
مادر بودن یکی از عمیقترین و تأثیرگذارترین تجربههای زندگی انسانی است؛ تجربهای آمیخته با عشق، تعهد، رشد و البته فشار. در بسیاری از فرهنگها، مادر بودن با مفاهیمی همچون ایثار، صبوری بیپایان، فداکاری مطلق و حتی قهرمانی تعریف میشود. اما این تصویر قهرمانانه که در ظاهر زیبا و افتخارآمیز است، در واقع میتواند بار سنگینی را برای روان یک زن ایجاد کند، چرا که جایی برای اشتباه، خستگی و حتی نیازهای شخصی باقی نمیگذارد. مادر کامل؛ افسانهای ناتمام جامعه، رسانهها و حتی دیگر زنان، انتظارات بسیار بالایی از مادران دارند. یک مادر خوب باید همیشه صبور باشد، هیچوقت صدایش را بالا نبرد، خسته نشود، از خواستههایش بگذرد، غذاهای سالم درست کند، آموزش فرزندپروری ببیند، فرزندانش را با مهر بزرگ کند، از همسرش حمایت کند و شاید حتی شغل بیرون از خانه هم داشته باشد. همه این نقشها و وظایف بدون اینکه لحظهای زمان برای خودش داشته باشد. این تصویر از مادر کامل نه تنها ناتوانکننده است، بلکه عملاً غیرممکن نیز است. هیچ انسانی نمیتواند در همه نقشها همیشه در اوج بماند. اما بسیاری از زنان در تلاش برای رسیدن به این تصویر، خود را سرزنش میکنند، دچار احساس گناه میشوند و آرام آرام فرسودگی روانی را تجربه میکنند. مادر خسته اما بیاجازه برای بروز خستگی فرسودگی روانی مادران، پدیدهای فراگیر و کمتر صحبت شده است. این نوع فرسودگی، ترکیبی از خستگی جسمی، عاطفی و ذهنی ناشی از فشارهای مداوم مراقبت از کودک است. در بسیاری از جوامع، مادر بودن بهعنوان وظیفه در نظر گرفته میشود، نه یک نقش انسانی که نیاز به مراقبت و حمایت دارد. مادری که از خستگی حرف بزند ممکن است متهم به ناسپاسی، بیلیاقتی و کمعشقی شود. این تابو باعث میشود زنان به منظور طرد نشدن و برچسب نخوردن، احساسات واقعیشان را پنهان کنند و بهتنهایی با بار روانیشان در جدالی نابرابر قرار بگیرند. در روانشناسی گفته میشود فرسودگی زمانی رخ میدهد که فرد مدت طولانی تحت استرس مزمن باشد، بدون اینکه حمایت کافی، استراحت یا پاداش کافی دریافت کند. حال تصور کنید مادری که شبها بیدار است، تمام روز به دنبال نیازهای فرزند و رسیدگی به آنها است و در این میان کمترین زمانی برای رسیدگی به نیازهای شخصی خودش ندارد و اختصاص زمان به خودش به او احساس گناه و اضطراب میدهد؛ این وضعیت او را مستعد فروپاشی روانی، افسردگی و فرسودگی میکند. فانتزی خودگذشتگی؛ یا مرگ خاموش خود زن در بسیاری از فرهنگها، فداکاری مادران نه تنها تشویق، بلکه بسیار تحسین میشود و جزئی جداییناپذیر از شخصیت و وجود مادر به حساب میآید. «مادری که برای بچههایش از همهچیز میگذرد» الگویی است که بسیار زیاد به گوشمان خورده است، اما این ازخودگذشتگی گاه به قیمت فراموششدن هویت زنانه تمام میشود. بسیاری از زنان پس از مادر شدن با بحران هویت مواجه میشوند: «من چه کسی هستم بهجز یک مادر؟» «آیا هنوز حق این را دارم که برای خودم نیز چیزی را بخواهم؟» زنی که تنها با عنوان مادر دیده شود، کمکم ارتباطش را با خودش از دست میدهد. نیازهای عاطفی، علایق، شغل، رابطه با دوستان و حتی بدن خودش نیز به حاشیه رانده میشود. این فراموشی تدریجی خود، زمینهساز خشم پنهان، احساس تنهایی و کاهش میزان رضایت از زندگی میشود. راهی برای بازگشت به خود مادر بودن با وجود همه زیباییها و سختیهایش نباید به معنای پایان یافتن زندگی خود زن باشد. زنان حق دارند در کنار مادر بودن، انسان هم باقی بمانند؛ انسانی با نیاز به خواب، استراحت، تفریح، تنهایی، رشد فردی و رضایت از زندگی شخصی. برخی راهکارها برای کاهش فشارهای ناشی از نقش «مادر ایدهآل بودن کاذب» در ادامه آورده شده است: * درخواست حمایت: مادر بودن نباید به معنای مراقبت تنهایی از فرزندان و به دوش کشیدن بار همه مسئولیتها بهتنهایی باشد؛ در این میان حمایت و مشارکت سایرین، بهخصوص همسر، ضروری است. * مراقبت از خود: داشتن حتی وقفههای کوتاه و زمان اندک برای خلوت با خود و تنهایی میتواند به بازیابی انرژی شما کمک کند تا در این میان به انجام آنچه علاقه دارید بپردازید. * جرئت بیان نیازها: «نه گفتن»، درخواست کمک، بیان احساسات منفی و احساس خستگی از جمله طبیعیترین حقوق است. * بازگشت به هویت شخصی: حفظ علایق، ادامه تحصیل یا کار، و ارتباط با دوستان بخشی از مراقبتهای روانی مادر است. * درمان و مشاوره: هرگونه احساس افسردگی، اضطراب یا فرسودگی شدید نیازمند بررسی حرفهای است. مراجعه به روانشناس یا مشاورین خانواده نشانه ضعف نبوده، بلکه قدمی برای تحکیم خانواده و بازگشت به خود است. سخن پایانی مادر بودن یک نقش ارزشمند است، اما نباید به قفسی برای زن تبدیل شود. جامعهای سالم، مادری شاد و توانمند را میخواهد، نه مادری خسته و نادیده گرفتهشده. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»