زندگی مشترک از ازدواج زن و مردی تشکیل میشود که یا عاشقانه و یا هم سنتی مسیر مشترکی را انتخاب کرده اند. لزوما اینکه شما عاشقانه ازدواج کرده اید، نباید این توقع را ایجاد کند که در زندگی مشترک هرگز به بن بست نمیخورید و مشکلات، اختلاف نظرها و موارد دیگر را تجربه نمیکنید.
قطعا در تمام زندگیهای مشترک، صرف نظر از اینکه چگونه شروع شده باشد، مشکلات وجود دارد. این مشکلات بعد از آمدن بچهها یا سایر تغییرات عمده در زندگی، میتواند بیشتر شود و حتی لحظاتی را رقم بزند که شما را عمیقا برنجاند و یا از همسرتان به کلی ناامید سازد.
حق باشماست! هیچ کس به ما آموزش نمیدهد و یا نداده است که چگونه یک ازدواج و روابط زناشویی شاد و سالم داشته باشیم. فقط در بعضی از فیلمهایی که در دوران رشد دیدهایم، به ما یک نگاه اجمالی از اینکه عشق واقعی باید چگونه باشد، داده است. اینکه اگر با مشکلات مواجه شدیم چگونه از پس آن برآییم، بسیار اندک به آن پرداخته شده است.
حقیقت مسیر زندگی مشترک این است که ابتدا درک کنید شما تنها نیستید. حتی موفقترین زوجها در زندگی مشترکشان با مشکل مواجه میشوند. نکتهی مهم اما این است که درصدی زیادی از زوجها میتوانند به طور موثر از آن چالش عبور کنند و برخی دیگر عبور نمیتوانند و زندگی را به کام همدیگر زهر میکنند و یا مسیر جدایی (طلاق) را در پیش میگیرند.
صرف نظر ازینکه شما کدام مسیر را تاکنون طی نمودهاید و کجای زندگی دقیقا ایستاده هستید، در این مطلب به مشکلات رایجی میپردازیم که در زندگی مشترک، زوجها با آن مواجه هستند.
- تقسیم کار: تحقیقات نشان میدهد که حتی زمانی که هر دو، زن و شوهر در خارج از خانه کار میکنند، معمولاً زن است که بیشتر کارهای خانه را انجام میدهد. بدیهی است که این باعث ایجاد استرس بیشتر برای او میشود. عدم تعادل در تقسیم کار میتواند باعث مشکلات زیادی شود.
- یکی خرج میکند. دیگری پسانداز میکند. بنابراین، اگر در یک ازدواج یک خرج کننده و یک پس انداز کننده با هم داشته باشیم، خواهیم دید که چگونه این مسئله به یک مشکل تبدیل میشود. ممکن است رشد و سرمایهگذاری پول برای یک نفر مهم باشد و دیگری نمیتواند اهمیتی به آن بدهد. دعوا بر سر پول و نحوه خرج کردن آن یکی از رایجترین مشکلات ازدواج است.
- کودکان ممکن است استرسزا باشند. کودکانی که گریه میکنند و یا بد خواب میشوند، عصبانیتهای عصبی و نوجوانان سرکش، چندان سرگرمکننده نیستند؛ صرف نظر از اینکه چقدر بچههایتان را دوست دارید. این میتواند استرس زیادی را برای یک زوج ایجاد کند. حتی شیوههای متفاوت فرزندپروری مانند نحوه تنبیه کودک میتواند باعث ایجاد شکاف در یک زوج متاهل شود.
- اگر یک نفر دارای شخصیتی درونگرا و دیگری برونگرا باشد، ممکن است تنش دائمی در مورد اینکه چند وقت یکبار معاشرت کند، وجود داشته باشد. برونگرا ممکن است احساس کند که درونگرا هرگز نمیخواهد با او به مهمانی برود. اما درونگرا ممکن است احساس طرد شدن کند. زیرا فرد برونگرا همیشه میخواهد با افرادی غیر از همسرش معاشرت کند. این تنها یک جنبه از تفاوتهای شخصیتی است که میتواند مشکلاتی در ازدواج ایجاد کند.
- شاید یکی از زوچها در خانوادهای بزرگ شده باشد که در هنگام عصبانیت بر سر یکدیگر فریاد میزدند. در حالی که زوچ دیگر در خانوادهای بزرگ شده است که خشم خود را به درون خود میریختند. داشتن سبکهای مختلف دعوا یا ارتباط در هنگام درگیری میتواند مانع بزرگی برای داشتن یک ازدواج شاد و سالم باشد.
- آدمها نیازهای جنسی متفاوتی دارند، هم از نظر فراوانی و هم از نظر نوع. برخی از افراد علاقمند به رابطه جنسی زیاد هستند، در حالی که برخی دیگر میتوانند بقیه عمر را بدون آن سپری کند. صرفنظر از اینکه شما چه میخواهید، اکثر زوجها با سازگاری جنسی خود مشکل دارند.
- بسیاری از افراد به طور طبیعی بیاعتماد هستند و متاسفانه بسیاری از افراد نیز وسوسه میشوند که به همسر خود خیانت کنند. بنابراین، چه کسی واقعاً خیانت کند یا نه، ممکن است حسادت در رابطه وجود داشته باشد. خیانت فقط به موضوع جنسی محدود نمیشود. خیانت عاطفی این روزها به دلیل فناوری، مانند تلفنها و برنامههای دوستیابی، بیداد میکند. آنها پنهان کردن کاری که کسی انجام میدهد و با چه کسی صحبت میکند را بسیار آسان میکنند.
- روابط زمانی که جدید هستند، همیشه هیجانانگیز هستند. همه احساس میکنند روی ابر راه میروند زیرا بسیار عاشق هستند. اما با گذشت زمان، تازگی و شیفتگی ازبین میرود. همانطور که این اتفاق میافتد، بسیاری از زوجها دچار رکود میشوند. رابطه آنها دچار رکود میشود و به نظر میرسد خسته کننده شود. تلاش برای زنده نگه داشتن عشق و ادامه انجام کارهای هیجانانگیز با هم نیاز به تلاش دارد.
- قدرت میتواند به اشکال مختلف باشد، از قدرت مالی گرفته تا قدرت والدین. اگر یکی از زوجها بیشتر از دیگری درآمد داشته باشد (یا شاید یکی از زوجها خانهنشین باشد)، در مورد اینکه چه کسی پول آورده است، عدم تعادل ایجاد میکند. این عدم تعادل یک مشکل رایج ازدواج است. چه کسی قدرت تصمیمگیری بیشتری دارد؟ خیلی اوقات، مساوی نیست. بنابراین، قطعاً باعث ایجاد مشکلاتی میشود زیرا یکی از زوجها ممکن است به مرور زمان احساس ناتوانی کند.
- سوء استفاده نیز به اشکال مختلفی ظاهر میشود. آزار جسمی همان چیزی است که اکثر مردم با شنیدن کلمه آزار به آن فکر میکنند. اما آزار روانی و عاطفی نیز برای افراد و زوجین به طور کلی بسیار مضر است: خشونت نامرئی در روابط که مردم را نابود میکند. وقتی یک یا هر دو نفر با استفاده از زبان وحشتناک هنگام صحبت کردن به یکدیگر احترام نمیگذارند، این میتواند در کوتاهترین زمان یک ازدواج را از هم بپاشاند.
- پرنده و ماهی ممکن است یکدیگر را دوست داشته باشند، اما کجا زندگی خواهند کرد. به عبارت دیگر، وقتی دو نفر دیدگاههای متفاوتی نسبت به جهان دارند، درک یکدیگر را دشوار میکند. این ممکن است منجر به مشکلاتی در ازدواج شود.
- هیچ کس کامل نیست. همیشه چیزی در مورد همه افراد دنیا وجود خواهد داشت که شما را آزار میدهد. اما وقتی مردم این را درک نمیکنند، سعی میکنند یکدیگر را تغییر دهند. آنها فکر میکنند وقتی ازدواج کنند، میتوانند نظر همسرخود را تغییر دهند. اما این هرگز کار نمیکند! شما نمیتوانید مردم را تغییر دهید. بنابراین، شما فقط باید یاد بگیرید که همدیگر را همانطور که هستید بپذیرید. در غیر این صورت، با تمام نارضایتیهایی که برای تغییر یک فرد انجام میشود، یکدیگر را بدبخت خواهید کرد. علاوه بر این، این امکانپذیر نیست.
- همه ما این ایده را داریم که میخواهیم دیگران چگونه رفتار کنند. به عنوان مثال، شاید شما فکر کنید که وقتی کسی ازدواج کرده است، باید هر روز رابطه جنسی داشته باشد. اما بیشتر زوجها از کار، بچهها، کارهای روزمره و غیره خسته هستند. بنابراین، این اتفاق نمیافتد. شاید فکر میکنید همسرتان باید همیشه غذای خوشمزه و لذیذ درست کند، درست مثل مادرتان. قرار دادن انتظارات غیرواقعی از همسرتان فقط شما را ناامید و عصبانی میکند. بنابر این، بهتر است قبل اینکه از همسرتان انتظار چیزی را داشته باشید، یک بار خود را جای او قرار دهید که آیا او در شرایطی است که بتواند انتظارات شما را برآورده کند؟ درک کردن بخش بزرگی از زندگی مشترک است.