
سوزان سانتاگ (Susan Sontag) در شانزدهم ژانویهی سال ۱۹۳۳ در نیویورک در خانوادهی میلدرد و جک روزنبلات به دنیا آمد. پدرش تاجر خز بود و زمانی که سوزان هنوز کودک بود، از دنیا رفت. مادر سوزان سانتاگ، به دلیل آسم او، خانواده را به منطقهای با آبوهوای معتدلتری منتقل کرد و آنها سرانجام در کالیفرنیا ساکن شدند. در سال ۱۹۴۵، مادرش با کاپیتان نیروی هوایی، ناتان سانتاگ، ازدواج کرد و سوزان از آن پس، با نام وی به زندگی ادامه داد. سوزان سانتاگ از همان ابتدا، با علاقه، به مطالعه و یادگیری مشغول بود. او در پانزدهسالگی، از دبیرستان فارغالتحصیل شد. پس از اتمام تحصیلات اولیه به دانشگاه رفت و در دانشگاههای شیکاگو، هاروارد و آکسفورد به مطالعهی رشتههای فلسفه، ادبیات و الهیات پرداخت. در همان اوان جوانی بود که با فیلیپ ریف آشنا شد و آن دو در مدتی کمتر از دو هفته، با یکدیگر ازدواج کردند. حاصل این ازدواج پسری به نام دیوید بود. سوزان سانتاگ در سایر کشورها و دانشگاهها نیز به مطالعه و پژوهش پرداخت. در اواخر سال ۱۹۵۰ به آمریکا برگشت و تصمیم گرفت تا به ازدواجش پایان دهد و همراه با پسرش عازم نیویورک شد. سوزان سانتاگ در نیویورک کار تدریس در کالجها را آغاز کرد و در عین حال، برای نشریات مختلف مقالات و یادداشتهای متعددی نوشت. مقالهی «یادداشتهایی دربارهی کمپ» اولین اثر از سوزان سانتاگ بود که مورد استقبال قرار گرفت و او را بهعنوان نویسندهای توانا به شهرت رساند. سانتاگ در کارنامهی حرفهای خود آثار هنری متعددی دارد: او چندین رمان به رشتهی تحریر درآورده است که از میان آنها میتوان به «نیکوکار» و «در آمریکا» اشاره کرد. از وی همچنین مجموعه داستانهای کوتاه و چند نمایشنامه، از جمله «بانوی دریایی»، به انتشار رسیده است. نُه اثر غیرداستانی سوزان سانتاگ با کتاب «علیه تفسیر» آغاز میشود و با انتشار «دربارهی عکاسی»، «بیماری بهمثابه استعاره»، «نظر به درد دیگران» و... ادامه مییابد. سوزان سانتاگ علاوه بر نگارش آثار ادبی، به کارگردانی نمایش نیز در اروپا و آمریکا پرداخته است. او نمایشنامهی «در انتظار گودو» را در سارایوو به اجرا درآورد و به دلیل اقامت و فعالیتهایش در آن منطقه، عنوان شهروند افتخاری را دریافت کرد. سوزان سانتاگ همچنین چهار فیلمنامهی بلند نوشته و کارگردانی کرده که از میان آنها میتوان به «دوئت برای آدمخواران» (Duet for Cannibals) و «سرزمین موعود» (Promised Lands) اشاره کرد. سوزان سانتاگ بیش از دو دهه در حوزهی حقوق بشر نیز به فعالیت پرداخت. او از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹، ریاست مرکز آمریکایی پن (PEN) را عهدهدار بود که سازمانی بینالمللی برای نویسندگان است و به پشتیبانی از آزادی بیان نویسندگان و امور مربوط به آنان میپردازد. سوزان سانتاگ از طریق این سازمان، به حمایت از نویسندگان پرداخت و پویشهایی را برای اهالی قلم که تحت تعقیب یا زندانی بودند، سازمان داد. سوزان سانتاگ بهعنوان زنی روشنفکر در جامعه و فضایی که در آن زمان هنوز در انحصاری مردانه قرار داشت، به فعالیت مشغول بود و مفاهیم سنتی را در مورد چگونگی تفسیر و کاربرد هنر و نیز بررسی جدی موضوعات فرهنگی و بازتابهای آن در جامعه به چالش میکشید. او بر این باور بود که نباید کوشید تا معنای اثر هنری را فهمید، بلکه باید آن را درک و زندگی کرد. سوزان سانتاگ در طول زندگی حرفهایاش، منشأ جنجالهای بسیاری بود و منتقدان همهچیز ـ از بیانیههای سیاسی تا توجه رسانههای عمومی به فعالیتها، آثار و اقداماتش ـ را بهشدت زیر نظر داشتند. سوزان سانتاگ در سال ۱۹۷۵ به نوع تهاجمی سرطان سینه مبتلا شد. او در کتاب بیماری بهمثابه استعاره از بیماریاش گفته و اینکه چگونه برداشتهای رایج اما نادرست از بیماری میتواند مسیر درستِ درمان را منحرف کند. سوزان سانتاگ در بیستوهشتم دسامبر سال ۲۰۰۴ بر اثر نوعی سرطان خون درگذشت. پسرش، دیوید ریف، که خود نویسنده و ویراستار است، کتاب «سوزان سانتاگ در جدال با مرگ» را از تجربهی زیستن در کنار مادرش و در ادای احترام به وی به نگارش درآورد. چگونگی درک سانتاگ از مفهوم عشق به واسطه ی دوران کودکی، جوانی و روابط مهم در زندگی او، به خوبی در آثارش نمود دارد و اگر به شکلی عمیق آثار او را مورد بررسی قرار دهیم، با گونه ای از عشق مواجه می شویم که هم در حصار است و هم عریان، هم مورد پذیرش است و هم مورد نفی. بهترین کتاب های سوزان: کتاب دربارهی عکاسی (On Photography): دربارهی عکاسی از مهمترین و برجستهترین آثار سوزان سانتاگ به شمار میآید. سانتاگ در این کتاب عکاسی را ابزاری قلمداد کرده که جوامع مدرن را به آنچه جهانِ تصویر توصیف میکند، محدود کرده است. عکاسی این قابلیت را دارد که با کنار زدن اولویتها و ناچیز شمردن تجربهی دستاول از پدیدهها، هر چیزی را تنها به تصویر تقلیل داده و مهم را کماهمیت و خُرد را کلان جلوه بدهد، و در یک کلام، جهان را بهشکل تکههای پازل در برابر ما چیده و آن را به منظرهای صرفاً برای تماشا تبدیل کند. کتاب نظر به درد دیگران (Regarding the Pain of Others): یکی از ویژگیهای متمایز زندگی مدرن این است که با بهکارگیری ابزارهایی نظیر رسانههای عمومی، عکاسی و... فرصتهای بیشماری را برای مشاهدهی وقایع و اشخاص مختلف فراهم میکند. اما آیا افراد با دیدن مناظر و مشاهدهی وقایع برانگیخته میشوند؟ آیا درک آنان در مواجهه با آن رویدادها عمیقتر شده یا تصاویر در صورت تکرار، به بخشی از روزمرهی آنان تبدیل میشود؟ آیا مشاهدهی رنج به همدردی و اهمیت دادن به مصائب دیگران میانجامد؟ نظر به درد دیگران در ادامهی کتاب دربارهی عکاسی، نحوهی درک ما از کاربرد تصاویر را این بار نهتنها در وقایع روزمره بلکه در رویارویی با حوادث دهشتزایی نظیر جنگ مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. کتاب علیه تفسیر (Against Interpretation): علیه تفسیر اولین مجموعه مقالات سوزان سانتاگ به شمار میرود و از آن بهعنوان اثری کلاسیک تعبیر میشود. این کتاب در سال ۱۹۶۶ منتشر شده و برخی از مقالات سانتاگ از جمله «یادداشتهایی دربارهی کمپ» و «علیه تفسیر» را در بر دارد. علاوه بر آن، بحثها و بررسیهای جالبتوجهی دربارهی نظرات ژان پل سارتر، آلبر کامو، ژان لوک گدار، ساموئل بکت و... و نیز تحلیلی بر اندیشههای دینی معاصر در آن ارائه شده است. سوزان سانتاگ در این کتاب از دوری از کینهتوزی، سطحی بودن و بیتفاوتی سخن گفته است. کتاب نیکوکار (The Benefactor): اولین کتاب و اولین رمان سوزان سانتاگ، نیکوکار، در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. این کتاب بود که سانتاگ را بهعنوان نویسندهای منحصربهفرد به جهان معرفی کرد. نیکوکار اثری نمادین است که در آن به چگونگی شکلگیری شخصیت انسانها در قرن نوزدهم پرداخته شده است. هیپولایت که مردی ثروتمند است، تلاش میکند تا زندگی روزانهی خود را با رؤیاها و اوهامش تطبیق دهد و از آنها برای حل معضلات روزانهاش بهره گیرد. جوایز و افتخارات سوزان سانتاگ جایزهی افتخاری مادموآزل جایزهی منتقدان کتاب ملی برای کتاب دربارهی عکاسی جایزهی شاهزاده آستوریاس جایزهی سوزان ک. لانگر برای تحقیقات برجسته در حوزهی بومشناسی فرم برای کتاب نظر به درد دیگران نامزد دریافت جایزهی ملی حلقهی منتقدان کتاب برای کتاب نظر به درد دیگران نویسنده: قدسیه امینی