برچسب: شمیسا موج

13 ساعت قبل - 40 بازدید

شمیسا موج از شاعرانی است که شعر را از کودکی شروع کرده است، اما از سال ۱۳۹۳ به این‎سو، در این زمینه جدی‌تر کار کرده و نخستین اثرش را دوسال پیش زیر نام«جوانه در کویر» منتشر کرده است. او کودکی را در پنجشیر و مکتب و دانشگاه را در کابل سپری کرده است و فعلاً با خانواده‌اش در آمریکا زندگی می‌کند. شمیسا موج متولد ولایت پنجشیر است. مکتب را در کابل خوانده و بیشتر عمر را در کابل سپری کرده است و فعلاً با همسر و فرزندان‌اش در تکزاس آمریکا زندگی می‌کند. در مورد علاقه وی در زمینه‌ی شعر و نویسند‌گی بیان می‌دارد که: راستش در کُل نویسندگی و‌ شعر را از صنف دوم مکتب به این طرف دوست داشتم؛ اما هیچ تصور نکرده بودم که روزی خط‌‌‌خطی‌های ناچیزم را ارجمندان ادیب و اساتید بزرگوار شعر بخوانند. بسیار آرزو داشتم یک‌خواننده‌ی خوب شعر و دنبال‌کننده‌ی برنامه‌های ادبی رسانه‌ای باشم؛ ولی دقیق‌تر، از سال ۱۳۹۳ خورشیدی چیزهای که نمی‌شود شعر گفت، می‌نوشتم و بعد از سال ۱۳۹۶ به بعد اندکی بهتر می‌نویسم. از نظر وی شعر، نگفته‌هایی است که از احساس عمیق فوران می‌کند و واژه‌ها خودشان‌را به کمک اندیشه، رقصان روی کاغذ تنظیم می‌کنند. خلاصه حرف دل است و نمی‌شود برایش آغوش باز نکرد. به گفته‌ی خود شمیسا، وی از نو‌جوانی عادت داشته که قلم و کاغذی در دست‌ داشته باشد و درون‌گرا نیز بوده و نمی‌خواسته با همه، گپِ دلش را بگوید. از این‌رو گاه گاهی چیزهایی را در کتابچه یادداشت می‌کرد. شمیسا در زمینه‌ی انگیزه چنان بیان می‌دارد: روزی یاد داشت‌هایم روی صندلی بود و برادر کوچکم که برایم مثل رفیق است، آن زمان صنف نهم مکتب بود و گاهی هم شعر می‌سرود‌، کتابچه‌ام را باز کرد و یاد داشت‌هایم را خواند و گفت: تو شعر می‌سرایی؟ گفتم: فکر نکنم! فقط حرف‌های دلم را یاد داشت کرده‌ام، اما او تاکید کرد که تو شاعری و نباید این‌گونه نوشته‌ها را نادیده بگیری. پس از آن کوشش کردم بیشتر بنویسم. اولین خط‌‌خطی‎‌های ناچیزم را با برنامه‌های ادبی رادیو‌ کابل شریک می‌ساختم و از آن بزرگواران نظر می‌خواستم که خوب تحسین می‌کردند. همین دلایل باعث شد تا جسارت کنم و بیشتر بنویسم؛ اما خیلی دیر استعدادم را یافتم. شاید قبلاً مجال نیافته بودم. جایگاه زنان در ادبیات امروز از نظر شمیسا موج به گونه‌ی زیر بیان می‌گردد: با وجود این‌که افغانستان در همه عرصه‌ها در طول تاریخ مدفن استعدادهای زنان بوده است‌، اما زنان امروز آگاهانه توانسته اند در ادبیات و شعر بسیار خوب از خود برازندگی نشان بدهند و صدای ناشنیده‌ی خود و هم‌وطنان خود را تا دور دست‌ها برسانند؛ که در این موفقیت، پیشرفت رسانه‌ها و تکنالوژی هم نقش مهمی داشته است. شمیسا از کودکی از سروده‌های پروین پژواک را بیشتر دوست داشت. اشعار نادیا انجمن را می‌پسندید و‌ دوست داشت، به گفته‌ی خودش: گاهی چیزهای که نتوانسته‌ام بگویم را در سروده‌های او یافتم. شعری که حرفی به گفتن دارد، آگاهانه و شاعرانه سروده شده باشد، خودش به‌دل جا می‌گیرد. از دید او زنانِ امروز، اکثرشان زیبا می‌سرایند و اما بیشتر اشعار مژده خاکین، خالده فروغ، نگین بدخش، صنم عنبرین، مزدا مهرگان، هیلا صدیقی، طاهره خنیا، نیلوفر راعون، کریمه شبرنگ، راحله یار، مهتاب ساحل، دینا امین، لیلی غزل و بیشتر زنانی که آگاهانه توانسته اند در شعر صدای زنان باشند را می پسندد و با علاقه‌مندی می‌خواند. «جوانه در کویر» که از تراوش ذهن پُرثمر شاعری به نام شمیسا موج هستی یافته است، کم از شمشیر نبرد در میدان مبارزه نیست. بانو موج، سال‌هاست که می‌سراید و می‌سراید و اندازه‌ی چند دفتر شعر، آماده‌ی چاپ دارد. از میان تمام آن سروده‌های چندسال پسین، شماری از غزل‌ها، مثنوی، چهارپاره، رباعی، دوبیتی و شعرهای آزاد او را برگزیدم و از انسجام این ژانرهای شعری، اثری پدید آمد به نام «جوانه در کویر». شعرهای بانو شمیسای موج، آمیزه یا امتزاجی از مفاهیم: وطن، نکوهش ظلم، عدالت، حق، فریاد مردم، عشق، آزادی و موارد دیگر است. بانو موج، زبان شعر امروز را به خوبی و در حد نیکویی درک و دریافته است و با واژگان فارسی با احتیاط برخورد می‌کند و در گزینش آن‌ها از دقت تام کار می‌گیرد. آن‌جا که می‌گوید: قصد رفتن می‌کنم، در من کسی جا مانده است شهر گرچه خالی است؛ اما ردِ پا مانده است در شعر‌های بانو شمیسا موج، عنصر صداقت و صمیمیت شاعرانه به وجه احسنش بازتاب یافته است و روح متعالی او، در واژه‌ واژه‌ی شعرهایش تبلور و به وفور دیده می‌شود. به این بیت‌ها توجه کنید: صبر کن میهن آزاده! بیاور طاقت نتواند که ترا هضم کند، هر قدرت استخوان تو گلو پاره کند دشمن را بشکند مشت تو سرپنجه‌ی اهریمن را هرکه بدخواه تو …نفرین خدایت بادش موج خشمت به جهان برکند از بنیادش… کتاب جوانه‌ی در کویر اثری تابو شکن همانند نام کتاب که جوانه‌یی خودرو در میان کویر پر از شن که شب‌ها سرد سرد است وروزها گرم گرم و هرگز مجال جوانه زدن را نمیدهد مگر اینکه آن جوانه در برابر آن همه سردی وگرمی تاب آورد. این کتاب اولین اثر خانم موج است که درین هیاهوی پرتلاطم روزگار به عنوان یک زن ویک مادر و یک خواهر کتابی را به جامعه‌ی سپرده که پیام نه بر بی‌سواد بودن و جاهل خطاب کردن خانم‌ها است. این مجموعه نظم اولین کتاب شعر پارسی در دره‌ی پهناور پیاوشت است که به قلم یک خانم سروده شد. هرلحظه از تهدیدِ مرگ خود خبر دارم خوشبختی‌ام اینجاست که الزایمر دارم هرشب میان چشم‌هایت می‌سپارم جان در بامدادان بازهم عزم سفر دارم گل می‌فروشم یک سبد لبخند می‌خواهم مزدِ چه بهتر، خوشه‌ی انگور تَر دارم گاَه شعله‌ی آتش گهی رود خروشانم با هردو در گیرم دل زیبانگر دارم امید می‌بافم برای زندگی هر بار در پیله‌های نارسیده شاهپر دارم پیک تغزل عطر می‌پاشد روانم را زین رایحه آغوش گرم و پُرثمر دارم نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب