اختلال بدشکلی بدن یاBDD ( Body Dysmorphic Disorder) نوعی اختلال روانی است که فرد در آن به شدت نگران نقصی خیالی یا بسیار کوچک در بدن خود میشود و دائما به آن فکر میکند. این نقص معمولا خیالی است و یا اگر هم بصورت فیزیکی واقعا وجود داشته باشد، افراد مبتلا آن را بسیار بزرگنمایی خواهند کرد به طوری که مبدل به نوعی وسواس و ناراحتی میشود. در دنیا، زنان همیشه به دلیل معیارهای تعریف شده از سوی جامعه، سعی داشته اند تا ظاهر خودشان را در بهترین حالت حفظ کنند و اغلب این حفظ آراستگی ظاهری برایشان فشارهای روانی و جسمی زیادی نیز به همراه داشته و وقت زیادی از آنان میگیرد. با این وجود زنان به این باوراند که ایده آل بودنشان به لحاظ ظاهری و آراستگی کاملشان نوعی باید و اجبار در زندگیشان میباشد و برای دستیابی به آن تلاشهای فراوانی انجام میدهند. جراحیهای زیبایی، ویرایش تصاویر، دنیای مد و تعیین ملاکهایی که صورت میگیرد، تلقین جامعه، باورهای کلیشهای به جسم و ظاهر زنان و همهی اینها مواردی هستند که باعث شده اند زنان به شدت در مورد ظاهر خود دچار درگیری باشند و در جستجوی عیوب و ایرادات و رفع آنها باشند. این باورها گاهی باعث بروز اختلالهایی همچون وسواس و یا بدشکلی بدن در زنان میتواند شود که البته این اختلال مختص زنان نبوده و نمیباشد؛ صرفا بنا به دلایل ذکر شده زنان در معرض ابتلای بیشتر به آن قرار دارند. تا به حال برایتان پیش آمده که زمان زیادی را جلوی آینه به وارسی جزئیات بدنی خود صرف کنید؟ آیا افکار آزار دهنده و ناشی از نارضایتی به سراغتان میآید؟ آیا این افکار تاثیر منفی بر جوانب مختلف زندگیتان گذاشته است؟ همهی ما در زندگیمان روزهایی را از سرمیگذارنیم که ممکن است نسبت به جنبههای خاصی از ظاهر خود احساس ناامنی داشته باشیم یا فکر کنیم به اندازهی کافی خوب نیستیم. اما اگر میبینید که وقت زیادی را صرف وسواس، پنهان کردن، یا اصلاح نقصی در خود میکنید، ممکن است به اختلال (BDD) مبتلا شده باشید. اختلال بدشکلی بدن یا (BDD) اختلالی نسبتا شایع است و اختلالی است که شامل مشغلههای فکری ناراحت کننده و مختل کننده است. این وضعیت مردان و زنان را در هر سنی میتواند درگیر کند. گرچه بیشتر موارد از همان دوران بلوغ شروع میشود. اگر مبتلا به اختلال بدشکلی بدن هستید ممکن است احساس کنید که بین تصور شما از بدن و آنچه که دیگران میگویند شکاف غیرقابل عبوری وجود دارد. اگر چه برخی جنبههای ظاهری خود را زشت یا بد میدانید و یا احساس غیرطبیعی بودن نسبت به آن دارید. اما واقعیت این است که دیگران شما را آنگونه نمیبینند. در حالی که ممکن است افرادی که این را به شما میگویند، کاملا بنظرتان افراد معتمدی باشند اما نمیتوانید این حرفهایشان را باور کنید و از استرس و اضطراب نسبت به بدنتان فرار کنید. بدشکلی بدن یک اختلال روانشناسی است که میتواند با راهکارهای درمانی بهبود پیدا کند اما نخستین قدم شناسایی درست علائم آن میباشد. ویژگی افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در این اختلال هربخشی از صورت یا بدنتان میتواند شما را به بازی «من نقص دارم.» بکشاند و باورهای شما را نسبت به خود واقعیتان به چالش بکشد، اما با توجه به آمارها، بیشترین مواردی که مردم با آن درگیر هستند موارد زیر میباشد: ویژگیهای صورت و جزئیات آن (اندازهی لب، بینی، چشمها و...) حساس بودن به پوست (رنگ پوست، جوش یا آکنه، خال و...) اندازهی عضلات بدن اندازه و شکل دستگاه تناسلی و پستانها مو ( موهای بدن و صورت) ممکن است این حس را داشته باشید که نسبت به نواقصی (نواقص فرضی خودتان) هیچ کاری از دستتان برنمیآید تا برطرفشان کنید و احساس بهتری داشته باشید؛ گاهی فکر میکنید یک عمل جراحی شاید بتواند مشکلات را حل کند یا به طرز معجزه آسایی ظاهرتان دگرگون شود اما بدانید با به کار گیری تکنیکهایی از جمله؛ کنار آمدن با خودتان، تماشای خودتان از بیرون و تغییر زاویهی دیدتان و با مشاهدهی کلیتری از خودتان میتوانید به نتایج بهتری دست یابید. اینکه به صورت کلی با جوشهای صورتمان یا اندازهی پاهایمان مشکل داشته باشیم، موضوع نگران کنندهای نیست؛ اما اگر این مسائل بصورت یک پریشانی قابل توجه در زندگی روزمره تاثیر بگذارد، نشان میدهد که با مشکل بزرگتری روبرو هستیم. موارد زیر را در خودتان بررسی کنید: بصورت افراطی و مکرر از آینه استفاده میکنید و یا از آن دوری میکنید؟ نگاه به آینه برایتان حالت اجبار دارد؟ یا آن سر قضیه قرار دارید و از آینهها دوری میکنید تا از رویارویی با نقصهای احتمالیتان سر باز زنید؟ خودتان را در انزوا قرار میدهید تا دیگران از نقصهای بدنیتان مطلع نشوند؟ از رفتن به مکانهای اجتماعی به خاطر ترس از دیده شدن اجتناب میکنید؟ برای انجام امور، ساعات خلوت و مکانهای خلوت را ترجیح میدهید؟ وقت و انرژی زیادی را صرف پوشاندن نقصهای درک شده از سوی خودتان صرف میکنید؟ لباس و آرایشهای خاصی را برای پوشاندن ناحیهی مورد نظرتان استفاده میکنید؟ وقتی در عکسهای دسته جمعی قرار میگیرید زمان زیادی را صرف آماده شدن میکنید تا جا بمانید و حضور نداشته باشید؟ آیا عکسهایتان را مدام ویرایش میکنید و باز هم احساس نارضایتی دارید؟ برای رفع نقص درک شده توسط خودتان گاهی بیش از یکبار تحت عمل جراحی قرار گرفته اید؟ البته باید توجه داشته باشیم که موارد ذکر شده صرفا با موضوع اختلال (BDD) مدنظر قرار داده شوند زیرا اگر احتمالات دیگری را در نظر بگیریم ممکن است رفتار معقولی باشند به عنوان مثال اگر فردی برای انجام امورش ساعات خلوتی از روز را انتخاب میکند ممکن است به دلیل داشتن تمرکز بیشتر باشد و نمیتوان صرف در نظرداشت همین مورد به او برچسب ابتلا به اختلال بدشکلی بدن را زد. در بخش دوم این مقاله به توضیح دلایل ابتلا به اختلال بدشکلی بدن و معرفی راهکارهای درمانی آن خواهیم پرداخت. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
برچسب: جامعه
هیچ کسی نمیتواند لذت نشستن پای حرفهای کودکان شیرین زبان را انکار کند. هنگامی که آنها با شیرینترین حالت ممکن کلمات را کنار هم میچینند و شما از شنیدن هر واژه از زبان آنها قند در دلتان آب میشود و کیف میکنید. حالا اگر شما پدر، مادر و یکی از بستگان آن کودک باشید، حتما به خودتان و تربیتتان افتخار هم میکنید. اما نکته همینجاست که دایرهی واژگان کودکان همیشه زیبا و شیرین نیست، گاهی بسیار زشت و زننده میشود و موجب خجالت خانوادهاش میشود. فحش و کلمات رکیکی که کودکان در میان جمع و یا حتی در مقابل خودتان به زبان میآورند، ممکن شما را حتی شوکه کند. اما باید بدانید که فحاشی و استفاده از واژگان بد، یک امر کاملا آموزشی بوده و آنها از افراد و محیط اطرافشان یاد گرفتهاند. شاید حتی ندانند این کلمه را کجا شنیده اند و یا چه معنایی میدهد. پس شما نمیتوانید با اصرار از او بخواهید به شما بگوید که این کلمه را از چه کسی یاد گرفته است. همچنین نمیتوانید کودک را از قرار گرفتن در معرض بیادبی و بد دهنی دور کنید. زیرا او در آینده از خانه وارد جامعه بزرگتری به نام مکتب خواهد شد. باید بدانید که کودکان خردسال دائما با رفتار و کلمات خود به والدین یادآوری میکنند که از آنها الگو برداری خواهند کرد. آنها الگوبرداری از دیگران را به روشهای زیادی انجام میدهند. افکار، اعمال و به ویژه کلمات جدید را به راحتی تقلید میکنند. تقلید و الگوبرداری بخش بزرگی از رشد و پرورش کودکان است. کودک بعد از آنکه دعوای خواهر و برادر بزرگتر خود را دید. یا شاهد بحثهای والدین بود، تصمیم میگیرد رفتارهای آنان را امتحان کند. او گاهی احساس میکند که با بد دهنی کردن میتواند توجه دیگران را جلب کند. کودکان بزرگتر با مکتب رفتن، الگوهای جدیدی را یاد میگیرند. آنها یاد میگیرند از همکلاسیهای خود تقلید کنند. به همین دلیل بچهها وقتی از مکتب برمیگردند، احساس میکنید تغییرات زیادی را داشته اند. واکنش والدین به فحاشی کودک متفاوت است؛ شماری از والدین شروع به تنبیه میکنند و تلاش میکنند حافظهی کودکشان را به کلی از آن فحش پاک کنند. شمار دیگری از والدین متاسفانه در مقابل فحاشی کودکشان، میخندند و به کودک این پیام را انتقال میدهند که حرکت بسیار جالبی انجام داده و اینگونه او نیز بیشتر به حرفهای رکیک روی میآورد. تاکید ما همواره این بوده که خانواده و محیط خانه، نخستین فضای آموزشی کودک را تشکیل میدهد. لذا در صورتی که یکی از والدین و یا سایر خواهر و برادرها در صورتی که عادت به فحش دادن و بیان حرفهای رکیک داشته باشند، نمیتوانید انتظار داشته باشید که کودکان از این حرفها استفاده نکنند. بیشتر والدین بهشدت از فحشدادن فرزندشان خجالت میکشند، اما اغلب نمیدانند چگونه جلوی آنها را بگیرند. متاسفانه، راهکارهای عادی مانند فریادزدن یا تنبیه بهخاطر فحشدادن، میتواند ناخواسته باعث فحشدادن بیشتر کودک شود. اگر فرزند شما شروع به فحشدادن کرده است، چندین تکنیک انضباطی وجود دارد که میتوانید برای متوقفکردن این رفتار بد او، استفاده کنید. بیشازحد واکنش نشان ندهید: کودکان خیلی از اوقات بهمنظور جلب توجه، فحش میدهند. سکوت بیشازحد، فریادزدن، خندیدن یا هر رفتاری که نوعی واکنش شدید تلقی میشود، میتواند منجر به تقویت رفتار فحشدادن در بچهها شود. در طی اولین بارها در مواجه با کودکی که فحش میدهد، سعی کنید طوری رفتار کنید که انگار یک کلمه کاملا بیضرر گفته است. اگر سر کودکی که فحش میدهد، فریاد بزنید، عصبانی شوید یا حتی بخندید، ناخواسته احتمال فحشدادنش در آینده را بیشتر میکنید. دقیقا مانند رفتاری که باید در برابر کودکی که کتک میزند، انجام دهیم. این راهکار بهویژه برای کودکان نوپا خوب کار میکند. درست زمانی که با تلفظ اشتباه یک کلمه، فحشها را کشف میکنند! در چنین موقعیتهایی با خیال راحت تلفظ کلمهای را که میخواستند بیان کنند، درست مثل هر کلمه دیگری، تصحیح کنید، بدون این که واکنش زیادی نشان دهید. اگر فرزند شما بزرگتر است (مخصوصا در سنین مکتب: ۷ سال یا بیشتر)، به احتمال زیاد او مفهوم کامل فحشدادن را میداند و لازم است با روشی متفاوت از این راهکار با او برخورد شود. مهم است که در رفتار با کودکی که فحش میدهد، توضیح دهید چرا ناسزاگفتن کار اشتباهی است. این کار بهتر است در شرایط آرامتر اتفاق بیفتد. مثلا بگویید «یادت میآید اون روز وقتی برادرت عروسکت رو گرفت چی گفتی؟ میتوانیم دربارهاش صحبت کنیم؟ میدانی که گفتن این کلمه در خونه ما ممنوعه! چون که…..» در این قسمت میتوانید متناسب با سن کودکان، درباره دلایل نامناسببودن فحشدادن صحبت کنید. بعضی اوقات، بچهها فحش میدهند زیرا میخواهند احساساتی را ابراز کنند و واژگان لازم برای این کار را ندارند. ما میتوانیم با کودکی که فحش میدهد، درباره فحشدادن صحبت کنیم و راهحلهای جایگزین را به او آموزش دهیم. برای مثال اگر فرزندتان به دلایلی ناراحت یا عصبانی است، ابتدا با او همدردی کنید و سپس راهکار ارائه دهید. برای نمونه بگویید: «آخ آخ حتما خیلی عصبانی شدی. شاید اگه حست و حرفات را روی کاغذ بنویسی حالت یکم بهتر شه.» همچنین آموزش کنترل خشم به کودکان میتواند رفتارهای جایگزین بیشتری را برای مدیریت عصبانیتشان به آنها معرفی کند. بهتر است در پایان، قوانینی را که چه نوع کلمات، لحن و بیانی در فضاهایی مثل خانه و مکتب قابل قبول است و چه چیزی غیرقابل قبول است، تعیین کنید و آنها را در موقعیتهای مختلف با هم مرور کنید. تمرین کلمات جایگزین و جملات مودبانه بهجای کلمات توهینآمیز نیز میتواند کمک شایانی به جلوگیری از فحشدادن کودکان کند. برای جلوگیری از فحشدادن کودکان، خودتان فحش ندهید. اگر شما در موقعیتهایی مثل رانندگی، جر و بحثهای خانوادگی، تماشای فوتبال و… فحش بدهید، احتمالا فرزندتان نیز این کار را تکرار خواهد کرد. این که به فرزندتان بگویید: «این کلمات مخصوص ما بزرگترهاست. بنابراین من میتونم چنین حرفهایی بزنم اما تو حق نداری به زبون بیاری»، برای حل مشکل کافی نیست. بچهها میخواهند مثل بزرگترها باشند و از کارهای شما تقلید میکنند. دقت کنید اولین خط دفاعی در برابر فحشدادن کودکان باید تغییر زبان و لحن خود شما باشد. اگر کنترل خشم خوبی را به فرزندتان نشان دهید و بدون فحشدادن، احساسات خود را ابراز کنید، فرزند شما نیز یاد میگیرد که چگونه این کار را انجام دهد. پیامد منفی برای فحاشی کودکان در نظر بگیرید: اگر شما قاعدهای درباره فحشدادن در خانواده خود وضع کردهاید و فحاشی فرزندتان ادامه دارد، ممکن است نیاز به ارائه پیامد منفی باشد. ایده «ظرف حرفهای زشت» یک راهکار تربیتی برای مقابله با فحشدادن کودکان است. به این صورت که هر کسی در خانه پس از هر بار فحشدادن باید مقدار معینی پول (که ارزش آن نه خیلی کم باشد که برای کودک بیارزش باشد و نه خیلی زیاد باشد که خارج از توان او باشد) را در ظرف بیندازد. مطمئن شوید که همه بزرگسالان خانه نیز به این قانون پایبند هستند و تاوان شکستن آن را میپردازند.
خانوادهی ما با شما فرق دارد، در خانوادهی ما تصمیمها از سوی همه گرفته میشود، چه جالب در خانوادهی ما فقط یک نفر حرف آخر را میزند، من تنها با پدرم زندگی میکنم، خانوادهی ما به نسبت خانوادهی شما بسیار کوچک است، من بدون اجازهی خانواده حق هیچ کاری را ندارم حتی آب خوردن، چه جالب! خانوادهی من در برخی کارها از من مشورت هم میگیرند و... شما در زندگیتان با دهها جمله از این دست حتما برخوردهاید؛ جملاتی که شاید به سادگی بیان شوند اما قطعا رازهای بزرگ و عمیقی در پس آن نهفته است. آگاهی از انواع خانواده و دانش لازم در این بخش به شما این توانمندی را میدهد که از مکالمات روزانهی افراد به این امر مهم پی ببرید که در چه نوع خانوادهای و با چه اصول و چهارچوبهایی بزرگ شدهاند. این آگاهی به شما کمک میکند که در رفتار با افراد بهتر عمل کنید، بیشتر درکشان کنید و مهمتر اینکه بدانید افرادی که در اطراف شما هستند با چه آسیبهایی پرورش یافتند، چه استعداد و توانمندیهایی دارند و بهترین شیوهی تعامل با این افراد چیست. در مقالات قبلی به شکل گسترده به چیستی خانواده، اهمیت آن و شاخصهایی که موفق بودن و نبودن یک خانواده را توصیف میکرد، پرداختیم. در این مقاله و مقالات بعدی به انواع خانواده از جهات متفاوت خواهیم پرداخت تا ذهنیت آگاه و دانش لازم را در مورد خانواده بهدست آورید. با دنبال کردن این سلسله مقالات شما نهتنها از انواع خانواده آگاهی حاصل خواهید کرد؛ بلکه به شما این زمینه را فراهم میسازد تا درنگی به زندگی شخصی خود کرده و با یک بررسی کوتاه یا عمیق، نوعیت خانواده خود را تشخیص دهید. ممکن است به این بیندیشید که دانستن نوعیت خانوادهای که در آن پرورش یافته و اکنون نیز در آن زندگی میکنید، هیچ فایدهای در پی نداشته باشد؛ اما حقیقت در روی دیگر سکه نهفته است؛ با دانستن این موضوع شما با تمام آسیبها، توانمندیها، خلاهایی که بارها آن را درک کرده اما چرایی آن را نمیدانستید و مهمتر آسیبشناسی و سپس رفع مشکل، مواردی است که به آنها پی خواهید برد. این آگاهی چیزی نیست که ساده از کنارش بگذرید؛ زیرا به قول همان جملهی معروف که چیزهای باارزش آسان بهدست نمیآیند. این امر نیز مطالعهی بیشتر، هزینهی زمان و انرژی را میطلبد. دودمان خانواده در طول تاریخ بارها از جهتهای متفاوت مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و به دستهبندیهای متنوعی تقسیم شده است. هر یک از این دستهبندیها زیرمجموعههای خاص خودش را دارد که نیاز است به شکل مشرح به آن پرداخته شود. ابتدا بهتر است این دو مفهوم (خانواده و خانوار) که از قضای روزگار بسیار هم شنیدهایم را تعریف کرده و سپس به سراغ انواع خانواده برویم. آگاهان بر این باورند که خانواده با خانوار تعریفی متفاوت از هم دارند. در تعریف خانواده گفته میشود که خانواده براساس روابطى تعريف مىشود که از عمل توالد و تناسل نشأت مىگيرد و قانون يا رسومى ناظر آن است. روابط اصلى خانواده رابطههایى هستند که بين زن و شوهر از يک سو و والدين و فرزندان از سوى ديگر برقرار مىشود. در تعريف خانواده گفته مىشود که «نخستين سلول يا واحد زندگى اجتماعى و يکی از اساسىترين نهادهاى جامعه است، مرکب از زن و مرد که ممکن است کودکانى هم داشته باشند. روابط زناشویى و خويشاوندى معينى که مورد قبول جامعه است و حقوق و تکاليف افراد نسبت به يکديگر از ويژگىهاى خانواده شمرده مىشود». اما در تعریف خانوار، خانوار را يک مفهوم جمعيتشناختى دانسته در حالىکه خانواده را مفهومى جامعهشناختی خواندهاند، در تعريف خانوار شرط خويشاوندى وجود ندارد اما اساسىترين عنصر تعريف خانواده وجود گونهاى خويشاوندى ميان اعضاى آن است، از سویی يک نفر به تنهایى مىتواند بهعنوان خانوار مستقل در نظر گرفته شود در صورتىکه صحبت از خانوادهی يک نفرى درست نيست، اگرچه در مطالعات جمعيتى مربوط به خانواده تسامحاً خانوار يک نفرى را بهجاى خانوادهی يک نفرى قرار مىدهند، با این حال هر خانوادهای یک خانوار محسوب میشود درصورتیکه الزاما هر خانواری نمیتواند خانواده باشد. مطالعه در تاريخ تحول خانواده و انواع و اشکال آن در جوامع معاصر جهان، نشان مىدهد که خانواده از نظر کارکرد، ساخت، روابط اعضا، شيوهی معيشت و اقتدار، تربیت، انواع مختلفى به خود ديده و به اشکال متنوعى درآمده است. ۱- خانواده از منظر کاربردی به دو صورت دستهبندی میشود: زیستی: گروهی که از پدر و مادر و فرزندان تشکیل شده است. آماری: افرادی که در زیر یک سقف کنار هم زندگی میکنند. اهداف و اقتصاد مشترک دارند و دور یک سفره غذا میخورند. ۲- از منظر کارکردی نیز به دو دسته تقسیم میشود: جهتیابی: خانوادهای که فرزند در آن متولد میشود، رشد میکند، عقاید و گرایشهای خود را از والدین کسب میکند، به دنبال اهداف و آرزوها خودش میرود. فرزندآوری: این نوع خانواده از زن و شوهر تشکیل شده است و کارکرد اصلی آنها تولید مثل است. ۳- از نظر نحوه زندگی و نوع معیشت: خانواده به سه دسته شهری، روستایی، عشایری نامگذاری میشود. این ۳ شکل از نوع معیشت در کنار تشبیهات فراوان، تفاوتهایی را هم دارا هستند که وجه تمایز آنها محسوب میشود. شناخت خانواده شهری و روستایی ممکن است بسیار دشوار نباشد. زیرا در افغانستان شمار زیادی از خانواده تجربهی تشکیل یک خانواده هم در روستا و هم در شهر را دارند. ساخت یک خانواده در هر یک این دو منطقه، نیازهای خاص خودش را میطلبد که بسیاری با آن آگاه هستند. یکی از تفاوتهای اساسی خانواده شهری با روستایی کارکرد اقتصادی آن است. بدین معنی که خانواده روستایی داراى کارکرد اقتصادى است و از اين حيث با خانواده شهرى که عمدتاً بدون کارکرد اقتصادى است و بهعنوان يک واحد اجتماعى مصرفکننده مطرح مىشود، کاملاً فرق دارد. خانواده عشايرى، مرکب است از مرد و زن و تعدادى فرزندان که براساس يک سلسله روابط و مناسبات عاطفي، اجتماعى و اقتصادى (مادى و معنوي) در سکونتگاه مشترکى کنار هم زندگى مىکنند و معاش خود را از طريق فعاليتهای اقتصادى مشترک تحت سرپرستى رئيس خانواده تأمين مىنمايند. سکونتگاه خانواده عشايرى ممکن است برحسب وضعيت کوچ يا اسکان چادر، ساختمان خشت و گلى يا هر دو نوع باشد. به طور کلی عشایر به افراد کوچنشین که برای تأمین معاش و دامپروری در طول سال جابهجا میشوند، گفته میشود. با تغییر فصول، عشایر معمولاً برای یافتن مراتع مناسب برای حیوانات خود محل زندگی خود را تغییر میدهند. در افغانستان تعداد زیادی از خانوادهها به شکل عشایر یا کوچنشین زندگی میکنند. خانواده انواع دیگری نیز دارد که در مقالات بعدی به شکل مشرح به آن خواهیم پرداخت. توجه داشته باشید که خانواده یک مبحث گسترده است که هرچه در این مبحث بخوانید، باز نیاز به مطالعه و آگاهی بیشتر احساس میکنید.