لوئیز گلیک و جایزه‌ای نوبل

8 ماه قبل
زمان مطالعه 6 دقیقه

لوئیز الیزابت گلیک در نیویورک متولد و در لانگ آیلند بزرگ شد. پدرش دانیل گلیک، مهاجری مجارستانی بود که توانست در آمریکا کسب و کار موفقی دست و پا کند. در حالی که در برخی رسانه‌ها از تلفظ «گلوک» برای نام خانوادگی لوییز گلیک استفاده می کنند، ولی اعضای خانواده او، نام خانواد‌گی خود را «گلیک» تلفظ می‌کنند. لوئیز از همان دوران کودکی عمیقاً شیفته زبان و روایت بود، شور و شوقی که والدین او هم آن را به شدت تشویق می‌کردند. او از همان نوجوانی اشعار خود را به جراید و مجلات ادبی می‌فرستاد.

لوئیز گلیک در سال ۱۹۶۱ میلادی از دبیرستان هیولت در لانگ آیلند نیویورک فارغ التحصیل شد. گلیک در نوجوانی با مشکلاتی هم‌ دست و پنجه نرم کرد. او در این دوران به اختلال «بی ‌اشتهایی عصبی» مبتلا شد. اختلال روانی در غذا خوردن که باعث شد، لوییز گلیک برای مدت مدیدی علیرغم گرسنگی کشیدن همچنان از خوردن غذا خودداری کند. نهایتا گلیک با روانکاوی بر این بیماری عصبی غلبه کرد. خود گلیک روند درمانی خود را این چنین به یاد می‌آورد: «یکی از تجربیات مهم زندگیم بود. این بیماری کمک کرد تا زندگی کنم و به من فکر کردن را نیز آموخت.»

او سپس راهی کالج سارا لارنس و دانشگاه کلمبیا شد. ولی بدون اینکه تحصیلات خود را به پایان برساند، دست از تحصیل کشید. لوییز گلیک در این دوران کلاس‌های شبانه‌ای را در دانشکده مطالعات عمومی کلمبیا با برخی از شاعران به نام آمریکایی همچون لئونی آدامز و استنلی کونیتز گذراند. کسانی که گلیک هم اکنون از آنان به عنوان شاعرانی نام می‌برد که به او کمک کردند «‌صدای خود را در شعر» پیدا کند.

لوئیز گلیک در سال ۱۹۶۸ میلادی اولین مجموعه شعر خود به نام «بچه اول» را به چاپ رساند. گلیک در این مجموعه از روایت‌های اول شخصی از زبان چندین شخصیت بهره برده بود که همگی عصبی یا از خودبیگانه بودند. همین لحن تند اشعار، برخی منتقدان و خوانند‌گان را آزرد. با این حال، اکثر منتقدان تحت تأثیر اصالت و قدرت شاعر در به کار بردن شیوه‌های سرایش و آرائه پردازی‌های آن قرار گرفته بودند. اگرچه گلیک چه در گذشته و چه حالا عمدتا از زبانی کاملاً صریح و محاوره ای بهره برده، ولی همواره از اسلوب سنتی همچون قافیه و وزن شعر استفاده کرده است.

با موفقیت اولین مجموعه اشعار لوئیز گلیک که برنده‌ی جایزه آکادمی شاعران آمریکا نیز شد، پیشنهادات زیادی برای تدریس در کلاس‌های نویسندگی در دانشکده‌های هنر و ادبیات به او داده شد، ولی گلیک که می‌ترسید تدریس باعث انحراف او از نویسندگی شود، ترجیح داد این پیشنهادات را رد کند. گلیک در این دوران با منشی‌گری معاش خود را تأمین می کرد. ولی پس از چاپ اولین کتاب بود که یک دوره بن بست خلاقه حاد دامن او را گرفت و موجب شد برای مدتی دست از نوشتن بکشد. گلیک در این دوران در شهر پروینستاون در ایالت ماساچوست زندگی می‌کرد، ولی وقتی برای شرکت در گردهمایی نویسندگان در کالج گودارد در ورمونت دعوت شد، تصمیم گرفت برای ملاقات با یکی از شاعران مورد علاقه‌اش، جان بریمن، این دعوت را بپذیرد.

گلیک بلافاصله عاشق فضای روستایی ورمونت شد و با تشویق برخی از نویسندگانی که در گردهمایی ملاقات کرد، تصمیم گرفت به کار تدریس بپردازد. خیلی زود مشخص شد، کار تدریس نه تنها جلوی خلاقیت او را نمی‌گیرد، بلکه تجربه‌ای مهیج است که حتی می‌تواند الهام بخش او در سرودن شعر نیز باشد. به این ترتیب، لوئیز گلیک در دهه آتی در تعدادی از کالج‌ها و دانشکده‌های آمریکا از جمله کالج گودارد و دانشگاه آیووا تدریس کرد.

دومین کتاب او، « خانه ‌ای در لجن‌ زار» در سال ۱۹۷۵ میلادی به چاپ رسید. لوئیز گلیک همچون اولین دفتر شعر خود در دومین اثر خود نیز از وجود برخی شخصیت‌ها از جمله ژان دارک، قدیس و قهرمانی ملی فرانسه استفاده کرد که از شخصیت‌های مورد علاقه شاعر در دوران کودکی نیز بود. استفاده از برخی شخصیت‌های تاریخی همچون ژان دراک و برخی شخصیت‌های اساطیری به همراه روایت‌هایی از کتاب مقدس و اساطیر باستانی به یکی از ویژگی‌های عمده آثار لوییز گلیک در تمام دوران فعالیت ادبی اش تبدیل شد.

لوئیز گلیک در دوران فعالیت ادبی خود فراز و نشیب‌های زیادی را سپری کرد. او گاهی اوقات دوره‌های به شدت پرثمر ادبی را تجربه می کرد، ولی به دنبال آن ممکن بود برای ماه‌ها و حتی سال‌ها دست به خلق اثر تازه‌ای نزند. سومین مجموعه شعر شاعر پرآوازه آمریکایی یک سال پس از مجموعه شعر دوم او با عنوان «باغ» به چاپ رسید. ولی خوانندگان پر وپا قرص اشعار او باید برای کتاب شعر بعدی او «هیبت پایین رونده» تا سال ۱۹۸۰ میلادی انتظار می کشیدند.

کتاب شعر بعدی گلیک «پیروزی آشیل» نام داشت که در سال ۱۹۸۵ میلادی به چاپ رسید. او در این مجموعه شعر خود نیز به استفاده از مضامین و شخصیت‌های اساطیری ادامه داد و وحدت موضوعی مشخصی را از ابتدا تا انتهای کتاب خود دنبال کرد. این کتاب با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و برنده جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب آمریکا نیز شد.

«آرارات» اثر بعدی لوئیز گلیک بود که در سال ۱۹۹۰ میلادی به چاپ رسید. شاعر در این اثر تحول قابل توجهی در اشعار خود داشت. او به جای آنکه اشعاری با موضوعات و مناسبت‌های مختلف را در یک دفتر شعر جمع‌آوری کند، این بار سراغ مضمونی واحد با شخصیت‌های مشخص رفته بود. او در این اثر تجارب و احساسات سه زن که با مرگ شوهر و پدر دست و پنجه نرم می‌کردند را دستمایه قرار داده بود. این کتاب شعر لوئیز گلیک نه تنها نقدهای فوق العاده خوبی از منتقدان ادبی گرفت، بلکه برنده جایزه بابیت از کتابخانه کنگره آمریکا نیز شد تا به یکی از تحسین شده ترین آثار او تبدیل شود.

به اعتقاد منتقدان دهه ۱۹۹۰ میلادی یکی از تحسین برانگیزترین و پربارترین دوره‌های فعالیت ادبی لوئیز گلیک بود. او در سال ۱۹۹۲ یکی از محبوب ترین کتاب‌های شعر خود با نام «زنبق وحشی» را به چاپ رساند. او ۵۴ شعر این مجموعه را در عرض تنها ده هفته سرود و چند ماه بعدی از بهار تا اواخر تابستان را نیز صرف پیراستن اشعارش کرد. زنبق وحشی به سرعت تحسین منتقدان را در پی داشت و برنده جوایز ارزنده‌ای همچون جایزه پولیتزر در بخش شعر و همچنین جایزه انجمن شعر آمریکا شد. جایزه انجمن شعر آمریکا، جایزه‌ای است که به احترام ویلیام کارلوس ویلیامز، شاعر محبوب گلیک هر ساله به شاعران آمریکایی اهدا می‌شود.

کتاب بعدی لوئیز گلیک «مرغزارها» نام داشت که در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید.

لوئیز گلاک از جمله چهره‌های ادبی و هنری است که کمتر از زندگی شخصی خود در رسانه‌ها صحبت کرده است. ولی بسیاری از خوانندگان این کتاب او را پاسخی به خاتمه ازدواج دوم شاعر و تاثیر آن بر زندگی او و پسرش دانسته‌اند.

لوئیز گلیک در سال ۲۰۰۰ میلادی برنده‌ی جایزه ارزشمند بولینگن شد که هر دو سال یکبار از سوی دانشگاه ییل اهدا می‌شود. گلیک در همین سال دوره سه ساله‌ای را به عنوان مشاور شعر در کتابخانه کنگره آمریکا آغاز کرد. او در این دوران پرثمر ادبی خود همچنان به نوشتن ادامه داد و در سال ۲۰۰۱ کتاب شعر «هفت عصر» را به چاپ رساند. سال ۲۰۰۳ برای گلیک سال مهمی بود. او پس از ۲۰ سال تدریس در کالج ویلیامز، سمت نویسنده و استاد مدعو در دانشگاه ییل را پذیرفت. او در همین سال عنوان ملک ‌الشعرای مشاور کتابخانه کنگره در امر شعر را نیز به دست آورد. در اواخر سال ۲۰۰۳ بود که لوئیز گلیک مجموعه شعر «اکتبر» را به چاپ رساند.

لوییز گلیک در سال ۲۰۰۶ میلادی دهمین کتاب شعر خود با عنوان «آوِرنو» را به چاپ رساند. آورنو نام دریاچه‌ای در جنوب ایتالیاست که در اساطیر رومی دروازه جهان مردگان در آن قرار داشته است. او در کتاب «زندگی روستایی» چاپ ۲۰۰۹ به شیوه سنتی زندگی و همگامی با طبیعت ادای احترام کرد. گلیک با این کتاب برخی از بهترین نقدهای دوران ادبی خود را از منتقدان دریافت کرد و توانست جایگاه مستحکم خود به عنوان شاعری اصیل را بیش از پیش تثبیت کند.

در این دوران حاصل پنج دهه فعالیت او در مجموعه شعری که دربرگیرنده تمام اشعار او از سال ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۲ بود به چاپ رسید. مجموعه شعر بعدی او «شب پاکدامن و وفادار» در سال ۲۰۱۴ برنده جایزه کتاب ملی آمریکا شد. باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۶ هم نشان ملی علوم انسانی آمریکا را به شاعر خوش قریحه آمریکایی اهدا کرد.

سرانجام در سال ۲۰۲۰ بود که لوییز گلیک جایزه یک عمر دستاورد ادبی خود را از سوی آکادمی جایزه نوبل دریافت کرد. آکادمی نوبل سوئد درباره علت اهدای جایزه نوبل ادبیات به این شاعر آمریکایی او را صاحب «صدای شاعرانه متمایزی» دانست که با «زیبایی بی پیرایه‌ای به هستی فرد هویتی جهان‌شمول بخشیده است.»

لوئیز گلیک همچنان در کمبریج، ماساچوست اقامت دارد و هنوز هم در دانشگاه ییل تدریس می‌کند. او در طول سال بارها برای سخنرانی در گردهمایی‌ها و کنفرانس‌های ادبی به دانشگاه‌ها و مراکز هنری سرتاسر آمریکا و جهان دعوت می شود. لوییز گلیک همچنین در شعرخوانی‌ها و محافل ادبی خصوصی زیادی که اکثر به همت خوانندگان و طرفدارانش برگزار می شود نیز حضور مستمری دارد.

لوییز گلیک شاعری است که در اشعارش توجه خاصی به روابط انسانی به خصوص زنان دارد. برای مثال، او در «ویتا نووا» زندگی زن پس از جدایی از معشوقه را با شاعرانگی بی‌نظیری شرح داده است. لوییز گلیک شاعری است که از اسطوره‌ها و الگوهای کهن بی‌شماری در آثار بهره برده است.

نمونه‌ای از کارهای لوییس تحت عنوان (مهاجرت‌های شبانه)

این لحظه‌‌ای است که باز

توت ‌فرنگی‌‌های سرخ را بر درخت کوهی می‌‌بینی

و مهاجرت‌‌های پرندگان شب را

در آسمان تاریک.

وقتی فکر می‌‌کنم مرده‌‌ها آن ‌ها را نخواهند دید

دلم می‌‌گیرد

این چیزهایی که ما بهشان وابسته‌‌ایم،

این‌‌ها ناپدید می‌شوند.

آن وقت روح آدمی برای تسلای خاطر چه خواهد کرد؟

به خودم می‌‌گویم شاید دیگر

به این خوشی‌ها احتیاجی نخواهد داشت؛

شاید همان «نبودن» کافی‌ باشد،

هر اندازه هم که تصورش دشوار است

نویسنده: قدسیه امینی

لینک کوتاه : https://gowharshadmedia.com/?p=11368
اشتراک گذاری

نظرت را بنویس!

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

نظرات
هنوز نظری وجود ندارد