یک دهم مغزهای زنانه در اولین سال بعد از زایمان افسرده خواهند شد. این ده درصد از زنها، بنابر دلایلی مغزهایی دارند که بعد از تغییرات هورمونی فراگیری که به دنبال زایمان پیش میآیند، کاملا به حالت تعادل بر نمیگردند. تغییرات روان پزشکی بعد از زایمان میتواند دامنهای از غم مادر شدن تا روان پریشی داشته باشد، ولی متداولترین آن افسردگی بعد از زایمان است. تصور میشود زنهایی که دچار این مشکل هستند در نتیجهی تغییرات هورمونی که رخ میدهد به لحاظ ژنتیکی آمادگی بیشتری را برای ابتلا به افسردگی دارند و یا به عبارتی بیشتر مستعد آسیب روانی هستند.
بر اساس تحقیقاتی دریافت شده است که ممکن است ژنهایی وجود داشته باشد که خطر افسردگی را در پاسخ زنان بخصوص در دورهی بعد از زایمان به هورمونهای جنسی تغییر دهند. چنین ژنهایی روی خطر ابتلای زنها به افسردگی عمده تاثیر میگذارند ولی در مردها فعال نیستند زیرا مردها فاقد تغییرات هورمونی مربوط هستند. این نتایج نشان میدهند تغییراتی که در استروژن و پروژسترون روی میدهند در تسریع علائم خلقی در زنهای مبتلا به افسردگی بعد از زایمان نقش دارند.
این ده درصد از زنها بنظر میرسد که به دلایل متعددی دچار افسردگی پس از زایمان میشوند. مغز (مهارهای) پاسخهای فشار روانی خود را در دورهی حاملگی داشته است، این مهارها بعد از زایمان ناگهان دوباره از کار میافتند. در نود درصد زنها مغز میتواند به یک پاسخ فشار روانی عادی برگردد اما درمورد زنهایی که آسیب پذیر هستند مغز قادر به انجام این کار نیست.
سرانجام مغز زنی که آسیب پذیر است، پاسخ دهی بیش از حد به فشار روانی میدهد که باعث میشود هورمون فشار روانی یعنی کورتیزول بیش از حد ترشح شود. واکنشهای تکانهای شدید در این افراد رخ میدهد که او را عصبی میکند و باعث میشود از کاه کوه بسازد و همه چیز را در قالب مشکلات بزرگنمایی کند. او پر جنب و جوش و نسبت به فرزندش بیش از حد حساس میشود، نمیتواند بعد از شیردهی به نوزاد دوباره بخوابد و یا با وجود خستگی بسیار نمیتواند یک جا آرام بگیرد و تمام شبانه روز را به این صورت با بیقراری شدید و مزمن سپری میکند.
عواملی که میتوان با توجه به آن افسردگی بعد از زایمان را پیش بینی کرد عبارت اند از:
- افسردگی قبلی
- افسردگی در دوران بارداری
- نبود حمایت عاطفی کافی و مناسب
- فشار روانی بالا در محیط
زنهایی که دچار افسردگی پس از زایمان هستند همچنین با هویت خود در مواجهه با نقش مادری دست و پنجه نرم میکنند. آنها اینگونه بیان میکنند که گویا احساس فردیت خود را از دست داده اند و احساس میکنند زیر فشار مسئولیت کودکشان قرار گرفته اند. آنها با احساساتی مانند اینکه از سوی همسر خود و دیگر نزدیکان که به قدر کافی حمایتگر هستند طرد شده اند، نگرانیهای نامعقول درمورد اینکه بچهشان خواهد مرد، و نیز مشکلات شیردهی و تغذیهی کودک روبرو هستند. آنها احساس میکنند مادری بیکفایت هستند. اکثر این مادرها دوست ندارند درمورد احساساتی که دارند حرف بزنند و میخواهند خلق خود را به ضعف شخصی نسبت دهند تا به بیمار بودن که این موضوع باعث ایجاد فشار مضاعف بر روی آنها میشود. این مادران در مبارزه با تقسیم کار برای مراقبت از کودک به صورت مساوی با همسرشان هستند.
پدر یا مادر شدن اغلب همراه با افسردگی و فشار روانی همراه است زیرا آنها زندگیای کاملا جدید را تجربه میکنند بنابراین احساس تحت فشار قرار گرفتن با این تجربه کاملا قابل فهم خواهد بود.
علاوه بر این، تغییرات هورمونی که در مدت کمتر از یک سال در مادرها روی میدهند به طور مکرر تغییرات ظریفی را در واقعیت آنها ایجاد میکند. زنهایی که نسبت به افسردگی و فشار روانی آسیب پذیر هستند برای اینکه بعد از این تغییرات به حالت عادی برگردند، ممکن است دوران سختی را پشت سر بگذارند، و اگر در برقراری تعادل مجدد مشکل داشته باشند، داشتن فرزندی بداخلاق و بدخواب فقط باعث میشود آسیب پذیریهای آنها نسبت به افسردگی افزایش یابد.
در برخی زنها، این احساس فشار روانی ممکن است تا دوازده ماه پس از زایمان طول بکشد تا به اوج خود برسد.
علاوه بر این، علائم افسردگی بعد از زایمان اغلب پنهان میمانند. زنها خجالت میکشند زیرا دیگران از آنها انتظار دارند که به خاطر به دنیا آوردن فرزند بسیار خوشحال باشند. بنابراین، مهم است که پیچیدگی خلق افسرده بعد از زایمان همراه با دست و پنجه نرم کردن با توازن دربارهی هورمونهای مغزی، هویت جدید، شیردهی، خواب، کودک و همسر فهمیده و درک شود.
برخی تصور میکنند که شیردهی میتواند مادر را در قبال افسردگی پس از زایمان ایمن کند، در دورهای که شیر ترشح میشود، مادرها نسبت به انواع فشارزاهای روانی پاسخهای روانی و رفتاری کمتری از خودشان نشان میدهند البته به جز مواردی که تهدید برای نوزادشان باشد.
خبر خوب در نهایت این است که برای این مشکلات درمان در دسترس است و اینکه درمان میتواند موثر واقع شود. موارد شیمیایی مغز مانند سروتونین که به حمایت و سلامت خلق کمک میکنند بعد از زایمان افت میکنند و مادران افسرده بعد از زایمان دچار کمبود این مواد میشوند. داروها و هورمونها میتوانند کمک کنند تا مغز به حالت عادی خود برگردد. متخصصان بر این باورند که برای زنهای مبتلا به علائم افسردگی شدید، داروهای ضد افسردگی همراه با سایر درمانها، مانند روانی درمانی حمایتی نیز تجویز شود.
نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»