نویسنده: مهدی مظفری
اگر امروزه سری به یک کلاس مهد کودک بزنید، با منظرهای کاملاً متفاوت از آنچه در گذشته مرسوم بود، مواجه خواهید شد. دیوارها پوشیده از نمودارها، پوسترها، تقویمها و برنامههای آموزشی است که گویی کلاس درس یک دانشآموز مکتبی را تداعی میکند. این محیط «آکنده از تصاویر چاپی» که مربیان به آن اشاره میکنند، در تضاد آشکار با رویکردهای سنتیتر آموزش پیش_مکتبی است که بر بازی و یادگیری تجربی تمرکز داشتند.
در گذشته، مهارتهای سطح بالا برای ورود به مکتب ضروری نبود و نگرانی چندانی در مورد عدم آمادگی دانشآموزان کمسن برای مقاطع بعدی وجود نداشت. اما در حال حاضر، مهدکودکها بیشتر به مثابه دروازهبان عمل میکنند تا مکانی پذیرای ورود به مکتب، و تمرکز اصلی آنها بر «آمادگی» زودهنگام کودکان در سنین پیش_مکتبی است. این رویکرد، انتظارات مشابهی را که برای کودکان ۵ یا ۶ ساله مانند «نشستن پشت میز» و «استفاده از کاغذ و قلم» در نظر گرفته میشود، به سنین پایینتر نیز تسری داده است، در حالی که این کودکان هنوز مهارتهای بنیادی و تمرکز لازم برای موفقیت در این انتظارات را ندارند.
اما این تنها تغییر قابل توجه در فضای آموزشی کلاسهای آمادگی نیست. در دو دهه اخیر، شاهد تحولات چشمگیری در نحوه آموزش و برنامههای درسی نیز بودهایم. بخش قابل توجهی از زمان حال به «آموزش روی صندلی» اختصاص مییابد؛ رویکردی که در آن کودکان به جای بازی و اکتشاف، مجبور به نشستن و گوش دادن به توضیحات معلم هستند. این نوع آموزش، که پیشتر مختص مقاطع بالاتر بود، بر پایه متن و کتاب است و از کودکان انتظار دارد تا مفاهیم را از طریق خواندن و نوشتن یاد بگیرند.
تحقیقات چه میگویند؟
این تغییرات تا حدی ناشی از افزایش فشار برای آمادگی زودهنگام کودکان برای ورود به مکتب است. مطالعهای با عنوان «آیا مهد کودک کلاس اول جدید است؟» نشان میدهد که در سالهای اخیر، انتظارات مربیان مهد کودک از سطح سواد دانشآموزان به طور قابل توجهی افزایش یافته است. در حالی که در سال ۱۹۹۸، تنها ۳۰ درصد از مربیان انتظار داشتند که دانشآموزانشان در پایان سال تحصیلی بتوانند به طور مستقل کتاب بخوانند، این رقم در سال ۲۰۱۰ به ۸۰ درصد رسید.
علاوه بر این، یافتههای این مطالعه نشان میدهد که زمان اختصاصیافته به تکالیف در مهدهای کودک افزایش یافته و از سوی دیگر، توجه به فعالیتهای هنری و خلاقانه کاهش یافته است. این امر نگرانیهایی را در میان برخی کارشناسان ایجاد کرده است که معتقدند این روند میتواند مانع از رشد و شکوفایی خلاقیت و تخیل کودکان شود.
یکی از پیامدهای ناخواسته این تحولات، افزایش اضطراب و افت تحصیلی در میان برخی کودکان است. فشار برای یادگیری زودهنگام و تمرکز بر خواندن و نوشتن در سنین پایین میتواند برای برخی از کودکان طاقتفرسا باشد و منجر به مشکلات یادگیری و افت تحصیلی در سالهای بعدی شود.
نگرانیها زمانی عمیقتر میشود که به نتایج تحقیقات جدید نگاه میکنیم. این تحقیقات نشان میدهند که اگرچه کودکان با سابقه مهدکودک در بدو ورود به مکتب آمادگی بیشتری نسبت به سایرین دارند، اما این برتری با گذشت زمان از بین میرود. به طوری که در پایان سال دوم، آنها نمرات پایینتری در آزمونهای سواد، زبان و ریاضی کسب میکنند.
محققان در مصاحبه با مجله نیویورک تایمز، شیوههای آموزشی نامناسب و تأکید بیش از حد بر آموزش مستقیم و تکراری را عامل اصلی این افت کیفیت میدانند. دانشآموزانی که در معرض چنین رویکردی قرار میگیرند، سال به سال اشتیاق خود برای یادگیری را از دست میدهند. این نتیجهگیری قابل تأمل است، چرا که سیاستهایی که آموزش «جدی» را به سنین پایینتر سوق دادهاند، همزمان منجر به کاهش مهارتهای آموخته شده توسط کودکان شدهاند.
در نهایت، این تغییرات در فضای آموزشی پیش_مکتبی، پیامدهای دیگری نیز به همراه دارد. به عنوان مثال، مطالعهای که در ایالت میسیسیپی انجام شده است، نشان میدهد که بیش از ۱۰ درصد از کودکان مهدهای کودک به دلیل عدم آمادگی برای ورود به مدرسه، از حضور در کلاس اول محروم میشوند.
در مجموع، تحولات چشمگیری در فضای آموزشی مهدکودکها رخ داده است که نگرانیهایی را در میان کارشناسان و مربیان ایجاد کرده است. اگرچه هدف از این تغییرات، آمادگی بهتر کودکان برای ورود به مدرسه است، اما پیامدهای منفی آن، از جمله افزایش استرس، افت تحصیلی و محرومیت از آموزش، را نباید نادیده گرفت. ضروری است که با اتخاذ رویکردی متعادل، به جای تمرکز صرف بر آموزشهای آکادمیک و مهارتهای خواندن و نوشتن، به نیازهای رشدی، عاطفی و خلاقانه کودکان در دوران پیش_مکتبی نیز توجه شود.
به سوی رویکردی متعادل
با توجه به شواهد ارائه شده، ضروری است که رویکردی متعادلتر در قبال آموزش مهدکودکها اتخاذ شود. به جای تمرکز صرف بر «آمادگی» آکادمیک، باید بر پرورش مهارتهای اساسی مانند زبان، تفکر خلاق، حل مسئله و تعاملات اجتماعی تأکید شود. این امر مستلزم ایجاد محیطهای یادگیری شاد و پویا در مهدکودکها است که در آن بازی و کاوش آزادانه در اولویت قرار داشته باشند. پس برنامههای مهدکودکها باید شامل مولفههای خاصی باشند که فرصتهای یادگیری و رشد جامع را برای کودکان فراهم آورند.
- برنامههای مهدکودک باید فرصتهای فراوانی را برای کودکان فراهم کنند تا از وجوه پیچیده و ارتباطی زبان استفاده کنند. این امر شامل تقویت مهارتهای گفتاری، شنیداری، خواندن و نوشتن به روشی خلاقانه و جذاب میشود. مربیان میتوانند از طریق قصهگویی، شعر، فعالیتهای نمایشی و بحث و گفتگو، کودکان را به استفاده از زبان در موقعیتهای مختلف تشویق کنند.
- علاوه بر مهارتهای زبانی، برنامههای مهدکودک باید طیف وسیعی از اهداف آمادگی پیش از مکتب را نیز مورد توجه قرار دهد. این شامل مهارتهای اجتماعی، عاطفی، شناختی و حرکتی میشود. کودکان با یادگیری نحوه تعامل با دیگران، تنظیم احساسات خود، حل مشکلات و استفاده از بدن خود به روشهای مختلف، برای چالشهای مختلف در مدرسه و زندگی آماده میشوند.
- مشارکت فعال خانواده در آموزش کودک نقشی اساسی ایفا میکند. برنامههای مهدکودک باید از طریق جلسات مشاوره با والدین، فعالیتهای داوطلبانه و رویکردهای یادگیری در خانه، این مشارکت را تشویق کنند. همکاری بین مربیان و والدین میتواند به ایجاد تجربیات یادگیری منسجم و حمایتی برای کودکان کمک کند.
- موفقیت هر برنامه مهدکودک به مربیان با دانش و باکیفیت بستگی دارد. مربیان باید آموزشهای لازم را دیده باشند و تجربه کار با کودکان کمسن و سال را داشته باشند. آنها باید از رویکردهای خلاقانهای مانند قصهگویی، بازیهای نمایشی و فعالیتهای مبتنی بر پروژه به جای اتکا به روشهای سنتی آموزش مستقیم استفاده کنند. با این روشها، کودکان میتوانند با اشتیاق و علاقه بیشتری یاد بگیرند و مهارتهای لازم را برای موفقیت در مدرسه و در زندگی به طور کلی کسب کنند.
- در نهایت، باید به خاطر داشت که هر کودکی با سرعت و به شیوه خود رشد میکند. نباید با اعمال فشارهای غیرضروری و انتظارات غیرواقعی، شوق ذاتی کودکان برای یادگیری و کاوش را از بین برد.