
آلیس مونرو، نویسندهی مطرح کانادایی، را به دلیل سبک خاص نویسندگیاش با آنتون چخوف مقایسه میکنند. نویسندهی کتابهای «عشق زن خوب» و «زندگی عزیز» که از او با لقب «ملکهی سرزمین داستانهای کوتاه» نیز یاد میشود، در سال ۲۰۱۳ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. آلیس مونرو (Alice Munro)، با نام اصلی آلیس آن لیدلو، در دهمین روز از ژوئیهی سال ۱۹۳۱ در شهر وینگهام در ایالت انتاریوی کانادا به دنیا آمد. اجدادش اصالتاً ایرلندی و اسکاتلندی بودند. مادرش در مدرسه تدریس میکرد و پدرش به کشاورزی مشغول بود. مادرش ۳۰ساله بود که به بیماری پارکینسون مبتلا شد و آلیس مونرو در۱۳سالگی وظیفهی مراقبت از مادر و انجام کارهای خانه را بر عهده گرفت. آلیس مونرو قبل از اینکه نویسندگی را به صورت حرفهای آغاز کند، برای گذران زندگی به پیشخدمتی مشغول شد و مدتی نیز در کتابخانه و مزارع تنباکو کار کرد. آلیس مونرو که از نوجوانی شروع به نوشتن کرده بود، بالاخره در سال ۱۹۵۰ و زمانی که در دانشگاه مشغول تحصیل بود، توانست نخستین داستانش را با نام «ابعاد سایه» (The Dimensions of a Shadow) به چاپ برساند. سال ۱۹۵۱ میلادی بود که آلیس مونرو تصمیم به ازدواج با همکلاسیاش گرفت و تحصیل در دانشگاه را نیمهکاره رها کرد. ازدواج او با جیمز مونرو سبب شد نام خانوادگی وی به «مونرو» تغییر یابد؛ نامی که همراهش ماند و بر روی کتابهایش نقش بست. در سال ۱۹۶۳، بعد از نقل مکان این زوج به ویکتوریا، آنها کتابفروشی «مونرو» را افتتاح کردند. اشتیاق آلیس مونرو به نوشتن و البته پشتکار و استعدادش سبب شد در سال ۱۹۷۱ برندهی مهمترین جایزهی ادبی کانادا شود. آلیس مونرو و همسرش در سال ۱۹۷۲ از هم جدا شدند. او در سال ۱۹۷۶ با یک نقشهبردار و جغرافیدان ازدواج کرد و به همراه همسرش، یک مزرعه در خارج از شهر را برای زندگی برگزید. آلیس مونرو که در آن سالها به شهرت رسیده بود، از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ به کشورهای مختلفی مانند استرالیا، چین و برخی کشورهای اسکاندیناوی سفر کرد. آلیس مونرو در سال ۲۹۱۳ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد و فهرست افتخارات این نویسندهی ادبیات کانادا روز به روز در حال تکمیل شدن است. آلیس مونرو را با عنوان استاد داستان کوتاه میشناسند؛ نویسندهای که میگوید قصدش این نبوده که همهی داستانهایش را در قالب داستان کوتاه بنویسد، اما آنقدر از نوشتن در این قالب به لذت و موفقیت رسید که نامش به عنوان نویسندهی چیرهدست داستان کوتاه ماندگار شد. از آلیس مونرو ۱۴ مجموعه داستان مستقل به چاپ رسیده و این نویسندهی کانادایی چندین جایزهی بینالمللی ادبی را نیز به دست آورده است. کتاب زندگی عزیز (Dear Life) مجموعه داستانی از آلیس مونرو است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، یعنی یک سال پیش از اعطای جایزهی نوبل ادبی به این نویسندهی کانادایی. مضمون مشترک بین اغلب این داستانها تغییری است که در زندگی انسانها رخ میدهد و مسیر افراد را تغییر میدهد. شخصیتهای این داستانها در زندگی با لحظهای غیرمنتظره روبهرو میشوند و سرنوشتْ آنها را به سویی میبرد که هیچگاه گمان نمیکردند. کتاب عشق زن خوب (The Love of a Good Woman) مجموعه داستانهای کوتاهی از آلیس مونرو است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. نسخهی اصلی این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که پنج داستان را در بر میگیرد. داستانهای این مجموعه روایتی است از زندگی زنانی که بدرفتاری میکنند، محدودیتهای زندگی را کنار میزنند، همسر و فرزندشان را رها میکنند یا افکار عجیب و ترسناکی به ذهنشان خطور میکند. این کتاب آلیس مونرو برندهی جایزهی گیلر و جایزهی ملی حلقهی منتقدان کتاب شده است. کتابهای بعدی آلیس مونرو عبارتند از: میخواستم چیزی بهت بگم (۱۹۷۴)، قمرهای مشتری (۱۹۸۲)، دوست جوانی من (۱۹۹۰)، ایستگاه برهوت (۱۹۹۴) و عشق یک زن خوب (۱۹۹۸) هستند. سبک داستاننویسی آلیس مونرو واقعگرایانه است. او از دریچهی زندگی روزمره، شرایط و روابط انسانی را روایت میکند. آلیس مونرو مبدع سبکی نو در زمینهی داستان کوتاه است و داستانهایی ملموس و نزدیک به دغدغههای روزمرهی انسانها مینویسد. در داستانهای آلیس مونرو هیچ چیز هدر نمیرود. هیچ چیز بیربط نیست و هر کلمه میدرخشد. مونرو قادر است شکل و حالت و طعم یک زندگی را در ۳۰ صفحه به تصویر بکشد. او کاملاً بدون کلیشه است. آلیس مونرو بیش از هر نویسندهی زندهی دیگری تلاش کرده تا نشان دهد که داستان کوتاه یک شکل هنری است و نه حالتی ضعیف از یک رمان. آلیس مونرو با سبکی بدون تکلف و پیچیدگی، داستانهایش را بیان میکند و مشکلات عاطفی و احساسات متناقض انسانها، به ویژه زنان، را مورد بررسی قرار میدهد. حتی میتوان گفت شخصیتهای زن در داستانهای مونرو پیچیدهتر از مردان هستند. یکی از نقاط مشترک بسیاری از داستانهای آلیس مونرو مکان وقوع حوادث داستانی است. اغلب داستانهای این نویسنده در شهر هیورن در انتاریو شکل میگیرند. مونرو معمولاً برای بیان داستانهایش از راوی دانای کل کمک میگیرد و شخصیتهایی خلق میکند که با آداب و رسوم و سنتهای ریشهدار دستوپنجه نرم میکنند. آلیس مونرو در شهری کوچک در کانادا به دنیا آمد، اما به نویسندهای بینالمللی تبدیل شد. او یکی از مطرحترین و موفقترین نویسندگان معاصر جهان است و برخی او را با آنتون چخوف مقایسه میکنند. آلیس مونرو در سالهای فعالیت حرفهای خود، ۲۲ جایزهی ادبی را از آنِ خود کرد که مهمترین آنها جایزهی نوبل ادبیات بود. او در سال ۲۰۱۳ موفق به دریافت نوبل شد و در سخنرانی پیش از اهدای این جایزه، با لقب «نویسندهی موشکاف» مورد خطاب قرار گرفت. یکی از جوایز مهم دیگری که آلیس مونرو کسب کرد جایزهی بینالمللی من بوکر سال ۲۰۰۹ است. نوبل و من بوکر تنها جوایزی نبودند که آلیس مونرو به خود اختصاص داد؛ ماجرای افتخارات این نویسندهی کانادایی به سالها قبل از قرار گرفتن نامش در میان برگزیدگان نوبل برمیگردد. آلیس مونرو نخستین مجموعه داستان تحسینشدهاش را با نام «رقص سایههای شاد» (Dance of the Happy Shades) در سال ۱۹۶۸ به چاپ رساند که چهار داستان آن در مجموعهای با نام «خانههای درخشان» به فارسی ترجمه و منتشر شده است. او با این کتاب توانست جایزهی ادبی گاورنر جنرال (Governor General's Literary Award) را که مهمترین جایزهی ادبی کانادا محسوب میشود، به خود اختصاص دهد. موفقیتهای آلیس مونرو به همینجا ختم نشد. مجموعهی داستانی او با نام «سرنوشت زنان و دختران» (Lives of Girls and Women) در سال ۱۹۷۱ و کتاب «فکر میکنی چه کسی هستی؟» (Who Do You Think You Are) در سال ۱۹۷۸ منتشر شدند. او با انتشار کتاب فکر میکنی چه کسی هستی؟ برای دومین بار برندهی جایزهی گاورنر جنرال شد. آلیس مونرو سه بار جایزهی فرماندار کل کانادا، دو بار جایزهی تریلیوم، و یک بار جایزهی حلقهی منتقدان کتاب ملی آمریکا را نیز به دست آورده است. داستان کوتاه خرس به کوهستان آمد که دربارهی فرسایش زندگی بر اثر آلزایمر است و در کتاب نفرت، دوستی، خواستگاری، عشق، ازدواج (۲۰۰۱) منتشر شده است، به فیلم تحسینشدهی دور از او (۲۰۰۶) تبدیل شد. این فیلم به کارگردانی سارا پولی و با بازی جولی کریستی و مایکل مورفی است. دیگر اقتباس سینمایی از نوشتههای او فیلم جولیتا (۲۰۱۶) از پدرو آلمودوار است که یک درام معمایی با الهام از چندین داستان کتاب فرار است. نویسنده: قدسیه امینی