آن را حل کنید و آن را کامل ببینید. در این فرآیند، پسر در حال یادگیری مهارت‌ها، صبر و سرسختی است. #انتها

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 97 بازدید

هیچ خانه و خانواده‌ای را نمی‌توان یافت که مشاجره‌ی لفظی و یا دعوای خانوادگی را تجربه نکرده باشد. کم یا زیاد؛ به هر پیمانه‌ای که باشد اتفاق افتاده است. حقیقت این است که گاهی اختلاف نظر یا سلیقه، برخورد‌های احساساتی و توقعاتی که از فرد مقابل داریم و در نهایت بی‌توجهی به‌ آن‍‌ها و انجام اشتباهات، منجر به دعوا و یا مشاجره‌ی لفظی می‌شود. در این بین شماری بر خشم خود غالب شده و مشاجره در زودترین زمان ممکن و از راه صحبت حل می‌شود، گاهی اما این دعوا منجر به خشونت فیزیکی شده و یکی از طرفین که از قضا زن هست، مورد لت و کوب، خشونت و یا توهین قرار می‌گیرد. در افغانستان در شماری از خانواده‌ها که تعداد‌شان هم کم نیست، اکثرا این زنان هستند که باید در بحث کوتاه بیایند، در غیر آن باید قهر و خشم مرد خانواده را به جان بخرند. مشاجره و دعوا به هر پیمانه‌ای که باشد، در صورتی که کودکان شاهد آن باشند، می‌تواند اثرات مخربی را بر روح و روان آن‌ها بر جای بگذارد. برای آگاهی از تاثیرات مشاجره و دعوای والدین بر کودکان، مطلب قبلی صفحه دانش خانواده را مطالعه فرمایید. بدیهی است که زن و شوهر سهم خود را در مشاجره داشته باشند، اما گاهی اوقات، اختلاف نظر از کنترل خارج می‌شود. گاهی والدین مسائلی را مطرح می‌کنند، بدون آنکه متوجه شوند، کودکان نیز به آن‌ها گوش می‌دهند. یکی دوبار دعوا و بحث به این معنی نیست که به طور جبران ناپذیری به فرزندتان آسیب رسانده‌اید. با این حال، ممکن است بخواهید تأثیرات آنچه را که دیده‌اند و شنیده‌اند را کاهش دهید. اگر اختلاف نظر شما باعث بی‌احترامی شد، این اقدامات را برای رسیدگی به وضعیت فرزندان‌تان انجام دهید: در مورد دعوا، صحبت کنید: برای کمتر کردن تاثیر دعوای والدین بر کودک باید با آن‌ها صحبت کرده و موضوعاتی را شفاف سازی کنید. لازم نیست در مورد آنچه شما و همسرتان در مورد آن اختلاف نظر داشتید وارد جزئیات شوید، یک جلسه خانوادگی برگزار کنید و چیزی شبیه این بگویید: «من و پدرتان دیشب با هم دعوا کردیم که از کنترل خارج شد. ما در مورد چیزی که برای هر دوی ما مهم بود، نظر یکسانی نداشتیم، اما اشتباه بود که اینطور دعوا کنیم.» به فرزندان اطمینان دهید: یکی از دلایل آسیب پذیر بودن فرزندان در قبال دعوای پدر و مادر، ترس از آینده و عدم اطمینان است. به آن‌ها یادآوری کنید که این فقط یک استدلال بود و نشان دهنده مشکلات بزرگتر نیست. پس از مشاجره با همسرتان، به فرزندان‌تان اطمینان دهید که شما و همسرتان همچنان همدیگر را دوست دارید و به هم احترام می‌گذارید و بچه‌ها مقصر دعوا نیستند. خاتمه دادن به دعوا: مطمئن شوید که فرزندان‌تان درک می‌کنند که شما هنوز یک خانواده قوی هستید. توضیح دهید که گاهی اوقات مشاجره اتفاق می‌افتد و آدم‌ها ممکن است عصبانی شوند. با این حال، همه شما با وجود اختلاف نظرها یکدیگر را دوست دارید. از فریاد زدن بر سر یکدیگر یا تهدید یکدیگر بپرهیزید، زیرا این امر می‌تواند تأثیر منفی بر فرزند شما بگذارد. به عنوان یک زوج متاهل، ممکن است اختلاف نظرهایی داشته باشید، اما نباید به هیچ عنوان بکدیگر بی‌احترامی کنید. این خشم «خارج از کنترل» در شما یا همسرتان می‌تواند الگوی بدی برای فرزندان باشد و بر دیدگاه‌های آن‌ها در مورد روابط و ازدواج تأثیر بگذارد. هرگز از یکدیگر سوء استفاده فیزیکی نکنید و جلوی فرزندان‌تان با القاب زشت صحبت نکنید. اگر نمی‌توانید این کار را انجام دهید، قبل از اینکه مشاجره، زندگی شما و فرزندان‌تان را خراب کند، به دنبال کمک حرفه‌ای باشید. سعی کنید مشاجرات خود را در همان دقایق نخستین آن حل کنید تا از تبدیل شدن آن به مسائل اساسی جلوگیری کنید. از کشاندن بحث برای مدت طولانی خودداری کنید. در عوض، آن را با بلوغ حل کنید و این کار را در حضور فرزندان‌تان انجام دهید. به این ترتیب، فرزندان‌تان از تجربه یاد می‌گیرند که اختلافات را باید بالغانه حل کرد و می‌توان به راه‌حلی دست یافت. این اجتناب ناپذیر است که با همسرتان در مورد قوانین فرزندپروری اختلاف نظر نداشته باشید، اما مطمئن شوید که وقتی فرزندان‌تان در اطراف شما هستند، آن را مطرح نکنید. اطمینان حاصل کنید که هرگز کودک را در جر و بحث خود دخالت ندهید. اگر کودک این احساس را کند که باید یکی از والدین را انتخاب کند یا طرفی را انتخاب کند، ممکن است احساس تکه شدن و سردرگمی کند و در نهایت خود را برای پایان دعوا سرزنش کند. سعی کنید جلوی فرزندتان عصبانی نشوید و وقتی این کار را کردید عذرخواهی کنید. این به او می‌آموزد که از دست دادن عصبانیت پاسخی برای حل تعارض نیست. از بد گفتن در مورد یک شخص در مقابل فرزندتان در هنگام تبادل نظر پرهیز کنید. از به کار بردن زبان بد برای خطاب به کسی خودداری کنید. در عوض، از لحنی آرام استفاده کنید و مشکلات خود را بیان کنید. همانطور که  تاثیر دعوای پدر و مادر بر کودکان را در مطلب قبلی خواندید و فهمیدید که حتی می‌تواند آینده و موفقیت آن‌ها را تحت شعاع قرار دهد، به همین خاطر، والدین باید با آگاهی بیشتر از بروز هر گونه مشکل احتمالی جلوگیری کند. درگیری‌ها و اختلافات بخشی از زندگی زناشویی است. این کاملاً قابل درک است که یک زن و شوهر ممکن است اختلاف نظر داشته باشند، اما نکته مهم این است که آن‌ها را دوستانه حل کنند و راه‌حل‌های سازنده ارائه دهند. والدین باید بدانند که دعوای آن‌ها چگونه می‌تواند بر رفاه، جهان بینی و شخصیت فرزندان‌شان تأثیر بگذارد. به همین دلیل است که آن‌ها باید اطمینان حاصل کنند که تمام دعواها و مشاجرات در جلوی کودکان به گونه‌ای انجام می‌شود که تأثیر منفی بر آن‌ها نداشته باشد. اگر تاکنون بارها مقابل فرزند و یا فرزندان‌تان دعوا کرده‌اید و آگاهی کافی از تاثیرات منفی آن بر کودک نداشتید، لطفا روزهای بعدی را اینگونه ادامه ندهید. همان ضرب المثل معروف که می‌گوید جلوی ضرر را از هر جا بگیرید، فایده است را فراموش نکنید. تلاش کنید از این پس مقابل فرزندان‌تان دعوا نکنید و اگر بر سر موضوعی خشمگین شدید، تلاش کنید آن را با صحبت کردن، حل کنید. ممکن است در ابتدا برای‌‌تان دشوار به نظر برسد، اما مطمئن باشید که عادت به حل مشکلات آن هم از راه صحبت، نه تنها روان خودتان را آرام نگه می‌دارد، که از سوی دیگر، فرزندان‌تان نیز از آن بهرمند خواهند شد.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 197 بازدید

بخش بزرگ زیبایی زندگی همین است که در سایه‌ی پدر و مادری زندگی کنید که همدیگر را دوست دارند، به همدیگر احترام می‌گذارند و مهمتر، در آن خانواده، زندگی به شکل زیبایی جریان دارد. می‌توان ادعا کرد که همه دوست دارند چنین زندگی دوسداشتنی‌ای را تجربه کنند، هم مردان، هم زنان و هم فرزندان. اما نکته اینجاست که همیشه زندگی بر وفق مراد دل‌مان پیش نمی‌رود، گاهی یکی از همسران سر سازگاری ندارد و جدا می‌شود، یا یکی از همسران به هر دلیلی فوت می‌کند، یا دخالت اطرافیان و یا حتی دلایل مادی و... سبب می‌شود، خانواده با یک ستون (یا مرد یا زن) به حیاتش ادامه دهد و فرزندان از برکت وجود تنها یکی از والدین بهرمند باشند. به چنین خانوده‌ای تک والد می‌گویند و چالش‌های خاص خودش را دارد. در مقاله قبلی، به چیستی خانوده تک والد، چالش‌های والدین و فرزندان به شکل مفصل پرداختیم، در این مقاله به این موضوع می‌پردازیم که اگر پدر یا مادر به تنهایی تصمیم به پرورش فرزند و یا فرزندان بگیرند، بهترین شیوه‌ی تربیتی در چنین خانواده‌هایی چیست و چگونه باید فرزندانی تربیت کرد که در آینده افرادی با شخصیت سالم بزرگ شوند. البته باید این نکته را هم ذکر کنیم که مطالعات و همچنین بسیاری از گزارشات نشان می‌دهد که بهتر است کودکان با خانواده تک والد زندگی کنند تا خانواده متاهلی که درگیری مداوم دارند. اما باید ذکر کرد که خانواده تک سرپرست هم بسته به شرایطی که دارد، می‌تواند خوب باشد. بزرگ کردن فرزندان آن هم به تنهایی به خودی خود، نه تنها برای سرپرست بلکه برای فرزندان هم دردآور و تلخ است، اما زندگی چنین خانواده‌هایی می‌تواند بیش از آن هم تلخ شود، اگر کارشیوه‌ی درست رفتاری و تربیتی بین اعضای خانواده وجود نداشته باشد. زیرا کودکان تک سرپرست در صورت تربیت غلط، ممکن است دچار مشکلات روانی و یا هم افسردگی شوند و این یعنی آن‌ها در مسیر موفقیت باچالش‌های بسیاری مواجه خواهند شد. نباید بترسید زیرا خبر خوب این است که با مطالب روانشناسی کودکان تک والد و تجربیاتی که می‌توانید از دیگران بدست آورید، با رعایت آن‌ها به راحتی می‌توانید محیط شاد و سالمی برای فرزندان خود ایجاد کرده و آینده آن‌ها را کاملا تضمین کنید. بنا اگر شما نیز یک خانواده تک والد هستید، توصیه می‌شود ادامه مقاله را از دست ندهید. [caption id="attachment_10323" align="aligncenter" width="563"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] به فرزندان خود عشق بورزید‎‎: ازدست دادن یکی از والدین، ضربه روحی بدی به کودک وارد می‌کند. در چنین شرایط کودک را بغل کنید، ببوسیدش تا احساس فقدان پدر و یا مادر را نکند. این کار سبب می‌شود کودک احساس امنیت داشته باشد. بیاد داشته باشید حتی در دشوارترین روز‌ها عشق‌تان را از فرزندان‌تان دریغ نکنید. ممکن است بوسیدن و یا در آغوش گرفتن آن‌ها بیشتر از ده دقیقه طول نکشد، اما تاثیرات مثبتی که بر روان کودکان بر جای می‌گذارد یک عمر خواهد بود. فرزندتان را تشویق کنید تا احساسات خشمگین یا ناامید خود را در قالب کلمات بیان کنند و نشان دهید که به او گوش می‌دهید. شما می‌توانید این احساسات را بدون پذیرش رفتار نامناسب بپذیرید. به عنوان مثال هنگامی که فرزند شما بشدت عصبانی است به او بگویید: «من می‌‌بینم که عصبانی هستی، می‌توانم درکت کنم، اما فریاد زدن بر سر من اشکالی ندارد، بهتر است به آرامی مشکل را حل کنیم.» بعد از آن از فرزندتان بخواهید با شما یکجا چند نفس عمیق بکشد و بعد در مورد آن مشکل حرف بزنید. از افراد فامیل کمک بگیرید: از افراد فامیل مانند: پدربزرگ و مادربزرگ، خاله، ماما کمک بگیرید. زیرا شما نمی‌توانید تمام وقت خود را صرف مراقبت از کودک کنید؛ از طرفی کودک باید بتواند با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و بتواند با هرکسی زمانی را سپری کند. پس بهتر است زمانی را نیز دور از خانه، در کنار فامیل‌ها سپری کند. تفریح را هرگز از زندگی‌تان حذف نکنید: حتما با فرزند خود شوخی کنید و بگذارید با شما راحت و صمیمی باشد. هفته‌ای یک بار به تفریح بروید و اوقات تعطیلات را با یکدیگر بگذرانید. ثبت‌نام در کلاس‌های فوق برنامه برای کودکان مفید است: فرزندان‌تان را در کلاس‌هایی مانند: ورزش، آموزشی، هنر و زبان ثبت‌نام کنید تا با دوستان جدیدی آشنا شوند و ذهن خود را درگیر مسائل دیگر سازند و با پیدا کردن دوستان جدید، ارتباطات بهتری را تجربه کنند. این کار سبب می‌شود که مهارت اجتماعی در کودکان تقویت شود. پس انداز کنید: در خانواده‌های تک سرپرست خصوصا مادران، ممکن است تامین هزینه‌های زندگی دشوار باشد، بنابراین به کودکان خود پس انداز کردن و کاهش هزینه‌های غیر ضروری را آموزش دهید. این کار نه تنها در زندگی مشترک‌تان تاثیر مثبتی دارد بلکه یک درس بزرگ برای فرزندتان خواهد بود. منفی‌نگر نباشید: زندگی با یک پدر یا یک مادر روحیات منفی را خود به خود جذب می‌کند. بهترین کار این است که از افراد منفی‌نگر دوری کنید، به اخبار منفی توجه نکنید، با افراد منفی‌نگر ارتباط‌تان را محدود کنید و در مقابل افراد شاد و پر انرژی را وارد زندگی‌تان سازید. کودکان‌تان را تشویق کنید: اگر فرزندتان حرکت مثبتی انجام می‌دهد تشویقش کنید. برای مثال در امتحانات نمرات خوبی می‌گیرد یا در کارهای خانه شما را همراهی می‌کند. این کار سبب افزایش اعتماد به نفس در کودکان می‌شود و همیشه کودک به دنبال راهی برای جلب رضایت شما خواهد بود. بنا تشویق کنید تا او برای انجام کارهای خوبش پاداش دریافت کرده و در آینده بهتر عمل کند. به یاد داشته باشید! پاداش و تشویق کودک لزوما همیشه با دادن هدیه یا پول انجام نمی‌شود، همینکه او را تنگ در آغوش بگیرید و ببوسید و برای کار خوبش از او تشکری کنید، می‌تواند بهترین پاداش باشد. با لحن مناسب صحبت کنید: هیچ موقع بر سر کودکان تک والد فریاد نکشید. به طور کلی فریاد زدن برسر کودکان عوارض منفی را در پی خواهد داشت. بنابراین در مقابله با کارهای نادرست کودک، خونسردی خود را حفظ کرده و با او با لحن جدی و هشداردهنده‌ای صحبت کنید. کودک را مسئولیت پذیر بار بیاورید: در کارهای روتین خانه به کودک مسئولیت‌هایی بدهید. برای مثال در تمیز کردن خانه، خریدهای خانه و یا آشپزی از کودک کمک بگیرید. این کار سبب می‌شود زمان بیشتری را باهم سرگرم شوید و سپری کنید از طرفی استرس را نیز کاهش دهید. آموزش خداشناسی به کودک: کودکان را با خدا بیشتر آشنا کنید، به آن‌ها بیاموزید که در تنهایی‌ها و مشکلات چگونه به خدا توکل کنند و از خدا کمک بخواهند. بی‌شک کسانی که با خدا انس می‌گیرند، هیچ وقت تنها نیستند و زندگی شاد و سالم‌تری دارند. به خاطر داشته باشید که هر شرایطی می‌تواند نکات مثبت خودش را داشته باشد، حتی خانواده تک والد. ممکن این هراس را داشته باشید که فرزندان‌تان در مسیر نادرستی قرار گیرند، اما این نگرانی نزد تمام خانواده‌هاست، حتی خانواده‌هایی که پدر و مادر هر دو در تربیت فرزندان سهیم هستند. بهتر است بجای نگرانی، خوشبین باشید و با انرژی مثبت به زندگی ادامه دهید. حتی اگر این نوع خانواده و این شکل زندگی، انتخاب خود شما و یا تحمیلی از سوی دیگران و یا شرایط باشد، همه چیز به شما بستگی دارد؛ می‌توانید همه چیز را سخت بگیرید و زندگی را با غم بیشتری سپری کنید و یا آن را بپذیرید و زیبا سازید.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 295 بازدید

در بخش قبلی مقاله انواع خانواده، یادآور شدیم که روانشاسان خانواده را از نقطه نظر ساخت و روابط درون افراد، به شش دسته تقسیم کرده‌اند. خانواده‌های هسته‌ای، خانوده‌های گسترده و خانواده‌های تک والدی، مواردی بودند که در بخش قبلی به شکل همه جانبه تشریح شد. در این بخش مقاله، به سه نوع دیگر انواع خانواده خواهیم پرداخت، باشد که این اطلاعات موجب پویایی و سلامت خانواده‌های شما شود. ۴- خانواده‌ بدون فرزند: این نوع خانواده از متداول‌ترین نوع خانواده‌هاست. خانواده‌های بدون فرزند خانواده‌هایی با دو شریک هستند که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند بچه داشته باشند. در دنیای انواع خانواده، این خانواده‌ها اغلب فراموش می‌شوند یا کنار گذاشته می‌شوند. در گذشته، بزرگ شدن، ازدواج و بچه‌دار شدن یک امر عادی بود، اما امروزه، افراد بیشتری تصمیم می‌گیرند بچه‌دار شدن را به تعویق بیندازند یا تصمیم به نداشتن بچه می‌گیرند. این خانواده‌ها شامل زوجی‌هایی می‌شوند که اغلب تمام وقت کار می‌کنند، معمولا دارای حیوانات خانگی هستند، از فرزندان برادر یا خواهر به جای فرزندان خود نگه‌داری می‌کنند. در حقیقت به این تلاش هستند که نبود فرزند خود را با بچه‌های فامیل یا حتی حیوانات خانگی پر کنند. آن‌ها همچنین می‌توانند زوج‌های ماجراجویی باشند که احساس می‌کنند بچه‌دار شدن، برای سبک زندگی‌شان مناسب نیست. مزایای خانواده‌های بدون فرزند: به طور معمول دارای درآمد بیشتری هستند (پس انداز بیشتری دارند) نیازی به مراقبت از فرزندان ندارند، چون فرزندی وجود ندارد آزادی بیشتر برای سفر، ماجراجویی، شغل و یا تحصیلات و برنامه‌های پیش بینی نشده دارند زوج‌ها زمان بیشتری را با هم می‌گذرانند دل مشغولی‌های این زوج‌ها با دیگران فرق دارد معایب خانواده‌های بدون فرزند: وقتی دوستان یا خانواده‌‌ی این زوج‌ها شروع به بچه‌دار شدن می‌کنند، آن‌ها احساس انزوا یا کنار گذاشته شدن می‌کنند. اگر این زوج‌ها بچه‌دوست باشند، به احتمال بسیار کمبود فرزند را همیشه در زندگی‌شان خواهند داشت. ناباروری می‌تواند خانواده را مجبور به بی فرزندی کند، که می‌تواند برای زوج‌ها سخت باشد. داشتن فرزند برای همه خانواده‌ها مناسب نیست؛ بعضی از خانواده‌ها بدون فرزند بهتر عمل می‌کنند. ۵- خانواده‌های متحد یا ناتنی: این نوع خانواده‌ها شامل یک یا چند خانواده وابسته به یکدیگر است. ممکن است اعضای این خانواده به هر دلیلی از هم جدا شده باشند به همین دلیل، دیگر اعضا تصمیم می‌گیرند به شکل متحد با هم دیگر زندگی کنند. ادغام خانواده‌ها می‌تواند به روش‌های مختلفی انجام شود، مانند دو والدین مطلقه با یک یا چند فرزند که خانواده‌های‌شان را با هم ترکیب می‌کنند، یا یک والد مطلقه با فرزندانی که با کسی ازدواج می‌کند که هرگز ازدواج نکرده و بچه‌ای ندارد. مزایای خانواده‌های متحد: فرزندان جدای پدر و مادر، مراقبان دیگری نیز خواهند داشت. خواهر و برادرهای جدیدی برای فرزندان وجود دارد که می‌تواند زمینه‌ی کسب تجارب جدید را فراهم سازد. همدلی و همبستگی بیشتر دیده می‌شود. درآمد بیشتر و کمک به یکدیگر وجود دارد. معایب خانواده‌های متحد: تربیت و پرورش کودکان دشوار است. سازگاری می‌تواند برای والدین و فرزندان دشوار باشد. والدین ممکن است در تلاش برای تنبیه فرزندان یکدیگر با مشکل مواجه شوند. ممکن است فاقد نظم و انضباط یا ناسازگار باشد. ۶- خانواده‌های وابسته به پدربزرگ یا مادربزرگ: در این سبک خانوادگی، وابستگی زیادی در جنبه‌های عاطفی و مالی به پدر بزرگ و مادر بزرگ یکی از زوجین قرار دارد. خانواده پدربزرگ و مادربزرگ زمانی است که یک یا چند پدربزرگ و مادربزرگ در حال بزرگ کردن نوه یا نوه‌های خود هستند. این وضعیت زمانی اتفاق می‌افتد که والدین برای مراقبت از فرزندان خود در دسترس نیستند یا نمی‌توانند به درستی از فرزندان خود مراقبت کنند. به عنوان مثال، والدین ممکن است در زندان باشند، بسیار جوان باشند، ممکن اختلال سوءمصرف مواد داشته باشند، یا احتمالاً فوت کرده باشند. خوشبختانه، در این مواقع، پدربزرگ و مادربزرگ، قدم پیش می‌گذارند و به عنوان پدر و مادر برای نوه‌های خود عمل می‌کنند. این واحد خانواده بدون در نظر گرفتن ثروتمندبودن، فقیر یا طبقه متوسط بودن، ​​می‌تواند اتفاق بیفتد. مزایای خانواده‌های وابسته به پدربزرگ یا مادربزرگ: احترام در این خانواده‌ها حرف اول را می‌زند. ارتباط نزدیکی بین اعضا وجود دارد. تجربیات بزرگ‌ترها برای فرزندان بسیار مفید است. معایب خانواده‌های وابسته به پدربزرگ یا مادربزرگ: پدربزرگ و مادربزرگ ممکن است کار نکنند یا شغل تمام وقت داشته باشند، ممکن است در مسئله درآمد مشکل داشته باشند. سلامت پدر بزرگ و مادر بزرگ ممکن است بر روحیه‌ی فرزندان تاثیر بگذارد. آسایش و آرامش پدر بزرگ و مادر بزرگ مختل می‌شود. خانواده، انواع دیگری نیز دارد که در مقالات بعدی به ابعاد دیگر انواع خانواده خواهیم پرداخت. آنچه باید توجه داشته باشید این است که اگر مایل به تشکیل یک خانواده هستید، آن را ساده فکر نکنید. ممکن به این بیندیشید که پدر و مادر‌های ما به سادگی خانواده‌ای تشکیل دادند و با حداقل‌ها توانستند زندگی ساده و فرزندان سالم و صالحی را تربیت کنند اما حقیقت این است که جهان و نیازهای بشر در حال تغییر است؛ شما هرگز نمی‌توانید با تفکر دیروز، خانواده‌ی امروزی بسازید. همان‌گونه که نسل جدید، تفکر و ایده‌های متفاوتی را در ذهن می‌پروراند، برآیند این تفکرات نیز متفاوات خواهد بود. از پدر و مادر‌ها توقع می‌رود که فرزندان؛ دختر و پسر خود را درک کرده و تلاش نکنند زندگی آن‌ها را با زندگی خود‌شان مقایسه کنند. خانواده‌های کنونی با خانواده‌های نسل گذشته متفاوت هستند، همانگونه که نسل بعدی از نسل کنونی متفاوت خواهد بود.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 591 بازدید

دنیای مدرن امروزی مقتضیات امروزی خودش را می‌طلبد؛ این بدان معنی است که همانگونه که شماری از فعالیت‌ها منسوخ یا کمرنگ و مشاغل جدیدی ایجاد شده، علم رخت جدیدی بر تن کرده، فناوری و اینترنت دنیای کوچک‌مان را دگرگون ساخته، باید گفت که هسته‌ی خانواده نیز از این تغییر بی‌نصیب نمانده است. در گذشته اگر خانواده‌های هسته‌ای (مادر، پدر + یک یا چند فرزند) به شکل فراگیر وجود داشت و صرفا به چنین ترکیبی خانواده گفته می‌شد، امروزه اما این واحد کوچک اجتماعی در انواع و اشکال متفاوت عرض اندام کرده و در گونه‌های دیگری نیز تشکیل شده است. حقیقت این است که امروزه، عجیب نیست که شما توسط یک مادر مجرد یا پدر مجرد بزرگ شوید و یا عضوی از یک خانواده مختلط باشید. در حقیقت این گونه خانواده‌ها نه تنها در دنیا رایج هستند که بسیار بیشتر از گذشته پذیرفته شده‌اند. اکنون در دنیای مدرن آمار خانواده‌های هسته‌ای نسبت به گذشته کاهش یافته است، اگرچه در بسیاری از کشورها؛ بیشتر در جغرافیایی که زندگی سنتی هنوز دست‌نخورده باقی مانده و دست‌خوش تغییر نشده، تعداد خانواده‌های هسته‌ای بسیار است. در افغانستان، هم اکنون اکثر خانواده‌ها به شکل هسته‌ای هستند. اما خانواده‌های تک والدی  نیز  به پیمانه‌ی محدودی وجود دارد ولی پذیرش چنین خانواده‌ها هنوز معمول نشده و مخالفان خودش را دارد. اگر در حال حاضر با مشکلات خانوادگی خود دست و پنجه نرم می‌کنید، یا در حال گذر از یک تغییر بزرگ در ساختار خانواده خود هستید، یادگیری در مورد انواع خانواده و تفکر در مورد اینکه چه مواردی بر پویایی خانواده شما تأثیر می‌گذارد، می‌تواند کمک کننده باشد. آگاهی از انواع خانواده به شما کمک می‌کند تا شما ایده‌ی بهتری از نقاط ضعف و قوت که احتمالا خانواده شما دارد، داشته باشید. و در مواردی ممکن شما را راهنمایی کند تا نوع خانواده خود را پذیرفته و برای بهبود آن گام بردارید. با این حال، روانشناسان خانواده را از نقطه نظر ساخت و روابط افراد در درون آن، به شش دسته تقسیم کرده اند. ۱- خانواده‌های مرکزی یا هسته‌ای: یکی از محبوب ترین انواع خانواده از نظر ساختار است. خانواده‌های هسته‌ای که به خانواده‌های ابتدایی یا سنتی نیز معروف هستند، از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده‌‌اند. این نوع خانواده ممکن است یک یا چند فرزند بیولوژیکی یا فرزندخوانده داشته باشند، اما ایده اصلی این است که والدین فرزندان خود را با هم در خانه مشترک خانواده بزرگ می‌کنند. به طور معمول، وقتی در مورد تعریف خانواده صحبت می‌کنیم منظور، این سبک خانواده است. این نوع خانواده در دسته محبوب‌ترین خانواده‌ها قرار دارد و از رایج ترین انواع خانواده از نظر جامعه شناسی می‌باشد. این نوع خانواده از نظر قدرت تصميم‌گيرى ممکن است مستقل، نيمه مستقل و وابسته به شبکه خويشاوندى و خانواده گسترده باشد. نقاط قوت خانواده‌های هسته‌ای: از نظر مالی با ثبات هستند (اغلب پدر و مادر کار می‌کنند) کودکان در یک وضعیت تربیتی باثبات بزرگ می‌شوند. انسجام و آرامش تاکید بر بهداشت و آموزش تأکید بر ارتباطات مناسب نقاط ضعف خانواده‌های هسته‌ای: برخی محرومیت‌های اعضای خانواده، منجر به استرس آن‌ها می‌شود. اختلافات اعضای خانواده امری عادی است. تمرکز بیش از حد پدر و مادر بر روی فرزندان و تربیت آن‌ها می‌تواند آسیب رسان باشد. انواع خانواده هسته‌ای می‌توانند قوی و موفق باشند. پدر و مادر، الگو‌های خوبی برای فرزندان هستند. این فرزندان اغلب دارای مزایای بیشتری نسبت به دیگر فرزندان هستند و موفقیت‌های بیشتری در زندگی خود کسب می‌کنند. اما خانواده هسته‌ای همانند بسیاری دیگر از خانواده‌ها، دارای مشکلاتی نیز هستند. ۲- خانواده تک والدی، مجرد و یا ناقص: خانواده‌اى است که بنا به ‌دلايلي، يکى از عناصر اصلى و ارکان خانواده (مرد، زن و کودک) را نداشته باشد. از خانواده‌هاى ناقص مى‌توان به 'خانواده‌ٔ نخستين' (زن و شوهرى جوان نوپيوند و بدون فرزند)، 'خانوادهٔ سومين' (خانوادهٔ زن و شوهر سالخورده که فرزند آن‌ها پس از ازدواج خانواده را ترک کرده‌اند)، 'خانواده بى‌فرزند' (خانواده‌اى که به ‌علت عقيم بودن مرد و نازائى زن فرزندى ندارد) و 'خانواده گسسته' يا از هم گسيخته (خانواده‌اى که به‌ علت مرگ يکى از زوجين، طلاق، ترک، طرد خانواده، مهاجرت و غيره، زن يا شوهر را نداشته باشد) اشاره کرد. رواشناسان معتقداند که انواع خانواده‌های مجردی هم‌زمان با افزایش طلاق در دهه اخیر بیشتر شده‌اند و در نتیجه یکی از بیشترین انواع ساختار خانواده در تمامی جوامع هستند. آن‌ها معتقداند که طلاق به دلیل مشکلات متعددی مثل تغییرات اجتماعی به وجود آمده است. مادر یا پدری که به تنهایی فرزندش را پرورش می‌دهد، دیگر غیر عادی نیست و به آن‌ها اصطلاح single mom یا signle dad هم گفته می‌شود. خانواده‌های تک والدی هم مانند بسیاری دیگر از انواع خانواده‌، دارای مزایا و معایبی است: نقاط قوت خانواده‌های تک والدی: اعضای خانواده می‌توانند به یکدیگر بسیار نزدیک شوند. یاد می‌گیرند که وظایف خانه را به اشتراک بگذارند. کودکان و والدین می‌توانند بسیار انعطاف‌پذیر شوند. نقاط ضعف خانواده‌های تک والدی: تمام اعضای خانواده برای به دست آوردن یک درآمد تلاش می‌کنند. برخی از آن‌ها تحت کمک‌های اجتماعی هستند. ممکن است برای والدین سخت باشد که تمام وقت کار کنند و همچنان از عهده مراقبت با کیفیت از کودک برآیند. تک والد بودن برای بزرگ کردن بچه‌ها می‌تواند سخت باشد. همچنین وقتی پدر و مادرتان از هم جدا شده‌اند یا اگر تنها با شناختن یکی از والدین بزرگ شده‌اید، بچه بودن می‌تواند سخت باشد. در این شرایط، خانواده‌ها باید از داشته‌های خود بهترین استفاده را ببرند و برای محبت و حمایت به یکدیگر تکیه کنند. ۳- خانواده‌های وابسته یا گسترده: خانواده‌اى است که از يک زن و مرد اصلي، فرزندان ازدواج کرده و نکرده‌ی آنان، همسر و کودکان فرزندان ازدواج کرده و خويشاوندان و وابستگان ديگر تشکيل مى‌شود. این نوع خانواده معمولاً شامل دو يا چند هسته‌ی زناشوئى است و در آن بيش از دو نسل زندگى مى‌کنند. در فرهنگ‌های مختلف خانواده‌های گسترده بسیار رایج‌تر هستند و صدها سال است که وجود داشته اند. به طور معمول، خانواده‌های بزرگ برای حمایت اجتماعی و دستیابی به اهداف مشترک با هم زندگی می‌کنند. به عنوان مثال، والدین ممکن است با فرزندان خود و پدربزرگ و مادربزرگ فرزندان خود، زندگی کنند. این به خانواده این توانایی را می‌دهد که از سالمندان خود مراقبت کنند و به نوبه خود، پدربزرگ و مادربزرگ ممکن است بتوانند در هنگام کار والدین در مراقبت از کودک کمک کنند. نقاط قوت خانواده‌های گسترده: احترام و مراقبت از سالمندان. در خانواده کمک بیشتر برای کارهای خانه، مراقبت از کودک، در مواقع اضطراری و غیره گرفته می‌شود. حمایت اجتماعی نقاط ضعف خانواده‌های گسترده: مشکلات مالی به دلیل جدایی اعضای خانواده مداخله در امور خصوصی به دلیلی نزدیکی زیاد اعضا

ادامه مطلب


9 ماه قبل - 165 بازدید

خانواده‌ی ما با شما فرق دارد، در خانواده‌ی ما تصمیم‌ها از سوی همه گرفته می‌شود، چه جالب در خانواده‌ی ما فقط یک نفر حرف آخر را می‌زند، من تنها با پدرم زندگی می‌کنم، خانواده‌ی ما به نسبت خانواده‌ی شما بسیار کوچک است، من بدون اجازه‌ی خانواده حق هیچ کاری را ندارم حتی آب خوردن، چه جالب! خانواده‌‌ی من در برخی کارها از من مشورت هم می‌گیرند و... شما در زندگی‌تان با ده‌ها جمله از این دست حتما برخورده‌اید؛ جملاتی که شاید به سادگی بیان شوند اما قطعا رازهای بزرگ و عمیقی در پس آن نهفته است. آگاهی از انواع خانواده و دانش لازم در این بخش به شما این توان‌مندی را می‌دهد که از مکالمات روزانه‌ی افراد به این امر مهم پی ببرید که در چه نوع خانواده‌ای و با چه اصول و چهارچوب‌هایی بزرگ شده‌اند. این آگاهی به شما کمک می‌کند که در رفتار با افراد بهتر عمل کنید، بیش‌تر درک‌شان کنید و مهم‌تر اینکه بدانید افرادی که در اطراف شما هستند با چه آسیب‌هایی پرورش یافتند، چه استعداد و توانمندی‌هایی دارند و بهترین شیوه‌ی تعامل با این افراد چیست. در مقالات قبلی به شکل گسترده به چیستی خانواده، اهمیت آن و شاخص‌هایی که موفق بودن و نبودن یک خانواده را توصیف می‌کرد، پرداختیم. در این مقاله و مقالات بعدی به انواع خانواده از جهات متفاوت خواهیم پرداخت تا ذهنیت آگاه و دانش لازم را در مورد خانواده به‌دست آورید. با دنبال کردن این سلسله مقالات شما نه‌تنها از انواع خانواده آگاهی حاصل خواهید کرد؛ بلکه به شما این زمینه را فراهم می‌سازد تا درنگی به زندگی شخصی خود کرده و با یک بررسی کوتاه یا عمیق، نوعیت خانواده خود را تشخیص دهید. ممکن است به این بیندیشید که دانستن نوعیت خانواده‌ای که در آن پرورش یافته و اکنون نیز در آن زندگی می‌کنید، هیچ فایده‌ای در پی نداشته باشد؛ اما حقیقت در روی دیگر سکه نهفته است؛ با دانستن این موضوع شما با تمام آسیب‌ها، توانمندی‌ها، خلاهایی که بارها آن را درک کرده اما چرایی آن را نمی‌دانستید و مهم‌تر آسیب‌شناسی و سپس رفع مشکل، مواردی است که به آن‌ها پی خواهید برد. این آگاهی چیزی نیست که ساده از کنارش بگذرید؛ زیرا به قول همان جمله‌ی معروف که چیزهای باارزش آسان به‌دست نمی‌آیند. این امر نیز مطالعه‌ی بیش‌تر، هزینه‌ی زمان و انرژی را می‌طلبد. دودمان خانواده در طول تاریخ بارها از جهت‌های متفاوت مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و به دسته‌بندی‌های متنوعی تقسیم شده است. هر یک از این دسته‌بندی‌ها زیرمجموعه‌های خاص خودش را دارد که نیاز است به شکل مشرح به آن پرداخته شود. ابتدا بهتر است این دو مفهوم (خانواده و خانوار) که از قضای روزگار بسیار هم شنیده‌ایم را تعریف کرده و سپس به سراغ انواع خانواده برویم. آگاهان بر این باورند که خانواده با خانوار تعریفی متفاوت از هم دارند. در تعریف خانواده گفته می‌شود که خانواده براساس روابطى تعريف مى‌شود که از عمل توالد و تناسل نشأت مى‌گيرد و قانون يا رسومى ناظر آن است. روابط اصلى خانواده رابطه‌هایى هستند که بين زن و شوهر از يک ‌سو و والدين و فرزندان از سوى ديگر برقرار مى‌شود. در تعريف خانواده گفته مى‌شود که «نخستين سلول يا واحد زندگى اجتماعى و يکی از اساسى‌ترين نهادهاى جامعه است، مرکب از زن و مرد که ممکن است کودکانى هم داشته باشند. روابط زناشویى و خويشاوندى معينى که مورد قبول جامعه است و حقوق و تکاليف افراد نسبت به يکديگر از ويژگى‌هاى خانواده شمرده مى‌شود». اما در تعریف خانوار، خانوار را يک مفهوم جمعيت‌شناختى دانسته در حالى‌که خانواده را مفهومى جامعه‌شناختی خوانده‌اند، در تعريف خانوار شرط خويشاوندى وجود ندارد اما اساسى‌ترين عنصر تعريف خانواده وجود گونه‌اى خويشاوندى ميان اعضاى آن است، از سویی يک نفر به‌ تنهایى مى‌تواند به‌عنوان خانوار مستقل در نظر گرفته شود در صورتى‌که صحبت از خانواده‌ی يک نفرى درست نيست، اگرچه در مطالعات جمعيتى مربوط به خانواده تسامحاً خانوار يک نفرى را به‌جاى خانواده‌ی يک نفرى قرار مى‌دهند، با این حال هر خانواده‌ای یک خانوار محسوب می‌شود درصورتی‌که الزاما هر خانواری نمی‌تواند خانواده باشد. مطالعه در تاريخ تحول خانواده و انواع و اشکال آن در جوامع معاصر جهان، نشان مى‌دهد که خانواده از نظر کارکرد، ساخت، روابط اعضا، شيوه‌ی معيشت و اقتدار، تربیت، انواع مختلفى به خود ديده و به اشکال متنوعى درآمده است. ۱-  خانواده از منظر کاربردی به دو صورت دسته‌بندی می‌شود: زیستی: گروهی که از پدر و مادر و فرزندان تشکیل شده است. آماری: افرادی که در زیر یک سقف کنار هم زندگی می‌کنند. اهداف و اقتصاد مشترک دارند و دور یک سفره غذا می‌خورند. ۲-  از منظر کارکردی نیز به دو دسته تقسیم می‌شود: جهت‌یابی: خانواده‌ای که فرزند در آن متولد می‌شود، رشد می‌کند، عقاید و گرایش‌های خود را از والدین کسب می‌کند، به دنبال اهداف و آرزوها خودش می‌رود. فرزندآوری: این نوع خانواده از زن و شوهر تشکیل شده است و کارکرد اصلی آن‌ها تولید مثل است. ۳- از نظر نحوه زندگی و نوع معیشت: خانواده به سه دسته شهری، روستایی، عشایری نام‌گذاری می‌شود. این ۳ شکل از نوع معیشت در کنار تشبیهات فراوان، تفاوت‌هایی را هم دارا هستند که وجه تمایز آن‌ها محسوب می‌شود. شناخت خانواده شهری و روستایی ممکن است بسیار دشوار نباشد. زیرا در افغانستان شمار زیادی از خانواده تجربه‌ی تشکیل یک خانواده هم در روستا و هم در شهر را دارند. ساخت یک خانواده در هر یک این دو منطقه، نیازهای خاص خودش را می‌طلبد که بسیاری با آن آگاه هستند. یکی از تفاوت‌های اساسی خانواده شهری با روستایی کارکرد اقتصادی آن است. بدین معنی که خانواده روستایی داراى کارکرد اقتصادى است و از اين حيث با خانواده شهرى که عمدتاً بدون کارکرد اقتصادى است و به‌عنوان يک واحد اجتماعى مصرف‌کننده مطرح مى‌شود، کاملاً فرق دارد. خانواده عشايرى، مرکب است از مرد و زن و تعدادى فرزندان که براساس يک سلسله روابط و مناسبات عاطفي، اجتماعى و اقتصادى (مادى و معنوي) در سکونت‌گاه مشترکى کنار هم زندگى مى‌کنند و معاش خود را از طريق فعاليت‌‌های اقتصادى مشترک تحت سرپرستى رئيس خانواده تأمين مى‌نمايند. سکونت‌گاه‌ خانواده عشايرى ممکن است برحسب وضعيت کوچ يا اسکان چادر، ساختمان خشت و گلى يا هر دو نوع باشد. به طور کلی عشایر به افراد کوچ‌نشین که برای تأمین معاش و دام‌پروری در طول سال جابه‌جا می‌شوند، گفته می‌شود. با تغییر فصول، عشایر معمولاً برای یافتن مراتع مناسب برای حیوانات خود محل زندگی خود را تغییر می‌دهند. در افغانستان تعداد زیادی از خانواده‌ها به شکل عشایر یا کوچ‌نشین زندگی می‌کنند. خانواده انواع دیگری نیز دارد که در مقالات بعدی به شکل مشرح به آن خواهیم پرداخت. توجه داشته باشید که خانواده یک مبحث گسترده است که هرچه در این مبحث بخوانید، باز نیاز به مطالعه و آگاهی بیش‌تر احساس می‌کنید.

ادامه مطلب