زندگی مشترک از ازدواج زن و مردی تشکیل میشود که یا عاشقانه و یا هم سنتی مسیر مشترکی را انتخاب کرده اند. لزوما اینکه شما عاشقانه ازدواج کرده اید، نباید این توقع را ایجاد کند که در زندگی مشترک هرگز به بن بست نمیخورید و مشکلات، اختلاف نظرها و موارد دیگر را تجربه نمیکنید. قطعا در تمام زندگیهای مشترک، صرف نظر از اینکه چگونه شروع شده باشد، مشکلات وجود دارد. این مشکلات بعد از آمدن بچهها یا سایر تغییرات عمده در زندگی، میتواند بیشتر شود و حتی لحظاتی را رقم بزند که شما را عمیقا برنجاند و یا از همسرتان به کلی ناامید سازد. حق باشماست! هیچ کس به ما آموزش نمیدهد و یا نداده است که چگونه یک ازدواج و روابط زناشویی شاد و سالم داشته باشیم. فقط در بعضی از فیلمهایی که در دوران رشد دیدهایم، به ما یک نگاه اجمالی از اینکه عشق واقعی باید چگونه باشد، داده است. اینکه اگر با مشکلات مواجه شدیم چگونه از پس آن برآییم، بسیار اندک به آن پرداخته شده است. حقیقت مسیر زندگی مشترک این است که ابتدا درک کنید شما تنها نیستید. حتی موفقترین زوجها در زندگی مشترکشان با مشکل مواجه میشوند. نکتهی مهم اما این است که درصدی زیادی از زوجها میتوانند به طور موثر از آن چالش عبور کنند و برخی دیگر عبور نمیتوانند و زندگی را به کام همدیگر زهر میکنند و یا مسیر جدایی (طلاق) را در پیش میگیرند. صرف نظر ازینکه شما کدام مسیر را تاکنون طی نمودهاید و کجای زندگی دقیقا ایستاده هستید، در این مطلب به مشکلات رایجی میپردازیم که در زندگی مشترک، زوجها با آن مواجه هستند. [caption id="attachment_14363" align="aligncenter" width="723"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] تقسیم کار: تحقیقات نشان میدهد که حتی زمانی که هر دو، زن و شوهر در خارج از خانه کار میکنند، معمولاً زن است که بیشتر کارهای خانه را انجام میدهد. بدیهی است که این باعث ایجاد استرس بیشتر برای او میشود. عدم تعادل در تقسیم کار میتواند باعث مشکلات زیادی شود. یکی خرج میکند. دیگری پسانداز میکند. بنابراین، اگر در یک ازدواج یک خرج کننده و یک پس انداز کننده با هم داشته باشیم، خواهیم دید که چگونه این مسئله به یک مشکل تبدیل میشود. ممکن است رشد و سرمایهگذاری پول برای یک نفر مهم باشد و دیگری نمیتواند اهمیتی به آن بدهد. دعوا بر سر پول و نحوه خرج کردن آن یکی از رایجترین مشکلات ازدواج است. کودکان ممکن است استرسزا باشند. کودکانی که گریه میکنند و یا بد خواب میشوند، عصبانیتهای عصبی و نوجوانان سرکش، چندان سرگرمکننده نیستند؛ صرف نظر از اینکه چقدر بچههایتان را دوست دارید. این میتواند استرس زیادی را برای یک زوج ایجاد کند. حتی شیوههای متفاوت فرزندپروری مانند نحوه تنبیه کودک میتواند باعث ایجاد شکاف در یک زوج متاهل شود. اگر یک نفر دارای شخصیتی درونگرا و دیگری برونگرا باشد، ممکن است تنش دائمی در مورد اینکه چند وقت یکبار معاشرت کند، وجود داشته باشد. برونگرا ممکن است احساس کند که درونگرا هرگز نمیخواهد با او به مهمانی برود. اما درونگرا ممکن است احساس طرد شدن کند. زیرا فرد برونگرا همیشه میخواهد با افرادی غیر از همسرش معاشرت کند. این تنها یک جنبه از تفاوتهای شخصیتی است که میتواند مشکلاتی در ازدواج ایجاد کند. شاید یکی از زوچها در خانوادهای بزرگ شده باشد که در هنگام عصبانیت بر سر یکدیگر فریاد میزدند. در حالی که زوچ دیگر در خانوادهای بزرگ شده است که خشم خود را به درون خود میریختند. داشتن سبکهای مختلف دعوا یا ارتباط در هنگام درگیری میتواند مانع بزرگی برای داشتن یک ازدواج شاد و سالم باشد. [caption id="attachment_14365" align="aligncenter" width="720"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] آدمها نیازهای جنسی متفاوتی دارند، هم از نظر فراوانی و هم از نظر نوع. برخی از افراد علاقمند به رابطه جنسی زیاد هستند، در حالی که برخی دیگر میتوانند بقیه عمر را بدون آن سپری کند. صرفنظر از اینکه شما چه میخواهید، اکثر زوجها با سازگاری جنسی خود مشکل دارند. بسیاری از افراد به طور طبیعی بیاعتماد هستند و متاسفانه بسیاری از افراد نیز وسوسه میشوند که به همسر خود خیانت کنند. بنابراین، چه کسی واقعاً خیانت کند یا نه، ممکن است حسادت در رابطه وجود داشته باشد. خیانت فقط به موضوع جنسی محدود نمیشود. خیانت عاطفی این روزها به دلیل فناوری، مانند تلفنها و برنامههای دوستیابی، بیداد میکند. آنها پنهان کردن کاری که کسی انجام میدهد و با چه کسی صحبت میکند را بسیار آسان میکنند. روابط زمانی که جدید هستند، همیشه هیجانانگیز هستند. همه احساس میکنند روی ابر راه میروند زیرا بسیار عاشق هستند. اما با گذشت زمان، تازگی و شیفتگی ازبین میرود. همانطور که این اتفاق میافتد، بسیاری از زوجها دچار رکود میشوند. رابطه آنها دچار رکود میشود و به نظر میرسد خسته کننده شود. تلاش برای زنده نگه داشتن عشق و ادامه انجام کارهای هیجانانگیز با هم نیاز به تلاش دارد. قدرت میتواند به اشکال مختلف باشد، از قدرت مالی گرفته تا قدرت والدین. اگر یکی از زوجها بیشتر از دیگری درآمد داشته باشد (یا شاید یکی از زوجها خانهنشین باشد)، در مورد اینکه چه کسی پول آورده است، عدم تعادل ایجاد میکند. این عدم تعادل یک مشکل رایج ازدواج است. چه کسی قدرت تصمیمگیری بیشتری دارد؟ خیلی اوقات، مساوی نیست. بنابراین، قطعاً باعث ایجاد مشکلاتی میشود زیرا یکی از زوجها ممکن است به مرور زمان احساس ناتوانی کند. سوء استفاده نیز به اشکال مختلفی ظاهر میشود. آزار جسمی همان چیزی است که اکثر مردم با شنیدن کلمه آزار به آن فکر میکنند. اما آزار روانی و عاطفی نیز برای افراد و زوجین به طور کلی بسیار مضر است: خشونت نامرئی در روابط که مردم را نابود میکند. وقتی یک یا هر دو نفر با استفاده از زبان وحشتناک هنگام صحبت کردن به یکدیگر احترام نمیگذارند، این میتواند در کوتاهترین زمان یک ازدواج را از هم بپاشاند. پرنده و ماهی ممکن است یکدیگر را دوست داشته باشند، اما کجا زندگی خواهند کرد. به عبارت دیگر، وقتی دو نفر دیدگاههای متفاوتی نسبت به جهان دارند، درک یکدیگر را دشوار میکند. این ممکن است منجر به مشکلاتی در ازدواج شود. [caption id="attachment_14366" align="aligncenter" width="725"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] هیچ کس کامل نیست. همیشه چیزی در مورد همه افراد دنیا وجود خواهد داشت که شما را آزار میدهد. اما وقتی مردم این را درک نمیکنند، سعی میکنند یکدیگر را تغییر دهند. آنها فکر میکنند وقتی ازدواج کنند، میتوانند نظر همسرخود را تغییر دهند. اما این هرگز کار نمیکند! شما نمیتوانید مردم را تغییر دهید. بنابراین، شما فقط باید یاد بگیرید که همدیگر را همانطور که هستید بپذیرید. در غیر این صورت، با تمام نارضایتیهایی که برای تغییر یک فرد انجام میشود، یکدیگر را بدبخت خواهید کرد. علاوه بر این، این امکانپذیر نیست. همه ما این ایده را داریم که میخواهیم دیگران چگونه رفتار کنند. به عنوان مثال، شاید شما فکر کنید که وقتی کسی ازدواج کرده است، باید هر روز رابطه جنسی داشته باشد. اما بیشتر زوجها از کار، بچهها، کارهای روزمره و غیره خسته هستند. بنابراین، این اتفاق نمیافتد. شاید فکر میکنید همسرتان باید همیشه غذای خوشمزه و لذیذ درست کند، درست مثل مادرتان. قرار دادن انتظارات غیرواقعی از همسرتان فقط شما را ناامید و عصبانی میکند. بنابر این، بهتر است قبل اینکه از همسرتان انتظار چیزی را داشته باشید، یک بار خود را جای او قرار دهید که آیا او در شرایطی است که بتواند انتظارات شما را برآورده کند؟ درک کردن بخش بزرگی از زندگی مشترک است.
برچسب: فرزند
بخش بزرگ زیبایی زندگی همین است که در سایهی پدر و مادری زندگی کنید که همدیگر را دوست دارند، به همدیگر احترام میگذارند و مهمتر، در آن خانواده، زندگی به شکل زیبایی جریان دارد. میتوان ادعا کرد که همه دوست دارند چنین زندگی دوسداشتنیای را تجربه کنند، هم مردان، هم زنان و هم فرزندان. اما نکته اینجاست که همیشه زندگی بر وفق مراد دلمان پیش نمیرود، گاهی یکی از همسران سر سازگاری ندارد و جدا میشود، یا یکی از همسران به هر دلیلی فوت میکند، یا دخالت اطرافیان و یا حتی دلایل مادی و... سبب میشود، خانواده با یک ستون (یا مرد یا زن) به حیاتش ادامه دهد و فرزندان از برکت وجود تنها یکی از والدین بهرمند باشند. به چنین خانودهای تک والد میگویند و چالشهای خاص خودش را دارد. در مقاله قبلی، به چیستی خانوده تک والد، چالشهای والدین و فرزندان به شکل مفصل پرداختیم، در این مقاله به این موضوع میپردازیم که اگر پدر یا مادر به تنهایی تصمیم به پرورش فرزند و یا فرزندان بگیرند، بهترین شیوهی تربیتی در چنین خانوادههایی چیست و چگونه باید فرزندانی تربیت کرد که در آینده افرادی با شخصیت سالم بزرگ شوند. البته باید این نکته را هم ذکر کنیم که مطالعات و همچنین بسیاری از گزارشات نشان میدهد که بهتر است کودکان با خانواده تک والد زندگی کنند تا خانواده متاهلی که درگیری مداوم دارند. اما باید ذکر کرد که خانواده تک سرپرست هم بسته به شرایطی که دارد، میتواند خوب باشد. بزرگ کردن فرزندان آن هم به تنهایی به خودی خود، نه تنها برای سرپرست بلکه برای فرزندان هم دردآور و تلخ است، اما زندگی چنین خانوادههایی میتواند بیش از آن هم تلخ شود، اگر کارشیوهی درست رفتاری و تربیتی بین اعضای خانواده وجود نداشته باشد. زیرا کودکان تک سرپرست در صورت تربیت غلط، ممکن است دچار مشکلات روانی و یا هم افسردگی شوند و این یعنی آنها در مسیر موفقیت باچالشهای بسیاری مواجه خواهند شد. نباید بترسید زیرا خبر خوب این است که با مطالب روانشناسی کودکان تک والد و تجربیاتی که میتوانید از دیگران بدست آورید، با رعایت آنها به راحتی میتوانید محیط شاد و سالمی برای فرزندان خود ایجاد کرده و آینده آنها را کاملا تضمین کنید. بنا اگر شما نیز یک خانواده تک والد هستید، توصیه میشود ادامه مقاله را از دست ندهید. [caption id="attachment_10323" align="aligncenter" width="563"] عکس: شبکههای اجتماعی[/caption] به فرزندان خود عشق بورزید: ازدست دادن یکی از والدین، ضربه روحی بدی به کودک وارد میکند. در چنین شرایط کودک را بغل کنید، ببوسیدش تا احساس فقدان پدر و یا مادر را نکند. این کار سبب میشود کودک احساس امنیت داشته باشد. بیاد داشته باشید حتی در دشوارترین روزها عشقتان را از فرزندانتان دریغ نکنید. ممکن است بوسیدن و یا در آغوش گرفتن آنها بیشتر از ده دقیقه طول نکشد، اما تاثیرات مثبتی که بر روان کودکان بر جای میگذارد یک عمر خواهد بود. فرزندتان را تشویق کنید تا احساسات خشمگین یا ناامید خود را در قالب کلمات بیان کنند و نشان دهید که به او گوش میدهید. شما میتوانید این احساسات را بدون پذیرش رفتار نامناسب بپذیرید. به عنوان مثال هنگامی که فرزند شما بشدت عصبانی است به او بگویید: «من میبینم که عصبانی هستی، میتوانم درکت کنم، اما فریاد زدن بر سر من اشکالی ندارد، بهتر است به آرامی مشکل را حل کنیم.» بعد از آن از فرزندتان بخواهید با شما یکجا چند نفس عمیق بکشد و بعد در مورد آن مشکل حرف بزنید. از افراد فامیل کمک بگیرید: از افراد فامیل مانند: پدربزرگ و مادربزرگ، خاله، ماما کمک بگیرید. زیرا شما نمیتوانید تمام وقت خود را صرف مراقبت از کودک کنید؛ از طرفی کودک باید بتواند با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و بتواند با هرکسی زمانی را سپری کند. پس بهتر است زمانی را نیز دور از خانه، در کنار فامیلها سپری کند. تفریح را هرگز از زندگیتان حذف نکنید: حتما با فرزند خود شوخی کنید و بگذارید با شما راحت و صمیمی باشد. هفتهای یک بار به تفریح بروید و اوقات تعطیلات را با یکدیگر بگذرانید. ثبتنام در کلاسهای فوق برنامه برای کودکان مفید است: فرزندانتان را در کلاسهایی مانند: ورزش، آموزشی، هنر و زبان ثبتنام کنید تا با دوستان جدیدی آشنا شوند و ذهن خود را درگیر مسائل دیگر سازند و با پیدا کردن دوستان جدید، ارتباطات بهتری را تجربه کنند. این کار سبب میشود که مهارت اجتماعی در کودکان تقویت شود. پس انداز کنید: در خانوادههای تک سرپرست خصوصا مادران، ممکن است تامین هزینههای زندگی دشوار باشد، بنابراین به کودکان خود پس انداز کردن و کاهش هزینههای غیر ضروری را آموزش دهید. این کار نه تنها در زندگی مشترکتان تاثیر مثبتی دارد بلکه یک درس بزرگ برای فرزندتان خواهد بود. منفینگر نباشید: زندگی با یک پدر یا یک مادر روحیات منفی را خود به خود جذب میکند. بهترین کار این است که از افراد منفینگر دوری کنید، به اخبار منفی توجه نکنید، با افراد منفینگر ارتباطتان را محدود کنید و در مقابل افراد شاد و پر انرژی را وارد زندگیتان سازید. کودکانتان را تشویق کنید: اگر فرزندتان حرکت مثبتی انجام میدهد تشویقش کنید. برای مثال در امتحانات نمرات خوبی میگیرد یا در کارهای خانه شما را همراهی میکند. این کار سبب افزایش اعتماد به نفس در کودکان میشود و همیشه کودک به دنبال راهی برای جلب رضایت شما خواهد بود. بنا تشویق کنید تا او برای انجام کارهای خوبش پاداش دریافت کرده و در آینده بهتر عمل کند. به یاد داشته باشید! پاداش و تشویق کودک لزوما همیشه با دادن هدیه یا پول انجام نمیشود، همینکه او را تنگ در آغوش بگیرید و ببوسید و برای کار خوبش از او تشکری کنید، میتواند بهترین پاداش باشد. با لحن مناسب صحبت کنید: هیچ موقع بر سر کودکان تک والد فریاد نکشید. به طور کلی فریاد زدن برسر کودکان عوارض منفی را در پی خواهد داشت. بنابراین در مقابله با کارهای نادرست کودک، خونسردی خود را حفظ کرده و با او با لحن جدی و هشداردهندهای صحبت کنید. کودک را مسئولیت پذیر بار بیاورید: در کارهای روتین خانه به کودک مسئولیتهایی بدهید. برای مثال در تمیز کردن خانه، خریدهای خانه و یا آشپزی از کودک کمک بگیرید. این کار سبب میشود زمان بیشتری را باهم سرگرم شوید و سپری کنید از طرفی استرس را نیز کاهش دهید. آموزش خداشناسی به کودک: کودکان را با خدا بیشتر آشنا کنید، به آنها بیاموزید که در تنهاییها و مشکلات چگونه به خدا توکل کنند و از خدا کمک بخواهند. بیشک کسانی که با خدا انس میگیرند، هیچ وقت تنها نیستند و زندگی شاد و سالمتری دارند. به خاطر داشته باشید که هر شرایطی میتواند نکات مثبت خودش را داشته باشد، حتی خانواده تک والد. ممکن این هراس را داشته باشید که فرزندانتان در مسیر نادرستی قرار گیرند، اما این نگرانی نزد تمام خانوادههاست، حتی خانوادههایی که پدر و مادر هر دو در تربیت فرزندان سهیم هستند. بهتر است بجای نگرانی، خوشبین باشید و با انرژی مثبت به زندگی ادامه دهید. حتی اگر این نوع خانواده و این شکل زندگی، انتخاب خود شما و یا تحمیلی از سوی دیگران و یا شرایط باشد، همه چیز به شما بستگی دارد؛ میتوانید همه چیز را سخت بگیرید و زندگی را با غم بیشتری سپری کنید و یا آن را بپذیرید و زیبا سازید.
همواره خانواده را متشکل از زن و مردی تعریف کردهاند که بعد از ازدواج رسمی صاحب فرزند شدهاند. البته گاهی خانواده هر دو رکن (پدر و مادر) را ندارد و فرزند و یا فرزندان با سرپرستی یکی از والدین بزرگ میشوند. این واقعه معمولا به دلیل طلاق یا فوت یکی از والدین یا فرزند خواندگی بروز میکند. تک والدی چالشهای خاص خودش را دارد؛ زیرا کودکان از لحظه بدو تولد نیاز به مراقبت پدر و مادر دارند، نبود یکی از آنها باعث ایجاد اختلال در تربیت کودک شده و آینده کودک را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. این تنها فرزند نیست که با تک والدی، با مشکلات بسیار زیادی مواجه میشود، زیرا پدر و یا مادری که به تنهایی سرپرستی یک خانواده را به دوش میکشد، باید برای فرزندان نقش هر دو (پدر و مادر) را بازی کند و این یعنی مسوولیتهای دو برابر که باید یک تنه جور آن را بکشد. در افغانستان نیز، خانوادههای تک والدی کم نیست؛ ممکن است شمار این نوع خانوادهها که به واسطهی طلاق تبدیل به تک والدی شده باشند، محدود باشد، اما تعداد خانوادههایی که به دلیل جنگ، انفجار، انتحار، حوادث طبیعی و... پدر یا مادری فوت کرده و خانواده مبدل به تک سرپرست شدهاند، بسیار است. در این مطلب به چالشهای خانوادههای تک سرپرست خواهیم پرداخت و در مقالات بعدی به نحوه نگهداری و تربیت کودکان تک والد و ازدواج در این خانوادهها خواهیم پرداخت. اگر شما پدر و یا مادری هستید که دارید به تنهایی فرزند یا فرزندانتان را سرپرستی میکنید، این مطلب برای شماست و به شما کمک خواهد کرد تا آگاهیهای لازم در مورد شیوهی تربیت کودکتان را بیآموزید. تعریف خانواده تک والد تک والدی به وضعیتی گفته میشود که یکی از والدین به تنهایی و بدون کمک شریک زندگی، مسئولیت تربیت فرزند یا فرزندان را به عهده دارد. طبق آمارهای اخیر، تک فرزندی در بسیاری از نقاط جهان رو به افزایش است. در خانوادههای تک والد، فرزند تحت سرپرستی یک والد قرار میگیرد و والد دیگر هیچ حمایتی را به فرزندان خود ارائه نمیدهد. تک والدی میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. جدایی، مرگ و یا ترک دیگر والد، میتواند منجر شود که کودک از او محروم شود. چالشهایی که والدین مجرد با آن روبرو هستند با توجه به شرایط آنها متفاوت است، اما تجارب مشترکی نیز وجود دارد که در بیشتر خانوادههای تک والد وجود دارد. مشکلات خانوادههای تک والد مشکلاتی که به عنوان تنها مراقب فرزند خود با آن روبهرو هستید، بسیار زیاد است. فردی که به تنهایی از فرزندش نگهداری میکند ممکن است با مشکلات زیر روبهرو شود. حفظ نظم و انضباط در هر زمینهای در خانه میتواند برای شما چالش برانگیز باشد. چرا که شما تنها هستید و به این دلیل فرزندان ممکن است با مشکلات رفتاری بسیاری مواجه شوند. فرزند شما ممکن است به دیگر دوستانش به دلیل اینکه همراه با پدر و مادرش زندگی میکند، احساس حسادت کند و همین امر میتواند او را به انزوا و تنهایی بکشاند. ایجاد رابطه عاطفی جدید برای شما ممکن است دشوار باشد؛ به خصوص اگر فرزند شما احساس حسادت و شکاک بودن را داشته باشد. مسئولیتهای مختلف تربیت فرزند، کارهای خانه و کسب درآمد، به شما وقت کافی برای رسیدگی به خود را نمیدهد. این امر موجب افزایش استرس و تنش، خستگی و فشار بیش از حد برای شما میشود و شما را بیحوصله و تحریک پذیر میکند و بر روابط و تعاملات شما با فرزندتان تاثیرات منفی دارد. اینکه تنها فردی هستید که درآمد دارد، میتواند منابع مالی شما را محدود کند، زیرا ممکن است مجبور شوید با یک درآمد از فرزندان خود حمایت کنید. این میتواند تامین نیازهای اولیه مانند خوراک، پوشاک و مسکن را دشوار کند. همچنین میتواند فرصتهای فعالیتهای فوق برنامه یا تجربیات آموزشی را نیز محدود کند. اگر شاغل باشید طبعا مراقبت از کودک در حین کار یا مدیریت وظایف خانه بدون کمک شریک زندگی قطعا دشواریهای خاص خودش را برای شما به همراه خواهد داشت. مشکلات فرزندان تک والد کودکانی که توسط والدین مجرد بزرگ میشوند ممکن است چالشهای منحصر به فردی را تجربه کنند که میتواند بر رشد عاطفی و اجتماعی آنها تأثیر بگذارد. تحقیقات نشان داده است که کودکان خانوادههای تک والدی بیشتر در معرض مشکلات رفتاری و عاطفی مانند اضطراب و افسردگی هستند. این ممکن است به دلیل فقدان حضور مداوم والدین یا عوامل استرسزای مالی باشد که میتواند باعث تنش در خانواده شود. کودکان در خانوادههای تک والدی ممکن است با اجتماعی شدن و ایجاد روابط با همسالان خود دچار مشکل شوند. آنها ممکن است نسبت به همسالان خود که از خانوادههای دو والدی هستند احساس انزوا یا متفاوت بودن کنند. دست تنها بودن مادر یا پدر ممکن است باعث شود که فرزند بیش از حد معمول به والد خود کمک کند و همین امر او را از معاشرت و بازی با همسالان و دوستانش باز میدارد. گاهی اوقات ممکن است کودکان نتوانند درک کنند که والدشان برای رفع نیازهای عاطفی و اجتماعی به برقراری ارتباط عاطفی مجدد نیاز دارد و همین امر میتواند باعث ایجاد مشکلاتی در خانواده شود. در خانوادههایی که والدین از هم جدا شدهاند، کودک ممکن است به طور مداوم احساس کند که باید یکی از والدین خود را انتخاب کند. این امر بین زوجهای طلاق گرفتهای که نسبت به هم رفتارهای خصمانه دارند، بیشتر دیده میشود. آسیب شناسی خانوادههای تک والدی بیشتر افرادی که به تنهایی فرزندشان را بزرگ میکنند با مشکلات مالی متعددی روبهرو میشوند. به همین دلیل آنها مجبورند ساعات بسیاری را دور از خانه کار کنند تا نیازهای مالی خود و فرزندشان را تامین کنند. البته تربیت فرزندان و اداره خانه نیز امری ضروری است. ممکن است فرزندانتان برای انجام کاری از شما درخواست مادی داشته باشند اما شما به دلیل منابع محدود مالی که دارید نتوانید خواستههای آنها را برطرف کنید. در نتیجه فرزندانتان توانایی رسیدن به بسیاری از رویاهایشان را نخواهند داشت. رسیدگی به فرزند میتواند مسئولیت شما را چند برابر کند. ساعات طولانی کار شما ممکن است باعث شود شما از عملکردهای مهم کودک خود غافل شوید. با وجود مشغله زیاد، سعی کنید مقداری زمان را برای گذراندن وقت با فرزندانتان جدا کنید. همچنین سعی کنید برای خودتان نیز ارزش قائل شوید و کمی از وقتتان را برای خودتان بگذارید. هرچند هم که کم باشد میتواند تسکین دهنده شما باشد. اگر دلیل اینکه شما به تنهایی زندگی میکنید طلاق باشد، فرزندان شما با مشکلات روانی و عاطفی بسیاری دست و پنجه نرم خواهند کرد. آنها سعی میکنند خود را با شرایط جدید وفق دهند و گاهی اوقات بین پدر و مادر میمانند. اگر شریک زندگی شما رابطهاش را به کلی با فرزندانش قطع کند، آنها ممکن است به شدت آسیب ببینند و نتوانند هیچوقت این قضیه را فراموش کنند. پسرانی که در خانوادهی بدون حضور پدر بزرگ میشوند، کمتر حالت مردانه دارند و بیشتر حالت زنانه به خود میگیرند. پرخاشگری پسران در خانوادههای بدون پدر نیز بیشتر است و علت آن ناتوانی مادر بهعنوان سرپرست خانواده در پرورش حالات مردانه در پسران است و امر کردن بیشازحد به پسران موجب ایجاد حالت پرخاشگری در آنها میشود. دخترانی که در خانهای بدون حضور پدر و یا با ناپدری زندگی میکنند، زودتر از دیگران به بلوغ میرسند که این امر معضلات اجتماعی و روانی بسیاری را به همراه خواهد داشت. فرزندان شما احتمالا با مشکلات اعتماد به نفس بخاطر محروم بودن از یک خانواده کامل، دست و پنجه نرم کنند. آنها اکثرا به دنبال دریافت محبت از پدر یا مادر خود هستند که به خاطر مشکلات و مشغله زیاد از آن محروم ماندهاند. بنابراین ممکن است آنها در آینده نسبت به رابطههای عاطفی که با آن مواجه میشوند انتظارات پایینی داشته باشند و یا از شریک عاطفیشان انتظار محبت بیش از حد را داشته باشند. آنها اکثرا خود را مقصر همه چیز میدانند. آنها دائما خود را با دیگران مقایسه میکنند. شاید جلوگیری از مقایسه برای شما کار سختی باشد اما به عنوان یک پدر یا مادر میتوانید در بدست آوردن مجدد اعتماد به نفس به فرزندانتان کمک کنید. مواردی مانند تشویق فرزندانتان وقتی که کار خوبی انجام میدهند و دوست بودن با آنها میتواند به بازگردانی اعتماد به نفس آنها کمک کند. احساس تنهایی یکی از رایجترین مشکلاتی است که تک والدها با آن روبهرو هستند. مادرانی که بهتازگی بیوه شدهاند، ضمن آنکه به دلیل فقدان شریک و یار زندگی خود بسیار غمگین هستند، مجبورند وظایف و مسئولیتهای خانهداری را نیز انجام دهند. این تعدیل و تنظیم وظایف ممکن است ماهها و یا سالها به طول بینجامد تا اینکه آنان بتوانند از عهده مشکلات اقتصادی خویش برآیند و همزمان نقش دلداری و تسلی بخشیدن به فرزندان را ایفا کنند. مادران مجرد نیز، بدون حمایت بستگان مخصوصاً والدین خود، مسئولیت بیشتری به عهدهدارند. آنها مشکلات فراوانی را درزمینهٔ فشارهای احساسی تحمل میکنند. بعضی از آنان حضور فرزند را مانع یافتن همسر مناسب میدانند. البته کودکان نیز هرقدر بزرگتر میشوند، با سؤالاتی در مورد سرگذشت خود و نیازشان به حضور پدر یا مادر، والد را به ستوه میآورند.
در بخش قبلی مقاله انواع خانواده، یادآور شدیم که روانشاسان خانواده را از نقطه نظر ساخت و روابط درون افراد، به شش دسته تقسیم کردهاند. خانوادههای هستهای، خانودههای گسترده و خانوادههای تک والدی، مواردی بودند که در بخش قبلی به شکل همه جانبه تشریح شد. در این بخش مقاله، به سه نوع دیگر انواع خانواده خواهیم پرداخت، باشد که این اطلاعات موجب پویایی و سلامت خانوادههای شما شود. ۴- خانواده بدون فرزند: این نوع خانواده از متداولترین نوع خانوادههاست. خانوادههای بدون فرزند خانوادههایی با دو شریک هستند که نمیتوانند یا نمیخواهند بچه داشته باشند. در دنیای انواع خانواده، این خانوادهها اغلب فراموش میشوند یا کنار گذاشته میشوند. در گذشته، بزرگ شدن، ازدواج و بچهدار شدن یک امر عادی بود، اما امروزه، افراد بیشتری تصمیم میگیرند بچهدار شدن را به تعویق بیندازند یا تصمیم به نداشتن بچه میگیرند. این خانوادهها شامل زوجیهایی میشوند که اغلب تمام وقت کار میکنند، معمولا دارای حیوانات خانگی هستند، از فرزندان برادر یا خواهر به جای فرزندان خود نگهداری میکنند. در حقیقت به این تلاش هستند که نبود فرزند خود را با بچههای فامیل یا حتی حیوانات خانگی پر کنند. آنها همچنین میتوانند زوجهای ماجراجویی باشند که احساس میکنند بچهدار شدن، برای سبک زندگیشان مناسب نیست. مزایای خانوادههای بدون فرزند: به طور معمول دارای درآمد بیشتری هستند (پس انداز بیشتری دارند) نیازی به مراقبت از فرزندان ندارند، چون فرزندی وجود ندارد آزادی بیشتر برای سفر، ماجراجویی، شغل و یا تحصیلات و برنامههای پیش بینی نشده دارند زوجها زمان بیشتری را با هم میگذرانند دل مشغولیهای این زوجها با دیگران فرق دارد معایب خانوادههای بدون فرزند: وقتی دوستان یا خانوادهی این زوجها شروع به بچهدار شدن میکنند، آنها احساس انزوا یا کنار گذاشته شدن میکنند. اگر این زوجها بچهدوست باشند، به احتمال بسیار کمبود فرزند را همیشه در زندگیشان خواهند داشت. ناباروری میتواند خانواده را مجبور به بی فرزندی کند، که میتواند برای زوجها سخت باشد. داشتن فرزند برای همه خانوادهها مناسب نیست؛ بعضی از خانوادهها بدون فرزند بهتر عمل میکنند. ۵- خانوادههای متحد یا ناتنی: این نوع خانوادهها شامل یک یا چند خانواده وابسته به یکدیگر است. ممکن است اعضای این خانواده به هر دلیلی از هم جدا شده باشند به همین دلیل، دیگر اعضا تصمیم میگیرند به شکل متحد با هم دیگر زندگی کنند. ادغام خانوادهها میتواند به روشهای مختلفی انجام شود، مانند دو والدین مطلقه با یک یا چند فرزند که خانوادههایشان را با هم ترکیب میکنند، یا یک والد مطلقه با فرزندانی که با کسی ازدواج میکند که هرگز ازدواج نکرده و بچهای ندارد. مزایای خانوادههای متحد: فرزندان جدای پدر و مادر، مراقبان دیگری نیز خواهند داشت. خواهر و برادرهای جدیدی برای فرزندان وجود دارد که میتواند زمینهی کسب تجارب جدید را فراهم سازد. همدلی و همبستگی بیشتر دیده میشود. درآمد بیشتر و کمک به یکدیگر وجود دارد. معایب خانوادههای متحد: تربیت و پرورش کودکان دشوار است. سازگاری میتواند برای والدین و فرزندان دشوار باشد. والدین ممکن است در تلاش برای تنبیه فرزندان یکدیگر با مشکل مواجه شوند. ممکن است فاقد نظم و انضباط یا ناسازگار باشد. ۶- خانوادههای وابسته به پدربزرگ یا مادربزرگ: در این سبک خانوادگی، وابستگی زیادی در جنبههای عاطفی و مالی به پدر بزرگ و مادر بزرگ یکی از زوجین قرار دارد. خانواده پدربزرگ و مادربزرگ زمانی است که یک یا چند پدربزرگ و مادربزرگ در حال بزرگ کردن نوه یا نوههای خود هستند. این وضعیت زمانی اتفاق میافتد که والدین برای مراقبت از فرزندان خود در دسترس نیستند یا نمیتوانند به درستی از فرزندان خود مراقبت کنند. به عنوان مثال، والدین ممکن است در زندان باشند، بسیار جوان باشند، ممکن اختلال سوءمصرف مواد داشته باشند، یا احتمالاً فوت کرده باشند. خوشبختانه، در این مواقع، پدربزرگ و مادربزرگ، قدم پیش میگذارند و به عنوان پدر و مادر برای نوههای خود عمل میکنند. این واحد خانواده بدون در نظر گرفتن ثروتمندبودن، فقیر یا طبقه متوسط بودن، میتواند اتفاق بیفتد. مزایای خانوادههای وابسته به پدربزرگ یا مادربزرگ: احترام در این خانوادهها حرف اول را میزند. ارتباط نزدیکی بین اعضا وجود دارد. تجربیات بزرگترها برای فرزندان بسیار مفید است. معایب خانوادههای وابسته به پدربزرگ یا مادربزرگ: پدربزرگ و مادربزرگ ممکن است کار نکنند یا شغل تمام وقت داشته باشند، ممکن است در مسئله درآمد مشکل داشته باشند. سلامت پدر بزرگ و مادر بزرگ ممکن است بر روحیهی فرزندان تاثیر بگذارد. آسایش و آرامش پدر بزرگ و مادر بزرگ مختل میشود. خانواده، انواع دیگری نیز دارد که در مقالات بعدی به ابعاد دیگر انواع خانواده خواهیم پرداخت. آنچه باید توجه داشته باشید این است که اگر مایل به تشکیل یک خانواده هستید، آن را ساده فکر نکنید. ممکن به این بیندیشید که پدر و مادرهای ما به سادگی خانوادهای تشکیل دادند و با حداقلها توانستند زندگی ساده و فرزندان سالم و صالحی را تربیت کنند اما حقیقت این است که جهان و نیازهای بشر در حال تغییر است؛ شما هرگز نمیتوانید با تفکر دیروز، خانوادهی امروزی بسازید. همانگونه که نسل جدید، تفکر و ایدههای متفاوتی را در ذهن میپروراند، برآیند این تفکرات نیز متفاوات خواهد بود. از پدر و مادرها توقع میرود که فرزندان؛ دختر و پسر خود را درک کرده و تلاش نکنند زندگی آنها را با زندگی خودشان مقایسه کنند. خانوادههای کنونی با خانوادههای نسل گذشته متفاوت هستند، همانگونه که نسل بعدی از نسل کنونی متفاوت خواهد بود.