برچسب: شفیقه دیباج

2 روز قبل - 48 بازدید

شفیقه یارقین «دیباج» در مرکز ولایت سرپل در یک خانواده‌ای روشنفکر و تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش میرزا محمد قاسم قاضی‌زاده شاعر، وکیل پارلمان در دوره‌ای هفتم شورای ملی افغانستان، شهردار شهر سرپل و کارمند عالی‌رتبه‌ی وزارت معادن و صنایع افغانستان و از تحصیل یافته‌گان دوره‌ای رشدیه زمان امیر امان الله خان بود. پدر بزرگش قاضی محمد اسماعیل و اجداد پدری‌اش از ۱۳ نسل قاضی شهر سرپل بودند. مادرش بانو «محترمه» خانم خانه‌دار و دختر «ایشان نذر خان» از افراد سرشناس و محترم ولسوالی صیاد سرپل بود. شفیقه فرزند اول پدر و مادرش بود، اما تربیتش را همسر نخست پدرش بانو «تاجور» دختر تاجرباشی «ناربای» خان، که زنی بسیار محترم، مدبر و مهربان بود، به عهده داشت. شفیقه هنوز سه سال داشت که خانواده‌اش از سرپل به شهر مزارشریف کوچیدند. او تا صنف ششم در لیسه‌ی سلطان راضیه در شهر مزار شریف درس خواند و از صنف هفتم بنا بر تغییر محل کار پدرش به کابل، در لیسه رابعه‌ی بلخی درس‌هایش را ادامه داد تا این که در سال ۱۳۵۱ با اول نمر‌گی دوره لیسه را به پایان رسانید و پس از سپری کردن امتحان کانکور و اخذ نمره‌ی عالی در دانشکده دلخواهش، دانشکده ادبیات و علوم‌بشری دانشگاه کابل در رشته‌ی ژورنالیزم ادامه‌ای تحصیل داد و دانشگاه را با درجه‌ی اعلی تمام کرد. درجه تحصیل نهایی او دكتورای زبان و ادبیات است که  در ماه فبروری سال ۱۹۹۹ میلادی در انستیتوت زبان و ادبیات امیرعلی شیرنوایی، آكادمی علوم جمهوری ازبكستان دفاع کرد و دیپلوم PhD خود را به دست آورد. شفیقه یارفین دیباج از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۹۰ در این پست‌ها کار کرده است: معین مسلکی وزارت امور زنان (معاون وزیر)، مدیر برنامه‌های ادبی رادیو تلویزیون ملی و در عین زمان تهیه کننده و گوینده برنامه‌های ادبی، عضو علمی و رییس یكی از شعبات آكادمی علوم افغانستان، در بست فوق رتبه با حفظ حقوق كدر علمی اكادمی علوم به حیث ریس عمومی نشرات و تبلیغات مجلس سنا و در عین زمان مدیر مسوول مجله‌ی ماهانه «سنا» و گوینده و تهیه كننده برنامه‌ی هفته‌گی «صدای سنا» در رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، رییس شورای اسلامی زنان جوزجان و  همزمان با آن استاد در انستیتوت پیداگوژی امیرعلی‌شیر‌نوایی جوزجان، مشاور فرهنگی ولایت جوزجان، رییس امور تربیتی وزارت معارف و در عین زمان مدیر مسوول مجله‌ی «تربیت»، رییس شورای علمی وزارت معارف و مشاور نصاب تعلیمی، آموزگار (در آغاز کار برای مدت یک سال)، نماينده مردم در چند لویه جرگه. او با طنزنویس و پژوهشگر نامدار افغانستان محمد حلیم یارقین ازدواج كرده و دارای یک دختر به نام ویدا (شاعر و آهنگساز) و دو پسر به نام‌های سنجر و ارسلان و پنج نواسه به نام‌های آيلين، آلتای، سومر، اینجو و اوزل می‌باشد و در حال حاضر در پایتخت کشور سویدن زندگی می‌کند. شفیقه یارقین شاعر، داستان‌نویس، پژوهشگر و مترجم ادبی است که از سال ۱۳۵۷ تا حال شعرها، داستان‌ها، ترجمه‌ها، مقاله‌ها، رساله‌ها، کتاب‌ها و مصاحبه‌هایش در مجله‌های معتبر علمی افغانستان، ازبکستان، تاجکستان، ایران، اتریش، ایتالیا، و نشرات برون مرزی چاپ شده است. او به خاطر فعالیت‌های علمی- ادبی و اداری اش جوایز، مدال‌ها، نشان‌ها، ترفیعات فوق العاده، تقدیرنامه‌های درجه اول و مکافات نقدی گرفته است که مهم ترین‌های شان قرار ذیل است: جایزه‌ی بین المللی دكتور محمد معین در سال ۱۳۹۰ از کشور جمهوری اسلامی ایران، مدال عالی دولتی افغانستان «ملالی» در سال ۱۳۹۰، مدال عالی دولتی افغانستان «غازی میر بچه خان» در سال ۱۳۸۹، جایزه‌ی بهترین کتاب سال ۱۳۸۷ از کشور جمهوری اسلامی ایران برای کتاب فرهنگ دو جلدی اوزبیکی به فارسی. جایزه و مدال مطلای فوند بین المللی بابر از کشور جمهوری اوزبیکستان در سال ۱۹۹۹، جایزه‌ی «آزادی» مجتمع جامعه مدنی افغانستان «مجما» در سال ۱۳۸۶، جایزه‌ی صلح سیمرغ از سوی بنیاد بین المللی میراث‌های فرهنگی آسیا «آرمانشهر» در سال ۲۰۱۹، جایزه و دیپلوم مقام دوم قصه‌ی کودک از مسابقه‌ی آنلاین «بنیاد بین المللی استعدادهای جهان» در جمهوری قزاقستان در اول جون سال ۲۰۲۰، جایزۀ ادبی «حکیم ناصر خسرو بلخی»، جمهوری دموکراتیک افغانستان. دو جایزه‌ی مطبوعاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ، چند مدال صداقت، دو نشان افتخار، ترفیعات فوق العاده، تقدیرنامه های درجه اول و تعدادی تحسین نامه از سوی دولت جمهوری دموکراتیک و جمهوری اسلامی افغانستان. تلویزیون سرتاسری ملی آلمان از کار و فعالیت‌های  دکتور شفیقه یارقین در سال ۱۹۹۶ فلم کوتاه مستند تهیه و بیش از ده‌بار از شبکه ماهواره‌یی جهانی خویش نشر کرده است. شفیقه یارقین به زبان دری و اوزبكی شعر، داستان، مقاله، رساله و کتاب و به زبان پشتو شعر و مقالات پژوهشی و علمی نوشته است كه تعداد زیادی از آنها در مجله‌ها و نشریه‌های افغانستان، نظیر: خراسان، كابل، ژوندون، ملیت‌های برادر، غرجستان، حجت، تربیت، صدف، چاووش، روزنه، انگار و روزنامه های كابل تایمز، انیس، اصلاح و یولدوز و مقاله‌ها و مصاحبه‌هایش در نشریه‌های خارج و نشریه‌های بیرون مرزی (ایران، آلمان، ازبكستان، تاجیكستان، امریکا، اتریش)، همچنان در مجموعه‌ها، تذكره‌ها و سالنامه‌ها با تخلص‌های «یارقین» و «دیباج» به چاپ رسیده است. شفیقه دیباج از سه سال به این سو رهبری یک گروه ۵۰ نفری بانوان و شاعران افغانستان را برای تولید محتوای ادبیات کودک به عهده دارد که محصول آن بیش از ۱۵۰۰ شعر و ۱۸۲ قصه کودک است. این شعرها و داستان‌ها از فیسبوک، وبسایت «شعر و داستان کودک» و فیسبوک دیباج توماریس نشر شده است. کلیپ‌های ویدیویی بسیاری نیز ازاین نوشته‌ها در یوتیوب و سایر شبکه‌های اجتماعی به نشر رسیده است. همچنان در درازنای سال‌های گذشته و حال، تعداد زیادی مصاحبه‌های رادیویی و تلویزیونی با رادیوهای بین المللی (بی‌بی‌سی، آزادی، صدای آمریكا،  روسیه، تاجكستان، ازبكستان، ایران “ایرنا”…) و تلویزیون‌های بین‌المللی (تلویزیون سرتاسری ملی آلمان، تلویزیون ملی ایتالیا، صدا و سیمای ایران، شبكه‌های مختلف تلویزیون‌های ازبكستان، تاجكستان، قزاقستان…) و اكثر رادیوها و تلویزیون‌های دولتی و شخصی افغانستان انجام داده است. او با زبان‌های انگلیسی، سویدی، روسی، ترکی و اردو نیز آشناست و در کارهای پژوهشی خود می‌تواند از منابع علمی این زبان‌ها استفاده کند. او حدود ۵۰ کتاب و رساله چاپ شده و تعدادی کتاب و رساله آماده‌ی چاپ دارد که در اخیر همین بیوگرافی فهرست همه آثارش علاوه می‌شود. دیوان ظهیرالدین محمد بابر (متن انتقادی)، نادره و شعرهای او، بابرگه ارمغان، نصاب الصبیان، بابر منگولیگی، دیوان شاه غریب میرزا غریبی، زنده‌گانی و آثاركامران میرزا، دیوان بابر (تكلمه بر چاپ كابل دیوان بابر)، درباره‌ی زبان، خط و فرهنگ نویسی ترکی، رباعیات مولانا جلال الدین محمد بلخی- رومی، نَی تیلماجی و غیره نمونه‌ی سخن: هوای سرد شبانگاهی، صدای شرشر باران بود زنی که غصه صدایش کرد، ز نام خویش گریزان بود گلوی ملتهبش می‌سوخت، همیشه دردِ نگفتن داشت چه حرف‌ها که به لب‌هایش، کبوتران هراسان بود نگاه منتظرش هر شب به راه مرد به در می‌ماند مرد پیش زنی دیگر، عزیز کرده و     مهمان بود سپیده سر‌زد و زن مأیوس به روی بستر تنهایش ز سرنوشت خودش بیزار،  به حال خویش پریشان بود کنار آینه ایستاد و دو قطره اشک فرو بارید دوای خواب … سرش چرخید، سقوط … نقطهٔ پایان بود… نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب