برچسب: مشکلات

4 هفته قبل - 52 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری می‌دانم دنیای شما بزرگ‌ترها پر از دغدغه و کار است. اما هر شب که به خانه می‌آیید، آرزوی کوچکی در دلم ریشه می‌دواند، آرزوی بازی کردن، نقاشی کشیدن و درد دل کردن با شما. نیازی به صرف ساعت‌ها زمان نیست، فقط ده دقیقه کافیست تا با زبانی کودکانه، حرف‌ها، ترس‌ها، نگرانی‌ها و شادمانی‌هایم را با شما در میان بگذارم. اگر باور ندارید، از همین امشب شروع کنید. فقط ده دقیقه از شبانه‌روزتان را به من اختصاص دهید و با من بازی کنید. مطمئنم بعد از چند روز، از نتیجه‌ی کار شگفت‌زده و خوشحال خواهید شد. پس به یاد داشته باشید که هر شب، سهمی ده دقیقه‌ای برای من کنار بگذارید. من تشنه‌ی لحظات ناب با شما هستم، لحظاتی که در آن محبت و صمیمیت موج می‌زند. اما خواهش می‌کنم، اینقدر به من دستور ندهید. «لباس‌هایت را آن جا بگذار»، «غذایت را نریز»، «خوب رفتار کن»، «آرام باش» و... . من چون شمار کردن بلد نیستم، نمی‌دانم در طول روز چند بار این جملات را از شما والدین عزیزم می‌شنوم، اما شما که ریاضی‌تان خوب است و حساب بلد هستید، می‌توانید یک روز فقط یک روز، تعداد تمام دستورات را که به من می‌دهید، بشمارید!. حالا خودتان را جای من بگذارید. اگر رئیس‌تان هر روز اینقدر به شما دستور می‌داد، حاضر بودید برایش کار کنید؟ می‌توانستید دوستش داشته باشید؟ اعصاب‌تان خرد نمی‌شد؟! باور کنید من با شنیدن این همه دستور چیزی یاد نمی‌گیرم. اگر رفتارهای من را دوست ندارید، به جای هزاران دستور و بایدها و نبایدها، الگوی مناسبی برای من باشید و زمانی که کاری را درست انجام می‌دهم، تشویقم کنید. آنگاه، خودتان می‌بینید که چقدر زود همان کارهایی را انجام می‌دهم که شما دوست دارید و رابطه‌مان به بهترین شکل ممکن تبدیل می‌شود. لطفا من را با هیچ کس مقایسه نکنید. به جای این که در نوجوانی و جوانی افسوس بخورید که چرا من این قدر اعتماد به نفسم پایین است، غمگین و خجالتی هستم یا نمی‌توانم روی پای خودم بایستم، امروز به فکر من باشید. می‌دانستید که پایه‌های اعتماد به نفس من از دوران نوزادی و همین الآن(کودکی) بنا می‌شود؟ پس از همین لحظه با اجتناب از مقایسه کردن من با کودکی خودتان، خواهر و برادرهایم یا بچه‌های فامیل به من کمک کنید تا شخصیت منحصر به فرد خودم را بشناسم و دوست بدارم. حتما شما بزرگترها بهتر می‌دانید «هیچ آدمی نباید و نمی‌تواند شبیه دیگران باشد.» مگر خود شما دقیقا مثل خواهر یا برادرتان هستید؟ که دوست دارید من مثل غیرم بشوم. به جای مقایسه کردن، لطفا با جملاتی ساده ویژگی‌های مثبت من را به خودم بگویید و به خاطر آن‌ها تشویقم کنید. به علاوه، کمکم کنید تا رفتارهای ناخوشایندم را تغییر بدهم. لطفا به من نگویید که دوستم ندارید. من فقط یک لیوان آب را روی میز ریختم و شما به من می‌گویید: «دیگر دوستت ندارم!» مگر ریختن یک لیوان آب و کارهای مسخره مثل این ارزشش را دارد که من را سرزنش کنید و توقع داشته باشید همیشه محتاط عمل کنم. اگر کسی خود شما را به علت کارهای مسخره سرزنش کند و به شما بگوید دیگر دوستتان ندارم، چه احساسی خواهید داشت؟ اگر آن فرد مهم‌ترین آدم زندگی‌تان باشد چه حالی پیدا می‌کنید؟ اگر ضعیف و ناتوان باشید و به خاطر کاری که انجام داده‌اید خیلی هم خجالت بکشید با شنیدن این جمله چکار می‌کنید؟ آرزوی من این است که یک روز بتوانم به خوبی شما همه‌ی کارها را انجام دهم و رفتارهای مناسبی داشته باشم. باور کنید تمام سعی‌ام را می‌کنم، اما تا آن زمان به کمک شما احتیاج دارم. اگر به جای این جمله به من بگویید که «این رفتارت خوب نیست.» و به من آموزش بدهید که آن کار را چطور انجام دهم یا چگونه رفتار خوبی داشته باشم، قلب کوچک من را نمی‌شکنید. در تربیت من هماهنگ باشید. والدین عزیزم! اگر دستوراتی که به من می‌دهید متفاوت باشند نه تنها چیزی یاد نمی‌گیرم بلکه سردرگم و گیج هم می‌شوم. دنیا برای من مثل یک مکان بزرگ و ناشناخته است که باید با کمک شما آن را کشف کنم. اگر یکی از شما به من بگوید که تا دیروقت نمی‌توانم بیدار بمانم، اما دیگری اجازه انجام هر کاری را به من بدهد، من فقط گیج و مردد می‌شوم و نمی‌دانم کدام کار درست هست تا انجام دهم. بنابر این، کمی وقت بگذارید و در مورد روش‌های تربیتی‌تان با هم صحبت کنید و به یک رویه واحد برسید. بعد از آن، می‌توانید آن را به من بگویید و من هم با خیال راحت‌تر آن را اجرا می‌کنم. این کار باعث می‌شود که همه ما راحت‌تر باشیم و زودتر به نتیجه دلخواهمان برسیم. من خیلی دوست دارم که در خانه‌ای با آرامش و بدون تنش زندگی کنم. لطفاً با هم هماهنگ باشید تا این اتفاق بیفتد. کاملا آگاهم که فرزندپروری سخت‌ترین کار دنیاست. از صمیم قلب از شما به خاطر تمام زحماتی که تا به حال برای من کشیده‌اید سپاسگزارم. نوشتن این نامه فقط برای یادآوری این نکته بود که تربیت من نیز به اندازه‌ی شغل شما اهمیت دارد. همانطور که روزانه ۸ ساعت برای کارتان وقت می‌گذارید، امیدوارم برای پرورش و تربیت من هم زمان و انرژی کافی صرف کنید. می‌دانم که هیچ کس کامل نیست و همه والدین(بدون استثناء) در طول مسیر اشتباهاتی مرتکب می‌شوند. گاهی اوقات ممکن است با من رفتار نامناسبی داشته باشید، اما من به عنوان فرزندتان به شما ایمان دارم و می‌دانم که شما در تلاش هستید تا عشق خود را به بهترین نحو به من نشان دهید. من هم قول می‌دهم که این عشق را در آینده به فرزندانم منتقل کنم. باعشق و احترام! فرزند دلبندتان!

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 158 بازدید

زندگی مشترک از ازدواج زن و مردی تشکیل می‌شود که یا عاشقانه و یا هم سنتی مسیر مشترکی را انتخاب کرده اند. لزوما اینکه شما عاشقانه ازدواج کرده اید، نباید این توقع را ایجاد کند که در زندگی مشترک هرگز به بن بست نمی‌خورید و مشکلات، اختلاف نظرها و موارد دیگر را تجربه نمی‌کنید. قطعا در تمام زندگی‌های مشترک، صرف نظر از اینکه چگونه شروع شده باشد، مشکلات وجود دارد. این مشکلات بعد از آمدن بچه‌ها یا سایر تغییرات عمده در زندگی، می‌تواند بیشتر شود و حتی لحظاتی را رقم بزند که شما را عمیقا برنجاند و یا از همسرتان به کلی ناامید سازد. حق باشماست! هیچ کس به ما آموزش نمی‌دهد و یا نداده است که چگونه یک ازدواج و روابط زناشویی شاد و سالم داشته باشیم. فقط در بعضی از فیلم‌هایی که در دوران رشد دیده‌ایم، به ما یک نگاه اجمالی از اینکه عشق واقعی باید چگونه باشد، داده است. اینکه اگر با مشکلات مواجه شدیم چگونه از پس آن برآییم، بسیار اندک به آن پرداخته شده است. حقیقت مسیر زندگی مشترک این است که ابتدا درک کنید شما تنها نیستید. حتی موفق‌ترین زوج‌ها در زندگی مشترک‌شان با مشکل مواجه می‌شوند. نکته‌ی مهم اما این است که درصدی زیادی از زوج‌ها می‌توانند به طور موثر از آن چالش عبور کنند و برخی دیگر عبور نمی‌توانند و زندگی را به کام همدیگر زهر می‌کنند و یا مسیر جدایی (طلاق) را در پیش می‌گیرند. صرف نظر ازینکه شما کدام مسیر را تاکنون طی نموده‌اید و کجای زندگی دقیقا ایستاده هستید، در این مطلب به مشکلات رایجی می‌پردازیم که در زندگی مشترک، زوج‌ها با آن مواجه هستند. [caption id="attachment_14363" align="aligncenter" width="723"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] تقسیم کار: تحقیقات نشان می‌دهد که حتی زمانی که هر دو، زن و شوهر در خارج از خانه کار می‌کنند، معمولاً زن است که بیشتر کارهای خانه را انجام می‌دهد. بدیهی است که این باعث ایجاد استرس بیشتر برای او می‌شود. عدم تعادل در تقسیم کار می‌تواند باعث مشکلات زیادی شود. یکی خرج می‌کند. دیگری پس‌انداز می‌کند. بنابراین، اگر در یک ازدواج یک خرج کننده و یک پس انداز کننده با هم داشته باشیم، خواهیم دید که چگونه این مسئله به یک مشکل تبدیل می‌شود. ممکن است رشد و سرمایه‌گذاری پول برای یک نفر مهم باشد و دیگری نمی‌تواند اهمیتی به آن بدهد. دعوا بر سر پول و نحوه خرج کردن آن یکی از رایج‌ترین مشکلات ازدواج است. کودکان ممکن است استرس‌زا باشند. کودکانی که گریه می‌کنند و یا بد خواب می‌شوند، عصبانیت‌های عصبی و نوجوانان سرکش، چندان سرگرم‌کننده نیستند؛ صرف نظر از اینکه چقدر بچه‌های‌تان را دوست دارید. این می‌تواند استرس زیادی را برای یک زوج ایجاد کند. حتی شیوه‌های متفاوت فرزندپروری مانند نحوه تنبیه کودک می‌تواند باعث ایجاد شکاف در یک زوج متاهل شود. اگر یک نفر دارای شخصیتی درونگرا و دیگری برونگرا باشد، ممکن است تنش دائمی در مورد اینکه چند وقت یکبار معاشرت کند، وجود داشته باشد. برونگرا ممکن است احساس کند که درونگرا هرگز نمی‌خواهد با او به مهمانی برود. اما درونگرا ممکن است احساس طرد شدن کند. زیرا فرد برونگرا همیشه می‌خواهد با افرادی غیر از همسرش معاشرت کند. این تنها یک جنبه از تفاوت‌های شخصیتی است که می‌تواند مشکلاتی در ازدواج ایجاد کند. شاید یکی از زوچ‌ها در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که در هنگام عصبانیت بر سر یکدیگر فریاد می‌زدند. در حالی که زوچ دیگر در خانواده‌ای بزرگ شده است که خشم خود را به درون خود می‌ریختند. داشتن سبک‌های مختلف دعوا یا ارتباط در هنگام درگیری می‌تواند مانع بزرگی برای داشتن یک ازدواج شاد و سالم باشد. [caption id="attachment_14365" align="aligncenter" width="720"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] آدم‌ها نیازهای جنسی متفاوتی دارند، هم از نظر فراوانی و هم از نظر نوع. برخی از افراد علاقمند به رابطه جنسی زیاد هستند، در حالی که برخی دیگر می‌توانند بقیه عمر را بدون آن سپری کند. صرف‌نظر از اینکه شما چه می‌خواهید، اکثر زوج‌ها با سازگاری جنسی خود مشکل دارند. بسیاری از افراد به طور طبیعی بی‌اعتماد هستند و متاسفانه بسیاری از افراد نیز وسوسه می‌شوند که به همسر خود خیانت کنند. بنابراین، چه کسی واقعاً خیانت کند یا نه، ممکن است حسادت در رابطه وجود داشته باشد. خیانت فقط به موضوع جنسی محدود نمی‌شود. خیانت عاطفی این روزها به دلیل فناوری، مانند تلفن‌ها و برنامه‌های دوست‌یابی، بیداد می‌کند. آن‌ها پنهان کردن کاری که کسی انجام می‌دهد و با چه کسی صحبت می‌کند را بسیار آسان می‌کنند. روابط زمانی که جدید هستند، همیشه هیجان‌انگیز هستند. همه احساس می‌کنند روی ابر راه می‌روند زیرا بسیار عاشق هستند. اما با گذشت زمان، تازگی و شیفتگی ازبین می‌رود. همانطور که این اتفاق می‌افتد، بسیاری از زوج‌ها دچار رکود می‌شوند. رابطه آن‌ها دچار رکود می‌شود و به نظر می‌رسد خسته کننده شود. تلاش برای زنده نگه داشتن عشق و ادامه انجام کارهای هیجان‌انگیز با هم نیاز به تلاش دارد. قدرت می‌تواند به اشکال مختلف باشد، از قدرت مالی گرفته تا قدرت والدین. اگر یکی از زوج‌ها بیشتر از دیگری درآمد داشته باشد (یا شاید یکی از زوج‌ها خانه‌نشین باشد)، در مورد اینکه چه کسی پول آورده است، عدم تعادل ایجاد می‌کند. این عدم تعادل یک مشکل رایج ازدواج است. چه کسی قدرت تصمیم‌گیری بیشتری دارد؟ خیلی اوقات، مساوی نیست. بنابراین، قطعاً باعث ایجاد مشکلاتی می‌شود زیرا یکی از زوج‌ها ممکن است به مرور زمان احساس ناتوانی کند. سوء استفاده نیز به اشکال مختلفی ظاهر می‌شود. آزار جسمی همان چیزی است که اکثر مردم با شنیدن کلمه آزار به آن فکر می‌کنند. اما آزار روانی و عاطفی نیز برای افراد و زوجین به طور کلی بسیار مضر است: خشونت نامرئی در روابط که مردم را نابود می‌کند. وقتی یک یا هر دو نفر با استفاده از زبان وحشتناک هنگام صحبت کردن به یکدیگر احترام نمی‌گذارند، این می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان یک ازدواج را از هم بپاشاند. پرنده و ماهی ممکن است یکدیگر را دوست داشته باشند، اما کجا زندگی خواهند کرد. به عبارت دیگر، وقتی دو نفر دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به جهان دارند، درک یکدیگر را دشوار می‌کند. این ممکن است منجر به مشکلاتی در ازدواج شود. [caption id="attachment_14366" align="aligncenter" width="725"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] هیچ کس کامل نیست. همیشه چیزی در مورد همه افراد دنیا وجود خواهد داشت که شما را آزار می‌دهد. اما وقتی مردم این را درک نمی‌کنند، سعی می‌کنند یکدیگر را تغییر دهند. آن‌ها فکر می‌کنند وقتی ازدواج کنند، می‌توانند نظر همسرخود را تغییر دهند. اما این هرگز کار نمی‌کند! شما نمی‌توانید مردم را تغییر دهید. بنابراین، شما فقط باید یاد بگیرید که همدیگر را همانطور که هستید بپذیرید. در غیر این صورت، با تمام نارضایتی‌هایی که برای تغییر یک فرد انجام می‌شود، یکدیگر را بدبخت خواهید کرد. علاوه بر این، این امکان‌پذیر نیست. همه ما این ایده را داریم که می‌خواهیم دیگران چگونه رفتار کنند. به عنوان مثال، شاید شما فکر کنید که وقتی کسی ازدواج کرده است، باید هر روز رابطه جنسی داشته باشد. اما بیشتر زوج‌ها از کار، بچه‌ها، کارهای روزمره و غیره خسته هستند. بنابراین، این اتفاق نمی‌افتد. شاید فکر می‌کنید همسرتان باید همیشه غذای خوشمزه و لذیذ درست کند، درست مثل مادرتان. قرار دادن انتظارات غیرواقعی از همسرتان فقط شما را ناامید و عصبانی می‌کند. بنابر این، بهتر است قبل اینکه از همسرتان انتظار چیزی را داشته باشید، یک بار خود را جای او قرار دهید که آیا او در شرایطی است که بتواند انتظارات شما را برآورده کند؟ درک کردن بخش بزرگی از زندگی مشترک است.

ادامه مطلب


12 ماه قبل - 296 بازدید

همواره خانواده را متشکل از زن و مردی تعریف کرده‌اند که بعد از ازدواج رسمی صاحب فرزند شده‎‌اند. البته گاهی خانواده هر دو رکن (پدر و مادر) را ندارد و فرزند و یا فرزندان با سرپرستی یکی از والدین بزرگ می‌شوند. این واقعه معمولا به دلیل طلاق یا فوت یکی از والدین یا فرزند خواندگی بروز می‌کند. تک والدی چالش‌های خاص خودش را دارد؛ زیرا کودکان از لحظه بدو تولد نیاز به مراقبت پدر و مادر دارند، نبود یکی از آن‌ها باعث ایجاد اختلال در تربیت کودک شده و آینده کودک را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. این تنها فرزند نیست که با تک والدی، با مشکلات بسیار زیادی مواجه می‌شود، زیرا پدر و یا مادری که به تنهایی سرپرستی یک خانواده را به دوش می‌کشد، باید برای فرزندان نقش هر دو (پدر و مادر) را بازی کند و این یعنی مسوولیت‌های دو برابر که باید یک تنه جور آن را بکشد. در افغانستان نیز، خانواده‌های تک والدی کم نیست؛ ممکن است شمار این نوع خانواده‌ها که به واسطه‌ی طلاق تبدیل به تک والدی شده باشند، محدود باشد، اما تعداد خانواده‌هایی که به دلیل جنگ، انفجار، انتحار، حوادث طبیعی و... پدر یا مادری فوت کرده و خانواده مبدل به تک سرپرست شده‌اند، بسیار است. در این مطلب به چالش‌های خانواده‌های تک سرپرست خواهیم پرداخت و در مقالات بعدی به نحوه نگهداری و تربیت کودکان تک والد و ازدواج در این خانواده‌ها خواهیم پرداخت. اگر شما پدر و یا مادری هستید که دارید به تنهایی فرزند یا فرزندان‌تان را سرپرستی می‌کنید، این مطلب برای شماست و به شما کمک خواهد کرد تا آگاهی‌های لازم در مورد شیوه‌ی تربیت کودک‌تان را بیآموزید. تعریف خانواده تک والد تک والدی به وضعیتی گفته می‌شود که یکی از والدین به تنهایی و بدون کمک شریک زندگی، مسئولیت تربیت فرزند یا فرزندان را به عهده دارد. طبق آمارهای اخیر، تک فرزندی در بسیاری از نقاط جهان رو به افزایش است. در خانواده‌های تک والد، فرزند تحت سرپرستی یک والد قرار می‌گیرد و والد دیگر هیچ حمایتی را به فرزندان خود ارائه نمی‌دهد. تک والدی می‌تواند دلایل متفاوتی داشته باشد. جدایی، مرگ و یا ترک دیگر والد، می‌تواند منجر شود که کودک از او محروم شود.  چالش‌هایی که والدین مجرد با آن روبرو هستند با توجه به شرایط آن‌ها متفاوت است، اما تجارب مشترکی نیز وجود دارد که در بیشتر خانواده‌های تک والد وجود دارد. مشکلات خانواده‌های تک والد مشکلاتی که به عنوان تنها مراقب فرزند خود با آن روبه‌رو هستید، بسیار زیاد است. فردی که به تنهایی از فرزندش نگهداری می‌کند ممکن است با مشکلات زیر روبه‌رو شود. حفظ نظم و انضباط در هر زمینه‌ای در خانه می‌تواند برای شما چالش برانگیز باشد. چرا که شما تنها هستید و به این دلیل فرزندان ممکن است با مشکلات رفتاری بسیاری مواجه شوند. فرزند شما ممکن است به دیگر دوستانش به دلیل اینکه همراه با پدر و مادرش زندگی می‌کند، احساس حسادت کند و همین امر می‌تواند او را به انزوا و تنهایی بکشاند. ایجاد رابطه عاطفی جدید برای شما ممکن است دشوار باشد؛ به خصوص اگر فرزند شما احساس حسادت و شکاک بودن را داشته باشد. مسئولیت‌های مختلف تربیت فرزند، کارهای خانه و کسب درآمد، به شما وقت کافی برای رسیدگی به خود را نمی‌دهد. این امر موجب افزایش استرس و تنش، خستگی و فشار بیش از حد برای شما می‌شود و شما را بی‌حوصله و تحریک پذیر می‌کند و بر روابط و تعاملات شما با فرزندتان تاثیرات منفی دارد. اینکه تنها فردی هستید که درآمد دارد، می‌تواند منابع مالی شما را محدود کند، زیرا ممکن است مجبور شوید با یک درآمد از فرزندان خود حمایت کنید. این می‌تواند تامین نیازهای اولیه مانند خوراک، پوشاک و مسکن را دشوار کند. همچنین می‌تواند فرصت‌های فعالیت‌های فوق برنامه یا تجربیات آموزشی را نیز محدود کند. اگر شاغل باشید طبعا مراقبت از کودک در حین کار یا مدیریت وظایف خانه بدون کمک شریک زندگی قطعا دشواری‌های خاص خودش را برای شما به همراه خواهد داشت. مشکلات فرزندان تک والد کودکانی که توسط والدین مجرد بزرگ می‌شوند ممکن است چالش‌های منحصر به فردی را تجربه کنند که می‌تواند بر رشد عاطفی و اجتماعی آن‌ها تأثیر بگذارد. تحقیقات نشان داده است که کودکان خانواده‌های تک والدی بیشتر در معرض مشکلات رفتاری و عاطفی مانند اضطراب و افسردگی هستند. این ممکن است به دلیل فقدان حضور مداوم والدین یا عوامل استرس‌زای مالی باشد که می‌تواند باعث تنش در خانواده شود. کودکان در خانواده‌های تک والدی ممکن است با اجتماعی شدن و ایجاد روابط با همسالان خود دچار مشکل شوند. آن‌ها ممکن است نسبت به همسالان خود که از خانواده‌های دو والدی هستند احساس انزوا یا متفاوت بودن کنند. دست تنها بودن مادر یا پدر ممکن است باعث شود که فرزند بیش از حد معمول به والد خود کمک کند و همین امر او را از معاشرت و بازی با همسالان و دوستانش باز می‌دارد. گاهی اوقات ممکن است کودکان نتوانند درک کنند که والدشان برای رفع نیازهای عاطفی و اجتماعی به برقراری ارتباط عاطفی مجدد نیاز دارد و همین امر می‌تواند باعث ایجاد مشکلاتی در خانواده شود. در خانواده‌هایی که والدین از هم جدا شده‌اند، کودک ممکن است به طور مداوم احساس کند که باید یکی از والدین خود را انتخاب کند. این امر بین زوج‌های طلاق گرفته‌ای که نسبت به هم رفتارهای خصمانه دارند، بیشتر دیده می‌شود. آسیب شناسی خانواده‌های تک والدی بیشتر افرادی که به تنهایی فرزندشان را بزرگ می‌کنند با مشکلات مالی متعددی روبه‌رو می‌شوند. به همین دلیل آن‌ها مجبورند ساعات بسیاری را دور از خانه کار کنند تا نیازهای مالی خود و فرزندشان را تامین کنند. البته تربیت فرزندان و اداره خانه نیز امری ضروری است. ممکن است فرزندان‌تان برای انجام کاری از شما درخواست مادی داشته باشند اما شما به دلیل منابع محدود مالی که دارید نتوانید خواسته‌های آن‌ها را برطرف کنید. در نتیجه فرزندان‌تان توانایی رسیدن به بسیاری از رویاهای‌شان را نخواهند داشت. رسیدگی به فرزند می‌تواند مسئولیت شما را چند برابر کند. ساعات طولانی کار شما ممکن است باعث شود شما از عملکردهای مهم کودک خود غافل شوید. با وجود مشغله زیاد، سعی کنید مقداری زمان را برای گذراندن وقت با فرزندان‌تان جدا کنید. همچنین سعی کنید برای خودتان نیز ارزش قائل شوید و کمی از وقت‌تان را برای خودتان بگذارید. هرچند هم که کم باشد می‌تواند تسکین دهنده شما باشد. اگر دلیل اینکه شما به تنهایی زندگی می‌کنید طلاق باشد، فرزندان شما با مشکلات روانی و عاطفی بسیاری دست و پنجه نرم خواهند کرد. آن‌ها سعی می‌کنند خود را با شرایط جدید وفق دهند و گاهی اوقات بین پدر و مادر می‌مانند. اگر شریک زندگی شما رابطه‌اش را به کلی با فرزندانش قطع کند، آن‌ها ممکن است به شدت آسیب ببینند و نتوانند هیچوقت این قضیه را فراموش کنند. پسرانی که در خانواده‌ی بدون حضور پدر بزرگ می‌شوند، کمتر حالت مردانه دارند و بیشتر حالت زنانه به خود می‌گیرند. پرخاشگری پسران در خانواده‌های بدون پدر نیز بیشتر است و علت آن ناتوانی مادر به‌عنوان سرپرست خانواده در پرورش حالات مردانه در پسران است و امر کردن بیش‌ازحد به پسران موجب ایجاد حالت پرخاشگری در آن‌ها می‌شود. دخترانی که در خانه‌ای بدون حضور پدر و یا با ناپدری زندگی می‌کنند، زودتر از دیگران به بلوغ می‌رسند که این امر معضلات اجتماعی و روانی بسیاری را به همراه خواهد داشت. فرزندان شما احتمالا با مشکلات اعتماد به نفس بخاطر محروم بودن از یک خانواده کامل، دست و پنجه نرم کنند. آن‌ها اکثرا به دنبال دریافت محبت از پدر یا مادر خود هستند که به خاطر مشکلات و مشغله زیاد از آن محروم مانده‌اند. بنابراین ممکن است آن‌ها در آینده نسبت به رابطه‌های عاطفی که با آن مواجه می‌شوند انتظارات پایینی داشته باشند و یا از شریک عاطفی‌شان انتظار محبت بیش از حد را داشته باشند. آن‌ها اکثرا خود را مقصر همه چیز می‌دانند. آن‌ها دائما خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. شاید جلوگیری از مقایسه برای شما کار سختی باشد اما به عنوان یک پدر یا مادر می‌توانید در بدست آوردن مجدد اعتماد به نفس به فرزندان‌تان کمک کنید. مواردی مانند تشویق فرزندان‌تان وقتی که کار خوبی انجام می‌دهند و دوست بودن با آن‌ها می‌تواند به بازگردانی اعتماد به نفس آن‌ها کمک کند. احساس تنهایی یکی از رایج‌ترین مشکلاتی است که تک والدها با آن روبه‌رو هستند. مادرانی که به‌تازگی بیوه شده‌اند، ضمن آنکه به دلیل فقدان شریک و یار زندگی خود بسیار غمگین هستند، مجبورند وظایف و مسئولیت‌های خانه‌داری را نیز انجام دهند. این تعدیل و تنظیم وظایف ممکن است ماه‌ها و یا سال‌ها به طول بینجامد تا این‌که آنان بتوانند از عهده مشکلات اقتصادی خویش برآیند و همزمان نقش دلداری و تسلی بخشیدن به فرزندان را ایفا کنند. مادران مجرد نیز، بدون حمایت بستگان مخصوصاً والدین خود، مسئولیت بیشتری به عهده‌دارند. آن‌ها مشکلات فراوانی را درزمینهٔ فشارهای احساسی تحمل می‌کنند. بعضی از آنان حضور فرزند را مانع یافتن همسر مناسب می‌دانند. البته کودکان نیز هرقدر بزرگ‌تر می‌شوند، با سؤالاتی در مورد سرگذشت خود و نیازشان به حضور پدر یا مادر، والد را به ستوه می‌آورند.

ادامه مطلب