
کتاب دختران تحصیلکرده به قلم تارا وستوور، اقدامی شجاعانه و یکی از ۱۰ کتاب برتر سال ۲۰۱۸ و از بهترین و پرفروشترین کتابهای اتوبیوگرافی است. این کتاب سرگذشت دختری را روایت میکند که با وجود رفتارهای بیمارگونهی پدرش و مشقتهای بسیاری که در زندگی دارد، راه خود را به سوی آیندهای روشن باز میکند. تارا وستوور (Tara Westover) تاریخ نگار و نویسنده آمریکایی در کتاب تحصیلکرده (Educated) زندگی خود را به زیبایی به رشته تحریر درآورده است و از سختیهایی که در زندگی گذرانده سخن میگوید. کتابی که بلافاصله او را معروف کرد و به تشخیص بسیاری، از جمله ویراستاران آمازون، نیویورک تایمز، باراک اوباما، بیل گیتس و... در صف بهترین آثار سال ۲۰۱۸ قرار گرفت. تارا سال ۱۹۸۶ در آیداهو و در یک خانواده متعصب پا به دنیا گذاشت. خانوادهای که باورهای مذهبی عجیب و غیر متعارف داشتند. پدر تارا به دلیل بیاعتمادیاش به حکومت، او را از رفتن به مدرسه منع کرد و به کار کردن وا داشت. تارا تا سن نه سالگی شناسنامه نداشت و به اجبار پدرش از ده سالگی شروع به کار در انبار آهن قراضه کرد. با اینکه کودکی بیش نبود اما با رفتارهای پدرش از دنیای کودکی فاصله گرفت. کتاب «دختر تحصیلکرده» نوشته تارا وستور یکی از تکاندهندهترین روایتهای زندگی واقعیست که در دسته زندگینامه و سفرنامه قرار میگیرد. این کتاب روایتی از مبارزه یک زن برای کسب دانش، آزادی و هویت مستقل است. اگر به موضوعات مربوط به تحصیلات، خودشناسی و رهایی از محدودیتهای خانوادگی علاقه دارید، این کتاب شما را غافلگیر خواهد کرد. کتاب دختر تحصیلکرده سرشار از نکات شگفتانگیز و عجیب دربارهی زندگی واقعی تارا وستور است. او تا ۱۷ سالگی هرگز به مدرسه نرفته بود و بدون شناسنامه یا مدارک رسمی، در خانوادهای منزوی و مذهبی بزرگ شد که به آموزش رسمی و پزشکی مدرن باور نداشتند. حتی در صورت آسیبهای جدی، تنها با داروهای گیاهی و درمانهای خانگی مداوا میشدند. تارا همهچیز را خودش از صفر یاد گرفت و با تلاش فراوان توانست وارد دانشگاه شود، در حالی که حتی نمیدانست "هولوکاست" چیست. پس از انتشار کتاب، برخی اعضای خانوادهاش روایت او را زیر سؤال بردند، اما تارا تأکید دارد که این خاطرات، بازتاب تجربهی شخصی خودش هستند. او میگوید هدفش از نوشتن این کتاب، انتقام یا سرزنش خانواده نبود، بلکه سفری بود برای درک هویت فردی و قدرت تغییر. نوشتن این کتاب برایش بسیار دشوار بود و نزدیک هفت سال طول کشید تا کامل شود. دختر تحصیلکرده تنها داستان موفقیت تحصیلی نیست، بلکه سفری است برای کشف خود، آزادی فکری، و قدرت تحولآفرین آموزش. این کتاب با تحسین منتقدان روبهرو شد و در فهرست بهترین کتابهای سال از نگاه نیویورک تایمز، تایم و اکونومیست قرار گرفت. دختر تحصیلکرده خاطرات تارا وستور است؛ زنی که در خانوادهای بسیار مذهبی و منزوی در ایالت آیداهوی آمریکا بزرگ شد. خانوادهی او به شدت با آموزش رسمی، پزشکی مدرن و جامعهی بیرونی مخالف بودند. بیشتر وقتش را با کار در خانه و کارگاه ضایعات پدرش میگذراند، در محیطی که گاه با خشونت و آسیب همراه بود. با وجود این محدودیتها، تارا با تلاش فردی شروع به یادگیری کرد و توانست در آزمون ورودی دانشگاه پذیرفته شود. ورود به دانشگاه بریگم یانگ نقطهی عطفی در زندگیاش بود؛ جایی که برای نخستین بار با دنیای بیرون، آموزش آکادمیک و روایتهای متفاوت از حقیقت روبهرو شد. بعدها تحصیلاتش را در هاروارد و سپس کمبریج ادامه داد. این کتاب روایتگر کشمکش درونی او میان وفاداری به خانواده و تلاش برای یافتن هویت فردیاش است. دختر تحصیلکرده داستانی الهامبخش دربارهی قدرت آموزش، رهایی از گذشته، و شکلدادن به خود حقیقی است. کتاب دختر تحصیل کرده، شرحی جذاب و هنرمندانه از تلاش یک انسان برای ساخت خویشتنی نو برای خود است. این اثر ۵۷ هفتهی متوالی رتبه اول پرفروشترینهای نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۸ را به خود اختصاص داده و به ۳۰ زبان دنیا نیز ترجمه شده است، همچنین توانست مقام پرفروشترین کتاب در سایتهای آمازون و یواسای تودی و جایزه بهترین کتاب سرگذشتنامۀ سایت گودریدز را از آن خود کند. این کتاب برای همهی کسانی که به داستانهای واقعی و انگیزشی علاقهمندند، یک تجربه متفاوت خواهد بود، بهویژه: دوستداران زندگینامههای الهامبخش، کسانی که به موضوعاتی چون تحصیل، رهایی فردی، نابرابری جنسیتی و فرهنگی علاقهمندند، نوجوانان و جوانانی که در مسیر کشف هویت شخصی خود هستند و علاقهمندان به تحلیلهای اجتماعی از دل روایتهای فردی توصیه می شود. تارا وستور از زبانی ساده، مستقیم و بیپرده استفاده میکند. لحن روایت او صمیمی اما تلخ است؛ گاه شاعرانه و گاه خشونتبار. نثر کتاب در عین روان بودن، بار احساسی شدیدی دارد و خواننده را مستقیماً درگیر فضای سنگین و پرتنش دوران کودکی و نوجوانیاش میکند. در بسیاری از بخشها، رویکرد او به نوشتار بیشتر شبیه به بازگویی خاطرات است تا تحلیل، و این ویژگی به اصالت روایت میافزاید. در بخشی از کتاب تحصیلکرده میخوانیم: در روز سال نو، مادر مرا با اتومبیلش به سوی زندگی جدیدم برد. چیزهای زیادی با خودم نبرده بودم: دوازده تا شیشه از هلوهایی که کنسرو کرده بودیم، رختخواب و یک کیسه زبالهی پُر از لباس. همچنان که به سرعت در جادّه پیش میرفتیم به منظرههای اطرافم نگاه میکردم. از قلّههای سیاهِ کوههای بِرریور رَد میشدیم و به کوههای نوک تیز راکی میرسیدیم. دانشگاه در قلب کوهستان واساچ قرار داشت. کوهستانی که کوههای سفیدش از دل خاک بیرون آمده بودند. همهی این منظرهها زیبا بودند، امّا زیبایی آنها در ذهن من تهدیدآمیز بود و گویی همهی آن زیباییها به من حملهور شده بودند. آپارتمانی که اجاره کرده بودیم در یک مایلی جنوب دانشگاه واقع شده بود. آشپزخانه، یک اتاق نشیمن و سه اتاق خواب داشت. اتاق خوابها کوچک بودند. دخترهایی که در آن آپارتمان زندگی میکردند-میدانستم همهی آنها دخترند زیرا در بی وای یو خانههای دانشجویانِ پسر و دختر از هم جدا بودند-هنوز از تعطیلات برنگشته بودند. چیزهایی که با خود آورده بودم را از داخل اتومبیل به داخل خانه آوردم. من و مادر چند لحظه با دستپاچگی در آشپزخانه ایستادیم سپس مادر مرا در آغوش گرفت و سوار اتومبیلش شد و به راه افتاد. سه شب را به تنهایی در آن آپارتمانِ ساکت سَر کردم. گرچه کسی به غیر از من در آپارتمان نبود و سکوت بود، امّا صداهای شهر آرامشم را بَر هم میزد. قبلاً بیشتر از چند ساعت در شهر نمانده بودم و تقریباً غیرممکن بود که از خودم در برابر صداهای عجیبی که دَم به دقیقه به من حملهور میشدند، دفاع کنم. نویسنده: قدسیه امینی