برچسب: والدین

1 سال قبل - 201 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری ازدواج، یکی از مهم‌ترین تصمیمات زندگی هر فرد است که می‌تواند مسیر آینده او را به طور کلی تغییر دهد. انتخاب همسر مناسب، نه تنها به خوشبختی و سعادت فرد در ازدواج و زندگی مشترک می‌انجامد، بلکه در تربیت نسل آینده و سلامت جامعه نیز نقش اساسی دارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که در جامعۀ سنتی افغانستان بیشترین پیوندها، پیوندها و ازدواج‌های ناموفقی بوده اند. این مدعا بدین معنی نیست که اکثر ازدواج‌ها در جامعه افغانستان به طلاق و جدایی ختم می‌شود؛ بلکه دامنه معنایی سخن فوق فراتر از این است. چه بسا آمار طلاق در افغانستان نسبت به دیگر کشورها پایین‌تر باشد؛ با این وجود، ازدواج زوج‌های افغان، ناموفق به حساب می‌آید. ناموفق به این معنی که زوج‌ها (به‌ ویژه دختر) از پیوندشان راضی نباشند و همدیگر را زیر یک سقف بنابر دلایلی تحمل کنند. اینکه چرا ازدواج‌ها در جامعۀ افغانستان ناموفق از آب درمی‌آید، دلایل و مشکلات گوناگونی دارد. یکی از این مشکلات و عوامل در بیشتر جوامع، مخصوصا جامعۀ سنتی افغانستان، همانا خودسرانه عمل کردن در امر ازدواج است. خودسرانه عمل کردن به نظر نگارنده، مادر مشکلات در عقد ازدواج است. اگر والدین در ازدواج دختر یا پسرشان خودسرانه عمل کنند و بدون مشورت با فرزندشان، او را پیوند دهند، بدون شک فرزند در زندگی زناشویی به مشکل جدی برخواهد خورد. از سوی دیگر، دختر یا پسر اگر بدون مشورت با والدین، همسری را برگزیند و به ازدواج با او اقدام کند؛ این(پیوند) نیز به احتمال زیاد با مشکلات جدی روبرو خواهد شد. بهتر این است که والدین و فرزندان در انتخاب همسر و عقد ازدواج، طریق هم‌اندیشی را پیش گیرند. خوشبخاته در دنیای امروز، با افزایش آگاهی و استقلال فرزندان، شاهد تغییر و تحولات زیادی در این زمینه هستیم. به این معنی که نقش افراطی والدین در انتخاب همسر آینده برای فرزندان‌شان کم‌رنگ شده است. امروزه، دختران و پسران جوان تمایل بیشتری دارند تا در انتخاب همسر، خود نقشی فعال داشته باشند و نظرات و خواسته‌های خود را به طور صریح بیان کنند. از سوی دیگر، والدین نیز به این نتیجه رسیده‌اند که دیکته کردن همسر به فرزندان‌شان، نه تنها راه‌گشا نیست، بلکه می‌تواند به بروز مشکلات و چالش‌های زیادی در زندگی مشترک آن‌ها منجر شود. اهمیت هم‌اندیشی والدین و فرزندان در گزینش همسر هم‌اندیشی والدین و فرزندان در گزینش همسر، فرصتی مغتنم برای تبادل نظر و گفتگوی صمیمانه بین دو نسل است. در این گفتگو، فرزندان می‌توانند از تجارب و آموخته‌های والدین خود بهره‌مند شوند و با دیدگاه‌های مختلف در مورد ازدواج و زندگی مشترک آشنا شوند. از سوی دیگر، والدین نیز با شناخت بهتر علایق، نیازها و توقعات فرزندشان، می‌توانند در انتخاب همسر مناسب، به او یاری رسانند. در کل، دلایل ذیل هم‌اندیشی والدین و فرزندان را در انتخاب همسر، یک امر الزامی تلقی می‌کند: حفظ کرامت و احترام فرزند: اسلام بر حفظ کرامت و احترام به استقلایت فرزندان بالغ تأکید فراوان دارد. در انتخاب همسر، نظر و خواسته فرزند باید به طور کامل در نظر گرفته شود و او به هیچ وجه مجبور به ازدواج با فردی که تمایلی به او ندارد، نشود. هم‌اندیشی با فرزند، نشان‌دهنده احترام به شخصیت و جایگاه او در خانواده است. تجربه و دیدگاه والدین: والدین به واسطه تجربه زندگی مشترک، می‌توانند دیدگاه‌های ارزشمندی در مورد انتخاب همسر ارائه دهند. آن‌ها می‌توانند با شناختی که از فرزند خود دارند، به او در انتخاب فردی مناسب و هم‌کفو کمک کنند. احساس امنیت و حمایت: هم‌اندیشی با والدین به فرزند این احساس را می‌دهد که در انتخاب همسر تنها نیست و از حمایت آن‌ها برخوردار است. این امر می‌تواند اضطراب و نگرانی‌های او را در این پروسه مهم و حساس کاهش دهد. شناسایی نقاط قوت و ضعف: در خلال هم‌اندیشی، والدین و فرزند می‌توانند نقاط قوت و ضعف فرد مد نظر را بهتر بشناسند. این امر البته به انتخابی آگاهانه‌تر و پایدارتر می‌انجامد. تقویت روابط: هم‌اندیشی در مورد گزینش همسر، فرصتی برای گفتگوی صمیمانه و تبادل نظر بین والدین و فرزند ایجاد می‌کند. این امر می‌تواند به تقویت روابط و صمیمیت بین آن‌ها کمک کند. نکاتی برای هم‌اندیشی والدین و فرزندان در گزینش همسر اقدامات ذیل سبب می‌شود هم‌اندیشی در گزینش همسر و عقد ازدواج، موفقانه عمل کند: ایجاد فضای صمیمی و گفتگوی آزاد: اولین قدم برای هم‌اندیشی، ایجاد فضایی صمیمی و گفتگوی آزاد بین والدین و فرزندان است. در این فضا، فرزند باید بدون هیچ گونه واهمه و حتی نگرانی‌ای، نظرات و خواسته‌های خود را بیان کند و از ابراز آن‌ها هیچ امتناعی نورزد. پدر و مادر نیز با صمیمیت، دیدگاه‌ها و تجربیات خود را با فرزندشان شریک سازند. گوش شنوا و درک متقابل: والدین باید با صبر و حوصله به صحبت‌های فرزندشان گوش فرا دهند و سعی کنند نظرات و احساسات او را درک کنند. از سوی دیگر، فرزندان نیز باید به تجارب و دیدگاه‌های والدین خود احترام بگذارند و به نصایح آن‌ها توجه کنند. معرفی معیارهای صحیح انتخاب همسر: والدین می‌توانند با معرفی معیارهای صحیح انتخاب همسر، به دختر یا پسرشان در تصمیم‌گیری درست کمک کنند. این معیارها می‌تواند شامل مواردی مانند اخلاق و معنویات، تناسب فرهنگی و اجتماعی، بلوغ عاطفی و روانی، تناسب سنی و تحصیلی، وضعیت اقتصادی و اجتماعی باشد. معرفی افراد مناسب: والدین بایستی با معرفی افراد مناسب از طریق دوستان، آشنایان و یا فعالیت‌های اجتماعی، به فرزندشان در یافتن همسر مناسب کمک کنند. اجتناب از تحمیل و اجبار: در نهایت، والدین باید به یاد داشته باشند که انتخاب همسر، یک تصمیم شخصی است و آن‌ها حق تحمیل و اجبار نظر خود را به فرزندان ندارند. ازدواج، سفری مشترک برای دو نفر است. هم‌اندیشی والدین و فرزند در گزینش همسر، مانند نقشه‌ای، راه‌گشا است که این سفر را هموارتر و دل‌انگیزتر می‌کند و منتج به ازدواجی آگاهانه و انتخابی مشترک می‌شود که البته اینگونه انتخاب و اینطور ازدواج ضامن خوشبختی و سعادت فرزندان در زندگی مشترک است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 316 بازدید

تقریبا برای هر فردی، پدر و مادرش بهترین نسخه‌ی ممکن از یک والدین خوب است. قطعا پدر و مادر با واژگانی چون عشق، محبت، دوست‌داشتن، از خودگذری، ایثار، فداکاری و... تعریف می‌شوند. تقریبا تمام پدر و مادرها تلاش می‌کنند برای فرزندان‌شان با تمام وجود مایه بگذارند و برای بهتر زیستن، پرورش سالم و تربیت درست آن‌ها تلاش ‌کنند. البته این نکته هرچند ناراحت کننده اما قابل ذکر است که گاها پدر و مادر‌ها نیز خوب عمل نمی‌کنند و می‌توانند به طور تصادفی رفتارهای آسیب‌رسان زیادی داشته باشند. گاه این آسیب‌ها می‌تواند فراتر از یک اشتباه ساده باشد و پیامد‌های جبران ناپذریری را خلق کند. به چنین پدر و مادرهایی، والدین سمی می‌گویند. والدین سمی، در حقیقت در نحوه‌ی رفتار، عملکرد، پرورش و تربیت خود فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند که به شخصیت کودک آسیب می‌رساند. حقیقت امر این است که هیچ والدینی راضی به این موضوع نیستند که به فرزندان، پاره‌ی تن‌شان آسیب بزنند اما عدم آگاهی و ندانستن موجب می‌شود آن‌ها ندانسته چنین عملکردی داشته باشند. در ادامه‌ی این مطلب به ویژگی‌های والدین سمی خواهیم پرداخت اما باید ذکر کنیم که اگربه عنوان پدر، مادر و یا بزرگ‌تر یک خانواده، این مقاله را مطالعه می‌کنید، نسبت به رفتارهای خود بیشتر وسواس به خرج دهید. برخی از کودکان با والدینی بزرگ می‌شوند که به آن‌ها اجازه نمی‌دهند افکار یا نظرات متفاوتی را بیان کنند. در حقیقت آن‌ها موظف هستند تا سخنان والدین خود را بدون چون و چرا به عنوان واقعیت بپذیرند و بیشتر شبیه یک سرباز یا ربات رفتار کنند تا یک انسان. فرزند والد سمی نمی‌تواند از خود نظر، خواسته و عقیده داشته باشد. او موظف است در همه چیز با والد خود موافقت کند و از این شرایط خوشحال، راضی و قدردان باشد. والدین سمی تاب مخالفت، انتقاد و پرسشگری را ندارند. گاهی خودشیفتگی یا عدم اعتماد‌به‌نفس و شکنندگی آن‌ها آن‌قدر زیاد است که می‌خواهند فرزندشان آیینه تمام‌نما و کپی‌ برابر اصل خودشان باشد. این نوع والدین توقع دارند که فرزندشان دست از تمام علایق و اهداف خود بکشد و خواسته‌های خود را با چهارچوب‌های ذهنی پدر یا مادر سمی تنظیم کند. این پدر و مادرها حتی تا سنین جوانی، فرزندان‌شان را در مورد ریزترین موضوعات مانند انتخاب لباس، تفریح، تصمیمات مهم زندگی و امور ساده تحت فشار قرار می‌دهند. آن‌ها باید از تک‌تک دوستان، روش زندگی، اعتقادات شخصی و تمامی تصمیمات زندگی اطلاع داشته باشند. این مسئله گاهی منجر به ‌نوعی چسبندگی و وابستگی دونفره بیمارگونه در چنین خانواده‌هایی می‌شود و تقویت سلامت روان کودک را به‌ خطر می‌اندازد. فرزندان یک خانواده سمی همیشه اسیر خانه و خانواده خود هستند. والدین سمی شاید بتوانند در مورد تک‌تک کودکان هم‌سن و سال فرزندشان چیز خوبی برای گفتن پیدا کنند، اما وقتی نوبت صحبت درباره فرزند خودشان می‌رسد، تنها کاری که انجام می‌دهند این است که شکایت کنند و کودک را مقایسه و سرزنش ‌کنند. بسیاری از والدین حتی ممکن است متوجه آسیب‌های مقایسه کودکان با یکدیگر نباشند و این کار را ناخواسته انجام دهند. در واقع این پدر و مادرها معمولا بیش‌ازحد مشغول سرزنش دیگران و به‌خصوص بچه‌های خود هستند. این نوع والدین وقتی فرزندان‌شان خوشحال هستند احساس ناراحتی می‌کنند. گاهی حتی ممکن است والدین سمی به‌طور ناخواسته نسبت به فرزندان خود احساس حسادت داشته باشند. این والدین به‌سادگی قادر به غلبه بر احساسات خود نیستند و اغلب فرزندان خود را مسخره می‌کنند. همچنین آن‌ها ممکن است در برابر دستاوردهای کودک بسیار بی‌تفاوت رفتار کنند یا اظهارات غیراخلاقی داشته باشند تا احساس ارزشمندی کودک را ازبین ببرند. والدین سمی در راستای دستیابی به اهداف خود به دستاویزی مثل احساس گناه متوسل می‌شوند تا کودک را وادار به تغییر عقیده خود کنند. گاهی اوقات، این سوءاستفاده بسیار ظریف و گاهی اوقات، آشکار خواهد بود. در حقیقت پدر و مادرهای سمی با فرورفتن در نقش فرد قربانی، دائما در حال باج‌گیری عاطفی از فرزندان هستند. تهدید به طرد‌کردن فرزند بی‌گناه و توسل به قهر والدین با کودکان، تهدید به ترک والد دیگر، تهدید به آسیب‌رساندن به خود، خود را به بیماری یا افسردگی زدن و... همگی از مصادیق باج‌گیری عاطفی هستند که با استفاده از نقاط ضعف فرزندان و فشار روحی و روانی و ایجاد حس ترحم یا خود-سرزنشی در آن‌ها، برای رسیدن به خواسته‌های شخصی استفاده می‌شوند. والدین سمی معمولا نمی‌توانند به‌اندازه کافی همدلی از خود نشان دهند و مشکلات و نیازهای فرزندشان را درک کنند. در واقع این افراد آن‌قدر درگیر نیازها، احساسات و خواسته‌های هیجانی خودشان هستند که جایی برای پرداختن به احساسات فرزند باقی نمی‌ماند. والدین سمی تمام واقعیت‌ها را به نفع خودشان تحریف می‌کنند. اگر فرزندشان اعتراض کند یا از احساسش حرف بزند، به داشتن توهم یا اشتباه ‌کردن متهم می‌شود. همیشه این فرزند است که اشتباه برداشت می‌کند، حساس و زودرنج است یا احساساتش بی‌ارزش هستند. والدین سمی معمولا در احساسات و عواطف بی‌ثبات هستند و بنابراین، کودک نمی‌تواند پیش‌بینی خاصی از برخورد و واکنش‌های آن‌ها داشته باشد. به‌همین‌دلیل، همیشه این کودک است که مورد واکنش‌های ناگهانی و تکانشی والدین مانند داد زدن سر کودکان قرار می‌گیرد. [caption id="attachment_11092" align="aligncenter" width="566"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] پیامدهای فرزندپروری سمی مهم‌ترین مشکل در رفتارهای سمی و آسیب‌رسان پدر و مادر این است که کودک والدین را اولین، بهترین و بزرگ‌ترین انسان‌ها تصور می‌کند. دیدن اشتباهات، سوءاستفاده‌ها و رفتارهای نادرست والدین برای کودک قابل هضم نیست و در نتیجه کودک آنچه درباره او گفته می‌شود را درست می‌پندارد. هنگامی که فرزند از سوی پدر و مادر ناتوان توصیف می‌شود، فرزند آن را می‌پذیرد و خود را فردی بی‌عرضه می‌داند. فرزندان همواره با این احساس گناه زندگی می‌کنند که عامل تمام بدبختی‌ها و مشکلاتی که در خانه رخ می‌دهند، هستند. [caption id="attachment_11091" align="aligncenter" width="529"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] مشکلات فرزندان والدین سمی دنیا و آدم‌ها را ناامن می‌بینند و در عین نیاز به دیگران، از ایجاد روابط پایدار، سالم و صمیمانه ناتوان هستند. اعتماد به نفس و عزت نفس کافی ندارند و خود را لایق خوشبختی و موفقیت نمی‌دانند. همیشه نگران واکنش دیگران هستند و می‌خواهند بقیه را از خودشان راضی نگه دارند. اغلب قدرت نه گفتن چندانی ندارند و از مشکلاتی مانند کم‌رویی و کم حرفی کودکان رنج می‌برند. آن‌ها همچنین به دلیل نداشتن تجربه روابط سالم والد/فرزندی، احتمالا در سایر روابط خود نیز در دام افراد سمی می‌افتند. در نهایت، ممکن است خود این کودکان به دلیل همسان‌سازی با والدین یا تقلید از آن‌ها، در آینده به افرادی آسیب‌رسان یا سوء‌استفاده‌گر در روابط تبدیل شوند. وجود هر یک از این نشانه‌ها که دال بر سمی بودن رفتار و شیوه‌ی پرورشی نادرست است، می‌تواند بر روح و روان کودکان تاثیر بدی بر جای بگذارد. بنا اگر شما فرزندی هستید که چنین والدینی داشته و یا والدینی هستید که این شاخص‌ها را در رفتار و عملکردتان دارید، حتما به روانشناسان و یا افرادی که از دانش لازم برخوردارند، مراجعه کنید. باشد که با اصلاح چنین رفتارها، خود و خانواده شما از روح و روان سالمی برخوردار شوند.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 1981 بازدید

نحوه‌ رفتار و برخورد با کودکانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند، بسیار اهمیت دارد. کودکان دارای اعتماد به نفس پایین نشانه‌‌های خاص خودش را دارند که در نوشته‌های قبلی به آن پرداخته شد. حال اگر احساس می‌کنید چنین نشانه‌ها در کودک شما وجود دارد و یا اکنون در شرایطی هستید که تصمیم گرفته‌اید کودکان با اعتماد به نفس بالا داشته باشید، بهتر است به راهکارهایی که در ادامه‌ی این مطلب گفته می‌شود توجه کرده و آن را عملی سازید. حقیقت همین است؛ کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند بیشتر دچار مشکلات اجتماعی می‌شوند، در مواجه با سختی‌ها خیلی زود ناامید می‌شوند، پشتکار کافی برای رسیدن به هدف ندارند و احتمال بروز مشکلات رفتاری و هیجانی در آن‌ها بیشتر است. بنابر این ارزش دارد که وقت و انرژی بگذاریم تا اعتماد به نفس کودکان تقویت شود. با فرزندمان صحبت کنیم تا جنبه‌هایی از خود را که کمتر می‌بیند پیدا کند و دیدگاه واقعی نسبت به جنبه‌های واقعی شخصیت خود داشته باشد. کودکی که اعتماد به نفس داشته باشد برای پیشرفت و موفقیت در زندگی، به توانایی‌های خود اعتماد دارد  و در عین حال می‌داند اگر در کاری موفق نشد، نباید امید خود را از دست بدهد و با کسب تجربه و تسلط می‌تواند از عهده آن برآید. بالا بردن اعتماد به نفس کودک، تفاوت بزرگی را در زندگی او ایجاد خواهد کرد. بنابراین، برای تقویت اعتماد به نفس در کودکان این راهکارها را دنبال کنید. نوع نگاه ما به فرزندمان تاثیر عمیقی بر دید او نسبت به خودش می‌گذارد. به گونه‌ای با کودک خود رفتار کنید که بفهمد در هر شرایطی دوستش دارید و از او مراقبت می‌کنید. حتی هنگامی که اشتباه می‌کند یا تصمیمات نادرست می‌گیرد. کودکان اگر احساس کنند که والدین، آن‌ها را بخاطر توانایی‌های‌شان دوست‌ دارند، هنگامی که مرتکب اشتباهی می‌شوند، دست پاچه شده و نمی‌توانند تصمیم درستی بگیرند. دوست داشتن بی‌قید و شرط باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان می‌شود. از مقایسه کودک خود با خواهر یا برادران‌شان و یا با کودکان هم سن و سال فامیل و یا همسایه‌ها، جدا خودداری کنید. این مقایسه‌ها باعث می‌شود که کودکان باور کنند که توانایی انجام هیچ کاری را نداشته و نمی‌توانند شما را راضی و خشنود کنند. در نهایت اعتماد به نفس کودک از بین می‌رود. هم کودکان و هم بزرگسالان اغلب درگیر گفت و گوهای منفی و ناامید کننده می‌شوند. مانند: تو نمی‌توانی؟ تو برای انجام دادن این کار کوچک هستی، یا من در مورد این موضوع می‌ترسم و … سعی کنید خودگویی مثبت را به کودکان خود آموزش دهید. از جملاتی که باعث تقویت خودباوری کودک می‌شود، استفاده کنید. مانند: تو می‌توانی این کار را انجام دهی. تو دختر یا پسر قوی هستی و… به کودک خود وظایف و مسئولیتی را متناسب با سنش بدهید تا به شما کمک کند. این کار باعث می‌شود که فرزند شما احساس مفید بودن، مسئولیت پذیری و شایستگی کند. درخواست کمک از کودکان باعث بالابردن اعتماد به نفس کودکان شده و آن‌ها احساس می‌کنند که فرد مهمی هستند. این وظایف می‌تواند مانند: کمک کردن در آشپزی، کمک به مادر در جمع کردن لباس‌ها، غذا دادن به خواهر یا برادر کوچکتر یا پهن کردن سفره برای صرف غذا و… باشد. [caption id="attachment_10924" align="aligncenter" width="635"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] والدین اولین و بهترین الگو برای کودک هستند. پس اگر احساس می‌کنید اعتماد به نفس پایینی دارید، بهتر است آن را بهبود بخشید. در صورت نیاز برای ترمیم و بازیابی اعتماد به نفس خود وقت بگذارید. اگر شما اعتماد به نفس پایینی داشته باشید، مسلما کودک شما نیز از شما الگو برداری کرده و دچار کمبود اعتماد به نفس می‌شود. اعتماد به نفس بالای والدین، یکی از مهم‌ترین مراحل برای افزایش اعتماد به نفس در کودکان است. متناسب با سن کودکان، در موقعیت‌های مناسب، از آن‌ها راهنمایی بگیرید. با آن‌ها در تصمیم گیری‌های خانوادگی خود مشورت کنید. تا نشان دهید که برای آن‌ها و ایده‌ها و نظرات‌شان ارزش قائل هستید. به طور کلی، احترام به نظرات و راهنمایی گرفتن از کودکان باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان می‌شود. انتخاب‌ها به کودکان کمک می‌کند تا احساس شایستگی و قدرت کنند. به کودکان اجازه دهید که تصمیمات متناسب با سن خود بگیرند. مانند اینکه چه چیزی بپوشند و یا برای صبحانه چه بخورند و کارهای کوچکی از این دست که مناسب سن‌اش است. کودکان هنگامی که متوجه شوند شما برای تصمیمات و انتخاب‌های آن‌ها ارزش و احترام قائل هستید، اعتماد به نفس آن‌ها افزایش می‌یابد. ترس از شکست اغلب کودکان را از سعی و تلاش برای دستیابی به آنچه که می‌خواهند، باز می‌دارد. این مورد به طور طبیعی می‌تواند باعث کاهش و از بین رفتن اعتماد به نفس کودکان نیز شود. به کودکان خود یاد بدهید که اشتباهات و شکست‌ها نیز بخش کاملا قابل قبولی از زندگی هستند. همچنین شکست برای همه اتفاق می‌افتد و نباید ناامید شوند. کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند اغلب از امتحان‌کردن کارهای جدید یا چالش‌های تازه اجتناب می‌کنند. کودکان خود را تشویق کنید که مهارت‌های جدید را یاد بگیرند. به آن‌ها اطمینان بدهید که در کنارشان هستید و کمک‌شان می‌کنید. امتحان چالش‌های جدید باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان شده و آن‌ها یاد می‌گیرند که هنگام مواجه با مشکلات جدید چگونه عمل کنند. محبت جسمانی باعث می‌شود که دوست داشتن، پذیرش و تعلق را به کودک منتقل کند. همچنین باعث خوشحالی و اعتماد به نفس بالای کودک می‌شود. پس محبت کردن به کودکان را فراموش نکنید. آن‌ها را در آغوش بگیرید، نوازش کنید و ببوسید. به آن‌ها نشان دهید که بودن‌شان در کنار شما واقعا لذت بخش است.

ادامه مطلب


1 سال قبل - 916 بازدید

در اکثر خانواده‌ها، کودکان بیش‌ از آنکه شاهد در آغوش گرفتن و محبت پدر و مادر به یکدیگر باشند، شاهد دعوا و جنجال‌های آن‌ها بوده‌اند. در برخی مواقع پدر خانواده درست در وسط دعوا شروع به لت و کوب مادر و یا زنان دیگر خانواده کرده، بی‌آنکه به گریه‌ی کودکان و ترسی که آنان در آن لحظه تجربه می‌کنند، توجه داشته باشد. مادر کتک می‌خورد، بدنش آسیب می‌بیند و کودکان دقیقا این صحنه را می‌بییند. گاه این نیز اتفاق افتاده که کودکان در وسط دعوای پدر و مادر تلاش کردند جلو بروند و مانع پدر شوند تا مادر کمتر آسیب ببیند، اما آن‌ها نیز در آن میان کتک خوردند و آسیب دیدند. والدین و بزرگ‌ترها این موضوع را فراموش کرده‌اند و یا حداقل موقع دعوا به‌کلی از یاد می‌برند که هر چقدر آن‌ها به کودکان تصاویری از عشق و صمیمیت را نشان دهند، به همان پیمانه آن‌ها افرادی صلح‌جو، مهربان و از نظر عاطفی سالم‌تر پرورش خواهند یافت و در مقابل جنگ و لت و کوب، روح و روان آنان را متلاشی خواهد کرد. درست است که دعوا و مشاجره جزئی از زندگی زناشویی است و هیچ راهی برای دور زدن آن وجود ندارد. زن و شوهر به احتمال زیاد بر سر چیزهای کوچک و بزرگ دعوا می‌کنند، اما این دعواها بدون هیچ هشداری می‌توانند بدتر شوند و اینکه کودک شاهد چنین دعواهای بدی باشد را می‌توان به کودک آزاری نیز طبقه‌بندی کرد، زیرا می‌تواند بر سلامت روحی و جسمی کودک تأثیر منفی بگذارد و باورهای اشتباهی را در آن‌ها ایجاد کند. در این مطلب به تاثیرات احساس خشم، در صورتی که درست مدیریت نشده و مقابل کودک بروز کند، خواهیم پرداخت. هر زن و شوهر اختلاف نظرهایی دارند که وقتی به طور مسالمت آمیز حل کنند، سالم هستند. بروز اختلاف، مشکل بزرگی نیست، بحث نکردن در مقابل بچه‌ها و امتناع از آن، به کودک نشان می‌دهد که چگونه با اختلاف نظرها به شیوه‌‌ای سالم باید برخورد کرد. اما درگیری جدی‌‌تر، درگیری فیزیکی و توهین قطعا به بچه‌ها آسیب می‌رساند. برخی از تحقیقات نشان می‌دهند که کودک ۶ ماهه نیز می‌تواند تحت تأثیر مشاجرات تند والدین قرار گیرد، به همین دلیل مشاورین، هشدارهای زیادی درباره تاثیر دعوای والدین بر نوزاد داده اند. اما فقط خردسالان و کودکان نیستند که تحت تأثیر دعوای والدین قرار می‌گیرند زیرا طبق مطالعات انجام شده، بزرگسالان جوان تا سن ۱۹ سالگی ممکن است نسبت به تعارضات والدین خود حساس باشند. به همین خاطر تاثیر دعوای والدین در بزرگسالی بیشتر خود را نشان می‌دهد و آسیب‌های روانی شدیدی در رفتار و افکار افراد برجای می‌گذارد. به این ترتیب کودکان در تمام سنین، از دوران نوزادی تا اوایل بزرگسالی، تحت تأثیر نحوه برخورد والدین قرار می‌گیرند. [caption id="attachment_10493" align="aligncenter" width="608"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] مهم‌ترین تاثیر دعوای والدین بر کودک کودکان خردسالی که والدین‌شان مکرر دعوا می‌‌کنند، احتمال بیشتری دارد تا افسردگی، اضطراب و مشکلات رفتاری را تجربه کنند. بچه‌ها در هنگام دعوای والدین‌شان، تنها با این مشکلات مواجه نیستند، ایجاد عادت‌های نامناسب مانند شب ادرای در کودکان یکی از این اثرات مخرب است. تحقیقات نشان داده، کودکانی که در مراحل اولیه زندگی خود شاهد خشونت خانگی هستند، شانس بیشتری برای تبدیل شدن به بزرگسالان ناامن با مشکلات عزت‌نفس ضعیف دارند. کودکان از عملکرد والدین‌شان تقلید می‌کنند. اگر شما و همسرتان مدام باهم دعوا می‌کنید، به احتمال زیاد فرزندتان همان چیز را یاد می‌گیرد. در نتیجه، رابطه فرزند شما با همسرش ممکن است در بزرگ‌سالی آسیب ببیند. حتی ممکن است به دلیل ترس از صدمه دیدن، از شروع یک رابطه اجتناب کند. دعوا، احساس امنیت کودکان در مورد ثبات خانواده را تضعیف می‌کند و آن‌ها را از خصوصیات یک کودک سالم دور نگه می‌دارد. کودکانی که در معرض دعواهای زیاد قرار دارند ممکن است نگران رفتار یکی از والدین بوده و نگران طلاق باشند. موقعیت‌های پرتعارض برای والدین نیز استرس‌زا هستند. والدینی که استرس دارند ممکن است زمان زیادی را با بچه‌ها نگذرانند. علاوه بر این، کیفیت رابطه ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، زیرا برای والدین دشوار است هنگام عصبانیت و ناراحتی از طرف مقابل، گرمی و محبت نشان دهند. یکی از بدترین اثرات دعوا بر کودکان ایجاد تغییر در نحوه روابط آن‌ها با والدین است، به همین دلیل والدین بمنظور جلوگیری از شیوه رفتاری کودکان یا جلوگیری از منزوی شدن بچه‌ها، باید دعواهای خود را مدیریت کنند. استرس در کودکان یکی از معضلات دنیای امروز ما است، شنیدن دعواهای مکرر یا شدید برای کودکان استرس‌زا است. ترشح هورمون‌های استرس‌زا و تجربه‌ی احساسات مختلط شرم، گناه، بی لیاقتی و درماندگی ناشی از مشاهده خشونت خانگی می‌تواند بر سلامت روان کودک تأثیر بگذارد و در رشد طبیعی و سالم اختلال ایجاد می‌کند. مواجه با دعوای والدین، این احتمال را افزایش می‌دهد که کودکان با دیگران رفتار خصمانه داشته باشند. کودکان در دعواهای خواهر و برادری همان تاکتیک‌هایی را به کار می‌گیرند که شاهد بوده اند. اگر کودکان به اختلافات خانوادگی عادت کنند ممکن است در تشخیص اینکه واقعا در زندگی به چه کسی می‌توانند اعتماد کنند و برای حفظ روابط سالم با مشکل مواجه می‌شوند. چندین مطالعه اختلالات خوردن مانند بی‌اشتهایی و پرخوری عصبی را با اختلافات والدین مرتبط دانسته اند. همچنین ممکن است کودک مشکلات فیزیکی مانند مشکلات خواب، معده درد یا سردرد داشته باشد. محققان دریافته‌ اند زندگی در خانه‌‌ای با اختلافات زیاد، احتمال سیگار کشیدن، مصرف مشروبات الکلی و مصرف مواد مخدر را افزایش می‌دهد. در واقع میل به اعتیاد یکی از بدترین اثرات دعوا بر کودکان است که در سنین بالاتر دیده می‌شود. آن‌ها از مواد مخدر و الکل به عنوان راهی برای دوری از تنش‌های خانه استفاده می‌کنند. [caption id="attachment_10494" align="aligncenter" width="666"] عکس: شبکه‌های اجتماعی[/caption] نشانه‌های کودکی که از دعوای والدین متاثر شده است کودک از لحظه‌ای که پدر و مادرش را در حال مشاجره می‌بیند شروع به گریه کردن یا انجام کاری برای جلب توجه می‌کند. کودک با دیدن دعوای والدینش کاملا ساکت می‌شود یا طوری صحبت می‌کند که در مورد چیزی ناامن است. کودک وقتی می‌بیند پدر و مادرش فریاد می‌زنند، ترسیده به نظر می‌رسد. کودک تمایل دارد با همسالان خود دعوا کند. کودک زیاد با بچه‌های دیگر معاشرت نمی‌کند و بیشتر به او ضد اجتماعی می‌گویند. کودک نشانه‌هایی از رفتار غیرعادی را از خود نشان می‌دهد. وقتی والدین شروع به بحث و دعوا می‌کنند، کودک تمایل دارد خودش را سرزنش کند. کودک علائم افسردگی را نشان می‌دهد. کودک در مکتب و فعالیت‌های مشترک ضعیف عمل می‌کند. ممکن است کودک دوری از والدین خود را ترجیح دهد. کودک ممکن است از سردرد، معده درد یا سایر مشکلات سلامتی شکایت کند تا توجه والدین را از دعوا منحرف کند.

ادامه مطلب