برچسب: عشق

4 هفته قبل - 147 بازدید

دوستی یکی از زیباترین و انسانی‌ترین روابطی است که می‌تواند میان افراد شکل بگیرد. دوستی، به معنای ایجاد ارتباطی عمیق و معنوی بر پایه احترام، عشق و حمایت متقابل است. اما زمانی که صحبت از دوست‌داشتن به میان می‌آید، برخی ممکن است این احساس را به هتک حرمت تعبیر کنند. این طرز فکر نه تنها نادرست است، بلکه نشانه‌ای از ناآشنایی با مفهوم واقعی محبت و دوستی است. دوست‌داشتن، در واقع یک انتخاب است. انتخابی بر پایه عشق، احترام و درک متقابل. این احساس می‌تواند به شکل‌های مختلف ابراز شود: از طریق کلمات محبت‌آمیز، رفتارهای حمایتی و یا حتی سکوت‌های معنادار. اما در همه این حواس، نکته اصلی این است که دوستی باید به افراد قدرت و آزادی بدهد تا خودشان باشند و احساساتشان را ابراز کنند. هیچ‌کس نباید احساس کند که بخاطر ابراز محبت و دوست‌داشتن مورد قضاوت یا سرزنش قرار می‌گیرد. دوستی، به نوعی آینه‌ای است که در آن دو نفر می‌توانند خود را ببینند و نسبت به یکدیگر متعهد شوند. در این راستا، دو طرف باید به مسئولیت‌های خود در قبال یکدیگر آگاه باشند. به عبارت دیگر، دوست‌داشتن یکدیگر به این معنا نیست که باید به تمامی نیازها و خواسته‌های هم پاسخ دهیم، بلکه باید درک کنیم که در کنار یکدیگر هستیم و هرکدام حق داریم در این رابطه از آزادی و احترام برخوردار باشیم. در برخی فرهنگ‌ها، ابراز احساسات ممکن است به عنوان نشانه‌ای از ضعف یا وابستگی تعبیر شود، اما واقعیت این است که این نوع نگرش به طور قابل توجهی آسیب‌زننده است. دوست‌داشتن به معنای وابستگی نیست، بلکه نشان‌دهنده‌ی توانایی ما برای باز کردن درهای دل به یکدیگر و ایجاد روابطی عمیق‌تر و واقعی‌تر است. در این راستا، هیچ‌یک از طرفین نباید احساس کنند که به وسیله‌ی محبت خود هتک حرمت شده‌اند. این یک تصور غلط است که ریشه در ترس از نزدیکی و آسیب‌پذیری دارد. دوستی واقعی بر پایه‌ی حقایق و احساسات واقعی بنا شده است. به عبارت دیگر، زمانی که دو نفر تصمیم به دوستی می‌گیرند، به این توافق می‌رسند که با همدیگر صادق و راستگو باشند. این صداقت، به تقویت رابطه کمک می‌کند و از هرگونه سو تفاهم جلوگیری می‌کند. بنابراین، اگر یکی از طرفین احساس کند که دوستش او را هتک حرمت کرده، باید به جای سکوت و پنهان‌کاری، به ابراز این احساس بپردازد و در یک گفت‌وگوی سالم به حل مشکل بپردازد. باید فهمید که دوست‌داشتن یک عمل شجاعانه و انسانی است. این احساس نباید به عنوان یک نوع هتک حرمت یا ضعف تلقی شود. به جای آن، باید به عنوان فرصتی برای رشد و توسعه‌ی فردی و اجتماعی دیده شود. روابط دوستی می‌توانند به ما کمک کنند تا بهتر خود را بشناسیم، از احساسات خود آگاه شویم و در عین حال دیگران را نیز درک کنیم. اینگونه است که دوستی به واقعیتی زیبا و معنادار تبدیل می‌شود، جایی که همه‌ی ما می‌توانیم بدون ترس از قضاوت یا هتک حرمت، خود را ابراز کنیم و عشق و محبت را با یکدیگر تقسیم کنیم. پس بیایید با ذهنی باز و بدون قضاوت، به دوست‌داشتن بپردازیم و احساسات‌مان را به درستی ابراز کنیم. رابطه‌های انسانی، ‌به ویژه روابط عاطفی و دوستی، از پیجیده‌ترین و در عین حال زیباترین جنبه‌های زندگی ما هستند. این روابط نیاز به مراقبت، توجه و درک متقابل دارند. یکی از عوامل کلیدی در استحکام بخشیدن به این ارتباطات، یادآوری مداوم و عمیق از دلایل و اهدافی است که این روابط را شکل می‌دهند. این یادآوری نه تنها سلامت و تاب‌آوری رابطه را تضمین می‌کند، بلکه موجب رشد و ارتقاء کیفیت آن نیز می‌شود. یادآوری دلایل برقراری رابطه، مانند چراغی در تاریکی، به ما کمک می‌کند تا مسیر صحیح را طی کنیم و در مواقع چالش‌برانگیز، از یاد نبریم که چرا به یکدیگر پیوسته‌ایم. هر رابطه‌ای دلایلی دارد که آن را شکل می‌دهد؛ ممکن است این دلایل ناشی از جذابیت‌های عاطفی، مشترکات فرهنگی، یا حتی توسعه‌ی فردی باشد. با یادآوری این‌که چرا یکدیگر را انتخاب کردیم، می‌توانیم بر روی نقاط قوت رابطه تمرکز کنیم و از مشکلات یا تنش‌ها فاصله بگیریم. یکی از نکات مهم یادآوری دلایل شکل‌گیری روابط، شناخت بهتر خود و طرف مقابل است. به عنوان مثال، اگر در یک رابطه عاطفی، روزی به یاد بیاورید که چرا به یکدیگر علاقه‌مند شدید، می‌توانید از آن احساسات اولیه به عنوان انگیزه‌ای برای حل مشکلات فعلی استفاده کنید. این یادآوری باعث می‌شود که به احساسات و تمایلات واقعی یکدیگر توجه بیشتری داشته باشید و از تنش‌های بی‌مورد بکاهید. از طرفی دیگر، یادآوری دلایل و اهداف رابطه برای هر دو طرف این احساس را به ارمغان می‌آورد که همچنان مترادف با یکدیگرمانده‌ایم و نه تنها در کنار هم، بلکه در مسیر مشترکی به سمت اهداف بزرگ‌تر حرکت می‌کنیم. این احساس تعلق و هم‌راستایی، نه تنها رابطه را مستحکم می‌سازد، بلکه به راحتی می‌تواند از آنها در برابر بحران‌های احتمالی محافظت کند. روابطی که دارای اهداف مشترک با یادآوری‌های مکرر هستند، همچون درختی می‌باشند که ریشه‌هایش در زمین محکم است و توانایی مقاومت در برابر طوفان‌ها را دارد. یادآوری دلایل رابطه همچنین یک عامل پیش‌برنده برای یادگیری و رشد شخصی است. برای مثال، وقتی به دلیلی که باعث شروع یک دوستی عمیق شده است فکر می‌کنیم، می‌توانیم از آن برای به چالش کشیدن خود و دیگران بهره‌برداری کنیم. با این کار نه تنها به خوبی‌های یکدیگر پی می‌بریم، بلکه نقاط ضعفی که ممکن است نتوانسته‌ایم با آن‌ها مقابله کنیم را شناسایی کرده و برطرف کنیم. همچنین، این یادآوری می‌تواند باعث ایجاد فضایی شفاف و صادقانه در روابط شود. وقتی که هر یک از طرفین درکی واضح از دلیل‌های ارتباط دارند، بهتر می‌توانند از همدیگر حمایت کنند و به یکدیگر انگیزه بدهند. صداقت و شفافیت به عنوان ارکان اصلی ارتباطات انسانی شناخته می‌شوند و یادآوری دلایل و اهداف، این اصول را تقویت می‌کند. باید گفت که یادآوری دلایل استحکام بخشیدن به روابط، علاوه بر ایجاد یک پایگاه محکم برای تعاملات انسانی، به ما یادآوری می‌کند که عشق و دوستی نیازی به تداوم در یادگیری و بازنگری دارند. این فرایند یادآوری، به عنوان ابزاری برای اتحاد و استحکام بیشتر در روابط، همواره می‌تواند چرخه‌ای مثبت و پویایی را به وجود آورد که دو طرف در آن به رشد و شکوفایی برسند. روابط انسانی به ویژه در دنیای امروز به پیچیدگی‌های بسیاری دچار شده‌اند. در اکثر اوقات، احساسات و تفکرات ما با یکدیگر در تضاد هستند و این می‌تواند منجر به بروز سوء تفاهم‌ها و تنش‌ها در روابط عاطفی و دوستی‌ها شود. یکی از مواردی که در کنار تمام چالش‌ها می‌تواند به روابط کمک کند، یادآوری هدف واقعی رفتارها و احساسات طرفین است. این یادآوری نه تنها از خودخواهی دوری می‌کند، بلکه بیانگر این واقعیت است که هدف از این رفتارها توجه بیشتر به رابطه و تقویت آن است. معمولاً زمانی که یکی از طرفین در یک رابطه به بیان نیازها و خواسته‌های خود می‌پردازد، ممکن است دیگری این احساس را داشته باشد که این اقدام، ناشی از خودخواهی است یا به نوعی غرور او را شکسته است. اما واقعیت این است که تلاش برای برقراری ارتباط، نشانه‌ای از علاقه به بهبود وضعیت رابطه است. این بازخورد می‌تواند به شکل ابراز نظرات، احساسات یا حتی انتقادات سازنده باشد که همه آنها بر پایه‌ی عشق و احترام شکل گرفته‌اند. یادآوری اینکه تلاش برای بیان احساسات و نیازها برخاسته از دلسوزی و خواست بهبود رابطه است، می‌تواند فشارها را از دوش هر دو طرف بردارد. وقتی فردی از شما می‌خواهد که به احساساتش گوش دهید یا نقاط ضعف رابطه را بررسی کنید، او در واقع نشان می‌دهد که برای رابطه اهمیت قائل است و نمی‌خواهد به سادگی از آن عبور کند. این جمله که "من به تو و ما اهمیت می‌دهم" در پس این درخواست‌ها نهفته است و می‌تواند به عنوان یک فرصتی برای رشد و درک بیشتر از یکدیگر تلقی شود. از طرف دیگر، برخورد با احساسات دردناک یا نیاز به تغییر در روابط، به هیچ وجه به معنای شکستن غرور طرف دیگر نیست. هیچ‌کس نمی‌خواهد که در یک رابطه به گونه‌ای رفتار کند که دیگری احساس تحقیر یا کوچک بودن کند. در واقع، بیان نیازها و احساسات از طرف هر دو طرف به معنای ایجاد فضایی امن و پذیرنده برای ابراز واقعی خود است. این فضا می‌تواند به هر دو طرف این امکان را بدهد که بدون ترس از قضاوت، احساسات عمیق خود را به اشتراک بگذارند. پیشرفت در روابط وابسته به درک و پذیرش این واقعیت است که هر کدام از ما انسان‌هایی با نقاط قوت و ضعف هستیم. بنابراین، یادآوری هدف اصلی پیام‌ها و رفتارها در این راستا می‌تواند به ساختن یک پایه محکم برای ارتباطات ما تبدیل شود. هنگامی‌که هر یک از ما به این درک برسیم که اختلاف نظرها، انتقادات و حتی ابراز نگرانی‌ها از جانب دیگری، به معنای عدم ارزش یا اهمیت ما نیست، بلکه نشانه‌ای از احترام و دلسوزی است، می‌توانیم راحت‌تر به آن‌ها واکنش نشان دهیم. این نوع درک و نگرش به روابط نه تنها بر تعهد ما به یکدیگر تأکید می‌کند، بلکه به مرور زمان می‌تواند اعتماد و صمیمیت بیشتری در روابط ایجاد کند. این اعتماد بر اساس آگاهی از این مفهوم بنا می‌شود که هیچ‌یک از ما در تلاش برای آسیب رساندن به یکدیگر نیستیم و همه ما به دنبال بهتر کردن و مستحکم‌تر کردن روابط خود هستیم. در پایان، باید گفت که یادآوری اینکه هدف از بیان نیازها و احساسات، خودخواهی نیست، بلکه خواهان توجه بیشتر به رابطه است، می‌تواند تحولی بزرگ در کیفیت روابط ما ایجاد کند. این یادآوری به ما کمک می‌کند تا از تنگناهای فکری و عاطفی فاصله بگیریم و با عشق، صمیمیت، و درک مشابه پیش برویم. با این نگاه، روابط ما نه تنها قوی‌تر، پایدارتر و بهتر می‌شود بلکه به ثمر رسیدن را نیز شاهد هستیم. نویسنده: محمدرضا رامز

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 222 بازدید

آدم، یک موجود ناشناخته، عجیب و سر به هوای ست که در تمام امورات زندگی و نفس کشیدن در این دنیایی دون دست و پنجه نرم می‌کند. از آوان خلقت بشر، آدمی همیشه دچار تحولات جسمی و ذهنی بوده که هموار محیط و ماحول در تغییرات بنیادی آن نقش اساسی را داشته‌اند. انسان‌ها همیشه در تلاش بوده/است تا بتواند با طمع‌ورزی به بهترین نوع ممکن زندگی کند و از سوی روی خیلی از موارد محیطی پا گذاشته، نادیده گرفته، ذهنیت خود را حق به جانب دانسته و بدون در نظر گرفتن حقوق دیگران به خواسته‌های نفسانی خود لبیک؛ انسانیت‌مداری را در کام مرگ می‌کشاند از سویی هم کام‌جوی خود شان در صدر قرار داشته و تخریبات بی‌حد و ممکن را توسط زبان و اعمال شان به محیط و اطرافیان خود روا داشته ایجاد می‌کند. مگر یک انسان چقدر عمر می‌کنند که تمام توجه‌اش به خود و پایمال کردن حقوق دیگران است، مگر این چه شیوه و چیدن بساطی‌ست که همواره بلانفع قدم بر نمی‌دارد. آدمی به چه زنده است که تمام تغییرات و تحولات را به‌صورت ناشناخته می‌پذیرد، تغییرات که در نفع شان نباشد به زودی با واکنش صریح، مخالفت وزیده و تغییرات که در نفع شان باشد  حتی با فروختن مباهات خویش به آن روی آورده و با سخت‌ترین روش‌های ممکن آن‌را روی خود عملی می‌سازد. قابل یادآوری‌ست که زندگی همیشه در تغییر بوده، سیر و جهش تغییرات در انسان‌ها به سرعت عمل می‌شود. نمونه‌های بارز از این تغییرات همواره در محیط و انسان‌های اطراف ما مشاهده می‌شود و به شکل عملی همه ما آن را در محیط به چشم خود دیده و شاید سر خودمان تجربه کرده باشیم که متوجه نشده‌ایم و یا با چشم‌پوشی یا بی‌اهمیتی از آن گذشته باشیم. اصولا شیوه‌های رفتاری انسان‌ها وابسته به نفس و طمع آن‌هاست و از سویی هم به نوعی قدرت‌نمایی خودگذری می‌کند تا توجهات را به شکل مثبت پاسخ داده باشد، در عین حال این کنش و کردار همان رفتاری‌ست که در آن نفع خوابیده و مایه زراندوزی اقتصادی و جایگاهی فخرخواهی در آن بیداد می‌کند؛ از قدیم گفته‌اند که هیچ گربه‌ای به رضای خداوند موش نمی‌گیرند. رفتار انسان‌های امروزی هم همانند همین ضرب‌االمثل شده‌اند که تا نفعی نباشد، کردار و پندار به مایه‌ای اصل، از آن‌ها سر نزده و دورادور را وابسته به منفعت می‌پندارد. خوش‌خیالی در انسان‌های زیردست یا ریزنقش همیشه مایه‌ای امید بوده و آن‌ها برای رسیدن به جای‌گاه مطلوب همواره با تمام مشکلات، خواسته‌های افراد زبردست و نقش‌دار در یک مجموعه، دست از تلاش برنداشته و نتیجه‌ی منتج را با فرجام نیک می‌خواهد. آدمی‌است دیگر؛ دست به هر نوع تلاش می‌زند که از گردابه ریزنقشی و زیردستی به موج زبردستی و ستون اصلی مجموعه‌ها برسد. آدمی به چه زنده است؟ آدمی از طمع گرفته تا خودگذری، از سازش گرفته تا چشم‌پوشی‌ها، از ارتباطات گرفته تا واکنش‌ها، از سهولت‌ها گرفته تا مشکلات، از خوبی‌ها تا بدی‌ها، از هم‌کاری‌ها تا یک‌سویی، از یک‌سویی تا چند سوی و... زنده است. زندگی که همواره با آن دست و پنجه نرم می‌کند. دستان که ممکن است در این مسیر پر آبله شده و زخم‌های ناشی از زحمات بی‌جا را در پی‌ داشته باشد. پاهای که ممکن است ناخواسته در این مسیر گام نهد و خسته‌گی‌های که با توجیه‌های گوناگون پاسخ داده شود، ارتباطات که به شکل بلاتوقع و بلاهدف صورت پذیرد؛ از سویی هم می‌تواند که جنبه متفاوت را خود بگیرید و راه‌های پیموده شده و قابل پیمایی را به گونه ذینفع دنبال نماید و یا هم که آبله‌های ایجاد شده پاسخ زحمات مثبت باشد؛ آدمی به همین‌ها زنده است دیگر. خصلت عجیب دیگر آدمی همین نقش‌داری و زیردستی است که همواره در تلاش است دیگران به شکل ریز در مقابل وی ظاهر شده و عناوین و افتخارات را کسب نکنند؛ زیرا زیاده‌خواهی در انسان‌ها  بی‌داد می‌کند، حتی بزرگ‌بین‌ترین انسان‌ها و قابل صلاحیت‌ترین آن‌ها نیز در مقابل ‌ راه منفعت‌اندوزی سر به زیر بوده و چشم‌پوشی‌ها را به صلاح می‌داند. در انسان‌های ریزنقش یا بدون نقش چشم‌پوشی عیب نیست؛ زیرا آنان در مقابل صلاحیت‌داران دچار یک نوعی کمی کمیت اجتماعی و جایگاه افخار است که به آن‌ها به دیده حقیر می‌نگرند ولی برای انسان‌های زمام‌دار این یک نوع حقارت است که چرا با داشته‌ها بزرگ‌نقشی خود به دیگران فخر می‌فروشند و در مقابل منفعت و کام‌جویی خود سربه زیر است؛ مگر آدمی به چه زنده است که حقارت را خودش برای خود با کمال بی‌پذیرد و برای تطبیق آن بر خویشتن دست به تقلا در گرداب زندگی بزند. افسوس که زمام‌داران جامعه کنونی و سردم‌داران بی‌ابهت؛ زندگی  در گرو منفعت و آدمی را در گرو اقتصاد گذاشته است. آدمی باید به موارد بهتر از منفعت شخصی زنده باشد؛ ارایه هم‌کاری‌های اجتماعی چیزی نیست که سخت باشد و از راه‌های زیادی ممکن است و این بدون توجه به میل منفعت شخصی و اقتصادی به نحو از راه‌های مختلفی چون: شنیداری، گفتاری، نوشتاری و اعمالی میسر است که کافی است انسان‌ها زندگی را در گروشان بگذارند و راه‌های آن‌را امتحان کنند. یک انسان نیک‌منش و سیره‌الطریق که زندگی را به دید اجتماعی منافع‌العامه می‌بیند او همواره آزمون‌های خوبی را پشت سر می‌گذارد. زیرا انسان‌ وقتی وارد اجتماع می‌شود بدون توجه به منفعت شخصی با توجه به منفعت عامه می‌اندیشد و این راهی است که عبور را از دشواری‌ها و بغرنح‌های سدگاه مسیر زندگی آسان می‌سازد. آدمی شایسته و مستحق احترام است و اعمال مثبت همیشه در ترازو‌های گوناگون مورد بازپرسی و حجم‌سنجی قرار می‌گیرد که این بسته‌گی به نوعیت کنش و واکنش رفتاری آدمی در اجتماع دارد و آدم در اجتماع باید آدم‌گونه باشد و گونه‌ای که بتوان از آن به نام‌نیکی و بهره‌های ارایه‌وی نام‌ برد. آدمی به این موارد زنده است که ارايه خدمات بدون در نظر داشت منافع و با در نظر داشت منافع عامه باشد؛ زیرا پسندهای اجتماعی به مراتب دشوارتر از پسندهای شخصی و فردی است. از سویی هم پسند‌های اجتماعی تابع کنش‌های است که از آدم در جریان انجام سر زده، مدیریت و کنترول شده است. آدمی باید مهر بی‌ورزد، باید در مقابل کنش‌‌های اجتماعی آرام باشد، تمام مسایل زندگی را از دیدگاهی مربوط به نوع مسایل بنگرد و تحلیل کند، باید در اجتماعات سهم داده شود، بارفتارهای شایسته آدمیت پذیرای شود، با کنش‌های سزاوار و مرجع‌الاصل مورد تمجید و  تنبیه قرار بگیرد، لیاقت و سزاواری سرلوحه و منطق اصل دید‌گاه شان باشد. افهام‌ها و تفهیم‌ها به گونه‌ی شخصیتی انجام شود، تعاملات  و تفاهمات نظر به موصوع بدون توجه به موضوعات بی‌ربط صورت گیرد، و... آدمی به هزاران موارد دیگر زنده است؛ موارد که نام بردن از آن خُلق خیلی‌ها را تنگ ساخته و آنان را مجبور به واکنش تند می‌سازد؛ اعجاب‌العجب است که واکنش‌های تند همواره ضمیمه نقاط صعف تلقی می‌شود. شاید این واکنش‌ها برخواسته از بستر ناکافی رفتاری اجتماعی باشد. آدمی است دیگر؛ به همین موارد زنده است. نویسنده: محمدرضا رامز

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 262 بازدید

معمولا فرض بر این است که مردان نسبت به زنان علاقۀ بیشتری به رابطۀ جنسی دارند. این باور مبنای هورمونی دارد. میل جنسی در مردان و زنان عمدتا توسط هورمون تستوسترون ایجاد می‌شود که در مردان ۱۰ تا۲۰ درصد بیشتر از زنان تولید می‌شود و از آنجایی که در بدن زنان این هورمون به میزان کمتری تولید می‌شود، میل جنسی زنانه پراکنده‌تر و تاثیرپذیرتر است. به عبارت دیگر میل جنسی خود به خودی یک زن تحت تاثیر رویدادهای روزمره و اتفاقات زندگی قرار می‌گیرد. اما میل جنسی بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که در سطح هورمونی اتفاق می‌افتد. اگرچه هورمون‌ها یکی از عوامل بیولوژیکی هستند که میل جنسی افراد را شکل می‌دهند، عوامل دیگری نیز وجود دارند که در این امر دخیل هستند. رابطه‌ جنسی خوب از نگاه زنان چیست؟ زنان هم به اندازه‌ی مردان به برقراری روابط جنسی علاقه دارند اما برای یک رابطه‌ی خوب لازم است که رضایت، احترام، سلامت و راحتی زن در نظر گرفته شود. بهترین نوع رابطه از نظر زنان، رابطه‌ای می‌باشد که در آن علایق و نیازهای جنسی او در نظر گرفته و برآورده شود. از نظر زنان رابطه‌ای خوب است که در آن هردو طرف احساس رضایت کنند و مرزهای شخصی متقابل رعایت شود. زنان به رابطۀ جنسی به عنوان راهی برای افزایش صمیمیت و علاقه نگاه می‌کنند و از آن جهت بهبود روابط عاطفی استفاده می‌کنند. البته به موضوع دریافت عشق و رعایت بهداشت جنسی نیز از جمله مواردی هستند که برای زنان از اهمیت بالایی برخوداراند. برانگیختگی در زنان چطور صورت می‌گیرد؟ برانگیختگی زنان تحت تاثیر هورمون‌های جنسی‌شان می‌باشد. سطح هورمون‌های جنسی زنان در طول دوره‌های مختلف در نوسان است. دوره‌های عادت ماهانه، تخمک گذاری، بارداری، شیردهی، زایمان و دوره‌های مختلف سنی باعث می‌شوند زنان با نوسان‌های هورمونی مواجه شوند و نیاز است تا با آگاهی از این موضوع به لحاظ روحی و روانی تحت فشار قرار داده نشوند. برخلاف مردان، ارگاسم برای زنان فرایند پیچیده‌تری دارد که برای رسیدن به آن نیاز است تا عوامل مختلفی به درستی کنار هم  قرار بگیرند که این موضوع برمیگردد به شناخت کافی زوجین از یکدیگر و اینکه تا چه حد یک زن در کنار شریک جنسی خود به لحاظ روحی احساس راحتی و آرامش دارد. ناراحتی روانی و آرام نبودن ذهن از جمله مواردی هستند که به آسانی لذت و تمایل جنسی را از زنان می‌گیرند و به این لحاظ نیاز است تا به این موضوع توجه صورت بگیرد. مشکلات جنسی زنان شامل چه مواردی می‌شود؟ زنان در طول عمر ممکن است مشکلات جنسی متعددی را تجربه کنند که بر میل جنسی آن‌ها تاثیر می‌گذارد. از جمله شایع‌ترین مشکلات نرسیدن به ارگاسم، واژینیسموس، دیسپایرونی و کمبود میل جنسی می‌باشد. نرسیدن به آرگاسم زمانی رخ می‌دهد که زن برای رابطه آمادگی لازم را ندارد و چرخه‌ی پاسخ جنسی به خوبی طی نمی‌شود. در بیشتر موارد، این مشکل ناشی از ناآگاهی مرد/ زن نسبت به بدن و نحوه‌ی برانگیخته شدن است. مشکلات رابطه‌ی عاطفی، اضطراب، افسردگی، دارو و بارداری از دیگر عوامل نرسیدن به آرگاسم در زنان است. در مشکل واژینیسموس حالتی است که زن دچار گرفتگی و انقباض شدید عضلات واژن می‌شود و دیسپایرونی حالتی است که زن در هنگام رابطه دچار درد می‌شود. نکته‌ی قابل ذکر اینجاست که تمام مشکلات ذکر شده به علاوه سایر مشکلات موجود توسط سکس تراپیست، متخصص زنان، روانپزشک و روانشناس قابل درمان است. رابطه جنسی از نگاه زنان، جنبه‌ای از عشق است. رابطه‌ی جنسی، صحبت کردن، کار کردن، همکاری با یکدیگر، مدیریت یک خانه و خانواده به عنوان یک تیم، احساس قدردانی و موثریت دریافت کردن، مهربانی و همه ی این‌ها برای زنان جنبه‌ای از عشق می‌باشند، بنابراین، رابطه‌ی جنسی از نگاه زنان بخشی از یک کل است که عامل تعیین کننده‌ی این رابطه ممکن است از گرمایی حاصل شود که او در رابطۀ عاطفی خود احساس می‌کند اما لزوما منبع این گرما نیست. اینطور نیست که زنان تمایلی به برقراری روابط نداشته باشند اما زمانی که متوجه تمایل شریک جنسی خود می‌شوند با وجود بی‌میلی در آن لحظه می‌توانند نیاز او را برطرف کنند اما اگر گرمای عشق وجود داشته باشد این رفتار بالاترین نوع عشق ورزیدن از سوی زنان خواهد بود. مرد و زن هردو برای دریافت احساس شور و شادی به یکدیگر نیاز دارند اما نقطه‌ی شروع و عوامل تعیین کننده‌ی دوام آن می‌تواند در این دو جنس متفاوت باشد. صمیمیت عاطفی به همراه صمیمیت جنسی ترکیبی است که ازدواجی پرشور را ایجاد می‌کند که برای دستیابی به آن درک، دانش جنسی، دانش زندگی مشترک و در اغلب موارد ممکن است صبوری نیز نیاز باشد تا به آن مرحله از شور و اشتیاق رابطه‌ی مشترک دست پیدا کنند. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب