برخی روزها ممکن است ما احساس خوبی نسبت به خودمان نداشته باشیم و گمان کنیم که اعتماد به نفسمان را از دست دادهایم. این موضوع کاملاً عادی است، زیرا اعتماد به نفس میتواند در وجود ما کم و زیاد شود. اما اگر این حس به سرعت و ناگهان در ما کاهش پیدا کند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ شناسایی نشانههای کمبود اعتماد به نفس بسیار مهم است، زیرا در صورت تشخیص و آگاهی از آنها میتوانیم به دنبال ترمیم و بازیابی آن باشیم. در این مقاله، به معرفی نشانههای کمبود اعتماد به نفس میپردازیم. این زنگ خطرها ممکن است شما را غافلگیر کنند، چرا که پیچیدهتر و مرموزتر از آن چیزی هستند که فکرش را میکنید! قادر به پذیرش خوبیهای خودشان نیستند بسیاری از زنان یاد گرفتهاند که متواضع باشند و اغلب اوقات این بدان معناست که ناخودآگاه جملات حاوی تعریف و تمجید را رد میکنند. اگر این مسئله شما را عصبانی میکند، خوب است به دلیل آن فکر کنید. آیا به سختی میتوانید توصیفات خوبی که از شما میشود را باور کنید؟ مرتبا از خودتان انتقاد میکنید همهی ما صداهای درونی داریم که در طول روز با ما صحبت میکنند. صدای درونی شما چه میگوید؟ چون انتقاد از خود لزوماً به دیگران مربوط نمیشود، ممکن است در سکوت و در محدودهی ذهنمان با خودمان بسیار نامهربانانه برخورد کنیم. اگر منتقد درونیتان همیشه جملاتی مثل موارد زیر را در گوشتان زمزمه میکند، لازم است تا به فکر راهکارهایی جهت افزایش اعتماد به نفستان باشید: «نباید این لباس را بپوشی، تو را مسخره خواهند کرد.» «اصلاً زحمت نکش و امتحانش نکن، به نتیجه دلخواه نخواهی رسید.» «خودت را انگشتنمای همه کردهای.» از نگاه کردن به آینه پرهیز میکنید دوست ندارید خودتان را در آینه ببینید، چون احساس خوبی به تصویری که به شما زل زده است ندارید. به جای پوشیدن لباسهای مورد علاقهتان، ترجیح میدهید لباسهایی ساده و بدون ریسک را استفاده کنید تا کمترین میزان جلب توجه را داشته باشید. در واقع، لباسهای زیادی هستند که دوستشان دارید، اما مدام به خودتان یادآوری میکنید که بدنتان مناسب آن لباسها نیست یا احتمالاً به شما نمیآیند. از عکس گرفتن بدون فیلتر بیزارید چه کسی دوست ندارد که در عکسهایش زیباتر، سرحالتر و جذابتر به نظر برسد؟ اما فرهنگ استفاده از فیلتر مشکلات زیادی را به بار آورده است. طبق پژوهشها، فیلتر کردن عکس عزت نفس را کاهش میدهد و تصور ما از صورت و بدنمان را مخدوش میکند. زنان میگویند که «این معیارهای جذابیت دستنیافتنی و سمی هستند که آنها را فرسوده و ناخشنود میکند». این واقعیت تحریفشده ممکن است این احساس را به شما بدهد که ظاهر شما در زندگی واقعی خیلی خوب نیست و همین موضوع میتواند باعث تلاشهای فراوان، افسردگی و احساس نارضایتی مداوم در شما شود. زبان بدنتان نشانههای آشکاری را برملا میکند حالت بدنمان سرنخهای زیادی درباره میزان اعتماد به نفس ما به دیگران میدهد. برای اکثر افراد این نشانهها به موقعیت و کسی که همراهشان هست بستگی دارد، اما اگر عموماً این نشانههای آشکار را در زبان بدنتان دارید، احتمالاً دچار اعتماد به نفس پایین هستید: بیقراری دست به سینه بودن قوز کردن اجتناب از تماس چشمی از دست دادن تمرکز در موقعیتهای مختلف وقتی مرتکب اشتباهی میشوید دست از سرزنش خودتان برنمیدارید وقتی کاری را اشتباه انجام میدهیم، بعید است احساس خوبی بابت آن داشته باشیم، اما کسانی که اعتماد به نفس دارند به راحتی به وضعیت عادیشان برمیگردند و مجدداً تلاش میکنند. یکی از دلایلش این است که خیلی ذهنشان را درگیر موضوع نمیکنند و به راهشان ادامه میدهند. اگر شما به نشخوارهای ذهنیتان ادامه دهید، این کار به مرور ضعیفتان خواهد کرد. تصور این را دارید که دیگران راجع به شما ذهنیت بدی دارند آیا همیشه گمان دارید دیگران راجع به شما ذهنیتهای منفی و بدی دارند؟ وقتی دوستتان یا همسرتان سریعاً جواب تماستان را نمیدهد، سیلی از افکار منفی به ذهنتان هجوم میآورد؟ زمانی که دربارهی افکار دیگران در مورد خودمان وسواس داشته باشیم و این وسواس به گونهی بیمارگونه باشد، نشانهی خودشیفتگی نیست، بلکه نشانهی کمبود اعتماد به نفس ماست. به دنبال جلب رضایت دیگران هستید آیا هر کاری را برای هر کسی انجام میدهید و میگویید که از خوشحال کردن دیگران احساس خوبی دریافت میکنید؟ یا دلیلش این است که ترس و نگرانی از ناراحت کردن دیگران دارید؟ این دو مورد تفاوت نامحسوس اما مهمی با یکدیگر دارند، زیرا اولی از مهربانی ناشی میشود و مورد دوم از کمبود اعتماد به نفس و ترس از طرد شدن. برخی علائم هشداردهنده دیگر برخی موارد دیگر نیز وجود دارد که از جمله علائم هشداردهنده کمبود اعتماد به نفس میباشند که به گونهی نکتهوار به معرفیشان میپردازیم: از مخالفت با دیگران اجتناب میکنید. ایدههای زیادی دارید، اما ترجیح میدهید آنها را پیش خودتان نگه دارید و از اشتراک آنها اجتناب میکنید. کوچکترین پاسخهای منفی را به دل میگیرید و تا مدتی طولانی ذهنتان را درگیر میکنید. خیلی آسان حالت تدافعی میگیرید. بهآسانی بابت نقطهضعفها و نقصهایتان خجالتزده میشوید. به منطقهی امنتان میچسبید و از هر نوع تغییر اجتناب میکنید. احساس میکنید بعضیها ذاتاً از شما بهتر هستند. موفقیتها و دستاوردهایتان را نادیده میگیرید. سخن پایانی کمبود اعتماد به نفس مشکلی رایج میباشد و ابداً نباید بابت داشتن آن خجالتزده باشید. بلکه بهتر است با کمک گرفتن از مشاورین و مطالعه و افزایش سطح آگاهیتان به دنبال بازسازی و رشد آن باشید. این مشکل لاینحل نبوده و با مدتی تمرین و رسیدگی، به نتایج چشمگیری در مسیر بهبود دست خواهید یافت. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
برچسب: اعتماد به نفس
نویسنده: مهدی مظفری دوازده ماه اول زندگی، دورانی سرنوشتساز در شکلگیری شخصیت انسان است. در این دوره حساس، نوزادی که به تازگی از دنیای امن رحم مادر پا به عرصهی وجود گذاشته، در حال کشف و سنجش دنیای پیرامون خود است. تجربیات این دوران، به ویژه در زمینهی اعتماد و امنیت، نقشی اساسی در پایهریزی شخصیت و نگرش فرد نسبت به خود و جهان ایفا میکند. اریک اریکسون، روانشناس برجسته، این مرحلهی حیاتی را «اعتماد در برابر عدم اعتماد» نامگذاری کرده است. او معتقد است که اگر نیازهای اساسی کودک در سال اول زندگی، به ویژه نیاز به امنیت، ثبات و محبت به درستی پاسخ داده شود، او حس اعتماد به دنیا و اطرافیان را در خود پرورش میدهد. این حس اعتماد، بستر لازم برای شکلگیری روابط سالم، عزت نفس و استقلال در مراحل بعدی زندگی را فراهم میکند. در مقابل، اگر تجربیات کودک در این دوران با کمبود محبت، بیتوجهی، ناکافی بودن مراقبتها، بیثباتی و ناامنی همراه باشد، احساس عدم اعتماد در او شکل میگیرد. این بیاعتمادی میتواند زمینهساز مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی، انزوا، پرخاشگری و سوءظن در روابط بین فردی در بزرگسالی شود. عوامل متعددی میتوانند بر احساس اعتماد یا عدم اعتماد در کودک در سال اول زندگی اثر بگذارند: مراقبتهای اولیه: کیفیت مراقبتهای اولیه نقشی اساسی در رشد و تکامل همهجانبه کودک ایفا میکند. این مراقبتها که شامل مراقبتهای جسمی، عاطفی، شناختی و اجتماعی میشود، زمینهای امن و پایدار را برای شکوفایی استعدادها و تواناییهای کودک فراهم میآورد. یکی از مهمترین جنبههای مراقبتهای اولیه باکیفیت، ثبات و انسجام در ارائه مراقبتها است. کودکان در محیطی که ثبات و نظم وجود داشته باشد، احساس امنیت و آرامش بیشتری میکنند و میتوانند با اطمینان خاطر به کاوش در دنیای اطراف خود بپردازند. از سوی دیگر، پاسخگویی به موقع به نیازهای کودک، چه نیازهای جسمی و چه نیازهای عاطفی، برای ایجاد حس اعتماد در او ضروری است. زمانی که کودک احساس میکند که نیازهایش بهدرستی درک و برآورده میشود، یاد میگیرد که به دیگران اعتماد کند و روابط سالم برقرار کند. علاوه بر این، ابراز محبت و توجه کافی به کودک، نقش بسزایی در رشد عاطفی و اجتماعی او دارد. کودکانی که از عشق و توجه کافی برخوردارند، احساس ارزشمندی میکنند و عزت نفس بالایی دارند. آنها همچنین یاد میگیرند که چگونه با دیگران همدلی و محبت کنند. در مجموع، کیفیت مراقبتهای اولیه نقشی بنیادی در ایجاد حس اعتماد، امنیت و عشق در کودک دارد. این حسها به کودک کمک میکنند تا به بهترین شکل ممکن رشد کند و به یک فرد سالم، شاد و موفق تبدیل شود. محیط زندگی: محیط زندگی نقش بسزایی در رشد و شکوفایی کودک ایفا میکند. این فضا، چه در خانه، مکتب یا هر مکان دیگری، بستر مناسبی برای یادگیری، اکتشاف و پرورش استعدادها و خلاقیت کودک فراهم میکند. محیطی امن، حمایتی و سرشار از محرکهای مثبت، میتواند اعتماد به نفس، عزت نفس و حس استقلال کودک را تقویت کند و او را به سمت شکوفایی استعدادهایش سوق دهد. عناصر مختلفی در ایجاد یک محیط زندگی مناسب برای کودکان دخیل هستند. دسترسی به فضای باز برای بازی و فعالیتهای فیزیکی، وجود اسباببازیها و وسایل آموزشی مناسب سن، فراهم کردن فرصتهای تعامل با همسالان و بزرگسالان، و ایجاد فضایی آرام و صمیمی برای گفتگو و تبادل نظر، از جمله این عناصر هستند. با فراهم کردن یک محیط زندگی مناسب، میتوانیم به کودکان فرصت دهیم تا به بهترین نحو رشد و شکوفایی پیدا کنند و به انسانهایی بالغ، توانمند و شاد تبدیل شوند. سلامت جسمی و روانی: سلامت جسمی و روانی، دو رکن اساسی در زندگی انسان هستند که به خصوص در دوران کودکی نقشی حیاتی ایفا میکنند. بیماری، درد، ناتوانیهای جسمی و مشکلات عاطفی میتوانند بنیان احساس امنیت و اعتماد را در کودکان لرزان کرده و پیامدهای مخربی بر سلامت روان و عزت نفس آنها بگذارند. کودکی که به طور مکرر با بیماری یا درد دست و پنجه نرم میکند، ممکن است احساس ناتوانی و عدم کنترل بر زندگی خود داشته باشد. این امر میتواند منجر به اضطراب، افسردگی و حتی انزوا و گوشهگیری شود. ناتوانیهای جسمی نیز میتوانند چالشهای مشابهی را به وجود آورند، به خصوص اگر کودک احساس کند که به دلیل این ناتوانیها از سوی دیگران طرد شده یا مورد تمسخر قرار میگیرد. مشکلات عاطفی، مانند اضطراب، افسردگی و سوء استفاده، نیز میتوانند به طور قابل توجهی بر احساس امنیت و اعتماد کودک تاثیر منفی بگذارند. کودکی که با این مشکلات دست و پنجه نرم میکند، ممکن است در روابط خود با دیگران، چه در خانه و چه در مدرسه، دچار مشکل شود. در مقابل، سلامت جسمی و روانی مناسب به کودکان کمک میکند تا احساس امنیت، ثبات و قدرت درونی داشته باشند. آنها با اتکا به این احساس میتوانند دنیا را با کنجکاوی و شجاعت کاوش کنند، روابط سالم برقرار کنند و به چالشهای زندگی غلبه کنند. بنابراین، مراقبت از سلامت جسمی و روانی کودکان از اهمیت بالایی برخوردار است. با فراهم کردن محیطی امن و حمایتی، تغذیه مناسب، فرصتهای کافی برای فعالیت بدنی و دسترسی به خدمات بهداشت روان، میتوانیم به کودکان کمک کنیم تا به بهترین نسخه از خود تبدیل شوند. در آغوش گرفتن، کلید اعتماد به نفس و آرامش کودک یکی از باورهای غلطی که متاسفانه گاه به گوش والدین جوان میرسد، این است که بغل کردن زیاد نوزاد آنها را "بغلی" میکند و در آینده باعث وابستگی بیش از حد او به آغوش و نوازش میشود. این تفکر نه تنها پایه و اساسی در علم روانشناسی کودک ندارد، بلکه میتواند پیامدهای منفی جدی برای سلامت عاطفی و روانی نوزاد در پی داشته باشد. تحقیقات علمی نشان دادهاند که در سال اول زندگی، تماس فیزیکی و عاطفی به ویژه از طریق در آغوش گرفتن، نقشی اساسی در رشد و تکامل مغز، تقویت سیستم ایمنی و ایجاد حس امنیت و اعتماد به نفس در کودک ایفا میکند. در واقع، هر چه بیشتر کودک در آغوش گرم و محبتآمیز مادر و پدر خود قرار بگیرد، احساس آرامش و امنیت بیشتری را تجربه میکند و این امر به نوبه خود، پایه و اساسی برای اعتماد به نفس او در مواجهه با دنیای پیرامونش خواهد بود. به همین دلیل، متخصصان و مشاوران کودک تاکید میکنند که نه تنها از در آغوش گرفتن و نوازش نوزاد خود دریغ نکنید، بلکه تا حد امکان، تماس پوست به پوست با او را نیز برقرار کنید. این تماس گرم و صمیمی، علاوه بر فواید ذکر شده، به تقویت پیوند عاطفی بین مادر و کودک نیز کمک میکند. بنابراین، به یاد داشته باشید که در سال اول زندگی، نیاز به عشق، محبت و توجه در نوزاد شما از هر چیز دیگری مهمتر است. او را در آغوش بگیرید، با او حرف بزنید، لبخند بزنید، به نیازهایش توجه کنید و از او مراقبت کنید. با این کار، به او کمک میکنید تا به فردی اعتماد به نفس، آرام و امن تبدیل شود. به خاطر داشته باشید که اعتماد و یا عدم اعتماد در انسان، ریشه در دوران کودکی، به خصوص ۱۲ ماه نخست زندگی دارد. این شما به عنوان اطرافیان کودک هستید که با محبت، توجه و مراقبت خود، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این حس در او ایفا میکنید.
نحوه رفتار و برخورد با کودکانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند، بسیار اهمیت دارد. کودکان دارای اعتماد به نفس پایین نشانههای خاص خودش را دارند که در نوشتههای قبلی به آن پرداخته شد. حال اگر احساس میکنید چنین نشانهها در کودک شما وجود دارد و یا اکنون در شرایطی هستید که تصمیم گرفتهاید کودکان با اعتماد به نفس بالا داشته باشید، بهتر است به راهکارهایی که در ادامهی این مطلب گفته میشود توجه کرده و آن را عملی سازید. حقیقت همین است؛ کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند بیشتر دچار مشکلات اجتماعی میشوند، در مواجه با سختیها خیلی زود ناامید میشوند، پشتکار کافی برای رسیدن به هدف ندارند و احتمال بروز مشکلات رفتاری و هیجانی در آنها بیشتر است. بنابر این ارزش دارد که وقت و انرژی بگذاریم تا اعتماد به نفس کودکان تقویت شود. با فرزندمان صحبت کنیم تا جنبههایی از خود را که کمتر میبیند پیدا کند و دیدگاه واقعی نسبت به جنبههای واقعی شخصیت خود داشته باشد. کودکی که اعتماد به نفس داشته باشد برای پیشرفت و موفقیت در زندگی، به تواناییهای خود اعتماد دارد و در عین حال میداند اگر در کاری موفق نشد، نباید امید خود را از دست بدهد و با کسب تجربه و تسلط میتواند از عهده آن برآید. بالا بردن اعتماد به نفس کودک، تفاوت بزرگی را در زندگی او ایجاد خواهد کرد. بنابراین، برای تقویت اعتماد به نفس در کودکان این راهکارها را دنبال کنید. نوع نگاه ما به فرزندمان تاثیر عمیقی بر دید او نسبت به خودش میگذارد. به گونهای با کودک خود رفتار کنید که بفهمد در هر شرایطی دوستش دارید و از او مراقبت میکنید. حتی هنگامی که اشتباه میکند یا تصمیمات نادرست میگیرد. کودکان اگر احساس کنند که والدین، آنها را بخاطر تواناییهایشان دوست دارند، هنگامی که مرتکب اشتباهی میشوند، دست پاچه شده و نمیتوانند تصمیم درستی بگیرند. دوست داشتن بیقید و شرط باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان میشود. از مقایسه کودک خود با خواهر یا برادرانشان و یا با کودکان هم سن و سال فامیل و یا همسایهها، جدا خودداری کنید. این مقایسهها باعث میشود که کودکان باور کنند که توانایی انجام هیچ کاری را نداشته و نمیتوانند شما را راضی و خشنود کنند. در نهایت اعتماد به نفس کودک از بین میرود. هم کودکان و هم بزرگسالان اغلب درگیر گفت و گوهای منفی و ناامید کننده میشوند. مانند: تو نمیتوانی؟ تو برای انجام دادن این کار کوچک هستی، یا من در مورد این موضوع میترسم و … سعی کنید خودگویی مثبت را به کودکان خود آموزش دهید. از جملاتی که باعث تقویت خودباوری کودک میشود، استفاده کنید. مانند: تو میتوانی این کار را انجام دهی. تو دختر یا پسر قوی هستی و… به کودک خود وظایف و مسئولیتی را متناسب با سنش بدهید تا به شما کمک کند. این کار باعث میشود که فرزند شما احساس مفید بودن، مسئولیت پذیری و شایستگی کند. درخواست کمک از کودکان باعث بالابردن اعتماد به نفس کودکان شده و آنها احساس میکنند که فرد مهمی هستند. این وظایف میتواند مانند: کمک کردن در آشپزی، کمک به مادر در جمع کردن لباسها، غذا دادن به خواهر یا برادر کوچکتر یا پهن کردن سفره برای صرف غذا و… باشد. [caption id="attachment_10924" align="aligncenter" width="635"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] والدین اولین و بهترین الگو برای کودک هستند. پس اگر احساس میکنید اعتماد به نفس پایینی دارید، بهتر است آن را بهبود بخشید. در صورت نیاز برای ترمیم و بازیابی اعتماد به نفس خود وقت بگذارید. اگر شما اعتماد به نفس پایینی داشته باشید، مسلما کودک شما نیز از شما الگو برداری کرده و دچار کمبود اعتماد به نفس میشود. اعتماد به نفس بالای والدین، یکی از مهمترین مراحل برای افزایش اعتماد به نفس در کودکان است. متناسب با سن کودکان، در موقعیتهای مناسب، از آنها راهنمایی بگیرید. با آنها در تصمیم گیریهای خانوادگی خود مشورت کنید. تا نشان دهید که برای آنها و ایدهها و نظراتشان ارزش قائل هستید. به طور کلی، احترام به نظرات و راهنمایی گرفتن از کودکان باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان میشود. انتخابها به کودکان کمک میکند تا احساس شایستگی و قدرت کنند. به کودکان اجازه دهید که تصمیمات متناسب با سن خود بگیرند. مانند اینکه چه چیزی بپوشند و یا برای صبحانه چه بخورند و کارهای کوچکی از این دست که مناسب سناش است. کودکان هنگامی که متوجه شوند شما برای تصمیمات و انتخابهای آنها ارزش و احترام قائل هستید، اعتماد به نفس آنها افزایش مییابد. ترس از شکست اغلب کودکان را از سعی و تلاش برای دستیابی به آنچه که میخواهند، باز میدارد. این مورد به طور طبیعی میتواند باعث کاهش و از بین رفتن اعتماد به نفس کودکان نیز شود. به کودکان خود یاد بدهید که اشتباهات و شکستها نیز بخش کاملا قابل قبولی از زندگی هستند. همچنین شکست برای همه اتفاق میافتد و نباید ناامید شوند. کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند اغلب از امتحانکردن کارهای جدید یا چالشهای تازه اجتناب میکنند. کودکان خود را تشویق کنید که مهارتهای جدید را یاد بگیرند. به آنها اطمینان بدهید که در کنارشان هستید و کمکشان میکنید. امتحان چالشهای جدید باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان شده و آنها یاد میگیرند که هنگام مواجه با مشکلات جدید چگونه عمل کنند. محبت جسمانی باعث میشود که دوست داشتن، پذیرش و تعلق را به کودک منتقل کند. همچنین باعث خوشحالی و اعتماد به نفس بالای کودک میشود. پس محبت کردن به کودکان را فراموش نکنید. آنها را در آغوش بگیرید، نوازش کنید و ببوسید. به آنها نشان دهید که بودنشان در کنار شما واقعا لذت بخش است.
هیچ کسی خواهان استرس، اضطراب، عدم رضایت و در نهایت ناکامی در زندگی خود نیست. همه افراد در هر سن و یا جنسی که باشند، خواهان خوشحالی و یک زندگی کاری و شخصی موفق هستند. مرز این دو حالت را مفهومی به نام اعتماد به نفس تعیین میکند. ممکن است دلایل دیگر نیز در آن نقش داشته باشد، اما هیچ یک نمیتواند به پررنگی نقش اعتماد به نفس در خط موفقیت زندگی افراد باشد. علت نداشتن اعتماد به نفس ممکن است ناشی از تجارب مختلف، مثل بزرگ شدن در محیط غیر حمایتگر و انتقادی، قضاوت بیش از حد درباره خود یا ترس از شکست باشد. دلیل هرچه که باشد؛ شناخت ریشه عدم اعتماد به نفس برای ما ضروری است. همانگونه که در مطلب قبلی گفته شد، اعتماد به نفس کودکان تا پنج سالگی بهطور کامل شکل میگیرد. اعتماد به نفس، عامل اکتسابی است که از بدو تولد، پایههای آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته میشود و به مرور زمان، این امر، گستردهتر و عمیقتر میشود. بزرگسالان همانقدر اعتماد به نفس از خود نشان میدهند که در کودکی از آن بهرهمند شدند. اینگونه نیست که نتوان برای تقویت اعتماد به نفس بزرگسالان کاری کرد، البته که اعتماد به نفس اکتسابی بوده و افراد میتوانند از مسیر درستش، آن را کسب کنند. اما مطلب فعلی به این موضوع میپردازد که اگر شما، کودک و یا نوجوانی در خانه دارید چگونه به عنوان سرپرست، والدین و یا بزرگتر با آنان رفتار کنید تا آنها در آینده از اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند. ازجملهی مهمترین ویژگیهای والدین موفق، توانایی بالا در مهارتهای فرزندپروری است. کودکانی که والدینشان با مهارتهای فرزندپروری آشنایی دارند، با اعتمادبهنفستر بار میآیند. البته اعتمادبهنفس کودکان فقط از رفتارهای والدین ریشه نمیگیرد و عوامل دیگری مانند خصوصیات شخصیتیِ خود کودک و تربیت فرهنگی نیز در شکلگیری اعتماد به نفس کودکان نقش دارند. بهتر است ابتدا به عوامل و رفتارهای غلطی بپردازیم که نتیجهشان تخریب اعتماد به نفس کودکان است. مراقبت و احتیاط بیشازحد و افراطی: تمام پدر و مادرها این ترس را دارند که مبادا خطری متوجه کودکان آنان شود و کودکان آسیب ببینند. این نگرانی سبب میشود که در بسا موارد والدین به شکل افراطی به مراقبت از کودکانشان بپردازند و فرصت خطر را از کودکان بگیرند. درست است که والدین باید از کودکانشان محافظت کنند، اما گاهی این نوع ابراز عشق در قالب مراقبت بیشازحد میتواند مانع یادگیری و رشد فردی کودک شود. نتایج برخی مطالعات انجامگرفته در کشورهای اروپایی نشان داده است، کودکانی که برای مثال اجازهی بازی در بیرون از منزل را ندارند، به بزرگسالان گرفتار ترس یا فوبیا تبدیل میشوند. به همین ترتیب، نوجوانانی که فرصت تجربهی شکست عشقی پیدا نمیکنند، از لحاظ احساسی به رشد و بلوغ کافی نمیرسند و در بزرگسالی قادر به برقراری روابط پایدار نخواهند بود. بنابراین، به والدین توصیه میشود که گاهی با توجه به شرایط، به فرزندشان فرصت خطرکردن بدهند تا کودک ضمن تجربهی زندگی، شجاعتر بار بیاید و در بزرگسالی به فردی خودبین و بیاعتمادبهنفس تبدیل نشود. اینروزها شمار زیادی از پدر و مادرها جور کمکاری و بازیگوشیهای فرزندانشان را میکشند. آنان میخواهند همه جوره هوای فرزندانشان را داشته باشند و با این اندیشه، همهچیز را بدون اینکه خودِ کودک هیچ زحمتی بکشد، آماده میکنند، اینگونه کودک حسابی لوس بار میآید و از یادگیری برخی مهارتهای اساسی زندگی باز میماند. اگر قرار باشد که تمامی مشکلات کودکتان به دست شما حل شود، آنوقت دلبندتان یاد نمیگیرد که گاهی هم باید سختی بکشد و راه خودش را از میان دشواریهای زندگی پیدا کند. درواقع، با این رفتار، فرصت استقلال را از کودکتان میگیرید. این درحالی است که توانایی حل مسئله کودک به پرورش نیاز دارد و درصورتیکه این فرصت از او گرفته شود، کودک به فردی وابسته و غیرمستقل تبدیل خواهد شد، یعنی فردی که همیشه به کمک دیگران نیاز دارد و بهعنوان بزرگسال دارای قابلیتهای ناکافی است. عدم حمایت والدین: پیشتر اشاره شد که توجه و حمایت بیش از حد، کودک را لوس، وابسته و مهمتر بی اعتماد به نفس بار میآورد. نقطهی مقابل این مورد، والدینی هستند که فرزندانشان از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیستند. باید بدانید که زندگی گاهی برای بچهها نیز طاقتفرسا میشود و وقتی شرایط سخت باشد آنها باید بتوانند به والدین خود تکیه کنند. هنگامی که والدین بیش از حد مشغول، بیعلاقه یا از نظر عاطفی بیتوجه باشند، کودک احساس تنهایی، بیاهمیتی و تنهایی میکند. چنین کودکان، هنگام مواجه با سختی و مشکلات احساس میکنند که نمیتوانند به تنهایی با آن کنار بیایند و همچنین کسی نیست که به آنها کمک کند و حامی آنها باشد. بنا آنها به تواناییهای خود شک میکنند و در نهایت اعتماد به نفسشان کاهش مییابد. هیچ اشکالی ندارد که کودکتان را بهخاطر موفقیتهایش تشویق کنید، البته تشویق اصولی، زیرا تشویق باعث شکلگیری این ذهنیت در کودک میشود که فردی با تواناییهای خاص است. اما به خاطر بسپارید که ذهن کودکان را شرطی نسازید. یعنی نباید کودکتان از ارتکاب خطا در قبال والدین و هر کس دیگری بترسند و اگر تشویق نشود، به تواناییهای خودش شک کند. پس بهجای اینکه در تشویق رفتارهای پسندیده و انتقاد از رفتارهای نسنجیدهی کودکتان زیادهروی کنید، حد وسط را بگیرید تا مبادا کودکتان برای اینکه همیشه برنده باشد یا خودش را برنده نشان بدهد، به هر وسیلهای مانند تقلب، بزرگنمایی، خودستایی یا داستانپردازی چنگ بیندازد. چنین کودکی در بزرگسالی از خصیصهی روراستی برخوردار نخواهد بود و چه بسا که توانایی رویارویی با دنیای واقعی را نیز نداشته باشد. بعضی اوقات بچهها طوری رفتار میکنند که باعث رنجش والدینشان میشود. اما لازم نیست که در چنین مواقعی کودکتان را با ایجاد احساس گناه و وعدهی جایزه وادار به انجام کار درست کنید. در شیوهی تربیتی کودک خود، بهجای برقراری سیستم پاداش یا تنبیه سعی کنید به کودکتان بفهمانید که موفقیت بهخاطر اراده و رفتار و کردار خوب خودش است؛ نه از جایزهای که در قبال انجام کار درست از شما یا دیگران دریافت میکند. گاهی جایزهی سختکوشی تلاش بیشتر است، به این معنی که مثلا جایزهی نمرهی خوب همیشه قرار نیست یک هدیهی مادی باشد. در کنار مشوقهای مادی، به کودکتان تجربهی انگیزش درونی را بیاموزید و به او یاد بدهید که انگیزهی تصمیمگیری درست را نباید با باجگیری عاطفی بهدست بیاورد. به این ترتیب به فرزندتان کمک میکنید تا به فردی قوی تبدیل شود؛ کسی که چالشهای روزگار بزرگسالی را بهعنوان فرصتی جهت تقویت اعتمادبهنفس میبیند و نه وسیلهای برای رسیدن به هدف. با بزرگتر شدن کودکان، انتظارات والدین نیز بیشتر میشود. گاهی انتظارات زیاد و خارج از توانایی کودک باعث میشود که او فشار زیادی را برای دستیابی به آنچه که والدین میخواهد، تحمل کند. این فشار برای دستیابی میتواند باعث نگرانی کودک در مورد جلب رضایت والدین شود. در نهایت کودک با احساساتی مانند ناامیدی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام کارها روبه رو میشود. تعارضات و درگیریهای خانوادگی میتواند احساسات منفی زیادی را با خود به همراه داشته باشد. کودکان این احساسات را درک کرده و جذب میکنند. این کار منجر به بیثباتی عاطفی عظیمی برای کودکان میشود. مشکل زمانی حادتر میشود که کودک احساس کند به نوعی مقصر دعوا و جنجالهای والدین است و خودش را مقصر بداند. زندگی در یک خانواده با تعارضات بالا میتواند برای کودکان طاقتفرسا باشد و باعث کاهش اعتماد به نفس در کودکان شود. زورگویی بسیار دردناک و آسیب زننده است. قلدری و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن میتواند سلامت عاطفی و اعتماد به نفس کودکان را کاهش دهد. کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، به ندرت قبول میکنند که مشکل از آنها نیست. در عوض آنها این باور را دارند که خودشان ضعیف، بیعرضه و ناتوان هستند. آنها حتی ممکن است مشکلات سلامت روان مانند افسردگی و اضطراب را نیز تجربه کنند.