پیش از پرداختن به زنان کاریزماتیک، بیاید نگاهی به واژهی «کاریزماتیک» داشته باشیم. صفت «کاریزما» به صورت بسیار کلی به مجموعهای از صفتها و رفتارهای ویژه و ممتاز و منحصر به فردی اشاره دارد که مورد پسند و ستایش تعداد زیادی از دیگر انسانهاست. کاریزما جاذبهای انفرادی است که اثری اجتماعی دارد. واژه کاریزماتیک نیز برای توصیف ابر انسانی بکار میرود که شخصیت منحصر به فرد، جذابیت غیرمعمول، اثرگذار و الهام بخش دارد. داشتن کاریزما امکان متقاعد کردن افراد را فراهم میکند. افراد دارای کاریزما بسیار راحتتر اعتماد دیگران را جلب و آنها را با خود همراه میکنند. توانایی جلب اعتماد یکی از مسائل مهمی است که در تمامی مراحل زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است و از راههای کسب قدرت اجتماعی بهشمار میرود. افراد کاریزماتیک فراتر از اراده و اختیار مردم، آنان را تحت تأثیر قرار میدهد و حق انتخاب، انتقاد و مقاومت در برابر خود را از دیگران سلب می کنند. افراد دارای کاریزما در تعاملهای عادی و ارتباط با دیگران هم به عنوان یک الگو و هم در مقام یک فرد الهامبخش در لایههای عمیق احساسی بر روی دیگران تأثیر میگذارند. با این توضیحات چه کسی است که نخواهد از ویژگی و امتیاز کاریزما برخوردار باشد؟ اما کاریزما اکتسابی است یا انتسابی؟ بگذارید قبل از هر چیز بگوییم که برخلاف عقیده یونانیان باستان؛ کاریزما صرفاً یک ویژگی مادرزادی و بهره الهی نیست که همراه فرد متولد شده باشد. بلکه هر کسی میتواند با تکرار و تمرین مستمر و هدفمند به شخصیتی تأثیرگذار تبدیل شود؛ به این منظور لازم است تا سلسلهای از رفتارها، صفات و مهارتهای ارتباطی لازم و مؤثر را آموخت و در جهت ایجاد آن ها تلاش کرد. شاید رسیدن به جذابیت کاریزماتیک برای درصد بیشتری از زنان در مقایسه با مردان یک هدف و مقصد به حساب بیاید. از این رو ما قصد داریم در این مقاله مهارتها و رازهایی از کاریزماتیک زنانه را با شما در میان بگذاریم که توجه و پرداختن به آنها زنان را در پیشبرد اهداف خود تا رسیدن به شخصیتی مطلوب هدایت خواهد کرد. زنان کاریزماتیک معمولاً رفتارشان شامل خصوصیات زیر است: اعتماد به نفس و کاریزما از ویژگیهای مهم افراد کاریزماتیک، اعتماد به نفس آن هاست. این افراد خود و تواناییهای خود را باور دارند. این امر کمک میکند تا بتوانند کنترل اوضاع را به دست بگیرند. به خاطر داشته باشید که تا زمانی که کسی عزت نفس نداشته باشد، خودش را خوب و دوست داشتنی ندارند و برای خودش احترام قائل نشود، به هیچ عنوان نمیتواند نزد دیگران محبوب باشد. در این راستا باید دقت کافی داشت که یافتن تعادلی که بهوضوح «تفاوت بین گستاخی و اعتمادبهنفس» را مشخص کند خیلی مهم است و هر فردی برای خوب بودن باید این تعادل را داشته باشد. آگاهی نسبت به مبانی گفتوگو در شبکههای اجتماعی و گروههایی که بار علمی یا اخبار عمومی دارند، شرکت کنید تا اطلاعاتتان به روز باشد و مهارتهای تازهای بیاموزید. هوش کلامی که جمعی از مهارت تیزحسی، انعطافپذیری، فن بیان و سخنوری است، یکی از شاخصههای برجسته شخصیت کاریزماتیک است. از سوی دیگر ماهرانه صحبت کردن موجب میشود تا به درستی شنیده شویم. در واقع یک فرد کاریزماتیک بهخوبی میداند که چقدر و چگونه باید سخن بگوید و چه سخنانی را به زبان بیاورد. کمتر کسی علاقهمند به گفت و گوهای طولانی و با بازه زمانی بسیار زیاد است. به بیان دیگر معمولاً افراد اشتیاق زیادی به گوش دادن سخنرانیهای طولانی مدت ندارند. افراد دارای کاریزما این نکته را به خوبی دریافتهاند. آنها مختصر و به اندازه صحبت میکنند و تمرکز آنها در بیان و عنوان کردن مطالب مهم و ضروری است. دقت به جزئیات و حواس جمع بودن یکی از شاخصههای مهم رفتاری در زنان کاریزماتیک دقت و توجه بالا به پیرامون خود است. معمولاً افراد که کاریزمای بالایی دارند، نسبت به جزئیات حساسیت کافی دارند این دسته از افراد به اتفاقات محیط خود آگاه هستند. این امر کمک میکند تا شخص در بهترین زمان ممکن، بهترین بازخورد ممکن را از خود نشان دهند. داشتن اطلاعات عمومی و مهارتهای فردی بالا برخی از زنان اگرچه ظاهری بسیار فریبنده دارند، اما در هنگام بحث و گفتگو، خصوصیاتی مانند سواد و اطلاعات عمومی پایین، فن بیان ضعیف و بیهنری و عدم مهارت، ما را از خودشان ناامید میکند. در واقع جذابیت ظاهری آنها تنها تا دقایق اولیه برای ما تأثیرگذار است. متقابلاً افراد زیادی هستند که با هنرها و مهارتهایشان و با کلام محکم و علم و دانسته هایشان کم کم زیبایی خود را عیان میکنند و سبب میشوند که از مصاحبت با آنها لذت ببریم و جذب شخصیت قوی آنها شویم. برای اینکه زنی دوست داشتنی و قابل احترام به نظر برسید، فقط ظاهرتان را زیبا نشان ندهید بلکه باید فکر، هوش و عمق وجود شما هم دیدنی باشد. خانمهای شیک پوشی که جذابیت اولیه دارند، به مرور زمان کسالت بار میشوند اما افرادی که اطلاعات عمومی خوب و ذهنی فعال دارند همیشه در اوج باقی میمانند. پس بهتر است مرتب مطالعه کنید و در شبکههای اجتماعی و گروههایی که بار علمی یا اخبار عمومی دارند، شرکت کنید تا اطلاعاتتان به روز باشد و مهارتهای تازهای بیاموزید. داشتن زبان بدن مناسب امروزه کمتر کسی است که از زبان بدن و تأثیرگذاری آن در مذاکرات بیخبر باشد. تقریباً همه ما میدانیم که در بیشتر موارد زبان بدن گویاتر از کلام است. زنان کاریزماتیک معمولاً زبان بدن خوبی نیز دارند. زبان بدن از جمله مولفههایی است که در متمایز نشان دادن فرد نقش مؤثر دارد. این ویژگی این امکان را به فرد میدهد که خود را راحتتر و موثرتر ابراز کرده و احتمال تأثیر پذیری دیگران را از خود افزایش دهد. شخصیت کاریزماتیک به زبان بدن آگاهی کامل دارد و میداند که باید هنگام گفتوگو چه رفتاری داشته باشد. به عنوان مثال زنان و افراد با کلاس درست میایستند و مینشینند. آنها در مهمانیها یا اماکن عمومی هیچ وقت به افراد متفاوت خیره نمیشوند. در جمع در گوشی با دوستان صمیمی یا همسر حرف نمیزنند. کاریزماتیکها به هیچ عنوان هنگام گفتوگو به صورت دست به سینه نمینشینند یا اگر به صورت ایستاده صحبت میکنند دست به جیب نمیایستند. افراد کاریزماتیک اگر پشت میز کاری خود مشغول صحبت باشد، با اجسام و اشیای روی میز بازی نمیکند و هنگام گفتگو گوشی موبایل خود را چک نمیکند. آن ها به خوبی می دانند که تأثیر زبان بدن به نحوی است که شخص مقابل را ترغیب به ادامه گفتگو میکند. بانوان باشخصیت و کاریزمایی اگر چه فروتن و مهربان هستند اما اعتماد به نفس بالایی دارند و این از زبان بدن آنها به خوبی مشخص است. آنها صاف میایستند و سر خود را بالا نگه میدارند. هنگام نشستن قوز نمیکنند و یا زیاده از حد باز و ولنگار نمینشیند و … در ادامهی این مقاله به معرفی دیگر ویژگیهای زنان کاریزماتیک خواهیم پرداخت.
برچسب: توانایی
حتما شنیدهاید که یار خوب تمام ماجراست. زیرا زندگی فراز و نشیبهایی دارد که روزی اگر زن رابطه کم آورد، باید مرد رابطه تکیه گاهش باشد و اگر مرد رابطه ناتوان از پیشبرد زندگی شد، زن رابطه تکیهگاهش باشد. آدمها در طول تاریخ بیشمار ثابت کردهاند که اگر زن و مردی پایهی زندگی و یک رابطه باشند، هیچ حادثه و افرادی نمیتوانند حریف آنها شوند. زیرا این گونه زوجها به درستی آموخته اند که زندگی را تنها با تکیه بر همدیگر میتوانند از پس آن برآیند. نمیتوانید با این ذهنیت که چون صرفا عاشق همدیگر هستید، میتوانید از پس زندگی هم برآید. عشق، احساس مقدسی است که یکی از ستونهای اساسی زندگی را تشکیل میدهد اما زندگی نیازمند پایههای دیگری نیز است که استوار باقی بماند. ما در بخش قبلی این مقاله، به شماری از ویژگیهای شریک عاطفی خوب پرداختیم و در این مطلب به ادامهی این ویژگیها خواهیم پرداخت. باشد که این نوشته آگاهی حداقلیای را به شما در راستای انتخاب یک شریک عاطفی خوب فراهم کند. شکل گیری یک رابطه عاطفی نباید به معنای اسیر کردن فرد مقابل باشد و در نتیجه هر طور که میخواهید با او رفتار کنید. یک شریک عاطفی خوب میداند باید احترام پارتنر خود را رعایت کند و با انجام کارهای اشتباه باعث بیاحترامی و توهین به او نشود. با درک این موضوع و پایبند بودن به آن؛ وضعیت روابط عاطفی بهتر و میزان پایداری آنها بیشتر میشود. [caption id="attachment_14807" align="aligncenter" width="677"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] در کنار تمام ویژگیهایی که برای یک شریک عاطفی خوب مطرح کردیم، باید به مسئولیت پذیری او هم توجه داشته باشید. شریک عاطفی که خوب است و ویژگیهای مثبت فراوانی دارد؛ مسئولیت پذیر نیز هست. چنین کسانی به خوبی میدانند که باید وظایف محول شده را به موقع و به بهترین نحو انجام دهند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمیکنند. یک رابطه عاطفی زمانی میتواند باعث پیشرفت شما و رسیدن به موفقیت شود که شریک عاطفیتان هم شما را حمایت کند. متاسفانه برخی افراد به تخریب پارتنر خود و نادیده گرفتن تواناییهای او عادت کرده اند. در نتیجه نه تنها مخاطب خود را حمایت نمیکنند، بلکه مانع پیشرفت او نیز خواهند شد. این گونه افراد حتی در حق خود و توانایی خودشان نیز ظلم میکنند. زیرا تمام توجه آنها بر این متمرکز است که چگونه شریک عاطفی خود را تخریب کنند. این افراد با احساس حمایت کردن آشنا نیستند و اینگونه توانمندیهای خود آنان نیز سرکوب میشود. بنابراین، یک شریک عاطفی خوب کسی است که شما را به انجام کارهایی که باعث پیشرفت در زندگی میشود؛ تشویق کرده و دست از حمایت برندارد. از جمله دیگر ویژگیهای یک شریک عاطفی خوب و ایده آل میتوانیم به اعتماد به نفس بالا اشاره کنیم. چنین کسانی به خودشان، تواناییها و استعدادهایشان اعتماد دارند، در نتیجه میدانند که میتوانند یک زندگی بهتر بسازند و رابطه عاطفی خوبی داشته باشند. برقراری ارتباط با چنین کسانی باعث تقویت اعتماد به نفس فرد مقابل نیز میشود. [caption id="attachment_14808" align="aligncenter" width="677"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] ادامه دادن یک رابطه عاطفی با کسی که اشتباهات خود را نمیپذیرد، از مخاطبش بابت خطاهایی که انجام داده عذرخواهی نمیکند و حتی ممکن است دیگران را مقصر کارهای اشتباهی که خودش انجام داده، بداند؛ یک شریک عاطفی ایده آل و خوب محسوب نمیشود. پذیرش اشتباهات، عذرخواهی کردن و تلاش برای جبران خطاها از جمله ویژگیهای مثبت یک شریک عاطفی ایده آل است. همه انسانها لایق بهترینها هستند، ولی متاسفانه برخی افراد به گونهای مسیر زندگی را پیش میبرند که در نهایت از این لیاقت دور میشوند. از طرفی کسانی هم هستند که نه کار سازندهای برای بهتر شدن آنچه که هستند انجام میدهند و نه کار اشتباه، به طور کلی همانطوری که هستند، باقی می مانند. اما باید به خاطر بسپارید که یک شریک عاطفی زن یا مرد، فرقی ندارد برای بهتر شدن خود و زندگی تلاش میکند. قابل یادآوری است که اگر یک طرف رابطه در زندگی تلاش کند و دیگری نه، این تلاش به جایی نخواهد رسید. زیرا همانگونه که از یک دست صدایی در نمیاد، از تلاش و زحمت یک فرد در زندگی، کاری از پیش نمیرود. زندگی مشترک از اسمش مشخص است که تمام آن باید به گونه مشترک انجام شود. [caption id="attachment_14809" align="aligncenter" width="683"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] آنچه مهم است، اینست که اگر خودتان پی به ارزش و احترامتان نبرید و این ارزش را عملا در همه جهات به خود و خواستههایتان ندهید، هیچ کسی این ارزش را به شما قائل نخواهد شد. شما به عنوان یک انسان ابتدا در برابر نیازها و خواستههای خودتان مسوول هستید. زیرا آدمهایی لایق عشق و آرامش هستند که خود را لایق آن میدانند. هنگامی که فردی را به عنوان شریک عاطفی پذیرفتید، شما مسوول پیشبرد این رابطه به شکل درست آن هستید. از احساسی که در طرف مقابلتان ایجاد میکنید تا رفتارها و حرفهایی که میزنید، در قبال تمام اینها مسوول هستید. این مسوولیت طرفا مرد و یا زن رابطه را هدف قرار نمیدهد زیرا هر دو باید این مسوولیت را به عهده داشته باشند. شریک عاطفی، آن عابر پیادهای نیست که برای لحظهای ممکن با او مواجه شوید و دیگر نشانی از او در زندگی شما نباشد. او قرار است یک عمر در تمام دشواریها و آسانیها کنارتان باشد. بنابراین، انتخاب درست و عاقلانهای داشته باشید. آدمها مثل رنگها، همهی شان قشنگ هستند اما قرار نیست همهی رنگها مناسب شما باشد. بهتر است کنار رنگی قرار بگیرید که زندگی شما را زیبا بسازد و اینقدر در پی تجربهی همهی رنگها نباشید. مبادا روزی رنگ انسانی خود شما در هیاهوی رنگهای زندگی، نابود شود. مراقب رنگ جوهر وجودیتان باشید.
شماری از زنان معترض و اعضای «اجتماع فمینست کانادا برای افغانستان» میگویند که حکومت سرپرست «ظرفیت و اراده سیاسی» برای رسیدگی به سیلزدگان در کشور را ندارد. آنان از نهادهای امدادرسان جهانی خواست که به سیلزدگان در چندین ولایت افغانستان کمک فوری کنند. اجتماع فمینست کانادا برای افغانستان در نامهای گفته است: «وضعیت بحرانی در این ولایات سیلزده نشان میدهد که حکومت فعلی اراده سیاسی و ظرفیتی برای حفظ جان مردم بیگناه و ارائه خدمات حیاتی به قربانیان ندارد.» بارشهای شدید که وقوع سیلاب را در پی داشت، از حدود یک هفته پیش در برخی از ولایات آغاز شده است. شامگاه روز (جمعه ۲۱ ثور) طوفانهای شدیدی در افغانستان رخ داد که به بغلان، تخار، بدخشان، غور، سرپل، هرات، فاریاب، قندوز، جوزجان و قندهار خساراتی عمده وارد کرد. این فعالان افغان و کانادایی در نامه خود نوشتهاند که وضعیت بهداشتی در مناطق سیلزده وخیم است و خطر شیوع بیماریهای واگیر بالاست. هزاران خانواده بیجاشده نیاز به سرپناه، خدمات درمانی و غذا دارند. آنان از بیتوجهی رسانههای بینالمللی به این بحران بشری ابراز نگرانی کرده و از نهادهای امدادرسان جهانی خواستهاند که برای نجات افراد در معرض خطر دست به کار شوند. حکومت فعلی اعلام کرد که در نتیجه سیلابهای اخیر در چندین ولایت دستکم ۳۵۰ تن جان باخته و بیش از ۱۶۰۰ تن زخمی شدهاند. تا اکنون شماری از کشورها به دلیل مشروعیت نداشتن حاکمیت حکومت فعلی، از ارائه کمکهای مستقیم و ارسال تیمهای نجات به افغانستان خودداری کردهاند. ایالات متحده، بزرگترین کمک کننده خیریه به افغانستان، روز گذشته اعلام کرد که سازمانهای مددرسان همکار این کشور، کمکهای فوری مانند آب و غذا را در اختیار سیل زدگان قرار میدهند.
هیچ کسی خواهان استرس، اضطراب، عدم رضایت و در نهایت ناکامی در زندگی خود نیست. همه افراد در هر سن و یا جنسی که باشند، خواهان خوشحالی و یک زندگی کاری و شخصی موفق هستند. مرز این دو حالت را مفهومی به نام اعتماد به نفس تعیین میکند. ممکن است دلایل دیگر نیز در آن نقش داشته باشد، اما هیچ یک نمیتواند به پررنگی نقش اعتماد به نفس در خط موفقیت زندگی افراد باشد. علت نداشتن اعتماد به نفس ممکن است ناشی از تجارب مختلف، مثل بزرگ شدن در محیط غیر حمایتگر و انتقادی، قضاوت بیش از حد درباره خود یا ترس از شکست باشد. دلیل هرچه که باشد؛ شناخت ریشه عدم اعتماد به نفس برای ما ضروری است. همانگونه که در مطلب قبلی گفته شد، اعتماد به نفس کودکان تا پنج سالگی بهطور کامل شکل میگیرد. اعتماد به نفس، عامل اکتسابی است که از بدو تولد، پایههای آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته میشود و به مرور زمان، این امر، گستردهتر و عمیقتر میشود. بزرگسالان همانقدر اعتماد به نفس از خود نشان میدهند که در کودکی از آن بهرهمند شدند. اینگونه نیست که نتوان برای تقویت اعتماد به نفس بزرگسالان کاری کرد، البته که اعتماد به نفس اکتسابی بوده و افراد میتوانند از مسیر درستش، آن را کسب کنند. اما مطلب فعلی به این موضوع میپردازد که اگر شما، کودک و یا نوجوانی در خانه دارید چگونه به عنوان سرپرست، والدین و یا بزرگتر با آنان رفتار کنید تا آنها در آینده از اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند. ازجملهی مهمترین ویژگیهای والدین موفق، توانایی بالا در مهارتهای فرزندپروری است. کودکانی که والدینشان با مهارتهای فرزندپروری آشنایی دارند، با اعتمادبهنفستر بار میآیند. البته اعتمادبهنفس کودکان فقط از رفتارهای والدین ریشه نمیگیرد و عوامل دیگری مانند خصوصیات شخصیتیِ خود کودک و تربیت فرهنگی نیز در شکلگیری اعتماد به نفس کودکان نقش دارند. بهتر است ابتدا به عوامل و رفتارهای غلطی بپردازیم که نتیجهشان تخریب اعتماد به نفس کودکان است. مراقبت و احتیاط بیشازحد و افراطی: تمام پدر و مادرها این ترس را دارند که مبادا خطری متوجه کودکان آنان شود و کودکان آسیب ببینند. این نگرانی سبب میشود که در بسا موارد والدین به شکل افراطی به مراقبت از کودکانشان بپردازند و فرصت خطر را از کودکان بگیرند. درست است که والدین باید از کودکانشان محافظت کنند، اما گاهی این نوع ابراز عشق در قالب مراقبت بیشازحد میتواند مانع یادگیری و رشد فردی کودک شود. نتایج برخی مطالعات انجامگرفته در کشورهای اروپایی نشان داده است، کودکانی که برای مثال اجازهی بازی در بیرون از منزل را ندارند، به بزرگسالان گرفتار ترس یا فوبیا تبدیل میشوند. به همین ترتیب، نوجوانانی که فرصت تجربهی شکست عشقی پیدا نمیکنند، از لحاظ احساسی به رشد و بلوغ کافی نمیرسند و در بزرگسالی قادر به برقراری روابط پایدار نخواهند بود. بنابراین، به والدین توصیه میشود که گاهی با توجه به شرایط، به فرزندشان فرصت خطرکردن بدهند تا کودک ضمن تجربهی زندگی، شجاعتر بار بیاید و در بزرگسالی به فردی خودبین و بیاعتمادبهنفس تبدیل نشود. اینروزها شمار زیادی از پدر و مادرها جور کمکاری و بازیگوشیهای فرزندانشان را میکشند. آنان میخواهند همه جوره هوای فرزندانشان را داشته باشند و با این اندیشه، همهچیز را بدون اینکه خودِ کودک هیچ زحمتی بکشد، آماده میکنند، اینگونه کودک حسابی لوس بار میآید و از یادگیری برخی مهارتهای اساسی زندگی باز میماند. اگر قرار باشد که تمامی مشکلات کودکتان به دست شما حل شود، آنوقت دلبندتان یاد نمیگیرد که گاهی هم باید سختی بکشد و راه خودش را از میان دشواریهای زندگی پیدا کند. درواقع، با این رفتار، فرصت استقلال را از کودکتان میگیرید. این درحالی است که توانایی حل مسئله کودک به پرورش نیاز دارد و درصورتیکه این فرصت از او گرفته شود، کودک به فردی وابسته و غیرمستقل تبدیل خواهد شد، یعنی فردی که همیشه به کمک دیگران نیاز دارد و بهعنوان بزرگسال دارای قابلیتهای ناکافی است. عدم حمایت والدین: پیشتر اشاره شد که توجه و حمایت بیش از حد، کودک را لوس، وابسته و مهمتر بی اعتماد به نفس بار میآورد. نقطهی مقابل این مورد، والدینی هستند که فرزندانشان از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیستند. باید بدانید که زندگی گاهی برای بچهها نیز طاقتفرسا میشود و وقتی شرایط سخت باشد آنها باید بتوانند به والدین خود تکیه کنند. هنگامی که والدین بیش از حد مشغول، بیعلاقه یا از نظر عاطفی بیتوجه باشند، کودک احساس تنهایی، بیاهمیتی و تنهایی میکند. چنین کودکان، هنگام مواجه با سختی و مشکلات احساس میکنند که نمیتوانند به تنهایی با آن کنار بیایند و همچنین کسی نیست که به آنها کمک کند و حامی آنها باشد. بنا آنها به تواناییهای خود شک میکنند و در نهایت اعتماد به نفسشان کاهش مییابد. هیچ اشکالی ندارد که کودکتان را بهخاطر موفقیتهایش تشویق کنید، البته تشویق اصولی، زیرا تشویق باعث شکلگیری این ذهنیت در کودک میشود که فردی با تواناییهای خاص است. اما به خاطر بسپارید که ذهن کودکان را شرطی نسازید. یعنی نباید کودکتان از ارتکاب خطا در قبال والدین و هر کس دیگری بترسند و اگر تشویق نشود، به تواناییهای خودش شک کند. پس بهجای اینکه در تشویق رفتارهای پسندیده و انتقاد از رفتارهای نسنجیدهی کودکتان زیادهروی کنید، حد وسط را بگیرید تا مبادا کودکتان برای اینکه همیشه برنده باشد یا خودش را برنده نشان بدهد، به هر وسیلهای مانند تقلب، بزرگنمایی، خودستایی یا داستانپردازی چنگ بیندازد. چنین کودکی در بزرگسالی از خصیصهی روراستی برخوردار نخواهد بود و چه بسا که توانایی رویارویی با دنیای واقعی را نیز نداشته باشد. بعضی اوقات بچهها طوری رفتار میکنند که باعث رنجش والدینشان میشود. اما لازم نیست که در چنین مواقعی کودکتان را با ایجاد احساس گناه و وعدهی جایزه وادار به انجام کار درست کنید. در شیوهی تربیتی کودک خود، بهجای برقراری سیستم پاداش یا تنبیه سعی کنید به کودکتان بفهمانید که موفقیت بهخاطر اراده و رفتار و کردار خوب خودش است؛ نه از جایزهای که در قبال انجام کار درست از شما یا دیگران دریافت میکند. گاهی جایزهی سختکوشی تلاش بیشتر است، به این معنی که مثلا جایزهی نمرهی خوب همیشه قرار نیست یک هدیهی مادی باشد. در کنار مشوقهای مادی، به کودکتان تجربهی انگیزش درونی را بیاموزید و به او یاد بدهید که انگیزهی تصمیمگیری درست را نباید با باجگیری عاطفی بهدست بیاورد. به این ترتیب به فرزندتان کمک میکنید تا به فردی قوی تبدیل شود؛ کسی که چالشهای روزگار بزرگسالی را بهعنوان فرصتی جهت تقویت اعتمادبهنفس میبیند و نه وسیلهای برای رسیدن به هدف. با بزرگتر شدن کودکان، انتظارات والدین نیز بیشتر میشود. گاهی انتظارات زیاد و خارج از توانایی کودک باعث میشود که او فشار زیادی را برای دستیابی به آنچه که والدین میخواهد، تحمل کند. این فشار برای دستیابی میتواند باعث نگرانی کودک در مورد جلب رضایت والدین شود. در نهایت کودک با احساساتی مانند ناامیدی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام کارها روبه رو میشود. تعارضات و درگیریهای خانوادگی میتواند احساسات منفی زیادی را با خود به همراه داشته باشد. کودکان این احساسات را درک کرده و جذب میکنند. این کار منجر به بیثباتی عاطفی عظیمی برای کودکان میشود. مشکل زمانی حادتر میشود که کودک احساس کند به نوعی مقصر دعوا و جنجالهای والدین است و خودش را مقصر بداند. زندگی در یک خانواده با تعارضات بالا میتواند برای کودکان طاقتفرسا باشد و باعث کاهش اعتماد به نفس در کودکان شود. زورگویی بسیار دردناک و آسیب زننده است. قلدری و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن میتواند سلامت عاطفی و اعتماد به نفس کودکان را کاهش دهد. کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، به ندرت قبول میکنند که مشکل از آنها نیست. در عوض آنها این باور را دارند که خودشان ضعیف، بیعرضه و ناتوان هستند. آنها حتی ممکن است مشکلات سلامت روان مانند افسردگی و اضطراب را نیز تجربه کنند.