
داستاننویسی زنان تا امروز با فراز و فرودهای زیادی همراه بوده است. و در این همه مدت زنان زیادی در این راه پا گذاشتهاند و پس کشیدهاند اما با این همه هنوز هم هستند کسانی که دغدغه نوشتن دارد و مینویسند. از روزگاری که صدایشان به سختی شنیده میشد تا امروز که قلمشان توانسته صدها هزار دل را تکان دهد، مسیر پرچالشی را پشت سر گذاشتهاند. زنان نویسنده، نهتنها با محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی مبارزه کردهاند، بلکه با چالشهای درونی و بیرونی زیادی نیز روبرو بودهاند. اما هربار که قلمی به دست گرفتهاند، داستانهایی از زندگی، درد، امید و مقاومت روایت کردهاند که دریچهای نو به جهان باز کرده است. آنها روایتگر تجربیات شخصی و جمعی خود بودهاند و صدای نسلهایی بودهاند که شاید هیچگاه فرصت بیان نداشتند. امروز، زنان داستاننویس با قدرت بیشتری ادامه میدهند، و قصههایشان نه تنها سرگرمکنندهاند بلکه آگاهیبخش و الهامبخش نیز هستند. این داستانها، نه تنها زندگی فردی زنان بلکه تاریخ و فرهنگ جامعه را نیز شکل میدهند و نقش مهمی در پیشرفت اجتماعی ایفا می کنند. فرخنده رجبی در سال ۱۳۶۹ خورشیدی در شهر مزارشریف زاده شد. این روزنامهنگار جوان در حکومت جدید به مکتب رفت و هنگامیکه در کلاس نهم به تحصیل مشغول بود، نخستین نشریه دانشآموزی را در چهارچوب وزارت معارف (آموزش و پرورش) ولایت بلخ راهاندازی کرد. این نشریه زمینهای شد برای راهاندازی ماهنامه و خانه فرهنگی “پرتو” که فرهنگیان بسیاری را به جامعه روشنگران معرفی کرد. صالح محمد خلیق در کتاب تاریخ ادبیات بلخ، در توصیف این خانه فرهنگی میگوید: زمینهساز معرفی موج جدیدی از بانوان شاعر، نویسنده و فرهنگی بوده است. خانم رجبی از پایهگذاران و اعضای هیات مدیران نهاد “فعالان مدنی برای توسعه پایدار” است که در سال ۲۰۱۱ به همراه ۴ تن از همکارانش و «همباوران» خود بنا نهاد و تاکنون برنامههای ملی و بینالمللی بسیاری را برگزار کرده است. فرخنده رجبی: «نوشتن همیشه در من هست حتا زمانی که ننویسم.» وی ماجرای عشق به نوشتن را چنین بیان میدارد: از سالهای نخستین زندگی مانند دختران دیگر از مکتب رفتن باز داشته شدم. خواندن را از مکتب قرآن یاد گرفتم. آن سالها عاشق کتاب ارسلان رومی بودم. بعدتر مکتب را تمام کردم و با علاقه که به ادبیات داشتم وارد دانشکده ادبیات دانشگاه بلخ شدم. آن سالها خانه فرهنگی پرتو را من با یک تعداد از دختران عزیز دیگر ایجاد کردیم. مجله پرتو، ماهانه به چاپ میرسید و تمرکز اصلیاش روی ادبیات بانوان بود. آن سالها؛ آن سالهای درخشان پر از شور و شوق بودیم. در کنار این، برای بعضی از رسانهها مانند دویچه وله مینوشتم و برنامههای ادبی را به رادیو آیسف میساختم. در تمام این سالها کار برای زنان و دستیابی آنان به صلح و زندگی بهتر دغدغه ذهنیام بوده. در این مسیر گاهی افتادم گاهی بلند شدم و ناگفته نباید بگذارم که مورد لطف ارجمندانی هم قرار گرفتم. از آن جمله میتوان از جایزه بینالمللی سیمرغ یادآور شوم که در دسامبر ۲۰۱۵ از سوی بنیاد آرمانشهر بابت کار به زنان و صلح به من داده شد. در کنار اینها در برنامههای در داخل و خارج از افغانستان پیرامون زنان و صلح اشتراک کردهام. فرخنده در زمینه علاقه به نوشتن چنین نظری دارد: نوشتن همیشه هست حتی زمانهای که ننویسی. نوشتن سالهاست بخش مهمی از زندگی من بوده و همیشه خواهد بود. برای من کار اصلی نوشتن است و فعالیتهای دیگر همهاش حاشیه. با آنکه دیری شده داستان ننوشتهام. اما نوشتن هست، در قالب نامه، یادداشت، گزارش… علاقهی وافر او به کتاب او را یاد خاطرات شیرین و در عینحال سخت میاندازد: یادم میآید که در مسیر مکتب تا خانه کتاب فروشیهای زیاد در جاده بیهقی بودند و من روزها دو هزار افغانی (واحد پولی آن زمان) را که از پدر میگرفتم کتاب داستان کرایه میکردم و تمام تلاشم این بود که باید به یک شب کتاب را تمام بکنم اگر نه پول کرایه دو چند میگردد. شاید یکی از دلایل این که داستان نوشتم خواندن همین کتابهای داستان بود. آن زمان نخستین تجربههای نویسندهگی او در مجموعه پنجههای سرد نشر شد. در آن نخستین نوشتهها، فقط نوشتن است و روایت، بدون هیچ فلسفهیی پشت موضوع و یا مضمون آن. ولی در کل مضمون آن نوشتههای چاپ شده روی کودکان و زنان میچرخند. فرخنده، شعر مولانا، فروغ سپهری و نویسندهگانی دیگری که روی صفحههای اجتماعی نوشتههای شان را میگذارند را میخواند. این اواخر مشغول خواندن یک مجموعه خوبی از داستانهای ترجمه شده نویسنده گان محبوب اروپا است. و همچنان از ژان پل سارتر و چندتن دیگر در بخش مکتبهای فلسفی نیزمیخواند. در ضمن باید یاد آور شویم که کتابهای که پیرامون وضعیت زنان نوشته شده است را نیز پیگیری جدی میکند. او در باب زنانه و یا مردانه نویسی میگوید: حس نویسنده است که موضوع و جریان فکری نویسنده را در نوشتههایش مشخص میکند نه جنسیت. اگر یک زن نویسنده تمرکزش روی وضعیت اجتماعی جوانان باشد بدون شک که آثارش تاثیرپذیر از آن وضعیت است. همین مورد در مردان نویسنده نیز صدق میکند. از این هم نمیتوان چشم پوشی کنیم که به طور مثال زنانهگی و تجربههای زنانه یک نویسنده زن خیلی بهتر از یک نویسنده مرد میتواند در نوشتن در باره زنان کارگر باشد. ولی در کل از دید من نمیتوان سیاه و سپید به این موضوع نگاه کرد. در مورد نویسندهگی بانوان ابراز می دارد که: وضعیت کنونی زنان چه از دید جایگاه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی وجود زنانهگیهای خود زنان نیاز به کار جدی و بازتعریف دارد. مقولههای اجتماعی اقتصادی و سیاسی را میتوان با نوشتن شعر داستان طنز و دیگر گونههای ادبی در مورد زن و زنانهگی در این جامعه و حتی در متن ادبیات باز تعریف کرد. باورمندم زنان میتوانند خود نقش بسیار سازندهیی برای تولید این مهم داشته باشند. بیشتر نوشتههای او تاثیرپذیر از حالتهای روانی و ذهنی بر زمان جاری خودش بوده است. کتابی و یا نامی مشخصی نیست که در نوشتن الگویش باشد. نویسنده: قدسیه امینی