نویسنده: مهدی مظفری
هیچ منبع معتبری؛ چه منابع قرآنی و یا احادیث پیامبر بزرگ اسلام (ص) در ممانعت تحصیل و تعلیم دختران هیچ سخن و ادعایی نکردهاند اما در افغانستان کنونی، زنان و دختران از آموزش و تحصیل محروم شدهاند. درست هنگامی که حکومت افغانستان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ تغییر کرد و حکومت فعلی قدرت را در دست گرفت. ساز و کارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دستخوش تغییر و دگرگونی شد، فرمانهای محدود کننده برای زنان و دختران دانشآموز و دانشجو و زنانی که در ادارات و موسسات فعالیت میکردند، یکی پس از دیگری وضع شد.
حکومت سرپرست افغانستان، در نخستین سال حکومتداریاش، دختران دانشآموز و دانشجویان را از تعلیم و تحصیل منع کرد. این تصمیم باعث شد که پرسشهای بیشماری متوجه متولیان حکومت شود. مهمترین آن این بود که با اتکا به کدام دلیل شرعی و قانونی، حکومت، دختران را از تعلیم و تحصیل منع کرده است؟ آیا از آیات قرآن و سنت پیغمبر (ص) چنین ممنوعاتی بدست آمده است؟ و دهها پرسش دیگر که هیچ یک پاسخ منطقی نداشتند.
ما در شمارههای پیشین این مقاله، با مددجویی از آیات، روایات و ادلّههایی غیر از این دو، به وضاحت و درستی جایگاه تحصیل دختران در دین مقدس اسلام را بیان کردیم. اگر مخالفان تحصیل دختران کوچکترین تأمل و دقتی به آیات و احادیث مرتبط با علم داشته باشند، درخواهند یافت که اسلام توجه بیبدیلی به علم و دانش مبذول داشته است و آن را بسیار ارزشمند میداند؛ تا جایی که علم را پلّهای از پلّههای کمال انسان(مرد و زن) میشمارد.
اگرچه بیانات پرواضح آیههای قرآن و احادیث پیغمبر (ص) در مورد تحصیل دختران حق مطلب را ادا کرده است و به خوبی «لزوم» تحصیل علم از سوی این قشر را ابراز داشته ولی جهت اینکه خط بطلان بر مدعیات مخالفان تحصیل دختران کشیده شود، در این یادداشت که شماره پایانی مقاله است، به دلایل ارائه شده از سوی این مخالفان، میپردازیم و در صدد پاسخ آنان برخواهیم آمد.
عدهای از متولیان حکومت با استناد به یک حدیث خواستهاند که منع تعلیم و تحصیل دختران را به اثبات رسانند و با ذکر آن و نادیده گرفتن دهها حدیث میخواهند بگویند که پیامبر(ص) و اسلام، زنان و دختران را از تحصیل منع کردهاند. آن حدیث این است: «لا تنزلوهن الغرف ولا تعلمونهن الكتابة وعلموهن المغزل وسورة النور؛ زنان را در بالاخانهها منشانید و به آنان نوشتن یاد ندهید ولی به آنان نخ ریسی و سوره نور بیاموزید.»
همانطوری که میدانید با شنیدن و خواندن هر سخنی که به پیامبر نسبت داده میشود، فیالبداهه نباید آنرا منسوب به پیامبر دانست؛ مخصوصا احادیثی که شبههناک است و ظاهرا متعارض با نص صریح قرآن کریم است. در مورد سلسله سند حدیث مورد بحث، کدام سند معتبری ارائه نشده است. اغلب حدیثشناسان از جمله: ابن عدی، ابن جوزی، ابن حجر، محمد بن طاهر المقدسی، ابن العدیم، علامه شیخ عسافی و… نسبت این حدیث به پیامبر معظم اسلام (ص) را رد نموده، معتقدند که این حدیث موضعی، ضعیف و بدون سند است و همچنین آنان نظر به بعضی راویان، نسبت این حدیث را به پیامبر اسلام (ص) درست نمیدانند، و آن را از جمله احادیث جعلی برشمردهاند. ابن جوزی، با ذکر این نکته که در سلسله سند این حدیث یک شخص جاعل (جعل کننده) قرار دارد، گفته است: «هذا الحديث لا يصح، محمد بن إبراهيم الشامي كان يضع الحديث؛ حدیث منع تعلیم زنان صحت ندارد، محمد بن ابراهیم شامی حديثات را جعل مىكرده است.»
برخلاف حدیث منع تحصل دختران، نقل تاریخی متقنی درمورد آموزش نوشتن است که به خوبی موضع پیامبر اکرم (ص) را درمورد آموزش، یادگیری و نوشتن بیان میکند. تاریخ در مورد این موضع رسول خدا آورده است: «شفاء عدي، یکی از دختران قبیله عدی نوشتن بلد بود. وی دختران را در زمان جاهليت عرب، نوشتن تعليم ميداد و بانو حفصه (یکی از خانمهای پیامبر) نوشتن را قبل از ازدواج با نبي اكرم (ص) از وی میآموخت. وقتي كه حفصه ازدواج کرد، پیامبر از شفاء عدی خواست که آموزش نوشتن را با او ادامه بدهد تا خط او درست و زیبا شود و (حفصه) نیز چنین کرد.»
دلیل دیگری که متولیان حکومت افغانستان (مخالفان تحصیل دختران) ارائه کردهاند، این است که دختران بخاطر عدم محجبه بودنشان از تحصیل منع شدهاند. البته این دلیل آنان، نظر به بررسیها، بهانه است تا دلیل. تصمیمگیران و مجریان منع تحصیل دختران میگویند که: «زنان و دختران افغان بخاطر اینکه در مکاتب و دانشگاهها حجابشان را رعایت نمیکردند، از تحصیل منع شدند.» این دلیلشان همانطوری که پیشتر سخن رفت، بهانه است. به این دلایل:
اولا: باید گفت که اکثر زنان و دختران افغانستان چه در حکومت پیشین و چه در حکومت فعلی حجاب و حدود شرعی را رعایت کرده و میکنند.
ثانیاً: برفرض که عدهای محدودی حجاب شرعی مورد قبول حکومت فعلی را نداشتهاند؛ چرا به علت عدم محجبه بودن عدهای محدود، تمام دختران از تعلیم و تحصیل منع شدند؟ آیا این درست است که بخاطر یکی، حق صدها نفر نادیده گرفته شود؟
ثالثاً: وقتی از سوی وزارت به مکاتب و دانشگاهها، نامه رسمی مبنی بر رعایت حجاب شرعی زده شد، پیرو این نامه مطابق مدارک و شواهد، عموم دختران دانشآموز و دانشجو بدون استثناء حجاب موافق حکومت را رعایت کردند. با این وجود چرا دولت تحصیل دختران را آزاد نگذاشت و بر شدت ممنوعیت تحصیل آنان افزود؟
با این موارد، نتیجه مشخص است که متولیان حکومت فعلی حجاب شرعی را بهانه میکنند تا احساسات و هیجانات و باورهای قبیلهای خودشان را عملی کنند تا یک امر شرعی و اسلامی را. حذف زنان و دختران از بستر تحصیل و اجتماع، یک حرکت احساسی و هیجانی است تا عقلی و شرعی.
مطابق آنچه در این مقاله گفته شد، معلوم شد که «اسلام» به هیچ وجه مخالف تحصیل دختران نبوده و نیست؛ بلکه تعلیم و تحصیل آنان را یک امر ضروری و الزامی میشمارد. پس مدعیات و کسانی که از آدرس اسلام بر طبل مخالفت تحصیل دختران میکوبند، برحق نیستند.