برچسب: احساسات

1 ماه قبل - 71 بازدید

انگیزه‌ها به‌طور کلی به دو دسته اصلی درونی و بیرونی تقسیم می‌شوند و این دو دسته تمام محرک‌های انگیزشی را در بر می‌گیرند. انگیزه درونی یعنی هر انگیزه‌ای که محرک آن نوعی پاداش درونی است و هر انگیزه‌ای که محرک آن نوعی پاداش بیرونی باشد، انگیزه بیرونی نام می‌گیرد. هریک از این دو دسته وسیع به شاخه‌های متعدد ریزانگیزه تجزیه می‌شوند که عوامل انگیزشی خاصی را مشخص می‌کنند. خیلی مهم است که پاداش‌های کلی درونی و بیرونی را بشناسیم، اما شناخت انواع انگیزشی‌ای که زیرمجموعه این دو گروه وسیع درونی و بیرونی قرار می‌گیرند، پاداش‌ها و مشوق‌های ایجادکننده انگیزه را بهتر مشخص می‌کنند. بنابراین در ابتدا به دسته‌های اصلی انواع انگیزه می‌پردازیم و سپس به‌سراغ انواع مختلف آن می‌رویم. انواع اصلی انگیزه ۱. انگیزه درونی هر چیزی که بر اساس پاداش‌های درونی مانند رشد فردی یا کمک به دوستی نیازمند به شما انگیزه بدهد، انگیزه‌ای درونی است. مثلاً ممکن است مهارت‌های ارزشمندی یاد بگیرید و این مهارت‌ها انگیزه‌ای باشند برای اینکه بخواهید به ترفیع رتبه فکر بکنید. برعکس ممکن است هدفتان این باشد که روی زندگی اطرافیانتان اثر مثبت بگذارید و این هدف به شما انگیزه‌ای برای موفق‌شدن بدهد. محرک‌های انگیزه درونی همیشه مثبت نیستند و گاهی هم منفی‌اند. مثلاً به خودتان انگیزه می‌دهید که چیز‌های جدیدی یاد بگیرید، چون در غیر این صورت احساس ناکامی می‌کنید. در این حالت، نتیجه اقداماتتان مثبت است اما آن انگیزه خاصی که از آن استفاده کرده‌اید، به‌جای تمرکز بر ایجاد نتیجه‌ای مثبت، روی متوقف‌کردن نتیجه‌ای منفی تأکید داشته است. از‌این‌رو کم نیستند انگیزه‌های درونی‌ای که به پاداش یا محرک انگیزشی خاصی وابسته‌اند. انگیزه درونی، چه مثبت باشد و چه منفی، معمولاً از انگیزه بیرونی پایدارتر است زیرا بیشتر روی محرک‌های مثبت و نوع‌دوستانه‌ای متمرکز است که در حیطه اختیار شما قرار دارند. از طرف دیگر، انگیزه بیرونی اغلب به محرک‌هایی وابسته است که آن‌ها را از شخص دیگری گرفته‌اید، بنابراین کنترل مستقیمی روی این انگیزه ندارید. ۲. انگیزه بیرونی هر چیزی که بر اساس پاداش‌هایی بیرونی مانند پول یا تمجید به شما انگیزه بدهد، انگیزه‌ای بیرونی است. انگیزه‌های بیرونی در مقایسه با انگیزه‌های درونی رایج‌ترند و اغلب به عاملی بیرونی مانند یک مشوق، ترس یا انتظار وابسته‌اند. مثلاً فرد به‌امید افزایش حقوق تلاش می‌کند که ترفیع بگیرد. انگیزه بیرونی نیز مانند انگیزه درونی گاهی منفی است. مثلاً ترس از اخراج‌شدن انگیزه‌ای است برای اینکه کار خود را بهتر انجام بدهید. پس می‌توان گفت که انگیزه بیرونی، همچون انگیزه درونی، انواع انگیزشی متعددی دارد که به محرک انگیزشی بیرونی خاصی وابسته است، محرکی که نقش مهمی در آن انگیزش دارد. همان‌طور که می‌بینید، انگیزه خیلی پیچیده‌تر از آن است که بخواهیم آن را صرفاً به دو دسته انگیزه درونی و بیرونی تقسیم کنیم. بنابراین در ادامه، انواع دیگری از آن را نیز معرفی می‌کنیم. انواع انگیزش درونی ۱. انگیزه شایستگی یا آموختن انگیزه شایستگی یا انگیزش آموختن یعنی فرد انگیزه اصلی را از فرایند انجام کار به دست می‌آورد، نه از پاداش پایان کار. دلیلش این است که افرادی که تحت‌تأثیر انگیزه شایستگی هستند، در طول مسیر دستیابی به اهدافشان، به‌جای مقصد، از فرایند یادگیری یا بهتر‌شدن انگیزه می‌گیرند. اگر با هدف یادگیری مهارت‌های ارزشمند و نه افزایش دستمزد برای گرفتن ترفیع تلاش می‌کنید، انگیزه شما از نوع انگیزه شایستگی است. این نوع محرک بسیار کارساز است و باید از آن در همه راهبرد‌های انگیزشی استفاده شود، چراکه مهارت‌های جدید و باارزش اغلب حتی از پول هم مهم‌ترند و برخلاف چیز‌های مادی، دارایی‌هایی هستند که هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌ها را از شما بگیرد. ۲. انگیزش نگرش این نوع انگیزش از تمایل شما به تغییر نگرش یا احساستان نشئت می‌گیرد و تا حدی شبیه انگیزه اجتماعی بیرونی است. افرادی که از این انگیزه نیرو می‌گیرند، در کنش‌ها و تعاملاتشان آشکارا خواستار این هستند که حال خود و اطرافیانشان را به شیوه‌ای مثبت و شوق‌انگیز بهتر کنند. مثلاً اگر علاقه‌مند به کار‌کردن در یک مؤسسه خیریه یا نوانخانه هستید و دلیلتان از انجام این کار این است که دادن حال خوب به دیگران حال خودتان را بهتر می‌کند، این تمایل به تغییر نگرش است که به شما انگیزه داده است. یا اگر مدیر شرکتی هستید و از اینکه به رشد و پیشرفت زیردستان خود کمک کنید احساس رضایت می‌کنید، تحت‌تأثیر انگیزه نگرش هستید. ۳. انگیزش دستیابی در این انگیزش، محرک اصلی فرد تمایل او به دنبال‌کردن و دستیابی به اهدافش است. کسانی که چنین انگیزه‌ای دارند معمولاً روی خودِ کار یا هدفشان متمرکزند، نه پاداش مربوط به آن. مثلاً کارآفرینی را در نظر بگیرید که کسب‌و‌کارش را با هدف ایجاد یک شرکت جهانی راه‌اندازی می‌کند نه لزوماً به این دلیل که پول خوبی در این کار است. اگر نیروی محرکه شما انگیزه دستیابی است، شما فردی خودانگیخته و فرایند‌گرا هستید، یعنی فرایند بهتر‌شدن بیشتر از نتیجه نهایی برایتان ارزش دارد. شاید دستیابی به هدف مانند پاداشی بیرونی به نظر برسد، اما این انگیزه تا حد زیادی درونی است. دلیل این امر این است که شما شیفته زرق‌و‌برق پاداشی مانند پول نیستید، بلکه بیشتر عاشق احساس موفقیت برخاسته از به پایان‌رساندن کاری ارزشمندید. ۴. انگیزه خلاق گاهی آنچه فرد را به حرکت وامی‌دارد، خلاقیت یا محرکی درونی برای ابراز خلاقانه است. وقتی دلتان می‌خواهد خودتان را ابراز کنید، تحت‌تأثیر انگیزه خلاق قرار دارید. مثل وقت‌هایی که احساس می‌کنید باید چیزی خلق کنید. انگیزه نوشتن کتاب، بازی در فیلم، نواختن گیتار، ساخت یک محصول یا راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار همگی از نوع انگیزه خلاق‌اند. وقتی در درون خود احساس می‌کنید که حرفی برای گفتن دارید و باید آن را ابراز کنید، این انگیزه خلاق است که شما را ترغیب می‌کند. هر اثری که خلق می‌کنید، چه عده معدودی آن را ببینند چه تمام جهان، تلاشی برای ابراز خود است که از انگیزه خلاق نیرو می‌گیرد؛ حال فرقی نمی‌کند چیزی که خلق کرده‌اید ملموس باشد یا ناملموس و زودگذر. ۵. انگیزه فیزیولوژیکی گاهی احساس می‌کنید که نوعی نیروی درونی وصف‌ناپذیر شما را هدایت می‌کند. مثل وقت‌هایی که نیروی عشق شما را به‌سوی کسی یا چیزی می‌کشاند. هرقدر هم که مقاومت کنیم، اعمال ما تحت‌تأثیر احساسات عمیق فیزیولوژیکی قرار دارند، احساساتی که بنیادین و انکارناپذیرند. این احساسات همان عوامل انگیزشی فیزیولوژیکی هستند که هم درونی‌اند و هم مهارنشدنی. هرم سلسله‌مراتب نیاز‌های مازلو را در نظر بگیرید. انگیزه نیاز‌های اساسی مانند غذا و سرپناه و همچنین نیاز‌های والاتر روان‌شناختی و نیاز به خودشکوفایی همواره ترغیب‌کننده همه انسان‌ها بوده‌اند. این نیاز‌ها در درون همه ما وجود دارند و ما از درون ترغیب می‌شویم که برای دستیابی به آن‌ها هر کاری انجام دهیم. انواع انگیزه بیرونی ۱. انگیزه پاداش در انگیزه پاداش، برخلاف انگیزه دستیابی، نیروی محرکه فرد بیشتر پاداش عمل است نه دستیابی به هدفی خاص. کسانی که علاقه‌مند به پاداش‌ها هستند با انگیزه رسیدن به پاداش مدنظرشان (که اغلب پاداشی خاص است) دست به عمل می‌زنند. مثلاً اگر هدفتان از ترفیع شغلی افزایش حقوق و دستمزد است و نه احساس رضایت ناشی از مسئولیتی جدید، انگیزه شما بیشتر از نوع پاداش است تا دستیابی. با وجود این، انگیزه پاداش چیز بدی نیست. درست است که این انگیزه نقطه مقابل انگیزه دستیابی است، اما ممکن است هر دو با هم استفاده شوند. بیایید فرض کنیم که می‌خواهید ترفیع شغلی بگیرید. حال انگیزه شما از این ترفیع ممکن است هم حقوق بیشتر باشد و هم وظیفه‌ای پیچیده‌تر و رضایت‌بخش‌تر. چنین سناریویی دو سر برد است، چون علاوه‌بر پاداش بیرونی، از احساس رضایت درونی نیز برخوردار می‌شوید. بنابراین پیرو اهداف یا وظایفی باشید که هم پاداش دارند و هم عناصر انگیزه دستیابی. ۲. انگیزه ترس انگیزه ترس انگیزه‌ای است که فرد را با استفاده از عواقب و پیامد‌ها به انجام کاری ترغیب می‌کند. می‌توان گفت که این انگیزه نوعی محرک منفی است، چون این بار آنچه به شما انگیزه می‌دهد، به‌جای پاداش، اجتناب از درد یا عواقب ناگوار است. انگیزه ترس کاری با محرک‌های مثبت ندارد و ابزارش تنبیه و محرک‌های منفی است مثل ترس از اخراج‌شدن. در واقع انگیزه ترس با استفاده از محرک‌های منفی شما را به‌سوی اهداف یا وظایف خاصی سوق می‌دهد. انگیزه ترس بد به نظر می‌رسد، اما می‌توان از آن استفاده مثبت کرد. مثلاً اگر می‌خواهید خوش‌اندام‌تر باشید، می‌توانید ترسِ بدهیکل به‌نظررسیدن در مهمانی‌ها را بهانه‌ای برای پایبند‌بودن به باشگاه و رژیم غذایی‌تان قرار بدهید. انگیزه ترس را نوعی عامل استرس‌زای مثبت یا محدودیتی مثبت در نظیر بگیرید و به‌کمک آن خودتان را بالا ببرید، بر عادات بدتان غلبه کنید و همان‌طوری زندگی کنید که می‌خواهید. ۳. انگیزه قدرت انگیزه قدرت نوعی عامل انگیزشی است که به‌سبب آن فرد تمایل دارد زندگی خود و دیگران را کنترل کند. هیچ‌کس از انتخاب‌های فراوان بدش نمی‌آید و مردم اغلب انگیزه دارند که انتخاب‌های کلی زندگی‌شان را افزایش بدهند و محیط اطرافشان را کنترل کنند. به همین دلیل انگیزه قدرت در تمایل به تأثیرگذاری بر مسیر زندگی خود و اطرافیانمان ظاهر می‌شود. وحشت‌های دنیای واقعی مانند آلمان نازی و دیگر سناریو‌هایی که در آن‌ها عطش کنترل دیگران از هر اصول و الزام اخلاقی‌ای پیشی می‌گیرد، تجلی‌ای از انگیزه قدرت هستند؛ انگیزه‌ای که امروزه به اوج خودش رسیده است. با‌این‌حال اگر این انگیزه در حد اعتدال باشد، مثبت است. مثلاً کنترل‌کردن دیگران کار خوبی نیست، اما تلاش برای کنترل‌کردن زندگی خود خیلی هم خوب است. بنابراین این انگیزه شما را ترغیب می‌کند که به اعمال و افکارتان آگاه باشید تا بتوانید به زندگی‌ای دست یابید که آرزویش را دارید. ۴. انگیزه اجتماعی یا انگیزه وابستگی انسان‌ها موجوداتی اجتماعی‌اند و طبق انگیزه اجتماعی که انگیزه وابستگی نیز نامیده می‌شود، این تعلق و پذیرش است که انسان‌ها را به برقراری ارتباط ترغیب می‌کند. انسان‌ها ذاتاً تمایل دارند که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و انگیزه اجتماعی سبب می‌شود که این ارتباط را با پیوستن به گروه‌های اجتماعی جست‌و‌جو کنند. این انگیزه شاید درونی به نظر برسد، اما عامل انگیزشی پذیرش چیزی نیست که شما بتوانید آن را با پیوستن به یک گروه اجتماعی در اختیار خودتان قرار بدهید. بر اساس روان‌شناسی تکاملی، این عوامل اجتماعی نیروی محرکه همه انسان‌ها هستند. از این رو مهم است که فرد علاوه‌بر تقویت ارتباطات فعلی‌اش، مایل به ایجاد روابط جدید باشد. اگر با کسانی ارتباط برقرار کنید که دوستتان دارند و شما را همان‌طور که هستید می‌پذیرند، این انگیزه را پیدا می‌کنید که به قله‌های بلندتری برسید و شادی واقعی را احساس کنید. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


3 ماه قبل - 137 بازدید

خانواده، به‌عنوان مهم‌ترین نهاد اجتماعی، نقش بسیار حیاتی در شکل‌دهی شخصیت و سلامت روانی فرزندان ایفا می‌کند. اختلافات خانوادگی، از جمله درگیری‌های بین والدین، می‌تواند تأثیرات عمیقی بر روحیه و سلامت روان فرزندان بگذارد. این اختلافات، چه کوچک و روزمره باشند و چه مسائل جدی مانند طلاق یا خشونت خانگی، می‌توانند به مرور زمان بر روانشناسی فرزندان اثر بگذارند و منجر به مشکلاتی همچون اضطراب، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس شوند. فرزندان در این فضا احساس ناامنی می‌کنند و ممکن است دچار نگرانی‌های مداوم درباره آینده خود و خانواده‌شان شوند. در بسیاری از خانواده‌ها، اختلافات به دلیل مشکلات مالی، تفاوت‌های فرهنگی یا مشکلات ارتباطی بین اعضا رخ می‌دهد. این نوع مشکلات ممکن است در ابتدا به صورت سوءتفاهم یا عدم درک متقابل بروز کنند، اما در صورت عدم مدیریت صحیح می‌توانند تبدیل به تنش‌های جدی شوند. این تنش‌ها به‌ویژه زمانی که میان والدین یا اعضای نزدیک خانواده رخ می‌دهد، می‌تواند فرزندان را به‌طور غیرمستقیم تحت تأثیر قرار دهد. فرزندانی که در محیط‌های خانوادگی پرتنش زندگی می‌کنند، معمولاً به‌طور ناخودآگاه این الگوهای رفتاری را جذب کرده و ممکن است خود نیز در آینده در روابطشان با دیگران دچار مشکل شوند. علاوه بر این، نوع واکنش والدین به این اختلافات و نحوه مدیریت آن‌ها نیز بسیار مهم است. والدینی که توانایی حل مشکلات خود را به‌صورت سازنده دارند، می‌توانند اثرات منفی را به حداقل برسانند. در مقابل، والدینی که از روش‌های ناسالم مانند پرخاشگری یا سرکوب احساسات استفاده می‌کنند، ممکن است به شدت فرزندان خود را تحت فشار روانی قرار دهند. در چنین شرایطی، فرزندان احساس می‌کنند که نمی‌توانند به والدین خود اعتماد کنند و این موضوع باعث می‌شود که به‌جای بیان مشکلات خود، آن‌ها را در درون خود نگه دارند. از سوی دیگر، تأثیرات کوتاه‌مدت اختلافات خانوادگی نیز می‌تواند به شکل‌های مختلفی ظاهر شود. بسیاری از کودکان و نوجوانان که در معرض تنش‌های خانوادگی قرار می‌گیرند، دچار اختلالات خواب، مشکلات تغذیه و کاهش تمرکز می‌شوند. این مشکلات می‌تواند بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی آن‌ها تأثیر منفی بگذارد. فرزندان در محیط‌های پرتنش اغلب با حس ناامنی و استرس دست‌وپنجه نرم می‌کنند که این وضعیت به‌طور مستقیم بر سلامت جسمانی و روانی آن‌ها اثر می‌گذارد. همچنین، مشاهده نزاع‌های پی‌درپی بین والدین می‌تواند به کاهش اعتماد به نفس و خودباوری فرزندان منجر شود. در بلندمدت، اثرات اختلافات خانوادگی می‌تواند عمیق‌تر شود و حتی تا دوران بزرگسالی ادامه یابد. فرزندانی که در محیط‌هایی بزرگ می‌شوند که در آن‌ها اختلافات حل نشده و همواره تنش وجود دارد، ممکن است در روابط آینده خود دچار مشکلات ارتباطی شوند. این افراد به دلیل تجربه‌های منفی گذشته، اغلب از برقراری روابط نزدیک و عاطفی می‌ترسند و ممکن است به دلیل ترس از تکرار الگوهای منفی گذشته، از ایجاد روابط پایدار و سالم دوری کنند. آن‌ها همچنین ممکن است در مدیریت تعارضات در محیط کار یا زندگی شخصی دچار مشکلات جدی شوند. عوامل دیگری نیز می‌تواند میزان تأثیر اختلافات خانوادگی بر فرزندان را تعیین کند. برای مثال، سن فرزندانی که در معرض این اختلافات هستند، نقش مهمی در نحوه تأثیرگذاری دارد. کودکان خردسال ممکن است درک کمتری از ماهیت اختلافات داشته باشند، اما احساسات آن‌ها به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد. آن‌ها ممکن است احساس کنند که این اختلافات به نوعی به آن‌ها مرتبط است و در نتیجه دچار احساس گناه شوند. نوجوانان نیز با اینکه درک بیشتری از وضعیت دارند، اما ممکن است به دلیل حساسیت بالای دوران نوجوانی، به‌طور شدیدتری تحت تأثیر قرار بگیرند. جنسیت نیز می‌تواند نقش مهمی در نحوه واکنش به اختلافات خانوادگی ایفا کند. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که دختران بیشتر به‌طور درونی و افسرده‌وار به این نوع اختلافات واکنش نشان می‌دهند، در حالی که پسران ممکن است واکنش‌های پرخاشگرانه‌تری از خود بروز دهند. البته این تفاوت‌ها به شرایط خانوادگی و فردی هر کودک نیز بستگی دارد، اما می‌تواند به‌عنوان یک الگوی کلی در نظر گرفته شود. فرزندان ممکن است با گذر زمان الگوهای رفتاری مختلفی را از والدین خود یاد بگیرند که این الگوها به‌طور مستقیم بر شیوه مدیریت مشکلات و تنش‌ها در آینده تأثیر خواهد گذاشت. یکی از مهم‌ترین عواملی که می‌تواند از بروز اثرات منفی جلوگیری کند، ایجاد محیطی امن و حمایتی برای فرزندان است. والدین باید تلاش کنند تا با مدیریت صحیح اختلافات، فضایی را فراهم کنند که فرزندان در آن احساس امنیت و آرامش کنند. حتی در مواقعی که اختلافات جدی رخ می‌دهد، والدین می‌توانند با استفاده از مهارت‌های ارتباطی و حل مسئله، به فرزندان خود نشان دهند که چگونه می‌توانند با تعارضات به شکلی سازنده برخورد کنند. این رویکرد نه‌تنها اثرات منفی اختلافات را کاهش می‌دهد، بلکه به فرزندان کمک می‌کند تا در آینده نیز به‌طور مستقل و مسئولانه با مشکلات خود برخورد کنند. در نهایت، اگر اختلافات خانوادگی به مرحله‌ای برسد که بر سلامت روانی و جسمانی فرزندان تأثیر جدی بگذارد، کمک گرفتن از متخصصان می‌تواند بهترین راه‌حل باشد. مشاوره خانواده و جلسات درمانی می‌تواند به اعضای خانواده کمک کند تا به شیوه‌ای صحیح‌تر با اختلافات خود برخورد کنند و از اثرات منفی آن بر فرزندان جلوگیری کنند. در بسیاری از موارد، والدین با کمک مشاوران می‌توانند به درک بهتری از نیازها و نگرانی‌های فرزندان خود برسند و از طریق این فرآیند، روابط خود را تقویت کنند. نتیجه‌گیری اختلافات خانوادگی امری طبیعی است، اما نحوه مدیریت و برخورد با آن‌ها تأثیر عمیقی بر سلامت روان فرزندان دارد. والدین با یادگیری مهارت‌های ارتباطی و مدیریت تعارض می‌توانند به کاهش اثرات منفی اختلافات بر فرزندان کمک کنند و آن‌ها را به مسیر رشد سالم روانی هدایت کنند. حمایت از فرزندان در مواجهه با تنش‌ها و ایجاد فضایی امن و حمایتی می‌تواند بهترین راهکار برای مقابله با اثرات مخرب اختلافات خانوادگی باشد.

ادامه مطلب


4 ماه قبل - 206 بازدید

در دهه‌های اخیر، تکنولوژی به‌طور گسترده‌ای در زندگی انسان‌ها نفوذ کرده و تمامی جنبه‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی و حتی خانوادگی را دستخوش تغییرات بنیادین قرار داده است. امروزه تلفن‌های هوشمند، رایانه‌ها، تبلت‌ها و شبکه‌های اجتماعی به بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی روزمره تبدیل شده‌اند و استفاده از آن‌ها تأثیرات گسترده‌ای بر روابط خانوادگی داشته است. از طرفی، تکنولوژی ارتباطات سریع‌تر و آسان‌تر را ممکن ساخته است و از طرف دیگر، گاهی باعث کاهش ارتباطات واقعی و ایجاد فاصله عاطفی میان اعضای خانواده می‌شود. در این مقاله، به بررسی تأثیرات مثبت و منفی تکنولوژی بر روابط خانوادگی پرداخته و راهکارهایی برای استفاده بهینه از آن در خانواده‌ها ارائه خواهیم کرد. تکنولوژی و تسهیل ارتباطات خانوادگی یکی از مهم‌ترین مزایای تکنولوژی، تسهیل ارتباطات میان اعضای خانواده است. با استفاده از تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی، اعضای خانواده می‌توانند به‌راحتی و در هر زمانی با یکدیگر در ارتباط باشند. این ویژگی به‌ویژه برای خانواده‌هایی که به دلایل مختلفی مانند مهاجرت، مسافرت یا کار در نقاط مختلف جهان زندگی می‌کنند، بسیار ارزشمند است. با استفاده از تکنولوژی‌های ارتباطی مدرن، مانند ویدیوکال‌ها و پیام‌رسان‌ها، افراد می‌توانند فاصله‌های جغرافیایی را کاهش داده و ارتباطات عاطفی خود را حفظ کنند. علاوه بر این، تکنولوژی به اعضای خانواده امکان می‌دهد که لحظات خاص و مهم زندگی خود را از طریق ارسال تصاویر و ویدیوها با یکدیگر به اشتراک بگذارند. از سوی دیگر، والدین می‌توانند با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک مانند پیام‌رسان‌ها و برنامه‌های نظارت والدین، در هر زمانی با فرزندان خود در ارتباط باشند و از موقعیت آن‌ها آگاه شوند. این امر به والدین کمک می‌کند تا کنترل بیشتری بر فعالیت‌های فرزندان خود داشته باشند و از امنیت آن‌ها اطمینان حاصل کنند. برای مثال، والدین می‌توانند با استفاده از نرم‌افزارهای مکان‌یاب، موقعیت جغرافیایی فرزندان خود را در لحظه بررسی کنند و در مواقع اضطراری به آن‌ها کمک کنند. تأثیر منفی تکنولوژی بر ارتباطات خانوادگی اگرچه تکنولوژی به‌طور کلی باعث تسهیل ارتباطات شده است، اما یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های مربوط به آن، کاهش تعاملات حضوری و واقعی میان اعضای خانواده است. افزایش استفاده از تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی گاهی منجر به این می‌شود که افراد به جای صحبت کردن رودررو و تعامل عاطفی، بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی سپری کنند. این پدیده می‌تواند به تدریج باعث کاهش کیفیت ارتباطات خانوادگی و ایجاد فاصله عاطفی میان اعضای خانواده شود. مطالعات نشان می‌دهد که استفاده بیش از حد از تکنولوژی، به‌ویژه در زمان‌هایی که اعضای خانواده در کنار یکدیگر هستند، می‌تواند به کاهش همدلی و توجه به نیازهای یکدیگر منجر شود. برای مثال، والدینی که در زمان غذا خوردن یا گذراندن وقت با فرزندان خود مشغول استفاده از تلفن همراه هستند، فرصت‌های طلایی برای برقراری ارتباط عمیق‌تر با فرزندانشان را از دست می‌دهند. این عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می‌تواند منجر به ایجاد احساس تنهایی و انزوا در آن‌ها شود و به تدریج به اختلال در روابط والدین و فرزندان منجر گردد. علاوه بر این، شبکه‌های اجتماعی نیز می‌توانند باعث ایجاد مقایسه‌های نادرست و انتظارات غیرواقعی در بین اعضای خانواده شوند. افراد با مشاهده زندگی‌های دیگران در فضای مجازی ممکن است احساس کنند که زندگی آن‌ها به اندازه کافی خوب نیست و این موضوع می‌تواند منجر به نارضایتی و کاهش رضایت از زندگی خانوادگی شود. این نوع مقایسه‌ها به‌ویژه در نوجوانان و جوانان تأثیرات مخربی دارد و می‌تواند به اضطراب و افسردگی منجر شود. نقش تکنولوژی در تربیت فرزندان تکنولوژی نه تنها بر روابط میان والدین و فرزندان تأثیر می‌گذارد، بلکه نقش مهمی در تربیت فرزندان نیز دارد. در دنیای امروز، کودکان و نوجوانان به‌طور روزافزونی با تکنولوژی در تعامل هستند و بخش بزرگی از زمان خود را در فضای مجازی و با استفاده از تلفن‌های هوشمند و تبلت‌ها می‌گذرانند. این پدیده چالش‌های جدیدی را برای والدین در زمینه تربیت فرزندان به وجود آورده است. والدین باید علاوه بر کنترل زمان استفاده از تکنولوژی، به محتواهایی که فرزندانشان در معرض آن‌ها قرار می‌گیرند نیز توجه کنند. از سوی دیگر، تکنولوژی می‌تواند ابزاری مفید در فرآیند تربیتی باشد. والدین می‌توانند از برنامه‌های آموزشی و اپلیکیشن‌های مناسب برای تقویت مهارت‌های فرزندان خود استفاده کنند. برای مثال، اپلیکیشن‌های آموزشی و بازی‌های تعاملی می‌توانند به کودکان کمک کنند تا مهارت‌های علمی و هنری خود را بهبود بخشند. همچنین، والدین می‌توانند با استفاده از ابزارهای کنترل والدین، فعالیت‌های آنلاین فرزندان خود را مدیریت کرده و از آن‌ها در برابر خطرات فضای مجازی محافظت کنند. راهکارهایی برای مدیریت استفاده از تکنولوژی در خانواده برای بهره‌گیری از مزایای تکنولوژی و در عین حال جلوگیری از تأثیرات منفی آن بر روابط خانوادگی، نیاز است که خانواده‌ها از رویکردی متعادل استفاده کنند. اولین قدم در این راستا، تعیین زمان‌های مشخصی برای استفاده از تکنولوژی است. خانواده‌ها می‌توانند زمان‌هایی را مانند زمان صرف غذا، تماشای فیلم یا انجام فعالیت‌های خانوادگی، بدون تلفن همراه و وسایل تکنولوژیک سپری کنند تا فرصت برقراری ارتباطات عمیق‌تر و افزایش تعاملات حضوری فراهم شود. یکی دیگر از راهکارهای مهم، آموزش فرزندان درباره استفاده صحیح از تکنولوژی و فضای مجازی است. والدین باید به فرزندان خود توضیح دهند که چگونه می‌توانند از اینترنت به‌عنوان یک ابزار مفید و آموزشی استفاده کنند و در عین حال از محتواهای مخرب دوری کنند. همچنین، آموزش مهارت‌های انتقادی به فرزندان می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا محتواهایی که در فضای مجازی با آن مواجه می‌شوند را بهتر تحلیل کرده و از اطلاعات نادرست و خطرناک پرهیز کنند. از سوی دیگر، والدین باید خود به‌عنوان الگو در استفاده از تکنولوژی عمل کنند. اگر والدین زمان زیادی را در فضای مجازی سپری کنند، احتمالاً فرزندان نیز از آن‌ها الگوبرداری خواهند کرد. بنابراین، والدین باید سعی کنند تا با مدیریت زمان استفاده از تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی، فرهنگ صحیح استفاده از تکنولوژی را به فرزندان خود منتقل کنند. تکنولوژی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین پیشرفت‌های بشری، تأثیرات مثبت و منفی فراوانی بر زندگی خانوادگی داشته است. اگرچه استفاده از تکنولوژی می‌تواند به تسهیل ارتباطات میان اعضای خانواده کمک کند و امکانات جدیدی برای یادگیری و آموزش فراهم آورد، اما استفاده نادرست و بیش از حد از آن می‌تواند باعث کاهش تعاملات واقعی و ایجاد فاصله عاطفی در خانواده‌ها شود. بنابراین، ضروری است که خانواده‌ها با استفاده از راهکارهای مدیریت صحیح تکنولوژی، از مزایای آن بهره‌مند شوند و از تأثیرات منفی آن جلوگیری کنند.

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 168 بازدید

ارزشمندی یک رابطه عاطفی را احترام، ارزش، عشق و صمیمیت و توجه درست به شریک عاطفی است که مشخص می‌سازد. اگر از شما پرسیده شود در صورتی که در یک رابطه هر لحظه ناامنی احساسی، سرکوب، عدم حمایت و دعوا را تجربه می‌کنید، با این وجود آیا باز میل به ادامه دادن دارید؟ قطعا اکنون که خارج از این رابطه هستید، جواب شما منفی خواهد بود. شاید حتی با خود بگویید مگر عقلم را از دست داده‌ام که چنین حماقتی را انجام دهم. اما باید بدانید که عده‌ای همین اکنون که شما این نوشته را می‌خوانید، درگیر چنین روابطی هستند و در تلاش این هستند که این رابطه را ادامه دهند. آدم‌ها گاه چنان درگیر و برده احساسات می‌شوند که منطق شان را می‌بوسند و کنار می‌گذارند. توهین، تحقیر، دوسداشته‌نشدن و ده‌ها مورد منفی دیگر را که اصلا حق آنان نیست را به جان می‌خرند تا مبادا فردی که خودشان دوست دارند را از دست دهند. به چنین روابطی اصطلاح رابطه سمی را به کار می‌برند. در چنین روابط، در یک لحظه، شما فکر می‌کنید شریک زندگی شما بیش از هر چیز دیگری، شما را دوست دارد، اما لحظه دیگر، احساس می‌کنید فقط توهم عشق را تجربه کرده اید. شما گاهی از ورود به این روابط پشیمان می‌شوید. روابط باید از نظر احساسی، رضایت طرفین رابطه را برآورده سازد. روابط عاطفی مثبت، باید شما را خوشحال کند و باعث بهتر شدن حال شما شود. با این حال، اگر روابطی باعث ناراحتی شما شود ممکن است درگیر روابط سمی باشید. گاهی اوقات، زوجین ممکن است در روابط سمی باشند و ندانند که روابط ناسالمی میان آن‌ها ایجاد شده است. شناسایی و تشخیص چنین روابطی آسان نیست. زیرا اکثر زوجین گاه و بیگاه لحظات عاشقانه و مثبتی دارند و این امر می‌تواند گمراه کننده باشد. روابط سمی می‌تواند از نظر احساسی خسته کننده باشد و بنابراین، بسیار مهم است که علائم و نشانه‌های آن را بشناسید و در صورت بروز علائم اقدامات لازم را انجام دهید. این مطلب به شما کمک خواهد کرد تا با نشانه‌های روابط سمی و آنچه را که می‌توانید در این روابط انجام دهید، آشنا شوید. اصطلاح «روابط سمی» توسط لیلیان گلاس، متخصص ارتباطات و روانشناسی مستقر در كالیفرنیا در كتاب «مردم سمی» در سال ۱۹۹۵ ابداع شد. وی روابط سمی را چنین تعریف می‌کند: «روابطی که در آن افراد  از یکدیگر حمایت نمی‌کنند، و درگیری بین آن‌ها وجود دارد. یکی به دنبال تضعیف دیگری است به عنوان روابط سمی در نظر گرفته می‌شود. در چنین روابطی رقابت ناسالم، بی‌احترامی و عدم انسجام حاکم است.» یکی از علائم هشدار دهنده روابط سمی، عدم اعتماد است. در این روابط هر حرکت شما زیر سوال می‌رود و نظرات شما اهمیتی ندارد. چنین مواردی از عدم اعتماد متقابل ناشی می‌شود. وقتی شریک زندگی‌تان به شما اعتماد نمی‌کند، در تمام مسائل زندگی شما دخالت می‌کند. این دخالت‌های زیادی ممکن است شما را خسته کند. در روابط سالم، هر دو شریک زندگی با احترام متقابل و مهربانی با یکدیگر رفتار و ارتباط برقرار می‌کنند. اما اگر مکالمات شما مملو از کنایه، اظهار نظرهای اهانت آمیز و توهین باشد، این می‌تواند نشانه‌ای از روابط سمی باشد. اگرچه همه زوج‌ها با هم دعوا دارند، اما احترام و عشق به یکدیگر را از دست نمی‌دهند. با این حال، زن و شوهرهایی که در روابط سمی قرار دارند، چنان با شدت با همدیگر می‌جنگند که در نهایت بدون اینکه روزها با هم صحبت کنند، به سر می‌برند و از همدیگر دور می‌شوند. در یک رابطه سمی احساس خواهید کرد که هیچ حمایتی از طرف همسرتان از نظر روانی و جسمی دریافت نمی‌کنید. هر وقت عاملی را که باعث رنجش شما شده است را مطرح می‌کنید، هیچ توجهی به حرف‌های تان نمی‌کند. ممکن از این اصطلاحات استفاده کند «این تصورات فقط در ذهن شماست.»، «شما فقط بیش از حد واکنش نشان می‌دهید.» یا «شما باید تغییر کنید.» در روابط سالم، برد و سود یک شریک زندگی، برد و سود شریک دیگر است و نباید هیچ حسادتی بین زوجین وجود داشته باشد. با این حال، در روابط سمی، ممکن است طرف مقابل‌تان، دستاوردهای شما را تحقیر کند. روابط سمی باعث آسیب به سلامت روانی شما می‌شود. حتی ممکن است که احساس کنید باید برای تحقق بخشیدن به خواسته‌های خود، تمام انرژی خود را صرف کنید. اگر مدام درمورد روابط خود استرس داشته باشید و در فکر فرو رفته باشید، ممکن است در روابط سمی گرفتار شده اید. در روابط سالم، باید بتوانید تمام مسائل شخصی‌تان را با یکدیگر به اشتراک بگذارید. اگر هرکدام از شما بهانه‌ها و دروغ‌هایی برای مخفی نگه داشتن از یکدیگر پیدا کنید، پس به همدیگر اعتماد ندارید. این وضعیت نشان دهنده روابط سمی است. نفرت، نمی‌تواند در روابط خوب وجود داشته باشد. اما اگر شما با روابط سمی روبرو هستید، ممکن است تمام احساسات منفی روی هم انباشته شده و باعث نفرت نسبت به یکدیگر شوید. اگر هر دو بر سر یکدیگر فریاد می‌زنید یا کارهایی برای آسیب رساندن به طرف مقابل انجام می‌دهید، باید روابط خود را دوباره ارزیابی کنید. اشکالی ندارد که گاهی غمگین شوید. اما اگر دائماً غمگین و افسرده هستید و به نظر می‌رسد شریک زندگی شما فقط بر ناراحتی‌های شما می‌افزاید، این نشانه روابط سمی است. کنار گذاشتن برخی از خصوصیات منفی به دلیل برقراری روابط سالم کاملا منطقی است. با این حال، اگر این روابط شما را مجبور به ترک اعتقادات، تغییر عقاید و تغییر همه رفتار در مورد خود برای شاد نگه داشتن شریک زندگی‌تان کند، این یک رابطه‌ی سمی است. سرزنش و تحقیر مداوم همسرتان ممکن است احساس بی‌فایده بودن و بی‌لیاقتی در شما ایجاد کند. در روابط سمی، شریک زندگی شما دائماً آنچه را انجام می‌دهید رد کرده و احساس می‌کند که به اندازه کافی مفید و کارآمد نیستید. روابط سمی می‌تواند آنقدر طاقت فرسا باشد که شما مجبور شوید که دوستان و خانواده خود را در جریان آن نادیده بگیرید. اگر برای جلوگیری از درگیری با همسر، روابط خود را با دوستان و خانواده خود متوقف کرده اید، این نشانه روابط سمی است. برقراری روابط سمی یک شبه اتفاق نمی‌افتد و ممکن است در طول زمان به تدریج رخ دهد. این روابط، شما را ناامید و خسته می‌کند. بنابراین، شما برای داشتن روابط خوب و مفید تمام کارهای خود را رها کرده و مرتباً دعا می‌کنید تا معجزه‌ای رخ دهد و زندگی شما تغییر یابد. اگرچه این بدان معنا نیست که شما نمی‌توانید زندگی خارج از روابط داشته باشید. اما اگر شما یا شریک زندگی‌تان در زندگی در دنیایی خارج از روابط هستید و آرزو دارید از یکدیگر دور باشید، نشانه خوبی نیست. هنگام روابط، قلب شما به طور طبیعی آرزوی قدردانی از شریک زندگی خود را دارد. با این حال، در روابط سمی قدردانی متقابل وجود ندارد. حتی ممکن است شریک زندگی‌تان نیز از دستاوردهای شما انتقاد کند.

ادامه مطلب


6 ماه قبل - 182 بازدید

انسان‌ها به عنوان موجوداتی اجتماعی دارای یک سری نیازهای بنیادی و فطری هستند. داشتن یک رابطه‌ی عاطفی بخشی از این نیازهاست. در حقیقت انسان فطرتا به دنبال برقراری ارتباط است زیرا تنهایی و انزوا به مدت طولانی در او منجر به خلق احساسات منفی می‌شود. بخشی از تلاش ما در زندگی صرف جست‌وجوی روابط خصوصی می‌شود به ویژه پیدا کردن یک شریک عاطفی مناسب؛ اما شاید کمتر پیش آمده باشد که در پی شناخت ویژگی‌های یک شریک عاطفی خوب باشیم. انتخاب شریک عاطفی که بتوانید روزهای خوبی را در کنار او سپری کنید به ویژگی‌های مثبت او بستگی دارد که متاسفانه اغلب مردم بدون توجه به این موضوع، وارد روابط عاطفی نامناسبی می‌شوند که یا به ضرر هر دو طرف رابطه تمام می‌شود یا اینکه یکی از طرفین با چالش‌های جدی مواجه شده و آسیب می‌بیند. حقیقت همین است که انتخاب شریک عاطفی سخت‌تر از آن چیزی است که در ذهن دارید، اگر از ویژگی‌های شریک عاطفی که خوب است، مطلع نباشند. ممکن بگویید تاکنون به این ویژگی‌ها فکر کرده اید و بلافاصله لیستی از خصوصات فردی شریک عاطفی‌تان را ارائه دهید. اما در اکثر مواقع این ویژگی‌ها به قدری عمومی و ناواضح هستند که اگر از خودتان خواسته شود که در توضیحش چیزی بگویید، سکوت می‌کنید و یا توضیح قناعت بخشی ارائه نمی‌دهید. ممکن تلخ اما حقیقت این است که اکثر انسان‌ها زمانی به درک نسبی از رابطه، ویژگی‌های فردی و حتی خواسته‌های خود دست پیدا می‌کنند که چند رابطه‌ی ناموفقی را سپری کرده باشند، آسیب دیده باشند و یا به فرد یا افرادی خواسته یا ناخواسته آسیب زده باشند. با این حال، ما در این مطلب به مهم‌ترین ویژگی‌های یک شریک عاطفی خوب می‌پردازیم. شناخت این ویژگی‌ها به انتخاب صحیح شریک عاطفی و افزایش سطح رضایت از روابط، کمک بسیار مهمی می‌کند. یک شریک عاطفی شما را در همه موقعیت‌ها درک می‌کند. وارد شدن به یک رابطه عاطفی به معنای تعطیل شدن کار، ورزش، تفریح، درس و به طور کلی تعطیل شدن زندگی فعلی نیست. متاسفانه کم نیستند تعداد کسانی که به این موضوع توجه نداشته و شریک عاطفی خود را درک نمی‌کنند. چنین کسانی توقع دارند مخاطب‌شان تحت هر شرایطی و هر لحظه‌ای که آن‌ها اراده کنند؛ گوش به فرمان‌شان باشند. بدون شک چنین روابط عاطفی؛ موفق، لذت بخش و پایدار نیستند. امکان پذیر بودن فراموش کردن مادیات به طور کلی؛ یک دروغ بزرگ است و در شرایط امروزی که در آن زندگی می‌کنیم، نشدنی است. پول و مادیات هم به اندازه خودشان بر زندگی و روابط عاطفی تاثیرگذار هستند، ولی نباید در توجه کردن به آن‌ها افراطی برخورد کرد. یک شریک عاطفی خوب انتظار فراهم کردن شرایطی بسیار متفاوت‌تر از آنچه که در آن قرار دارید را از شما ندارد. البته فراموش نکنید توجه به مادیات و فراهم کردن شرایط مالی جدید در رابطه مختص خانم‌ها نیست، بلکه بسیاری از آقایان هم انتظاراتی را از پارتنر خود دارند و به همین علت در کمترین زمان ممکن به روابطی که شکل داده اند ولی مطابق با نظرشان نیست، پایان می‌دهند. یک شریک عاطفی خوب در غم و شادی شما شریک است و شما را در اوج مشکلات و چالش‌های زندگی تنها نمی‌گذارد. شروع و برقراری یک رابطه عاطفی به معنای فراهم شدن شرایط جهت خوش گذارنی نیست، زمانی که اسم رابطه عاطفی را بر معاشرت‌های خود با یک فرد خاص می‌گذارید باید به فکر توجه به همه جوانب آن نیز باشید. بهتر است بدانید وجود ذره‌ای حسادت، نه سوءظن در رابطه نشان دهنده علاقه طرفین آن به یکدیگر است. در غیر این صورت بی‌تفاوت بودن افراد نسبت به یکدیگر؛ شیرینی رابطه را از بین می‌برد. متاسفانه کم نیستند تعداد کسانی که به این حسادت کوچک و شیرین، پر و بال داده و آن را تبدیل به یک مشکل بزرگ می‌کنند. یک شریک عاطفی خوب نه تنها حسادت را مشکل ساز نمی‌کند، بلکه زمینه ایجاد چنین مشکلی را نیز با رفتارها و کارهای اشتباه فراهم نخواهد کرد. ابراز احساسات به موقع نیازمند تقویت هوش عاطفی یا هیجانی است و اتفاقا برای پیشرفت در زندگی و پایداری روابط مختلف اعم از عاطفی، کاری، اجتماعی، دوستانه و غیره ضروری محسوب می‌شود. یک شریک عاطفی خوب احساسات خود و مخاطبش را به خوبی می‌شناسد و با کنترل احساسات و ابراز به موقع، سنجیده و به اندازه آن‌ها باعث رفع نیازهای عاطفی مخاطب و در نتیجه پایداری رابطه می‌شود. بدون شک هر فردی در طول زندگی بارها و بارها در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که باعث ناراحتی، عصبانیت، به هم خوردن نظم زندگی می‌شوند. هر یک از ما در این شرایط به همدلی دیگران نیاز داریم و با بودن اطرافیان‌مان در کنار خود، حس بهتری پیدا می‌کنیم. شریک عاطفی خوب می‌داند در چه شرایطی باید با پارتنر خود همدلی کند و او را تنها نگذارد. استقلال فکری یکی از موارد مهمی است که برای پیشرفت در زندگی شخصی یا به عبارتی زندگی فردی، ضروری محسوب می‌شود و یک شریک عاطفی خوب باید بتواند به موقع و به تنهایی فکر کند، به دیگران وابسته نباشد و رابطه را به خاطر وابستگی فکری به دیگران، دچار چالش نکند. وارد شدن به یک رابطه عاطفی و حفظ آن نیازمند درک یکسری شرایط است. یک شریک عاطفی خوب نباید با بهانه جویی انتظار داشته باشد مخاطب او از زندگی قبلی‌اش به طور کلی فاصله بگیرد. از طرفی باید درک کند که شکل گیری رابطه عاطفی باعث به وجود آمدن یکسری شرایط جدید در زندگی می‌شود. بنابراین، باید حد تعادل را رعایت کرده و هم به کارهای فردی خود و پارتنرش و هم به شرایط رابطه مشترک، توجه داشته باشد.

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 168 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری مطالعه‌ای جامع که توسط دانشگاه کمبریج انجام شده است، به بررسی ۷۸ تحقیق دیگر که بین سال‌های ۱۹۷۷ تا ۲۰۱۷ در مورد بازی پدر و کودک صورت گرفته بود، می‌پردازد. این تحقیقات که بیشتر در اروپا و آمریکای شمالی انجام شده بود، اطلاعات مربوط به الگوهای مختلف بازی پدر و کودک، مانند فراوانی، ماهیت و تاثیرات آن بر رشد کودک را تجزیه و تحلیل می‌کند. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که اکثر پدران به طور متوسط هر روز با فرزندان خود بازی می‌کنند. این بازی‌ها، به خصوص در مورد کودکان خردسال، بیشتر جنبه فیزیکی دارد. در مورد نوزادان، این بازی‌ها شامل بغل کردن، بالا و پایین بردن دست‌ها و پاها و یا بازی‌های ساده دیگر می‌شود. برای کودکان نوپا، پدران معمولاً بازی‌های پر جنب و جوش و هیجانی مانند دنبال‌بازی را انتخاب می‌کنند. نتایج جالب توجه این تحقیق نشان می‌دهد که همبستگی قدرتمندی بین بازی پدر و کودک و توانایی فرزند در تنظیم احساساتش وجود دارد. کودکانی که بیشتر با پدران خود بازی می‌کنند، در آینده کمتر دچار مشکلات رفتاری و عاطفی، پرخاشگری و یا رفتارهای خشونت‌آمیز در مکتب می‌شوند. محققان دلیل این امر را بازی‌های فیزیکی می‌دانند که به طور خاص برای پرورش مهارت‌های کنترل احساسات مناسب هستند. این نوع بازی‌ها که پدران بیشتر به آن تمایل دارند، موقعیت‌های مفرح و هیجان‌انگیزی را برای کودکان ایجاد می‌کنند که در آن باید یاد بگیرند در شرایط مختلف، به خصوص در شرایطی که تحریک‌پذیر هستند، خود را کنترل کنند و نظم را در رفتار خود برقرار کنند. در واقع، بازی پدر و کودک فرصتی ارزشمند برای یادگیری مهارت‌های مهم زندگی از جمله کنترل احساسات، حل مسئله و تعاملات اجتماعی به کودکان می‌دهد. همچنین مطالعات انجام‌شده شواهدی یافت مبنی بر این که بازی‌ پدر و کودک در سال‌های اولیه کودکی به تدریج افزایش می‌یابد و سپس در دوران میانی کودکی (۶ تا ۱۲سالگی) کاهش می‌یابد. این موضوع می‌تواند به این دلیل باشد که بازی‌های فیزیکی برای رشد و تکامل کودکان خردسال اهمیت بیشتری دارند. با ورود به مکتب و روبرو شدن با چالش‌های جدید، کودکان به تدریج مستقل‌تر شده و نیاز به بازی فیزیکی با والدینشان کم می‌شود. با وجود فواید فراوان بازی پدر و کودک، محققان تاکید می‌کنند که  کودکانی که فقط با مادرشان زندگی می‌کنند، از نظر رشدی در وضعیت نامطلوبی قرار ندارند. دکتر رامچاندانی، یکی از محققان این حوزه، بر اهمیت تنوع در بازی‌ها و نقش برابر مادران و پدران در بازی‌های فیزیکی با کودکان خردسال تاکید می‌کند. او معتقد است که والدین باید از منطقه امن خود خارج شده و با روش‌های مختلف با فرزندان‌شان بازی کنند تا کودکان از مزایای بیشتری بهره‌مند شوند.

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 193 بازدید

گذراندن زندگی در کنار مرد و یا زنی که از جهت‌های متفاوت هم کفو آدم باشد، قطعا لذت‌بخش است. اگر شما تاکنون لذت آنچنانی از زندگی مشترک‌تان نبرده‌اید، لزوما به این معنی نیست که حتما همسر شما گزینه‌ی اشتباهی برای شما بوده و دیگر قرار نیست رنگ خوشبختی را ببینید. گاه نیاز است از چشم انداز دیگری به زندگی نگاه کنید، بخواهید که مشکلات حل شوند، بخواهید که می‌توانید در کنار همسرتان، داشته‌های‌تان را نجات دهید. بخواهید بسازید و آنقدر در پی جایگزین جدید نباشید و تا با مشکلی مواجه شدید، نروید سراغ میانبرها. حل برخی چالش‌ها نیازمند زمان است و اگر عجولانه تصمیم بگیرید، ممکن آن را بدتر سازید. اشتباه زن و مرد در زندگی مشترک نه تنها به آزرده شدن خود او منجر می‌شود، بلکه می‌تواند آسیب‌ها و عواقب جدی نیز برای دیگر افراد خانواده به دنبال داشته باشد. بسیاری از جدایی‌ها و تبعات آن که به فرزندان نیز سرایت می‌کند، ناشی از بروز اشتباهاتی در زندگی مشترک است که افراد حتی ناخواسته مرتکب آن می‌شوند. در این میان برخی اشتباهات رایج زوج‌ها در زندگی مشترک، صدمات جبران‌ناپذیری به کانون خانواده وارد کرده و در مواردی منجر به سردی روابط، خیانت و یا جدایی و طلاق عاطفی می‌شود. باید بدانیم که بروز اشتباه در زندگی مشترک اجتناب‌ناپذیر است. اما در مواردی با زیاد شدن این اشتباهات، زندگی زناشویی و خانواده دچار آسیب می‌شود. در سلسله مقالات «اشتباهات زوج‌ها در زندگی مشترک» به عمده‌ترین چالش‌هایی پرداختیم که زن و مرد خواسته یا ناخواسته آن را مرتکب می‌شوند و زندگی مشترک خود را با بن بست مواجه می‌سازند. برای پیشگیری از بروز چنین حالتی بهتر است این مشکلات را مطالعه کنید. اما در این مطلب به شماری از راهکارها می‌پردازیم. در نظر بگیرید که هردوی شما درست می‌گویید. غرق شدن در مفاهیم سیاه و سفید، درست و غلط، برد و باخت آسان است. به جای این تفکر مقایسه‌ای، چیزی به نام تفکر متفکرانه را فرابگیرید. «بله اما» را به «بله و» تغییر دهید چراکه موقعیت شریک زندگی شما را نفی نمی‌کند. به محض اینکه قبول کنید که هر دو درست می‌گویید، راه‌حل‌های خلاقانه را بروز می‌دهید: «چه کار متفاوتی را می‌توانیم انجام دهیم؟ به چالش پیش آمده عمیق‌تر نگاه کنید. از خود بپرسید: «این بحث واقعاً در مورد چیست؟» اگر هر دوی شما احساسات شدیدی را تجربه می‌کنید، باید مساله مهمی باشد و حتما به دوران کودکی شما برمی‌گردد. بنابراین، به یکدیگر بگویید که کدام آسیب‌های گذشته دوباره فعال شده است و برای درمان آن‌ها اقدام کنید. مدت بیشتری در چالش باقی بمانید. طبیعی است که بخواهیم تا آنجا که ممکن است هرچه سریعتر از درگیری به وجود آمده خارج شویم، اما این کار زمان می‌برد. بنابراین، خودتان را تحت فشار نگذارید. معمولاً ممکن است بحث و چالش شما، چند روز طول بکشد. بنابراین، بیاموزید که با عدم قطعیت، احساس راحتی بیشتری کنید و توافق کنید که به گفتگو ادامه دهید. نسبت به یکدیگر انتقادپذیر باشید. به جای نشان دادن نمای بیرونی زره پوش و ظاهر سفت و سخت خود، در مورد چیزی که برای‌تان مشکل است صحبت کنید. به یاد داشته باشید که از عبارات «من» استفاده کنید. به عنوان مثال: «من احساس اضطراب می‌کنم.» به جای «تو باعث می‌شوی من احساس اضطراب کنم. شباهت‌ها را بیابید و روی آن‌ها سرمایه گذاری کنید. یادآوری آنچه در مورد آن با یکدیگر توافق دارید، بسیار مفید است. به عنوان مثال: «هر دوی ما بهترین‌ها را برای بچه‌ها می‌خواهیم.» یا «هر دو احساس می‌کنیم از پا درآمدیم.» اگر به جای حمله کردن به عیوب شریک خود، به ویژگی‌های بهتر او اشاره کنید، همکاری آسان‌تر خواهد بود. گذر کنید. به محض اینکه از اصرار بر راه‌حل خاص خود دست بردارید، به آرامی راه دیگری پدیدار می‌شود. اگر هنوز گیر کرده اید، ممکن است به این دلیل باشد که باید به مراحل قبلی بازگردید و بیشتر صحبت کرده و گوش کنید. وقتی هر دو احساس کنید که واقعا درک شده اید، آماده حرکت به جلو خواهید بود. در دنیای امروز و به ویژه اکنون که در عصر اینترنت هستیم، زندگی کردن دغدغه‌های فراوانی دارد. برای مجرد‌ها زندگی دشوار است، حال اگر بخواهید فردی را پیدا کنید و زندگی مشترکی بسازید، قطعا این چالش‌ها بیشتر خواهد بود. آن هم در روزگاری که اکثر آدم‌ها گول ظاهر زندگی بقیه را می‌خورند و باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه می‌کنند. حق دارید که شما نیز وسوسه دنیای مجازی امروزی شوید و بخواهید که بخش‌هایی از رابطه و زندگی مشترک خود را در این فضا به اشتراک بگذارید. اما اگر این اشتراک گذاری از حد و مرزش خارج شود، ممکن برای شما مشکلات جدی‌تری خلق کند زیرا شما با دستان خود به افراد اجازه می‌دهید وارد حریم خصوصی شما شوند. آنگونه که روانشناسان می‌گویند زندگی مشترک هرچقدر مخفی‌تر و دور از چشم دیگران باشد، پایدارتر و از چشم دیگران محفوظ‌تر خواهد ماند. از سویی آنقدر خودتان را درگیر زندگی نسازید که به کلی خودتان را فراموش کنید. به ظاهر و سلامت خود رسیدگی کنید، برای انجام کارهایی که دوست دارید، وقت بگذارید و به اهداف خود برسید. همچنین لازم است با همسرتان ارتباط برقرار کنید. در مورد احساسات و نیازهای خود با همسرتان صحبت کنید و به حرف‌های او نیز گوش دهید. بسیاری از مشکلات زوج‌ها از آنجایی آغاز می‌شود که حرف زدن با همدیگر را توقف می‌دهند و در عوض گلایه و درد‌ و دل‌های‌شان را با دیگران به اشتراک می‌گذارند. به یاد داشته باشید که قرار است روزی گوشه‌ای بنشینید و به این فکر کنید که چگونه تاکنون زیسته اید؟ و مهمتر چقدر در زندگی با خود و دیگران در صلح بوده اید؟ چقدر شیرینی زندگی را فهمیدید؟ آیا آنگونه که باید از زندگی و به ویژه زندگی مشترک لذت و آرامش بدست آورده اید؟ اگر پاسخ شما مثبت است، قطعا شما زندگی را برده اید اما اگر پاسخ منفی باشد، بهتر است تجدید نظری کرده و به زندگی از افق دیگری بنگرید. ممکن بگویید از شما گذشته است اما این را به یاد داشته باشید که یک روز زندگی با کیفیت بهتر از ده‌ها سال زنده بوده است. زندگی مشترک با تهدید، خط و نشان کشیدن برای همدیگر، ترساندن و رها کردن نه ساخته می‌شود و نه ادامه پیدا می‌کند. بهتر است مثل دو آدم بالغ و بزرگ‌سال با همدیگر حرف بزنید و در مورد چالش‌های‌تان صحبت کنید. واسطه کردن دیگران و بزرگان ممکن برای مدتی و برای چند باری موثر باشد اما نه برای هر دعوا و نه برای همیشه. زیرا هیچ کسی بهتر از شما دو تا از زندگی مشترک‌تان، از درد‌ها و چالش‌های‌تان آگاه نیست. بهتر است خودتان اقدام کنید و برای بهبود زندگی‌تان قدم بردارید.

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 296 بازدید

هیچ زن و شوهری به دنبال یک رابطه شکست خورده و ناسالم نیست. هر زوجی دوست دارد که در کنار همسرش بهترین زندگی را رقم بزند. هر دو تلاش می‌کنند بانی ناراحتی یکدیگر نشوند و به هر دلیلی خلق مشکل نسازند زیرا زوج‌ها به خوبی بر این حقیقت واقف هستند که زندگی مشترک، نیازمند همکاری مشترک در تمام بخش‌ها است و در صورت تک‌روی، خودرای بودن و یا دعوای همیشگی، چیزی از عشق و علاقه باقی نمی‌ماند. گاهی زن‌ها یا مردان متوجه این نمی‌شوند که رفتار اشتباهی را انجام داده اند و مجدد آن کار را تکرار می‌کنند. سعی کنید با همسر خود رفیق باشید تا بتوانید به راحتی اشتباهات و خطاهای همدیگر را گوش زد کنید. آگاهی از رایج‌ترین اشتباهات به شما کمک می‌کند تا با خودداری از انجام آن‌ها، زندگی مشترک خود را از تغییرات منفی حفظ کنید. بروز اشتباه زوج‌ها در زندگی مشترک مانند هر انسان دیگری اجتناب‌ناپذیر است. اما در مواردی با زیاد شدن این اشتباهات، زندگی زناشویی و خانواده دچار آسیب می‌شود. قطعا زوج‌هایی که سال‌ها از ازدواج‌شان می‌گذرد، خوب می‌دانند که زندگی مشترک بالا و پایین دارد. اما زوج‌هایی که تازه ازدواج کرده‌اند و هنوز در پیچ‌وخم‌های زندگی زناشویی آب‌دیده نشده‌اند، شاید در برخورد با اختلافاتی که گاه در زندگی مشترک اجتناب‌ناپذیرند، احساس کنند که ازدواج‌شان در مسیر سرازیری قرار گرفته است. تداوم یک رابطه در چنین شرایطی تا حد زیادی به درک طرفین و نوع واکنش‌شان بستگی دارد. البته برای پیشگیری از بروز چنین حالتی بهتر است خودتان را فراموش نکنید. به ظاهر و سلامت خود رسیدگی کنید، برای انجام کارهایی که دوست دارید، وقت بگذارید و به اهداف خود برسید. همچنین لازم است با همسرتان ارتباط برقرار کنید. در مورد احساسات و نیازهای خود با همسرتان صحبت کنید و به حرف‌های او نیز گوش دهید. در مجموع تعادل را حفظ کنید. بین مسئولیت‌های خانه و خانواده و نیازهای خود تعادل برقرار کنید. بسیاری از دختران و پسران جوان‌ و کم‌تجربه با این ادعا ازدواج می‌کنند که دیوانه‌وار عاشق هستند. اما این احساس آتشین در بسیاری مواقع خیلی زود فروکش می‌کند. ازدواج امری دشوار و جدی است و تنها درصورتی پایدار خواهد بود که طرفین با تأمل و تعمق کافی تصمیم به ازدواج بگیرند. پس اگر تصمیم به ازدواج دارید، سعی کنید همه‌ی جوانب را با دقت کامل بسنجید. پیش از ازدواج باید اطمینان حاصل کنید که آمادگی پذیرش مسئولیت‌های زندگی مشترک را دارید و قاطعانه حاضرید که رابطه‌تان را در مسیر رشد و تعالی پیش ببرید. روان‌شناسی مدرن بر این باور است که قوانین سفت‌وسخت در مورد امور منزل می‌تواند دلیل طلاق باشد. چنین قوانینی باعث می‌شوند که خانه به‌جای یک مکان گرم ‌و نرم به مکان شغل دوم تبدیل شود. بهتر است که خلاقیت به خرج بدهید. کمی شوخی و خوش‌مزگی می‌تواند فعالیت‌های عادی منزل را که به روزمرگی آلوده شده‌اند، بازی‌گونه و هیجان‌انگیز کند. خلاصه اینکه سخت نگیرید. اگر دیگر در انتهای روز هیچ رمقی برای‌تان باقی نمانده است، چه اشکالی دارد گاهی اوقات هم به‌جای اینکه خودتان آشپزی کنید، از بیرون غذا سفارش بدهید یا مثلا با همسرتان به یک کافه‌ی دنج بروید و نظافت منزل را به بعد موکول کنید. خیلی عالی است اموری مانند نظافت منزل را با انجام بازی‌های رقابتی به فعالیتی مفرح تبدیل کنید و مثلا قرار بگذارید که هرکس سریع‌تر گردگیری کرد برنده باشد و اگر دوست داشتید، جایزه هم تعیین کنید. روابط نزدیک با کسانی که در آستانه‌ی طلاق هستند نیز می‌تواند روی ازدواج‌تان تأثیر منفی بگذارد، به‌ویژه اگر در شرایط‌ و دلایل طلاق‌شان دچار سوتفاهم شده باشید. خطر از آنجایی آغاز می‌شود که زندگی خودتان را در قیاس با زندگی نافرجام دوستان و آشنایان‌تان قرار بدهید و به این نتیجه برسید که موارد مشترک زیادی در روابط خودتان با همسرتان و آن زوج شکست‌خورده وجود دارد. هستند کسانی که با این قیاس‌ها و نتیجه‌گیری‌ها به سرشان می‌زند همان‌طور که آن زوج دیگر طلاق گرفتند، به زندگی مشترک خودشان نیز هیچ امیدی نیست. واقعیت این است که اگر مشکلی با همسرتان دارید، حتی درصورتی‌که با این قبیل زوج‌های به ‌اصطلاح خطرزا رفت‌وآمد نکنید، باز هم مشکلات‌تان با همسرتان به‌قوت خود باقی خواهد ماند، به این معنی که قطع رابطه راه‌حل قطعی این مسئله نیست. روابط نزدیک‌تان را همیشه باید حفظ کنید و این‌طور نباشد که رابطه‌ی دوستی‌تان با کسی فقط محدود به قبل یا بعد از طلاقش باشد. برای اینکه زندگی مشترک‌ یک زوج از طلاق دوستان و آشنایان‌‌شان آسیب نبیند، زن و شوهر باید با یکدیگر روراست باشند و افکار و احساسات‌شان را به هم بگویند. اگر فضای مثبتی در زندگی مشترک‌تان برقرار باشد، آن‌وقت هیچ عامل یا بهانه‌ی خارجی نمی‌تواند رابطه‌تان را خراب کند. برخی از زوج‌ها گاه با خود می‌گویند اگر همسرمان ما را دوست داشته باشد هر کاری می‌کند البته اینکه انسان برای کسانی‌که دوست‌شان دارد و برایش مهمند دست به هر کاری می‌زند، اما این دلیل نمی‌شود از این ویژگی سوءاستفاده شود. ما باید بتوانیم منطقی فکر کنیم و همواره مانند دو فرد بالغ از هم انتظار داشته باشیم. عاشق‌بودن نباید سبب شود تا از طرف مقابل چیز‌هایی بخواهیم که او را آزمایش کنیم و زیرفشار بگذاریم. برخی زوج‌ها گمان می‌کنند یک رابطه خوب رابطه‌ایست که در آن هیچ‌گونه اختلاف دیدگاهی وجود نداشته باشد و اوضاع همیشه در وضعیت سفید و صلح باشد چیزی که شدنی نیست. برخی از بحث فراری‌اند، چون فکر می‌کنند هرگونه مشاجره نشان‌دهنده بدبودن رابطه است و بوی خطر می‌آید درصورتی‌که اصلا این‌گونه نیست. اگر نگرش خود را تغییر دهید حتی بحث و مشاجره می‌تواند به رابطه کمک هم بکند، چون هم تنش‌ها را تخلیه می‌کند و هم وقتی بتوانید احساسات‌تان را بدون توهین یا ترس از جدایی مطرح کنید به طرف مقابل اعتماد بیش‌تری خواهید کرد. بهتر است بدانید از دید روان‌شناسان رابطه بدون تنش بسیار خطرناک‌تر از رابطه‌ایست که همسران در آن با هم بحث می‌کنند. در دنیا حتی خوشبخت‌ترین زوج‌ها هم با هم بحث می‌کنند.

ادامه مطلب


8 ماه قبل - 152 بازدید

اختلال عملکرد جنسی زنان چیست؟ اختلال عملکرد جنسی زنان (Female Sexual Dysfunction) یک نارضایتی ذهنی است که منجر به ناراحتی قابل توجهی از سطح یا ماهیت فعالیت جنسی می‌شود. اختلال عملکرد جنسی در زنان یک مشکل رایج است و می‌تواند به طور قابل توجهی بر روابط و کیفیت زندگی تأثیر بگذارد. مشکل اغلب چند عاملی است. عوامل بیولوژیکی، روانشناختی، اجتماعی-فرهنگی و روابط ممکن است همه نقش داشته باشند و پیری نیز عامل مهمی است. عوامل خطر مشابه عوامل مربوط به اختلال نعوظ در مردان است. مشکلات مداوم و مکرر با پاسخ جنسی، میل، ارگاسم یا درد که شما را ناراحت می‌کند یا رابطه شما با شریک زندگی‌تان را تیره می‌کند، از نظر پزشکی به عنوان اختلال عملکرد جنسی شناخته می‌شود. برخی از زنان در بازه‌ای از زندگی با مشکلاتی در عملکرد جنسی مواجه می‌شوند و برخی در طول زندگی خود با مشکلاتی مواجه می‌شوند. اختلال عملکرد جنسی زنان ممکن است در هر مرحله از زندگی رخ دهد. این می‌تواند فقط در موقعیت‌های جنسی خاص یا در همه موقعیت‌های جنسی رخ دهد. پاسخ جنسی شامل تعامل پیچیده‌ای از فیزیولوژی، احساسات، تجربیات، باورها، سبک زندگی و روابط است. اختلال در هر جزء می‌تواند بر میل جنسی، برانگیختگی یا رضایت جنسی تأثیر بگذارد و درمان اغلب شامل بیش از یک رویکرد است. علائم اختلالات جنسی اختلال عملکرد جنسی زنان زمانی است که یک زن مشکلات مداوم مربوط به موارد زیر را تجربه می‌کند: تغییرات فیزیکی یا شرایطی که بر صمیمیت تأثیر می‌گذارد. داشتن درد در حین فعالیت جنسی اختلال میل جنسی کم‌ که باعث پریشانی می‌شود. کاهش یا برانگیختگی بیش از حد اندام‌های تناسلی اختلال ارگاسم زنان - کاهش یا عدم ارگاسم در طول فعالیت جنسی که باعث ناراحتی می‌شود. کاهش رضایت کلی از عملکرد جنسی علل زمینه‌ای شایع می‌تواند شامل بارداری، جراحی، سرطان، دیابت، تغییرات یائسگی، اضطراب، افسردگی، تروما و حتی داروها باشد. شرایط مختلفی وجود دارد که می‌تواند منجر به مشکلاتی در عملکرد جنسی شود. علائم بسته به نوع اختلال عملکرد جنسی که تجربه می‌کنید، متفاوت است. علت اختلال عملکرد جنسی مشکلات جنسی اغلب زمانی ایجاد می‌شوند که هورمون‌های شما فعال هستند، مانند بعد از بچه دار شدن یا در دوران یائسگی. بیماری‌های مهم مانند سرطان، دیابت یا بیماری‌های قلبی و عروقی (قلبی عروقی) نیز می‌توانند به اختلال عملکرد جنسی کمک کنند. عوامل اغلب مرتبط با یکدیگر که به نارضایتی یا اختلال عملکرد جنسی کمک می‌کنند عبارتند از: فیزیکی: شرایط پزشکی، از جمله سرطان، نارسایی کلیه، مولتیپل اسکلروزیس، بیماری قلبی و مشکلات مثانه، می‌تواند منجر به اختلال عملکرد جنسی شود. برخی داروها: از جمله برخی از داروهای ضد افسردگی، داروهای فشار خون، آنتی هیستامین‌ها و داروهای شیمی درمانی، می‌توانند میل جنسی و توانایی بدن شما برای تجربه ارگاسم را کاهش دهند. هورمونی: سطوح پایین استروژن پس از یائسگی ممکن است منجر به تغییراتی در بافت‌های تناسلی و پاسخ جنسی شما شود. کاهش استروژن منجر به کاهش جریان خون در ناحیه لگن می‌شود که می‌تواند منجر به کاهش حس تناسلی و همچنین نیاز به زمان بیشتری برای ایجاد برانگیختگی و رسیدن به ارگاسم شود. پوشش واژن نیز نازک‌تر و انعطاف‌پذیرتر می‌شود، به خصوص اگر از نظر جنسی فعال نباشید. این عوامل می‌توانند منجر به مقاربت دردناک شوند. میل جنسی نیز با کاهش سطح هورمونی کاهش می یابد. سطح هورمون‌های بدن شما نیز پس از زایمان و در دوران شیردهی تغییر می‌کند که می‌تواند منجر به خشکی واژن شود و بر تمایل شما به رابطه جنسی تأثیر بگذارد. معضلات روانی و اجتماعی: اضطراب یا افسردگی درمان نشده، می‌تواند باعث اختلال در عملکرد جنسی شود یا به آن کمک کند، همانطور که استرس طولانی مدت و سابقه سوء استفاده جنسی نیز ممکن است. نگرانی‌های مربوط به بارداری و خواسته‌های جدید مادر بودن ممکن است اثرات مشابهی داشته باشد. درگیری‌های طولانی مدت با شریک زندگی خود در مورد رابطه جنسی یا سایر جنبه‌های رابطه شما می‌تواند پاسخ جنسی شما را نیز کاهش دهد. مسائل فرهنگی و مذهبی و مشکلات مربوط به تصویر بدن نیز می تواند در این امر موثر باشد. عوامل خطر برخی از عوامل ممکن است خطر ابتلا به اختلال عملکرد جنسی را افزایش دهند: افسردگی یا اضطراب بیماری قلبی و عروقی شرایط عصبی، مانند آسیب نخاعی یا مولتیپل اسکلروزیس شرایط زنان و زایمان، مانند آتروفی ولوواژینال، عفونت یا لیکن اسکلروزوس برخی داروها مانند داروهای ضد افسردگی یا داروهای فشار خون بالا استرس عاطفی یا روانی، به ویژه با توجه به رابطه شما با شریک زندگی خود سابقه سوء استفاده جنسی چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد؟ اگر مشکلات جنسی بر روابط شما تأثیر می‌گذارد یا شما را نگران می‌کند، برای ارزیابی با پزشک خود قرار ملاقات بگذارید. چگونه اختلال عملکرد جنسی زنان را باید تشخیص داد؟ ‏ (FSD) توسط یک متخصص تشخیص داده می‌شود. ارزیابی مناسب شامل یک تاریخچه پزشکی عمومی برای شناسایی عوامل خطر بالقوه برای (FSD)، یک معاینه فیزیکی از جمله معاینه لگنی و یک سابقه جنسی شخصی شامل تجزیه و تحلیل عملکرد جنسی پایه شما. ممکن است پزشک شما تصمیم بگیرد که آیا کار آزمایشگاهی یا تصویربرداری بیشتری برای تشخیص دقیق مورد نیاز است یا خیر. زمانی که به پزشک مراجعه می‌کنید سعی کنید حتما در مورد سابقه جنسی و پزشکی خود صحبت کنید. ممکن است از صحبت کردن با پزشک خود در مورد چنین مسائل شخصی راحت نباشید، اما تمایلات جنسی شما بخش مهمی از رفاه شما است. هرچه بیشتر در مورد سابقه جنسی و مشکلات فعلی خود آگاه باشید، شانس بیشتری برای یافتن راهی موثر برای درمان آن‌ها خواهید داشت. درمان اغلب، بیش از یک عامل در ایجاد (FSD) نقش دارد.‏FSD) ) یک رویکرد چند رشته‌ای شامل آموزش، تغییر سبک زندگی و مشارکت پزشکان و درمانگران توصیه می‌شود. بسته به نوع (FSD) که تجربه می‌کنید، درمان‌های زیادی وجود دارد. از آنجایی که اختلال عملکرد جنسی زنان علائم و علل احتمالی زیادی دارد، درمان متفاوت است. برای شما مهم است که نگرانی‌های خود را بیان کنید و همچنین بدن خود و پاسخ جنسی طبیعی آن را درک کنید. همچنین، اهداف شما برای زندگی جنسی برای انتخاب درمان و ارزیابی اینکه آیا برای شما مفید است یا خیر، مهم هستند. زنان با نگرانی‌های جنسی اغلب از یک رویکرد درمانی ترکیبی سود می‌برند که به مسائل پزشکی و همچنین روابط و عاطفی می‌پردازد. درمان غیر پزشکی برای اختلال عملکرد جنسی زنان: برای درمان اختلال عملکرد جنسی، پزشک ممکن است توصیه کند که با این راهکارها شروع کنید: صحبت کن و گوش کن. ارتباط آزاد با شریک زندگی‌تان دنیای متفاوتی در رضایت جنسی شما ایجاد می‌کند. حتی اگر عادت به صحبت در مورد علایق و موارد ناخوشایند خود ندارید، یادگیری این کار و ارائه بازخورد به روش صمیمی زمینه را برای صمیمیت بیشتر فراهم می‌کند. عادات سبک زندگی سالم را تمرین کنید. الکل را محدود کنید. نوشیدن بیش از حد می‌تواند پاسخ جنسی شما را کمرنگ کند. از نظر بدنی فعال باشید. فعالیت بدنی منظم می‌تواند استقامت شما را افزایش دهد و خلق و خوی شما را بالا ببرد و احساسات عاشقانه را تقویت کند. راه‌های کاهش استرس را بیاموزید تا بتوانید روی تجربیات جنسی تمرکز کنید و از آن لذت ببرید. به دنبال مشاوره باشید: با یک مشاور یا درمانگر متخصص در مشکلات جنسی و رابطه صحبت کنید. درمان اغلب شامل آموزش در مورد چگونگی بهینه‌سازی پاسخ جنسی بدن، راه‌هایی برای افزایش صمیمیت با شریک زندگی‌تان و توصیه‌هایی برای خواندن مطالب یا تمرین‌های زوجی است. از روان کننده استفاده کنید. اگر خشکی واژن یا درد در حین رابطه جنسی داشته باشید، روان کننده واژن ممکن است در حین مقاربت مفید باشد. تحقیقات نشان داده شده است که آموزش مبتنی بر شواهد در مورد عملکرد جنسی طبیعی، لذت زنانه و بهبود ارتباطات جنسی باعث بهبود عملکرد جنسی می‌شود. کتاب‌های زیادی در این زمینه وجود دارد که به خوبی توضیح داده اند. از پزشک خود بخواهید تا در این زمینه کتاب‌های آموزش را برای شما معرفی کند. نویسنده: داکتر معصومه پارسا

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 320 بازدید

یک خواب خوب شبانه، نه تنها به بدن شما برای استراحت و شارژ شدن زمان می‌دهد، بلکه برای توانایی مغز شما برای یادگیری و به خاطر سپردن نیز بسیار تاثیرگذار است. در طول خواب، در حالی که بدن شما استراحت می‌کند، مغز شما مشغول پردازش اطلاعات روز و تشکیل خاطرات است. اگر کم خواب هستید، در معرض خطر ابتلا به تعدادی از مشکلات سلامتی جدی مانند فشار خون بالا، چاقی، دیابت و آلزایمر هستید و توانایی شما برای یادگیری و حفظ اطلاعات جدید ممکن است مختل شود. باید بدانید که بدون خواب کافی، مغز شما مه آلود می‌شود، قضاوت شما ضعیف می‌شود و مهارت‌های ظریف حرکتی شما را مختل می‌سازد. محققان بر این باورند که خواب از دو طریق بر یادگیری و حافظه تأثیر می‌گذارد: کمبود خواب توانایی فرد برای تمرکز و یادگیری کارآمد را مختل می‌کند. خواب برای تثبیت یک خاطره ضروری است تا بتوان آن را در آینده به خاطر آورد. تاثیر خواب برحالات روحی به این فکر کنید که خواب بد یک شب، یا نداشتن خواب کافی چه احساسی در روز بعد به شما می‌دهد. نداشتن خواب کافی باعث بدخلقی و تحریک پذیری می‌شود، تمرکز و انرژی را کاهش می‌دهد، زمانی که همه چیز مطابق میل ما پیش نمی‌رود، بیش از حد واکنش نشان می‌دهیم و اگر اتفاق خوبی بیفتد، ممکن است احساس کنیم کمتر هیجان زده می‌شویم. بنابراین، به راحتی می‌توان فهمید که چگونه بی‌خوابی مداوم می‌تواند یک نگرانی باشد. کمبود خواب طولانی مدت می‌تواند خطر ابتلا به مشکلات سلامت مزمن مانند بیماری قلبی و دیابت را افزایش دهد. همچنین می‌تواند به طور قابل توجهی بر روحیه شما تأثیر بگذارد. بی‌خوابی و اختلالات خلقی ارتباط نزدیکی با هم دارند. و این می‌تواند به هر دو صورت کار کند. کم خوابی می‌تواند بر خلق و خوی شما تأثیر بگذارد و خلق و خوی شما می‌تواند بر میزان خواب شما تأثیر بگذارد. مطالعات نشان می‌دهد افرادی که کم خواب هستند، خلق و خوی منفی (عصبانیت، ناامیدی، تحریک پذیری، غم و اندوه) در آن‌ها افزایش می‌یابد و خلق و خوی مثبت کاهش می‌یابد. و بی‌خوابی اغلب نشانه اختلالات خلقی، مانند افسردگی و اضطراب است. همچنین می‌تواند خطر ابتلا به برخی از اختلالات خلقی را افزایش دهد و حتی به آن کمک کند. خلق و خوی شما نیز می‌تواند بر میزان خواب شما تأثیر بگذارد. اضطراب و استرس باعث افزایش بی‌قراری می‌شود و بدن شما را برانگیخته، بیدار و هوشیار نگه می‌دارد. ممکن است متوجه شوید که نمی‌توانید مغزتان را خاموش کنید، قلب‌تان سریع‌تر می‌تپد و تنفس‌تان سریع می‌شود. بنابراین خواب کافی و نوع خواب مناسب، مهم است. چگونه می‌توان یک خواب خوب داشت؟ اگر برای خواب کافی مشکل دارید، راه‌های زیادی وجود دارد که می‌توانید عادات خواب خود را بهبود ببخشید. برای بهبود خواب‌تان می‌توانید این نکات را امتحان کنید: یک روال را انتخاب کنید و به آن پایبند باشید. سعی کنید هر شب در ساعت مشخصی بخوابید و هر روز صبح در ساعت مشخصی از خواب بیدار شوید. از نوشیدن قهوه، الکل و نوشیدنی‌های کافئین‌دار در نزدیکی زمان خواب خودداری کنید. حداقل دو ساعت قبل از خواب غذا خوردن را تمام کنید. مدیتیشن ساده‌ای را امتحان کنید، مانند بستن چشمان خود به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه و تمرکز بر نفس کشیدن عمیق و آهسته. اتاق خواب خود را به پناهگاه تبدیل کنید. مطمئن شوید که تخت شما راحت است. وقتی به رختخواب می‌روید چراغ‌ها را خاموش کنید. با استفاده از چراغ خواب بخوابید. یک محیط خواب با کیفیت ایجاد کنید. یک محیط خواب خوب، ساکت، تاریک و در دمای خنک نگهداری می‌شود. لوازم جانبی که سر و صدا و حواس‌پرتی‌های نور را کاهش می‌دهند، مانند گوش‌گیر یا پرده‌های زخیم و تاریک می‌توانند به ایجاد فضایی راحت برای خواب کمک کنند. به طور منظم ورزش کنید. ورزش مکرر فواید زیادی برای سلامتی دارد، از جمله اینکه راحت‌تر به خواب می‌روید. کارشناسان توصیه می‌کنند حداقل چند ساعت قبل از خواب ورزش کنید تا ضربان قلب قبل از خواب بالا نرود. یک روال آرام شبانه می‌تواند به بدن کمک کند تا آرام شود و برای خواب آماده شود. فعالیت‌های آرام بخش مانند حمام کردن یا مطالعه را در نظر بگیرید. وسایل الکترونیکی را کنار بگذارید. یک ساعت قبل از خواب، از وسایلی مانند تلفن همراه، تلویزیون، کامپیوتر و سایر وسایل الکترونیکی خودداری کنید. قرار گرفتن در معرض نور آبی چنین وسایلی قبل از خواب می‌تواند به خواب رفتن را دشوار کند. اگر بعد از ۲۰ دقیقه دراز کشیدن در رختخواب نمی‌توانید بخوابید، به اتاق دیگری بروید و یک فعالیت آرام‌بخش و آرام انجام دهید تا زمانی که احساس خواب آلودگی کنید.  نویسنده: داکتر معصومه پارسا

ادامه مطلب