خدای ما، یعنی خدای ادیان، نسبت به مبدأ هستی در مکتبهای مادی و مکتبهای شبه مادی، در دو جهت و در دو نقطه از یکدیگر جدا میشوند. یکی در نقطه علم بیپایان ولی این کافی نیست. مهمتر اینکه خدای ادیان خدای مختار است. خدا واقعیتی است مختار. از رویِ اجبارِ عواملِ دیگر دست به هیچکار نمیزند. «فعالٌ لِما یُرید»؛ هر چه بخواهد میکند. مشیت و خواستش با هیچ محدودیتی روبهرو نیست. اما مبدأ هستی ماتریالیسم اینطور نیست، بلکه در چهارچوب نظام کنش و واکنش طبیعی میتواند منشأ اثر باشد. برداشتی هم که برخی از مکتبهای فلسفیِ بهاصطلاح الهی از خدا دارند چیزی چندان فراتر از خدا و مبدأ هستی ماتریالیستها نیست. چون آنها هم خدای مختار را به ما معرفی نمیکنند. مبدأ هستی و آفریدگار جهان و خدای ادیان، بزرگترین وجه امتیاز از مبدأ هستی در مکتبهای دیگر این است که مختار است؛ فعال لِما یُرید است؛ مشیتی نافذ و قاطع دارد فوق هر چیز دیگر؛ «و لا یُسئل عَمّا یفعل و هم یسئلون» است. حالا این خدای فعالٌ لِما یُرید، یک موجودی آفریده به نام انسان. به این انسان اختیار داده. خودش به این موجود اختیار داده و گفته تو را آفریدم تا در این پهنه هستی بهشکل مختار زندگی کنی. یعنی چه مختار زندگی کنی؟ یعنی تو را آفریدم، به تو نیروها و قدرتها دادم، امکانات فراوان محیطی در اختیارات نهادم، چراغ هدایت (همان اندیشه تحلیلگر) را در درونت روشن کردم و، از آن فراتر، مشعل هدایتِ وحی و رسولان و پیشوایان و امامان و عالمانی که علم خود را از آنها گرفتهاند، اینها را هم فرا راهت نهادم. با این حال، همه این کارها را کردم که چه؟ که حتماً به راست بروی؟ نه! با این حال به تو گفتم، حالا میخواهی راست برو، میخواهی کج برو. با همه این حرفها، «اِمّا هدیناه السبيل، اما شاكراً و اما كفورا.»
نوشتههایی که در پی میآید، زمینه وسیعی دارد. بُعدی از انسان را میخواهیم دنبال کنیم، که در ارتباط با آیات قرآن کریم است، واقعاً از جالبترین بحثها و زندهترین بحثهای امروز دنیا در زمینه انسانشناسی است. قرآن در آیات متعدد تصریح میکند که اگر خدا میخواست این مشرکین مشرک نشوند و از آدمها کارهای زشت و نامناسب سر نمیزد، میتوانست چنین کند و بعد هم مشرکین مشرک نمیشدند و از انسانها هم کار خلاف سر نمیزد. ولی قرار بر این بود که اینها بتوانند مشرک شوند و آدمها امکان انجام دادن کار ناشایست را داشتهباشند. خوب دقت کنید؛ نقش خدا بهعنوان مبدأ هستی و آفریدگارِ فعَّالً لِما یُرید؛ نقش پیامبران بهعنوان رهبران و راهنمایان امت؛ نقش امام بهعنوان زمامدار و مسئول امت و مدیر جامعه؛ همه اینها نقشی است که باید به آزادی انسان لطمه وارد نیاورد. اگر این نقشها بخواهد به آزادی انسان لطمه وارد بیاورد بر خلاف مشیت خدا عمل شدهاست. خوب، حالا شما، ای پدر وای مادر، میخواهی درباره فرزندت چگونه نقشی داشته باشی؟ و شما ای معلم و شما ای مربی، میخواهی درباره این دخترکان و پسرکان چگونه نقشی داشته باشی؟ آیا شما میخواهی سلب کننده آزادی و اختیار بچهها باشی، و تازه اسمش را بگذاری دلسوزی و تربیت؟! «من خیلی پدر خوبی هستم؛ نمیگذارم بچهام چپ و راست برود و خطا بکند»! «خیلی مادر دلسوزی هستم، آنقدر مراقب کوچکترین حرکات بچهام هستم که نمیگذارم این طرف یا آن طرف برود»! «چه مدرسه خوبی! آنقدر مراقب بچهها هستند که بچهها امکان تخطّی از این طرف و آن طرف ندارند»! آفرین بر من و تو مسلمانِ پیرو قرآن که اینقدر کج فکر میکنیم! میگویم قرآن میگوید اگر خدا میخواست اینها مشرک نشوند برایش کاری نداشت؛ مشرک نمیشدند. خدا خواسته آنها امکان مشرک شدن داشتهباشند. خدا به پیغمبرش میگوید، «اکانت تُکره اجناس حتی یکونوا مؤمنین؟»؛ تو میخواهی مردم را مجبور کنی مؤمن باشند؟ تو برای این رسالت نیامدی. حالا تو، پدر و تو مادر، میخواهی بچهات را مجبور کنی که مؤمن باشد؟ و تو معلم و مربی میخواهی این بچه را مجبور کنی مؤمن و خوشرفتار باشد؟ قیمت این آدمکهای مصنوعیِ ظریفِ زیبایِ دلربا از قیمت یک مجسمه قشنگ بیشتر نخواهد بود. بیایید همه با هم تصمیم بگیریم بچههایمان آدم باشند. آدم باشند یعنی چه؟ یعنی مختار باشند. آگاه و مختار. نقش ما و شما نسبت به این بچهها باید نقش کمک باشد؛ نقش فراهم آورنده زمینههای بیشتر برای رشد سریعتر و سالمتر و سرراستتر باشد، نه نقش استادکار قالبسازی که میخواهد این استعداد نرم و لطیف کودک را در یک قالب خشن بریزد و از او یک موجود قالبی بسازد.
من نمیدانم در مدارسی که با صبغه اسلامی کار میشود عملاً به این اصل مهم تربیتِ انسانِ آزادمرد آزادمردان و آزاد زنان واقعی تا چه اندازه توجه میشود و تا چه اندازه برای این نقش و این پرورش امکان عمل فراهم میشود؛ ولی لااقل میتوانم عرض کنم که اگر میخواهیم در راه اسلام باشیم و با صبغه اسلام بچهها را تربیت کنیم، تعلیم اسلام این است. اقلاً در این حد که میتوانم عرض کنم، آقا، تعلیم اسلام این است.
*به انتخاب تیم پژوهشی رسانه گوهرشاد، مطلب فوق در رابطه با تربیت کودکان از کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» اثر دکتر محمد حسینی بهشتی تقدیم خوانندگان و دنبال کنندگان گرامی گوهرشاد شد.