عالیه عطایی؛ شاعری که از زخم‌های ناسور مهاجرت می‌نویسد

4 ماه قبل
زمان مطالعه 4 دقیقه

وی در ۱۳ خرداد سال ۱۳۶۰ با اصالت افغانستانی متولد شد. او پدری بسیار کتاب‌خوان داشت که فرزندانش را از کودکی با آثار ابوالقاسم فردوسی، سعدی شیرازی و محمود دولت‌آبادی آشنا کرد.

کودکی را در مرز ایران و افغانستان و منطقه‌ای مرزی درمیان از توابع خراسان جنوبی گذرانده و مدرک دیپلم خود را در شهرستان بیرجند گرفته‌است. وی در هجده سالگی برای تحصیل به تهران رفت و مدرک فوق‌لیسانس خود را در حوزه‌ای ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران دریافت نمود. عمده فعالیت عالیه عطایی در زمینه‌ای نویسندگی به ادبیات مهاجرت اختصاص دارد. اولین کتابش را در سال ۱۳۹۱ به انتشار رساند. او در کنار تألیف کتاب، با نشریاتی چون داستان همشهری، مجله‌ای تجربه، مجله‌ای سان و مجله‌ای ناداستان همکاری داشته و آثاری را نیز در نشریات انگلیسی‌زبان و فارسی‌زبان منتشر نموده ‌است. وی تا کنون چند کتاب رمان تألیف کرده و داستان‌های کوتاه متعددی نیز در نشریات داخلی و خارجی مانند ناداستان و Guernica به چاپ رسانده است که برخی از آن‌ها موفق به دریافت جوایز ادبی نظیر مهرگان ادب شده‌اند.

همچنین نگارش رمان کافورپوش، این رمان همچنین جایزه ادبی واو را برای رمان متفاوت سال دریافت کرد. همچنین جوایز متعددی مثل جایزه‌ای ادبی مشهد و همچنین دو دوره جایزه‌ای داستان تهران را در کارنامه‌اش دارد. از عالیه عطایی داستان‌های کوتاهی به زبان‌های انگلیسی و فرانسه در مجلات معتبر خارجی منتشر شده است که همچنان با محوریت مهاجرت، مرز و هویت نوشته شده‌اند.

نویسنده‌ی مورد علاقه‌اش جومپا لاهیری است؛ نویسنده‌ای اصالتاً هندی که مانند خودش، مسئله‌ی مهاجرت را بسیار پررنگ در آثارش بررسی می‌کند.

آثار عالیه، ﺟﻬﺎن ﺗﺎزه و ﻗﺎﺑﻞ تأملی را ﭘﻴﺶ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ ﮔﺸﻮد و ﻫﻤﻴﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻮﺟﺐ اﺳﺘﻘﺒﺎل زﻳﺎد از او ﺷﺪ.

مریم حسینیان، نویسنده‌ی کتاب‌های «ما اینجا داریم می‌میریم» و «بهار برایم کاموا بیاور»، عالیه عطایی را نویسنده‌ای جسور با قدرت تخیلی بسیار قوی می‌داند. حسینیان معتقد است که عالیه عطایی می‌داند چگونه مخاطب را در انبار باروت کلماتش بیندازد.

منتقدان فارسی زبان او را از تاثیرگذارترین نویسندگان زن همدوره خودش می‌دانند. عالیه عطایی با محوریت مهاجرت می‌نویسد و از نسل دو مهاجر داستان می‌سازد. آدم‌هایی که خودش را جزوشان می‌داند و می‌گوید: معلوم نیست اگر روزی حس کنم به خانه برگشته ام داستانی برای نوشتن داشته باشد. او در حال حاضر رمانی با عنوان  «سال مرزى» را آماده چاپ دارد که مثل دیگر آثارش در آن به نسل مهاجر افغانستانی پرداخته است.

حضور او در جلسات نقد ادبی ایرانیان سبب شد که این موضوع را برداشت کند که آن‌ها بیشتر اعتقاد دارند چیزی به عنوان ادبیات افغانستان وجود ندارد و خیلی کم نویسنده‌های افغانستانی هستند که خارج از افغانستان داستان می‌نویسند. شاید درست‌تر این است که بگویم اطلاعات درستی نیست. جز نام‌های شناخته شده، کسی از آنچه در افغانستان می گذرد خبر ندارد و هنوز داستان نویسان معاصر افغانستان نتوانسته اند خودشان را به جامعه فارسی زبان ایران خوب پرزنت کنند. باز هم تاکید می‌کنم جز چند نفری که به دلایلی داخل ایران بوده اند جامعه ادبی ایران اطلاع درستی ازدیگران ندارد. که این معرفی کردن ساز و کار و برنامه‌ریزی لازم دارد.

کتاب کافورپوش در سال ۱۳۹۴ منتشر شد. مهندس مانی رفعت جوانی است که خواهر دوقلویش را گم کرده است. او برای یافتن خواهرش، وارد ماجراهایی می‌شود که حقایقی را درباره‌ی خودش و زندگی‌اش به او می‌فهماند، حقایقی که تابه‌حال پشت پرده‌ای پنهان بودند.

کتاب چشم سگ در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسید. این اثر مجموعه داستان‌های کوتاهی است که حول موضوع مهاجرت نوشته‌ شده‌اند. یک سر داستان‌ها به تهران می‌رسد و سر دیگرش در کشور افغانستان است. قصه‌ها قصه‌های سختی و آسانی و تلخی و شیرینی هم‌زمان مهاجرت است.

کتاب کورسرخی روایتی از جان و جنگ است که در سال ۱۴۰۰ چاپ شد. این کتاب دربردارنده‌ی نُه جستار روایی از جنگ است. در جستارهای این کتاب، نگاهی به جنگ افغانستان می‌اندازیم و سختی‌هایی را مرور می‌کنیم که زنان افغان در طول این سال‌ها متحمل شدند.

از آثار دیگر او می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

مگر می‌شود هابیل قابیل را کشته باشد؟ (نشر ققنوس ۱۳۹۱)

La frontière des oubliés(نشر گالیمار، ۲۰۲۳)

آثار گروهی

کتاب داستان زنان افغانستان به گردآوری محمدحسین محمدی (کابل، افغانستان، نشر تاک ۲۰۱۷)

کتاب زیر آسمان کابل (عنوان اصلی Sous le ciel de Kaboul) به ترجمه و گردآوری خجسته ابراهیمی (پاریس، فرانسه، ۲۰۱۸)

کتاب کسی خانه نیست به گردآوری الهام فلاح (تهران، ایران، ۱۳۹۸)

کتاب خیابان ولیعصر تهران به گردآوری کاوه فولادی‌نسب (تهران، ایران، ۱۴۰۰)

آثار ترجمه‌شده

شبیه گالیله (عنوان اصلی Galileo) ترجمهٔ سالار عبده، مجلهٔ Words Without Borders (نیویورک، آمریکا، ۲۰۱۹)

پسخانه (عنوان اصلی The Alcove) ترجمهٔ سالار عبده، مجلهٔ Michigan Quarterly Review (میشیگان، آمریکا، ۲۰۱۹)

مرزفروش (عنوان اصلی The Border Merchant) ترجمهٔ سالار عبده، مجلهٔ Guernica (لس‌آنجلس، آمریکا، ۲۰۱۹)

قهوهٔ پاریسی (عنوان اصلی “Parisian Coffee”) ترجمهٔ محمد سروی، مجلهٔ The Bombay Review (نیویورک، آمریکا، ۲۰۲۱)

جوایز ادبی که بانو عالیه دریافت نموده است:

جایزه ادبی مهرگان ادب برای رمان کافورپوش (۱۳۹۳)

جایزهٔ ادبی واو به عنوان اثر متفاوت برای رمان کافورپوش (۱۳۹۳)

بخش اصلی جایزهٔ داستان تهران برای داستان سی کیلومتر از کتاب چشم سگ (۱۳۹۴)

بخش اصلی جایزهٔ داستان تهران برای داستان شبیه گالیله از کتاب چشم سگ (۱۳۹۷)

جایزهٔ ادبی مشهد برای کتاب چشم سگ (۱۴۰۰)

جایزهٔ اصغر عبداللهی برای کتاب کورسرخی (۱۴۰۰)

جایزهٔ ادبی ما برای کتاب کورسرخی (۱۴۰۱)

از فعالیت‌های دیگری که عالیه عطایی در زمینه‌های مختلف انجام داده می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

داوری جایزه‌ای ادبی هزار و یک شب (ایران، افغانستان، تاجیکستان) (۱۳۹۳)

داوری جایزه‌ای ادبی قند پارسی (۱۳۹۶)

داوری جایزه‌ای احمد محمود (۱۳۹۹)

داوری جایزه‌ای فرشته (۱۳۹۹)

از ﻣﺘﻦ ﻛﺘﺎب:» ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ اﺗﻮﺑﺎن اﻓﺘﺎد. اﻓﻐﺎنﻫﺎ ﺑﻌﺪاز ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻃﺎﻟﺐﻫﺎ اﺳﻢ ﺧﻴﺎﺑﺎن و ﻣﻴﺪانﻫﺎ و اﺗﻮﺑﺎنﻫﺎ را از ﮔﻞ و ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ﺷﻬﺪا ﺗﻐﻴﻴﺮ دادﻧﺪ. اﻣﺎ ﻣﮕﺮ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﭼﻘﺪر اﺗﻮﺑﺎن و ﺧﻴﺎﺑﺎن دارد؟ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﻬﺪاﻳﺶ ﻫﻴﭻ. ﺑﻪ نظرش می رسید این روزها در افغانستان کسی که بدون جنگ و مین و بمب و انتحاری بمیرد، آدم مهم تری است از شهدا که هر روز هفتاد تا دویست نفر به تعدادشان اضافه می شد. همین حالی که او در تهران قدم می زند ، این قدر شهید شدند که خوب است اسم زنده ها را روی میدان مین ها بگذارند. این فکرها ضیا را آزار می داد، با این که جنگ به اش ساخته بود و توانسته بود میان آشوب و بلبشو، جنس بی کیفیت وارد افغانستان کند و جنس با کیفیت خارج کند و پول روی پول بگذارد».

نویسنده: قدسیه امینی

لینک کوتاه : https://gowharshadmedia.com/?p=14767
اشتراک گذاری

نظرت را بنویس!

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

نظرات
هنوز نظری وجود ندارد