شماری از زنان معترض و اعضای جنبش همبستگی زنان افغانستان به بازداشتها و شکنجهی زنان و دختران به بهانهی «بدحجابی» از سوی نیروهای حکومت سرپرست در شهر کابل واکنش نشان داده و میگویند که ستم حکومت فعلی بر زنان با گذشت هر روز بیشتر میشود. اعضای این جنبش در گردهمایی اعتراضی در یک مکان سربسته در شهر کابل گفتهاند که حکومت فعلی هر روز«دختران جوان و پاکدامن را به بهانهی بیحجابی» بازداشت کرده و با خود میبرند. زنان معترض تاکید کردند که حکومت فعلی با چنین رفتار خود، برای مردم افغانستان و جهان نشان داده است که به کرامت انسانی باور ندارند. آنان میگویند که حکومت فعلی با آموزش زنان و دختران دشمنی دارند. اعضای جنبش همبستگی زنان افغانستان گفتند: «حکومت فعلی توسعه و پیشرفت و جامعهی مترقی را دوست ندارند و جهالت را بر روشنایی ترجیح میدهند.» این در حالی است که حکومت سرپرست در روزهای اخیر دهها دختر جوان را از منطقهی دشت برچی در غرب کابل «به بهانهی عدم رعایت حجاب» بازداشت کردهاند. چندین منبع در این منطقه در صحبت با رسانه گوهرشاد تایید کردهاند که روند تازهی بازداشت دختران جوان روز دوشنبه (۱۱ جدی) آغاز شده است. باید گفت که بازداشت زنان و دختران به اتهام «بدحجابی» توسط حکومت فعلی واکنشهای گسترده را در پی داشته است. فعالان حقوق بشر این کار حکومت را محکوم و خواستار توقف بازداشتها شده است.
برچسب: دانش
نویسنده: مهدی مظفری در دو شماره قبلی، واژههای کلیدی مقاله را تعریف کردیم و پیشینه علمی افغانستان را با هم مرور نمودیم. حال، در این شماره به فصل سوم و موضوع اصلی مقاله «توقف توسعه علمی و عوامل آن در افغانستان» میپردازیم. ۳. توقف توسعه علمی و عوامل آن از پیشینه علمی افغانستان که پیشتر سخن رفت، چنین نتیجه میگیریم: سیر توسعه علمی در افغانستان از زمان ورود اسلام در این کشور تا آغاز قرن بیست، وضعیتی ثابت داشت. این دورۀ طولانی دورۀ پربار و درخشان از حیث پیشرفت دانش سنتی در کشور بود؛ طوریکه هیچ حکومتی و سیاستی مانع علمآموزی و علمپروری نبود و حتی برخی از حاکمان و حکومتها از پیشرفت دانش سنتی حمایتهای همهجانبه میکردند. امّا با آغاز قرن بیست و مطرح شدن تحصیلات عالی و تعلیم و تربیه مدرن، سیر قطار دانش در افغانستان به نوسان افتاد. به حالتی که گاهی این قطار از حرکت میایستاد و گاهی هم شروع به حرکت میکرد. نگاهی به وضعیت علمی-آموزشی در افغانستان از قرن بیست به اینسو نشان میدهد که پیشرفت علمی کشور در این دوره هرگز پیشرفت خطی نبوده، بلکه یک پیشرفت چرخهای با نوساناتی بوده است که تمام افراد جامعه اعم از زن و مرد قربانیان این نوسانات قرار گرفتهاند. تغییرات رژیمی سریع و خشن، معمولا با ایدئولوژی کاملا متضاد، آموزش را در چند دهه گذشته سیاسی کرده است و سقوط خشن حکومتهای سیاسی منجر به تغییرات شدید در برنامههای علمی و آموزشی کشور شده است زیرا رژیمهای مختلف مرتبط با ایدئولوژیهای متفاوت همیشه سعی داشتهاند ایدهآلهای خود را از طریق علم و آموزش ترویج دهند. اگر چه پروژه توسعه علمی در افغانستان در شروع قرن ۲۱ کلیک خورد و در دوره بیستساله «جمهوریت»، زیرساختهای علمی-آموزشی کشور مستحکم شد ولی با سقوط این دولت در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، دوباره سیستم آموزشی-علمی کشور دستخوش تغییرات شدید سیاسی شد. مطالعه وضعیت علمی کشور از سال ۲۰۲۱م به اینسو نشان میدهد که پروژه توسعه علمی در کشور -در خوشبینترین حالت- متوقف مانده است. این مدعا، در ادامه، ذیل عوامل توقف توسعه علمی استدلال خواهد شد. ۳.۱. مهاجرت بیرویه و بیبازگشت نخبگان مهاجرت نخبگان از مسائل مهم کشورهای توسعهنیافته، در حال توسعه و حتی توسعهیافته در چند دهۀ اخیر بوده است. برای کشورهایی که شاهد خروج نیروهای انسانی توانمند خود میباشند، فرار مغزها (Brain Drain) و برای کشورهای مهاجرپذیری که آغوش خود را به روی آنها باز میکنند، دستیابی و بهرهمندی از مغزها (Brain Gain) تعبیر میشود (کلکین، ۱۳۹۹ش). این دو تعبیر را در یک جمله میتوان توضیح داد: «آنچه یک کشور قدردان آن نبوده و از آن به بهترین حالت استفاده نکند، دیگری آن را به چنگ آورده و در مسیری درست از آن بهره میبرد» (همان). مهاجرت نخبگان، میتواند در جوامع مبدأ (توسعهنیافته) و مقصد(توسعهیافته) آسیبها و فرصتهایی را ایجاد کند. اما آنچه که نصیب کشورهای ضعیف از این نوع مهاجرت میشود، همانا محرومیت از علم و تخصص و پیشرفت است. زیرا نخبگان، عامل مؤثری در رشد و توسعه یک کشور تلقی میشود. مهاجرت نخبگان از افغانستان بیشتر در چهار دهۀ اخیر دیده میشود. اولین خروج چشمانگیز افغانها از کشور در سال ۱۹۷۹ بود، زمانی که شوروی سابق به افغانستان حمله نظامی کرد. دهۀ دوم مهاجرت خیل عظیم افغانستانیها مربوط به مستقر شدن حکومت نخست طالبان در سال ۱۹۹۶ است. در سال ۲۰۰۱ هنگامی که افغانستان شاهد جنگ آمریکا با طالبان بود، دور سوم مهاجرت از کشور اتفاق افتاد. البته پس از این جنگ، بسیاری از مهاجران افغان (حدود ۵.۳ میلیون نفر) به شمول متخصصان و نخبهگان به کشور بازگشتند و در پروژۀ بازسازی کشور سهم گرفتند. اما این اقامت بیش از دو دهه دوام نیاورد که طالبان دوباره حکومت را در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ بهدست گرفت و سبب مهاجرت دوباره و بیرویه اهالی افغانستان مخصوصا متخصصها و تحصیلکردهها از کشور شد. این را دور چهارم مهاجرت مینامیم. هر چند، افغانهایی که از کشور در طول این چهار دهه خارج شدند، از طیفهای مختلف جامعه بودهاند. امّا گزارشهای خبرگزاریها حاکی از آن است که شمار تحصیلکردهها و تجارتپیشهگان در این مهاجرتها کم نبودند و طیف وسیعی از پناهندگان افغان را تشکیل میدهند. بر اساس یافتههای بیبیسی در طی کمتر از یک سال پس از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، شمار ۲۲۹ استاد از دانشگاههای کابل، هرات و بلخ از کشور خارج شدند. اکثر این استادان، درجههای تحصیلی ماستر و دکترا داشتهاند. به همین ترتیب مهندسان، داکتران، نخبگان بخش تکنولوژی و... که آمار دقیق و موثق از تعدادشان تا حال در دسترس نیست، بعد از حاکمیت طالبان کشور را ترک کردهاند (داوودپور، ۱۴۰۱). ۳.۱.۱. عوامل مهاجرت نخبگان از افغانستان برای تحلیل و تبیین دقیقتر عوامل مهاجرت نخبگان، مناسب است که از برخی از نظریههای مهاجرت استفاده کنیم. الف) دافعههای جامعۀ افغانستان و جاذبههای کشورهای مقصد: اورت.سی.لی، در نظریۀ «جاذبه و دافعه» بیان میکند که افراد مهاجر غالبا تحت تأثیر عوامل «جاذب» نقاط مهاجرپذیر به عبارتی «خواستگاه» و عوامل «دافع» نقاط مهاجرفرست به عبارتی «کوچگاه» اقدام به مهاجرت میکنند (حسینی و همکاران، ۱۳۹۹، ۵۴). شکی نیست که دافعههای جامعۀ افغانستان برای نخبگان بسیار بودهاند. بهنظر میرسد که دولتهای نخبهگریز، ساختارهای شکننده، فرهنگ قبیلهای، بیثباتی سیاسی، جنگهای دومدار و خشونتهای قومی، جغرافیای کوهستانی و بعضاً خشن و مشارکتنیافتن نخبگان در ساختارهای مدیریتی و اجتماعی از دافعههای اصلی این کشور برای نخبگان به حساب میآید. ب) محرومیت نسبی: این نظریه براساس مقایسه افراد با دیگران بنا شده است. مطابق این نظریه، استارک (۲۰۰۲) معتقد است خانوارها نه تنها در جهت بهتر شدن درآمدشان فعالیت میکنند، بلکه میخواهند درآمدشان را نسبت به درآمد دیگران در اجتماع ترفیع دهند. اگر خانوارها درآمدشان پایین باشد، بطور نسبی و مطلق احساس محرومیت میکنند و در نتیجه انگیزه مهاجرت به همان میزان بالاتر خواهد رفت. چون منابع لازم در خارج از سازمان اجتماعی وجود دارد، افراد گزینه مهاجرت را انتخاب میکنند (ذاکر صالحی، ۱۳۸۳). مهاجرت نخبگان از افغانستان نیز با این نظریه قابل تبیین است. نخبههای افغانستان مخصوصا کسانی که وظیفۀ تأمین نفقه عیال را بهعهده دارند، بهخاطر تأمین حدّاقل نیازمندیها مجبور به خروج از وطن میشوند. برخی از فارغالتحصیلان درجههای لیسانس و بعضا فوق لیسانس پس از نیافتن وظیفه در وطن، برای تهیۀ مخارج خانواده راه مهاجرت را پیش میگیرند. ج) نظریۀ نوگرایی: نظریهپردازان این تئوری معتقدند که نفوذ ارزشهای غربی و اشکال مصرف در کشورهای عقبمانده، سبب ایجاد آرمانها و آرزوهایی میشود که برای رسیدن به آن، حرکت بهسوی شهرهای بزرگ را رقم میزند. این ارزشها میتواند در قالب مواردی چون: آزادی، برابری، علم و دانش، سهولتهای زندگی و … معنا پیدا کند (لهسائیزاده، ۱۳۹۸). مهاجرت نخبگان از افغانستان به غرب تاحدی تابع این وضعیت نیز بوده است. حکومت بیستساله جمهوریت که برابری و آزادی نسبی را در جامعه افغانستان حاکم کرده بود و سهولت نسبی را در جامعه فراهم آورده بود، با سقوطش، مردم عادی و نخبگان به غرب رو آوردند. عبدالقادر کمالی، نویسنده و پژوهشگر افغانستانی در یک جمله عوامل فرار مغزها را جمع کرده است. او میگوید: «بیتوجهی حاکمان به علم و دانش، بیتوجهی جامعه به پژوهش و تحقیق، وضعیت بد اقتصادی جامعه و نبود ردیف بودجهای بر آن در ساختار حکومتی، عدم توجه به شایستهسالاری و در نهایت تلاش بیگانگان برای تهی کردن افغانستان از نخبگان و عالمان از جمله دلایلی است که پدیدۀ فرار مغزها را در کشور رقم زده است» (کلکین، ۱۳۹۹). ۳.۲. سیاستها و قوانین سیاستها و قوانین مصوّب دولتها و سازمانها، قویترین موتور پیشرفت و توسعه در تمام زمینهها شمرده میشود. توسعۀ اقتصادی، فرهنگی و علمی جوامع، همه و همه تابع سیاستهای حاکم و قوانین تصویبشدۀ دولتها است. سیاستها و قوانین، مجموعهای از دستورالعملها هستند که نحوۀ عملکرد یک سازمان یا یک دولت را تعیین میکنند (Daly, Moore, 2021). سیاستها و قوانین حاکم، میتوانند تأثیرات مثبت و منفی بر بخشهای گوناگون از جمله بر بخش علمی جوامع داشته باشند. از یکسو، عملکردهای قدرتمندان و قوانین مصّوب دولتها میتوانند به حمایت از دانش و توسعه کمک کنند. از سوی دیگر، سیاستها و قوانین میتوانند مانع نوآوری و پیشرفت علمی شوند. قانونگذاران و صاحبان قدرت، جهت رشد و توسعۀ علمی، لازم است قانونهایی را تصویب کنند که تعلیم و تربیه را آسان میکنند و مسیر تحقیق و توسعه را هموار. قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، در پنج ماده حرف از تعلیم و تربیه به میان آورده و تمام قد از علم و توسعه حمایت کرده است. این قوانین، از مادۀ چهلوسوم تا ماده چهلوهفتم را شامل میشود. در عمل، دولتمردان نظام جمهوری در دودهه، تقریباٌ مطابق قوانین مصوّبۀشان در حمایت از تعلیم و تربیه عمل کردند. بیشترین بودجه دولت را به وزارت تعلیم و تربیه اختصاص دادند (8صبح، ۱۳۸۸) و از این طریق مکاتب و دانشگاههای بسیاری را تأسیس کردند. پس از سقوط دولت جمهوری و رویکار آمدن امارت اسلامی افغانستان، نوبت به حکومتداری و قانونگذاری طالبان رسید. متأسفانه بسیاری از قوانین مصوّب این گروه، جنبۀ تسهیلگری در انتقال علم و دانش را ندارد و سیاستگذاریهایشان درمورد دانش متأسفانه بدتر از قوانین سختگیرانه به چشم میخورد. کمیسیون تعلیم-تربیه و تحصیلات عالی این گروه در قوس ۱۳۹۹ نصاب تعلیمی را بهکلّی دگرگون کرد؛ بهگونهای که بعضی از مضامین را حذف و محتویات برخی دیگر را کم و زیاد نمود (بهش، ۱۴۰۱). بالآخره با این حذف و تغییر، نظام آموزشی مدرن موجود در مکاتب و دانشگاهها را به نظام آموزشی مذهبی تبدیل کردند. همچنین این گروه از بدو روز اول، زنان را از کار کردن در ادارهجات آموزشی و غیر آن و دختران را از تعلیم و تحصیل منع نمودند (عارفی، ۱۳۹۸، ۲۵۰). ۳.۳. تعلیق همکاریهای بینالمللی: همکاریهای علمی دانشگاهها و سازمانهای بینالمللی با دانشگاهها و وزارتهای تعلیم-تربیه و تحصیلات عالی افغانستان، نقش مهمی در بهبود وضعیت علمی این کشور داشته است. این همکاریها شامل مواردی چون: کمکهای مالی، ارسال کاشناسان و تجهیزات، و برگزاری دورههای آموزشی میشود. یکی از مهمترین حوزههایی که همکاریهای بینالمللی در آن نقش داشته، آموزش عالی است. کشورهای زیادی با افغانستان برای ساخت دانشگاهها، آموزش دانشجویان و تأمین تجهیزات آموزشی همکاری کردهاند. از این کشورها میتوان به ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، آلمان، هند، چین و ژاپن اشاره کرد. این ممالک با تأمین بودجههای پروژههای کلان انکشافی علمی و برگزاری موفقیتآمیز دورههای آموزشی، کمک شایانی در عرصه توسعه علمی افغانستان کردهاند. (جزئیات پروژههای انکشافی علمی را میتوانید در سایت تحصیلات عالی افغانستان ببینید.) در حوزه تحقیقات نیز، همکاریهای بینالمللی نقش مهمی در بهبود وضعیت علمی افغانستان داشته است. جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورها با افغانستان برای انجام پروژههای تحقیقاتی، تأمین تجهیزات پژوهشی و آموزش محققان همکاری کردهاند. دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه یکی از نهادها و سازمانهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران است که هم در ایران شماری زیادی از دانشپژوهان افغانستان را تحت آموزش قرار داده و هم در داخل کشور با ایجاد نمایندگی در کابل به افزایش کمی و کیفی آموزش عالی در افغانستان، کمک شده است (قیام، ۱۳۹۷). همچنین نمایندگی این دانشگاه در کابل، هر چند ماه یکبار همایش علمی برگزار میکند؛ به این طریق، قلمبهدستان و پژوهشگران افغانستانی را به تحقیق علمی وامیدارند. در هر همایشی که از سوی این دانشگاه برگزار میشود، دهها دانشجوی افغان وارد حوزۀ تحقیقاتی شده، فکر و قلم خود را در راه توسعه علمی افغانستان بهکار میگیرند. هرچند که در طی۲۰سال، گامهای جدی در زمینۀ توسعۀ علمی برداشته شد و بسیاری از کشورهای جهان همگام با دولت افغانستان، کمکهای قابل تقدیری در این زمینه به افغانستان کردند. اکنون اما، دوران تازه و دلآزردهای در تاریخ افغانستان رقم خورده است و روابط علمی این کشور با کشورهای بزرگ و نیز همسایگانش، به دلیل سیاست داخلی و خارجی طالبان، به مشکل برخورده است. برخی از کشورهای جهان مانند ایران، پاکستان و روسیه اعلام کردهاند که همکاری خود را با افغانستان در زمینههای مختلف، از جمله علم و فناوری، ادامه خواهند داد. با این حال، کشورهایی چون: ایالات متحده، اتحادیه اروپا و کانادا، همکاری خود را با افغانستان به حالت تعلیق درآوردهاند. ۳.۴. شکست پروژۀ فرهنگ علمی: یکی دیگر از چیزهایی که موتور علم و دانش را در مسیر توسعه و پیشرفت نگهمیدارد و گهگاهی هم به آن سرعت میبخشد، وجود فرهنگ علمی در جامعه است. فرهنگ علمی به مجموعهای از ارزشها، باورها و رفتارهایی گفته میشود که از طریق آنها مردم با علم تعامل میکنند. این شامل نگرشها و انتظارات مردم از علم، نحوۀ استفاده آنها از علم و نحوه ارتباط آنها با نخبگان و دانشمندان است. فرهنگ علمی در یک جامعه زمانی جا میافتد که تبدیل به فرهنگ عمومی شود (سریعالقلم، بیتا، ۲۵). به عبارت دیگر، آنچه که ارزشهای علمی تلقی میشود، مورد پسند عامۀ مردم جامعه قرار بگیرد. نخبگان و اربابان علم و دانش تنها کسانی هستند که سعی میکنند ارزشهای علمی را در جوامع انسانی، تبدیل به فرهنگ عمومی کنند. طی ۲۰ سال حکومت جمهوری، به اقرار فرهنگیان و نخبگان، در افغانستان فرهنگ علمی در حال جا افتادن بود. نویسندگان، پژوهشگران، کتابخانهدارها و فروشندگان کتاب تمام این افراد از فعالیتهایشان در طول این دو دهه خشنود بودند. به گفتۀ حجت الله ضیا، نویسنده و روزنامهنگار افغانستانی، در این سالها اهالی افغانستان مشتاقانه و رضایتمندانه با کتاب تعامل میکردند؛ عدّهای از افغانها کتابخوانهای مشتاقی بودند که دنیای بدون کتاب و کتابخوانی را وحشتناک میدانستند؛ عدّهای از افغانها هم فکر و قلمشان -بهدلیل مقبولیت آثارشان در جامعه- تیزتر و قلمزنیهایشان بیشتر شده بود. در این میان هم، تجارت کتابخانهدارها و فروشندگان کتاب رونق گرفته بود (Zia,2023). سخنان این نویسنده در حوزۀ کتاب و کتابخوانی در افغانستان نشان میدهد که فرهنگ علمی در افغانستان در حال تبدیل شدن به فرهنگ مردمی بود. ادامۀ سخنان آقای ضیا درمورد وضعیت ترویجدهندگان کتاب و کتابخوانی در افغانستان در زمان حکومت جدید نگرانکننده است. ایشان میگوید که در سایه حکومت طالبان کارهای علمی-فرهنگی از رونق افتاده است. کتابهای نویسندگان و ناشران -به دلیل همسو نبودن با ایدئولوژی طالبان- به نشر نمیرسد. در این میان کتابخانههای سراسر کشور نیز خوانندگان خود را از دست دادهاند، باشگاههای مختلف کتاب، انجمنهای ادبی و ابتکارات کتابخوانی نیز فعالیت خود را اغلب متوقف کردهاند (همان). آقای ضیا در خاتمه یادداشت خود در یک جمله وضعیت اسفناک علم را در جامعه امروزی افغانستان اینگونه بیان میکند: «در واقع دیگر در افغانستان داشتن، خواندن یا نوشتن کتاب به عنوان یک ارزش تلقی نمیشود». نتیجهگیری توسعه علمی در یک جامعه زمانی تحقق میابد که چهار فرایند آن به موفقیت طی شود: ۱. اساسگذاری آموزش پایه و عالی در مراکز علمی و آکامیک: در قدم نخست، دانشآموزان و محصلان در مکاتب و دانشگاهها از سطح پایه تا عالی آموزش داده شود. ۲. ترویج تحقیق و توسعه با ایجاد مراکز اختصاصی علمی-تحقیقاتی: این فرایند، باعث تولید دانش نو و کاربردی شده، جامعه را در حل مشکلات عدیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یاری میرساند. ۳. انتقال دانش و فناوری: عمومیتسازی مطالب بدستآمده از دانش و فناوری، یکی دیگر از مهمترین مراحل توسعه علمی است. ۴. تسهیلگری: تسهیلگری فرایند ایجاد شرایط مناسب برای توسعه علمی است. تسهیلگری تحقق نمیآبد مگر اینکه از تحقیقات علمی حمایتهای همهجانبه مادی و معنوی شود. افغانستان پس از پشتسر گذاردن دودهه جنگ (۱۹۷۹-۲۰۰۱) و ایجاد دولت متمرکز و برقراری امنیت نسبی، با حمایتهای عظیم جهانی توانست مسیر توسعه علمی را پیش گیرد. برای شروع، در این دو دهه روی سیستم علمی-آموزشی کشور کار شد و در استحکامسازی و مدرنسازی آن تلاش و تقلای بسیاری صورت گرفت. بیشک اگر این مسیر، همچنان پیش گرفته میشد و پلههای دیگر پیشرفت علمی در کشور یکی پس از دیگری طی میشد، افغانستانیها در آینده نه چندان دور شاهد شکوفایی علمی در سرزمینشان بودند. امّا افسوس که بخت، یار همیشهگی افغانستان و اهالیاش نیست. موتور توسعه علمی در این کشور پس از دو دهه فعالیت، در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ از حرکت ایستاد و پروژۀ پیشرفت علمی در کشور در پله نخستش متوقف ماند. این توقف زادۀ عواملی چون: مهاجرت بیرویه و بیبازگشت نخبگان، سیاستها و قوانین، تعلیق همکاریهای بینالمللی و شکست پروژۀ فرهنگ علمی در افغانستان است. برای برونرفت از وضعیت نامطلوب علمی کشور، پیشنهاد میشود که دولت حاکم اقدامات زیر را انجام دهد: کدر علمی و متخصص جامعه را در حوزه مدیریتی و اجتماعی کشور بهکار گیرد و از آنان در سوق دادن کشور بهسوی ترقی نظرخواهی شود؛ در برگزیدن مسؤولین مؤسسات علمی و آکادمیک و مراکز مهم کشور، نسبت به سواد و تخصص افراد حساسیت خرج شود؛ سیاستها و قوانین مصوّب میبایست مروّج آزادی و برابری در تمام عرصهها باشد، مخصوصا در حوزه علم و فرهنگ تا شهروندان کشور برای تعلیم و تحصیل مجبور به مهاجرت نشوند؛ برای تولید دانش جدید و کاربردی در حل مشکلات مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیاز به ایجاد مراکز علمی-تحقیقاتی است. چرا که مشکلات خُرد و کلان جامعه رفع نمیشود مگر اینکه اولاً تشخیص داده شود و ثانیاً برای رفع آن راهکار ارائه گردد. کارهای پژوهشی مؤسسات علمی_تحقیقاتی علاوه بر تولید دانشکاربردی و فناوریهای جدید، سبب بهبود دانشهای قبلی و فناوریهای موجود در جامعه نیز میشود. لذا برای خلاصسازی کشور از ورطۀ مشکلات، دولت باید مراکز پژوهشی تأسیس کرده و بودجه مشخصی را به امر تحقیق و پژوهش اختصاص دهد؛ کشور، متأسفانه از تجهیزات روزآمد علمی برخوردار نیست، برعلاوه، برای مدرنسازی مؤسسات آکادمیک و ایجاد مراکز تحقیقاتی کشور، نیاز به راهنمایان کاربلد است که تجربه خوب در طی طریق علم و پیشرفت داشتهاند. لذا دولت از اعلان همکاری دانشگاهها و نهادهای بینالمللی دریغ نورزد و همیاری آنها را با جان و دل بپذیرد؛ فعالیت فرهنگیان و نخبگان کشور با حمایتهای مادی و معنوی قدر نهاده شود، چرا که آنان سعی میکنند ارزشهای علمی را در جامعه، تبدیل به فرهنگ عمومی کنند. منابع الف) منابع فارسی ۱. آریانپور، ر.ک. (۱۳۵۷). «زمینهشناسی جامعهشناسی». ناشر: شرکت سهامی کتابهای حبیبی. ۲. ازكيا، مصطفی، (۱۳۸۱). «جامعهشناسي توسعه و توسعهنيافتگي روستايي ايران»، انتشارات اطلاعات. ۳. اصطخری، ابراهیم، (۱۳۸۱). «المسالک و الممالک»، ترجمه سعید خاکرند، تهران: مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی میراث و ملل؛ مؤسسه فرهنگی حنفاآ. ۴. بهش، حسیب، (۱۴۰۱). «جزییات نصاب آموزشی طالبان؛ خون و نفرت به کتابها باز میگردد»، سایت: روزنامه ۸صبح. ۵. تودارو، مایکل، )۱۳۶۸(. «توسعه اقتصادي در جهان سوم»، ترجمه غلامعلی فرجادی، تهران: سازمان برنامه و بودجه. ۶. حبیبی، عبدالحی، (۱۳۶۷). «تاریخ افغانستان بعد از اسلام»، ناشر: دنیای کتاب، چ۳. ۷. حسینی، سیدخلیل؛ صبوری خسروشاهی، حبیب؛ معدنی، سعید، (۱۳۹۹، تابستان). «عوامل مؤثر بر گرایش نخبگان فرهنگی به مهاجرت به کشورهای توسعهیافته»، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، ش۳، صص۵۱-۶۷. ۸. دانشیار، امیراعتماد، (۱۳۷۱). «جنگ افغانستان و شوروی عامل فروپاشی جهانی کمونیسم»، ج۱، مؤسسه انتشارات بهینه. ۹. داوودپور، سیفالله، (۱۴۰۱ش). «فرار مغزها و پیامدهای اقتصادی آن در افغانستان»، سایت روزنامه ۸صبح. ۱۰. دهخدا، علیاکبر، (۱۳۴۵). «لغتنامه دهخدا»، ج۱۵، تهران: دانشکده ادبیات، چاپ اول. ۱۱. ذاکر صالحی، غلامرضا، (۱۳۸۳). «مهاجرت نخبگان علل و راهکارها»، انتشارات سازمان مدیریت و برنامهریزی. ۱۲. سروش، عبدالکریم، (۱۳۷۸). «سنت و مدرنیسم»، کیان، ش۵۴، صص ۳۲-۳۷. ۱۳. سریعالقلم، محمود، (بیتا). «فرهنگ علمی و فرهنگ عمومی»، سیاسی-اقتصادی، ش ۸۷ و ۸۸، صص۲۴-۲۷. ۱۴. عارفی، مهدی، (۱۳۹۸، زمستان). «سیاست خارجی طالبان»، اندیشه معاصر، ش۱۸، صص ۲۳۷-۲۶۴. ۱۵. علیاحمد، علیرضا، (۱۳۷۷). «مدیریت تحقیق تا توسعه تکنولوژی»، تهران: انتشارات مرکز علمی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول. ۱۵. عمید، حسن، (۱۳۸۴). «فرهنگ عمید»، ج۱، تهران: امیر کبیر، چاپ دهم. ۱۶. غبار، میرغلاممحمد، (۱۳۹۱ش). «افغانستان در مسیر تاریخ». انتشارات محسن. ۱۷. فنی، زهره، (۱۳۹۳). «توسعه، پایداری و جهانی شدن»، انتشارات مرکز ملی جهانی شدن، چاپ دوم. ۱۸. کامگار، جمیلالرحمان، (۱۳۷۷). تاریخ معارف افغانستان (۱۷۴۷-۱۹۹۲)»، ناشر: مرکز نشراتی میوند، چ۱. ۱۹. قیام، محمدهاشم، (۱۳۹۷). «نقش انقلاب اسلامی ایران در توسعه آموزش عالی در افغانستان؛ مطالعه موردی جامعه المصطفی العالمیه-کابل»، بازخوانی آثار علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی ایران، صص ۵۶۴۸-۵۶۷۱. ۲۰. لهسائیزاده، عبدالعلی، (۱۳۹۸). «نظریات مهاجرت»، شیراز: انتشارات نوید. ۲۱. معین، محمد، (۱۳۸۳). «فرهنگ فارسی معین»، ج۱، تهران: امیر کبیر، چ۲۱. ۲۲. مژده، وحید، (۱۳۸۲). «افغانستان و پنج سال سلطۀ طالبان»، تهران: نشر نی. ۲۳. موثقی، سید احمد، (۱۳۸۲، بهار). «توسعه؛ سیر تحول مفهومی و نظری»، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ش۶۳، صص ۲۲۳-۲۵۲. ۲۴. مؤمنی، احمد، (۱۳۷۷). «تنگناهای آموزشی تکنولوژی در ایران»، تهران: انتشارات موسسه مطالعات و برنامه ریزی آموزشی سازمان گسترش. ۲۵. میرجعفری، حسین، (۱۳۸۸). «تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دورۀ تیموریان و ترکمانان»، ویراست 2، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چ۸. ۲۶. یسنا، یعقوب، (۲۰۲۰م). «وضعیت علم در دانشگاههای افغانستان». نشانی: سایت خامه. ۲۷. (۱۳۰۲ش). «نظامنامه اساسی دولت عالیۀ افغانستان». ۲۸. (۱۳۹۹). «فرار مغزها گریزی ناگزیر برای نخبگان و نیروی انسانی متخصص در افغانستان»، سایت کلکین. ۲۹. (۱۳۸۹). «وضعیت تعلیم و تربیت در افغانستان در سال۱۳۸۸»، سایت: 8صبح. ب) منابع (انگلیسی) Ahmadi, M. H. (2022). "Higher Education of Afghanistan under the Taliban Rule". yaarberlin.de. Daly, J & Moore, J. (2021). Human resource management (12th ed.). McGraw-Hill. Easar, F, Azizi, H., Rahmani, K., Moradi, M., Taieb, R., & Faqiryar, W. N. (2023). "Education in Afghanistan since 2001: Evolutions and Rollbacks." (Research Series of Rumi Organization for Research, 1). Rumi Organization for Research. https://nbn-resolving.org/urn:nbn:de:0168-ssoar-85341-7 ISC World Universities Ranking NESP I. (2006). National Education Strategic Plan for Afghanistan (2006-2010). https://planipolis.iiep.unesco.org/sites/default/files/ressources/afghanistan_nesp_national_educa tion_strategic_plan.pdf. NESP II. (2010). National Education Strategic Plan for Afghanistan (2010-2014). http://planipolis.iiep.unesco.org/upload/Afghanistan/Afghanistan_NESP_II_2010-2014_draft.pdf. NESP III. 2017. National Education Strategic Plan for Afghanistan (2017-2021). Ministry of Education of Afghanistan. https://moe.gov.af/sites/default/files/2019-12/NESP III English.pdf. Sarvarzade, S, & Wotipka, C. (2017). "The Rise, Removal, and Return of Women: Gender Representations in Primary-Level Textbooks in Afghanistan, 1980–2010." Comparative Education 53 (4): 578–99. https://doi.org/10.1080/03050068.2017.1348021. Welch, A, & Wahidyar, A. (2020). "Quality Assurance in Afghan Higher Education: -Achievements and Challenges." Asian Education and Development Studies 9 (4): 479–93. https://doi.org/10.1108/AEDS-09-2018-0146. World University Rankings 2023 | Times Higher Education (THE) Zia, H. (2023). Books are losing value in Afghanistan- this scares me. Information website: Books are losing value in Afghanistan – this scares me | Arts and Culture | Al Jazeera.
خانه تنها یک مکان نیست که ما بیشترین اوقات خود را آنجا میگذرانیم؛ حقیقت امر این است که آنجا نهادی بهنام خانواده وجود دارد. خانواده در واقع همان پناهگاه امنی است که ما آنجا کنار آدمهایی که بیشک شبیه عشق هستند، به آرامش میرسیم؛ مهم نیست چه ساعتی از روز یا شب، خسته یا سرحال، غمگین یا خوشحال، بعد از یک روز پرکار و اعصابخراب کن یا یک روز پر از آرامش، مهم همین جمله است؛ اینکه ما در هر شرایطی که هستیم در آغوش خانواده پناه میبریم و با این اطمینان خاطر به آرامش هم میرسیم. شگفتی خانواده به همین آرامشبخش بودن آن است. همینکه تحت هر شرایطی پذیرای ماست و برای هر دردمان، مرهمی وجود دارد. تقریبا هیچکس نیست که دلش نخواهد یک خانواده موفق تشکیل دهد؛ زیرا تمام انسانها هم از زن و مرد بهطور غریزی مایل به تشکیل مجموعهای هستند که یا خود آن را مدیریت کنند و رییس آن باشند و یا عضوی از این مجموعهی سالم و دوستداشتنی. فطرت انسان این را میطلبد که زندگیاش برمبنای نظم تشکیل و با برنامهای درست سپری شود و این نیاز قطعا در بستر مفهومی بنام خانواده میسر میشود. تقریبا همهی ما آدمها در یک مجموعهای بنام خانواده بزرگ شدهایم. عدهای شاید در یک مجموعهی بزرگ و عدهی دیگر در مجموعهی کوچکتر. سوای از گستردگی اعضای خانواده، سطح سواد، میزان دارایی، سن و یا جنس اعضای خانواده، یک خانوادهی سالم و موفق با شاخصهای خاصی شناخته میشود. شاخصهایی که نمیتوان آن را در تمام خانوادهها یافت. در مقاله قبلی، ما به چیستی و اهمیت خانواده پرداختیم. در این مقاله به ویژگیهای یک خانواده موفق میپردازیم. اگر خانوادهی شما ویژگیهای یک خانواده موفق را دارد، قطعا شما یکی از بهترینهایی هستید که توانسته چنین مجموعهی سالمی را بسازد اما اگر شماری از ویژگیها در خانواده شما موجود نبود، اصلا نگران نباشید؛ زیرا شما میتوانید این دانش را آموخته و سپس در تحکیم و بهسازی این کانون گرمتان استفاده کنید. تعاریف متعدد در باب خانواده موفق وجود دارد. با این حال روانشناسان از یک خانواده موفق این تعبیر را دارند که در هر عضوی از خانواده، احساس مثبت و همچنین شخصیت فردی ارتقا یافته، بین اعضای خانواده تعاملات رضایتبخشی وجود دارد، میزان استرس و مشکلات افراد خانواده به وسیله روش حل مشکل به صفر میرسد به نحوی که انعطافپذیری و انسجام بیشتری در روابط حاکم است تا مشکلات را حلوفصل کنند. یک خانواده موفق میتواند منبع حمایت عاطفی، عشق و امنیت باشد که روبهرو شدن با چالشها و سختیهای زندگی روزمره را آسانتر میکند. استعداد کودکانی که احساس کنند مورد محبت، تشویق و حمایت والدین و خواهران یا برادرانشان قرار میگیرند، بهتر شکوفا میشود. روابط خانوادگی مهم هستند، اما همانطور که همهی ما میدانیم، خانوادههای موفق خودبهخود بهوجود نمیآیند. حفظ زندگی مشترک و بزرگ کردن و تربیت بچهها دشوار است. اگر میخواهیم خانوادهی شادی داشته باشیم، باید سخت تلاش کنیم. شاید تا سالها بعد از جدا شدن از کانون خانواده، چگونگی برخورد و مهمتر از همه حمایتی که تک تک اعضای خانواده در حق ما انجام دادهاند را در زندگی خود احساس کنیم. به همین علت یکی از بارزترین ویژگی خانواده موفق این است که اعضای خانواده برای موفقیت ما از جان مایه میگذارند. در یک خانواده موفق واژههایی چون «به من چه و به تو چه» وجود ندارد. زیرا در یک خانواده موفق همگی خود را عضو یک تیم میدانند و تمام وظایف خود را به عنوان یک عضو تیم میپذیرند و سعی و تلاش میکنند که به بهترین نحو وظایف خود را انجام دهند. هیچکس از مسئولیتهای خود فرار نمیکند و سعی نمیکند وظایف خود را به دوش دیگری بگذارد. هنگامی که مشکلی ایجاد میشود، افراد بیش از آنکه به دنبال مقصر ماجرا باشند، دنبال راهحل هستند. آن عضو خانواده را قضاوت و بازخواست نمیکنند تا او مجبور شود و به تنهایی دنبال راهحل بگردد. یک امر مهم چه در زندگی زناشویی بین همسران و چه در ارتباط فرزند و پدر و مادر، صحبت کردن است. صحبت کردن اعضای خانواده باعث میشود همه شنیده شوند، مسائل و مشکلات به وضوح مطرح شوند و انتظارات و خواستهها بیان شوند؛ چه آنها معقول و قابل اجرا و چه نادرست و غیرمنطقی باشند. این امر کمک میکند اعضای خانواده با مشورت کردن و همدردی بتوانند مسائل را حل کنند. پنهانکاری و دروغ، گول زدن و روراست نبودن در فرزندان هیچوقت شکل نگیرد و همگی برای هم و برای رضایت یکدیگر تلاش کنند. در خانوادههای موفق، هنگامی که افراد موفقیتی بهدست میآورند، مورد تشویق اعضای خانواده قرار میگیرند. برای تشویق بیشتر به همدیگر هدیه میدهند. به ازای محبتهایی که از هم دریافت میکنند، تشکر و قدردانی میکنند. همیشه در حال ترغیب همدیگر برای بهدست آوردن موفقیتهای بیشتر هستند. پدران و مادران بدانند که پسران و دخترانی که پس از کسب موفقیتی مورد تشویق قرار نمیگیرند، در آینده به افراد گوشهگیر و مهرطلب تبدیل میشوند. قطعا تهیه مخارج اعضای خانواده یا اصطلاح عامیانه تهیه آب و نان نمیتواند کافی باشد؛ زیرا خانوادههای موفق حتی برای لحظاتی کوتاه اما برای یکدیگر وقت میگذارند. برای صحبت، همدردی، کمک، همکاری و مهمتر برای تفریح و ایجاد شادی. آمارها نشان میدهد خانوادههایی که زمان بیشتری را با یکدیگر سپری میکنند از روان سالمتری برخوردارند و سطح تنش در چنین خانوادههایی کمتر بوده و در عوض صمیمیت بیشتری وجود دارد. در یک خانواده موفق، هرکسی که خطایی انجام بدهد، عذرخواهی میکند. پدر و مادر نیز همینطور و بهدلیل اینکه بزرگتر هستند، مغرورانه و خودشیفته رفتار نمیکنند که از کوچکترها معذرتخواهی نکنند؛ بلکه با عذرخواهی، به فرزندان خود نیز یاد میدهند که افراد ممکن است خطا کنند اما مهم این است که آن خطا را تکرار نکنند و بهخاطر خطاهای خود، معذرتخواهی کنند. در خانواده موفق، اعضای خانواده با یکدیگر و با فرزندان سایر اقارب، دوستان، همسایهها و... مقایسه نمیشوند. در این نوع خانوادهها اعضای خانواده به دلیل ناتوانی در انجام کاری سرکوب، سرزنش و توهین نمیشوند. بلکه توقعات براساس توانمندی افراد سنجیده شده و از آنها انجام کاری طلبیده میشود. در صورت نتوانستن، همکاری میشوند، درک میشوند و سرکوب نمیشوند. در خانوادههای موفق، اعضای خانواده به همدیگر فحش و ناسزا نمیگویند. همدیگر را با القاب و اسامی توهینآمیز صدا نمیزنند. بلکه به بهترین نامی که آن فرد خانواده دوست دارد، خطاب میشوند. براساس تحقیقات، القاب و اسامی زشت و توهینآمیز، در ناخودآگاه افراد ثبت میشوند و پس از هر شکست فورا به ذهن فرد تکرار شده و فرد را ناامید، مایوس و دلشکسته میسازد. ممکن است افراد این القاب را ساده پندارند اما میتوانند پیامدهای خطرناکی را در افراد بر جای بگذارند. بسیار دیده شده که پدر و مادر به دلیل ترسهایی که خود در گذشته تجربه کردهاند، اجازه نمیدهند که فرزندانشان حتی لحظهای ریسک کنند. آنها میخواهند فرزندان شان دقیقا همان کاری را انجام دهند که آنها میگویند، همان شخصیت و رفتاری را از خود بروز دهند که خود توقع دارند. در خانوادههای موفق چنین آسیبهایی به اعضای خانواده وارد نمیشود. اعضای خانواده در یک محیط سالم و امن و در یک آزادی کنترل شده، بزرگ و رشد میکنند. هر یک از فرزندان شخصیت سالمی را اختیار میکند و عروسک ساختهی دست بزرگترها نیست. کارل راجرز روانشناس امریکایی معتقد است مهمترین نیاز هر انسان این است که یک نفر او را بدون قید و شرط و درست همانطور که هست دوست داشته باشد. این ویژگی در یک خانواده سالم و شاد وجود دارد. در این خانواده اعضا سعی نمیکنند، دائماً با ایراد گرفتن از رفتار هم، یکدیگر را تربیت کنند و هرکس سایر اعضا را همانطور که هستند با تمام نقاط قوت و ضعفاش دوست دارد. این آرامش خاطر وجود دارد که رازهای او در بیرون از خانه و خانواده شماری از والدین و اعضای خانواده ضعفهای اعضای خانواده را با اقارب، آشنایان، همسایه و دوستان شریک میسازند. این عمل به خودی خود این استرس را در بین اعضای خانواده ایجاد میکند که او هرگز در این کانون امنیت نداشته و همیشه رازهایش افشا میشود. در یک خانواده موفق، اعضای خانواده رازنگهدار، متعهد به یکدیگر و از افشا نشدن صعفهای یکدیگر آرامش خاطر دارند. اگر میخواهید خانواده سالمی داشته باشید، رعایت مرزها و حریمها از آن دسته موضوعاتی است که باید به آن توجه کنید. چک کردن تلفن همراه یا وسایل شخصی اعضا در چنین خانوادههایی اتفاق نمیافتد. اعضای یک خانواده موفق درعینحال که همیشه برای مشورت کردن و کمک به یکدیگر آماده هستند، هرگز وارد حریم خصوصی یکدیگر نمیشوند. به عبارتی هریک از اعضا در کنار زندگی خانوادگی که در کنار دیگران دارد زندگی و حریم شخصی خودش را هم دارد. هیچ خانوادهای را نمیتوان یافت که از بدو تشکیل تاکنون با هیچ مشکلی روبهرو نشده باشد. خواه این مشکل بزرگ و یا کوچک باشد. در واقع تمام خانوادهها دچار چالش و مشکلاتی میشوند؛ اما شیوهی برخورد با این چالشها در تمام خانوادهها یکسان نیست و همین باریکی شمار زیادی از خانوادهها را از دایرهی خانوادههای موفق خارج میسازد. توجه داشته باشید که آگاهی رمز موفقیت است. هرچه با آگاهی و دانش کافی به سراغ ساخت خانوادهای بروید، درصدی موفقیت شما به همان پیمانه بالاتر خواهد بود. در مقابل عدم آگاهی و دنبال کردن عنعنات و رسوم نادرست با این پیشفرض که پدرمان آن را انجام داده است، لذا ما نیز باید آن را دنبال کنیم، قطعا زندگی شما را نهتنها بهبود نمیبخشد؛ بلکه مشکل از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. مشورت با افرادی که دانش و تجربهی یک زندگی موفق را ندارند، با ضعفها و نقاط قوت کانون خانوادهی شما آشنا نیستند، ابعاد شخصیتی اعضای خانواده شما را نمیشناسند، میتوانند زندگی شما را در مسیر نادرستی هدایت کنند. بنابر این مطالعه فردی و مشورت با افراد خبره میتواند موثر باشد.