انوشه عارف، بانوی سخنور بدخشانی که نامش هنوز در پشت هفت پردهی انزوا نفس میکشد، دست کم نیمهی زندگی خود را با شعر و شاعری زیسته است! بیشتر غزل میسراید که در سالهای پسین به حس و زبان تازهیی در غزل دست یافته است. در سال ۱۳۷۰ خورشیدی بود که در شهر فیض آباد، مرکز بدخشان چشم به جهان گشود، انوشه عارف، کودکیهایش را در کنارهی رود کوکچه در خانهی پدریاش که پر از سپیدارها و بیدهای مجنون بود، گذشتانده است. پدرش او و دیگر خواهران و برادرانش را به گونهی جدی به خواندن و نوشتن تشویق میکرد. به گفتهی خانم عارف، این کتابخواندنها و نوشتنها، حتا «اجباری» بوده است. به گفتهی عارف، او از همان کودکی، انگیزه و انرژی نوشتن داشت. «بیشتر اوقات وسط درختان سپیدار، شعر و رمان میخواندم و همان جا کلمات را ردیف میکردم که به نحوی، میشود آن را شعر نامید. هرچند، هنوز مفهوم شعر را نمیدانستم.» خانم عارف، طبیعت «شعرآفرین و زیبای» بدخشان را مهمترین عامل کشیدهشدنش به سمت شعر عنوان میکند و ناهنجاریهای اجتماعی، تبعیض جنسیتی و محرومیتهای جدی دختران را دلیلی برای ادامهی آن میداند. حسکردن این دردها، خانم عارف را با شعر درگیرتر میکند. «این حس را نمیشود فریاد زد، نمیشود گفت، نمیشود گریه کرد… فقط میشود شاعر شد و آن را سرود.» او، اکنون در ترکیه به سر میبرد و پس از چاپ مجموعهی «در نهمین سپیده»، میخواهد که رمانی پیرامون زندگی زنان افغانستانی در دورههای اخیر بنویسد تا تصویر واضحتر از زندگی زنان زیر شکنجه و تبعیض جنسیتی را به جهان عرضه کند. انوشه خود جایی گفته است که او به تشویق خانواده در راه شعر و شاعری گام گذاشته است. در آغاز با دشواریهای وزنی دست و گریبان بود، این امر هنوز گاهگاهی شعرهای او را دنبال میکند. غزلهای انوشه حس و عاطفهی امروزین دارد، او جهان ذهنی خود را بیان میکند، شعرهای او هرگونه پیوندش را با شعر سنتی و زبان شعر گذشته ی بدخشان بریده است، گویی شعرهای او جدا از آن فضای سنتی ادبی حاکم در بدخشان بالیده است. او در یکی دو سال اخیر تلاش کرده تا از سیم خاردار افاعیل عروضی آنسو تر گام بردارد و برسد به شعر آزاد عروضی ، او در این زمینه سرودههایی نیز دارد، البته مدت زمانی کار است تا با فن فوت شعر آزاد عروضی بیشتر و بیشتر آشنا شود. انوشه در زندگی کوتاه خویش سالهای دردناکی را پشتسر گذاشته است. سالهای تهدید، سالهای دود و انفجار، سالهای فقر و گرسنگی، سالهای آوارگی خانوادهها و دوستان؛ سالهای گسترش واژه اندوهناک مهاجرت، سالهای که گویی این واژه روی بام هر خانهیی خیمه برافراشته است. سالهای بدرود و سالهای جدایی سالهای که گویی که حس و عاطفهی انسانها نیز کوچ کرده و مهاجر شده است: نگاهی گرم و خاموشت زچشمانم مهاجر شد دو دستان سپیدی تو ز دستانم مهاجر شد تمام شامگاهانی که عطر یاسمن دارند تو گوی نیست در من دل، که یارانم مهاجرشد دو دستم را فشردی و خداحافظ هم گفتی از آن روزی که رفتی دیده از جانم مهاجر شد. هنوز آن نیروی بزرگ شاعری که در انوشه وجود دارد، آن گونه که باید که آزاد شود، آزاد نشده است. او از تخیل و عاطفهی گستردهیی برخوردار است، امید بتواند این تخیل بلند و این عاطفهی فورانی را با تجربههای بزرگ زندگی و آگاهیهای ادبی وفرهنگی درهم آمیزد. گزینهی شعری «در نهمین سپیده»، نخستین اثر منظوم انوشه عارف، شاعر جوان بدخشی است که به تازگی در کابل به چاپ رسیده است. خانم عارف محتوای کتابش را «درد و درد و درد میخواند» که برآیند استبداد، تعصب و تبعیضهای حاکم در برابر زنان افغانستانی است. «در نهمین سپیده»، توسط انتشارات «کامه» در کابل به چاپ رسیده است. کتاب یادشده حاوی شعرهای عاشقانه و اعتراضی-اجتماعی است که بیشتر در قالب غزل سروده شده است. چاپ «در نهمین سپیده»، با استقبال و پذیرایی فرهنگیان و موم مردم روبرو شد که خانم عارف، علت آن را «وضعیت شکننده و روانکوبنده»ی حاکم در افغانستان عنوان میکند. درد استخوانسوز بیکاری و بیبرنامهگی، زنان را از پا درآورده و این مجموعه، برای همه زنان جرقهای برای رویش دوبارهی آنها است. از این مجموعه، در برنامهای که از سوی فرهنگیان تدارک دیده شده بود، در ترکیه رونمایی شد. قرار است در ایران نیز توسط فرهنگیان مسافر افغانستانی و در افغانستان نیز توسط نهادهای فرهنگی، از آن رونمایی شود. تا اکنون، شماری از نویسندگان و شاعران نیز، به نقد و بررسی شعرهای این گزینه پرداخته که از سوی رسانههای چاپی و دنیای مجازی، نشر شده است. انوشه، فعال مدنی وحقوق زن است از صنف نُه به بعد با ریاست اطلاعات وفرهنگ بدخشان به شکل رضا کار، هم کاری مینمود، مدت یک سال هم مدیر ارتباط جوانان بود. وی درسن کم خود دست آوردهای متعدد در عرصه فعالیتهای خود داشته است، جوایز و تقدیر نامههای متعدد را در عرصه نویسندگی و شاعری از آن خود کرده است، در سال ۱۳۸۹جایزه قهرمان سال، معنیت جوانان را از آن خود کرده است. همچنان در این سالها در ردیف بیست شاعر برتر بدخشان قرار گرفت، وی توانست شهرت خود را به بیرون از مرزهای بدخشان برساند و در بین شاعران معاصر و شعر امروز جایگاه خود را دریابد. این بانو بنا بر دلایلی هنوز اثری شعری از خود منتشر نکرده که در آیندهی نه چندان دور شاهد اثری با ارزش از ایشان خواهیم بود. به امید موفقیت همه بانوان سرزمین مان ! لیلی! غزل به نام تو تعبیر میشود آزادهگی ز چشم تو تفسیر میشود «ازمیر» تا «مزار» چرا ما نمیرسیم اینگونه رنجهاست که دل پیر میشود فریاد میزنی غم و درد دل مرا وقتی صدا بهحنجرهها گیر میشود هرجا که بحث عشق و صفا میشود شروع عکسات به چشم آینه تصویر میشود آزادهایم با همه عصیان، به پای ما این زندهگی اگر چه که زنجیر میشود لیلی! غزل نهایت رنج من و شماست لیلی! غزل به نام تو تکثیر میشود غمگین مباش جان و دلم، نازبوی شعر! غمهای ما چو دورِ زمان تیر میشود یک «شادیان» بهار بخندیم، باغ باغ ـ از خندههای ما دل «پامیر» میشود انوشه عارف نویسنده: قدسیه امینی
پنجشنبه, ۱ قوس ۱۴۰۳
|
Thursday, 21 November 2024
برچسب: انوشه عارف
1 ماه قبل
-
194 بازدید
ادامه مطلب