رشد و توسعه کودکان وابسته به سه مؤلفه است: خانواده، جامعه و مدرسه. در این محیطهاست که شخصیت کودکان شکل میابد. این سه مؤلفه تأثیرگذار هم میتوانند کودک را در آینده به شکل نسخه از اجتماع دربیاورند و هم قدرت این را دارند که کودک تحت کفالت را به گونهای تربیت و تعلیم کنند که شخصیت منحصر به فرد خود کودک رشد و نمو یابد. به عبارت دیگر، سه مؤلفه مؤثر طوری کودک را به سرپرستی و مصونیت بگیرند که کودک رشد طبیعی خود را طی کند.
معمولا بسیاری از خانوادهها و جامعهها در قبال رشد طبیعی کودک حساس نیستند و اندیشه قبلی و برنامه خاصی برای رشد و پرورش مناسب کودکان ندارند. مدرسهها نیز آنطوری که دیدهایم حساسیت چندانی برای رشد و پرورش مناسب کودکان نشان نمیدهند. حال آنکه همانها تنها فضای آموزشی و پرورشی است که سیاست خود را تعلیم و تربیه مناسب نوباوهگان قرار داده است. سیاست گذاران آموزشی باید سیاست ها و قواعدهای تعلیم_تربیتی را نظر به نیازهای کودکان بنویسند و مدارس و نظام آموزشی را طوری طراحی کنند که کودکان در آنجا به آرامش و شادابی دست یابند تا شخصیت منحصر به فرد کودک رشد یابد.
برخلاف مکاتب موجود در افغانستان و بسیاری از کشورهای دنیا، کودکان، مکتب یا «مدرسۀ رؤیایی» میخواهند. جایی که اجازه میدهد خود واقعیشان به رشد و بالندگی برسد و نسخهیی از خودش را تجربه کند و در آن بهترین شرایط برای رشد و پیشرفت داشته باشد. بسیاری از مدارس و نظامهای آموزشی موجود در دنیا، شخصیت واقعی و انحصاری کودکان را از بین میبرد و با نظام آموزشی ناکارآمد شخصیت تکراری و از پیش تعریف شدۀ اجتماع را جایگزین آن میکنند. مدرسۀ رؤیایی جایی است که یک انسان با ویژگیهای جدید و منحصر به فرد را تقدیم دنیا میکند نه یک انسانی که هزاران نسخه مشابه آن از قبل در جهان وجود داشته است. پس هم برای کودکان و هم برای ترقی و توسعه انسانها خیلی مهم و حیاتی است که کودکها در«مدارس رؤیایی» آموزش ببینند.
طوریکه از واژۀ «رؤیایی» فهم میشود، «مدرسۀ رؤیایی» وجود خارجی ندارد. اما یک کتاب به همین نام است که از وجود «مدرسهٔ رؤیایی» در دههها پیش خبر میدهد. کتاب مدرسه رؤیایی از مکان آموزش_پرورشی میگوید که کودکان آنرا از خانهشان بیشتر دوست دارند. در آنجا کودکان در حینی که میآموزند، تفریح هم میکنند و احساس کودکانشان خُرد نمیشود.
بگذارید از مدرسهای که کتاب روایت معرفی میکند، بیشتر برایتان بگویم تا رؤیاییبودن آن برای شما تصویر شود.
مدرسهایی که کتاب حکایت میکند یک مکان کاملا مناسب برای فراگیری دانش و مهارت و ارزشهاست. در آنجا از هر نوع شاگرد با روحیات مختلف وجود داشته است. برعکس اکثر مکاتب و مراکز آموزشی که اگر احیانا روحیات یک کودک متفاوتتر از بقیه کودکان باشد، آن را در وهله اول تنبیه و اگر دفعات مکرر از کودک سربزند آن را از مدرسه اخراج خواهد کرد. مدرسه قصه ما، اما اینگونه نبوده است. در این مدرسه با اینکه کودکان استثنایی در آن جمع بوده، ولی هیچوقت کودکی در آنجا دلش آزرده نشده است؛ چه برسد به اینکه پای بحثهایی مثل تنبیه و تهدید و اخراج در میان بیاید. مدیر مدرسه فردی به نام «کوبایاشی» خیلی مواظب بوده که آب در دل بچههای استثناییاش تکان نخورد. آن هم بچههایی که دلنازکتر از تمام شاگردان دیگر مدارس است. مدیر مدرسه رؤیایی تمام تب و تلاشش را میکند کودکی که ضعف جسمی دارد، حداقل تا وقتی که در مدرسه است، متوجه درد و رنج جسمانیاش نشود؛ و یا کودکی که از مدرسهٔ دیگر به دلیل شوخطبعی و بازیگوشی اخراج شده، هیچ وقت دلیل اخراجش را باخبر نشود تا احساس پرشعف کودکانه و آتیش درونش خاموش نشود. مدیر مدرسه رؤیایی روی تمام کودکانش حساب باز کرده است؛ نمیخواهد ذرهیی از انرژی کودکان حیف شود. مدیر، همه و تمام و کمال انرژی کودکان را میخواهد صرف ساختن رؤیای خود کودکان شود. آن کودکی که از همان آوان نونهالی آرزوی دانشمندی در علم فیزیک را دارد، مدیر، زمینه و شرایط را فراهم میکند و موانع را برمیدارد که این کودکش به رؤیایش برسد و آرزوی دانشمندی در دانش فیزیک در دلش نماند.
باری، نبشتههایی که روی کاغذ آمد، برداشتی از یک کتاب کمنظیر و فوق العاده در حوزه آموزش و پرورش است. کتاب «مدرسهٔ رؤیایی» سرگذشت واقعی یک دانشآموز به نام توتوچان را روایت میکند. خالق اثر خود دانشآموز است، وقتی که بزرگ و تبدیل به شخصیت جهانی شد، داستان واقعی دوران دانشآموزیاش در «مدرسهٔ توموا» را مینویسد. چون خانم «تتسوکو» دو مدرسه ابتدایی – با متودهای درسی متفاوت از هم – را نقطه عطف زندگیاش میداند. همچنین حیفاش میآید که دیگران از کودکی پرشعف و شیریناش در مدرسهٔ رؤیایی توموا باخبر نشوند.
من این کتاب را با دقت خواندهام و اکنون به همه کسانی که با کودک سروکار دارند
– پدران و مادران، مربیان و معلمان و مدیران و سیاستگذاران – توصیه میکنم که حتماً این کتاب را بخوانند و با «مدرسهٔ رؤیایی» مدرسه مورد علاقه کودکان آشنا شوند. خواهشم از معلمان و مدیران این است که حتیالمقدور از نکات تعلیمی تربیتی که در کتاب کمنیست و با وضاحت گفته شده، در مدارس استفاده کنند.
نویسنده: مهدی مظفری