برچسب: زنان شاغل

3 هفته قبل - 69 بازدید

سندرم ایمپاستر یا احساس نالایقی، پدیده‌ای روان‌شناختی است که بسیاری از زنان، به‌ویژه در محیط‌های تحصیلی و شغلی، با آن مواجه‌اند. این سندرم باعث می‌شود افراد، با وجود شواهد بیرونی موفقیت، باور داشته باشند که شایستگی لازم را ندارند و دستاوردهایشان نتیجه شانس یا فریب دیگران است. زنان تحصیل‌کرده یا شاغل، به‌ویژه در محیط‌های مردسالار یا رقابتی، اغلب تحت تأثیر این پدیده قرار می‌گیرند. در چنین فضاهایی، هر اشتباه کوچک یا ندانستن نکته‌ای می‌تواند احساس بی‌کفایتی کاذب را در آن‌ها تشدید کند. یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری سندرم ایمپاستر در زنان، تربیت و انتظارات فرهنگی است. دختران از کودکی به کمال‌گرایی، مطیع بودن، و جلب تأیید دیگران تشویق می‌شوند. وقتی وارد محیط‌های کاری می‌شوند، کوچک‌ترین نقد را تهدیدی برای ارزشمندی خود تلقی می‌کنند. علائم رایج سندرم ایمپاستر شامل اضطراب شدید پیش از ارائه یا جلسه، ترس از افشای ندانسته‌ها، و ناتوانی در پذیرش تعریف و تمجید است. این احساسات می‌توانند بر عملکرد شغلی و سلامت روان تأثیر منفی بگذارند. راه‌های مقابله با سندرم ایمپاستر نخستین گام برای مقابله، آگاهی و شناخت این سندرم است. وقتی زنان بدانند این احساسات نامی دارند و رایج‌اند، راحت‌تر می‌توانند با آن‌ها مقابله کنند. گام بعدی، ثبت موفقیت‌ها و یادآوری مسیرهای طی‌شده است. همچنین، گفت‌وگو با متخصص یا مشاور می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. ایجاد فضای حمایتی در محل کار، تشویق به ابراز آسیب‌پذیری، و الگوسازی از زنانی که این مسیر را طی کرده‌اند، می‌تواند تأثیر زیادی در کاهش این پدیده داشته باشد. در نهایت، زنان باید بدانند موفقیت‌هایشان اتفاقی یا تصادفی نیست، بلکه نتیجه تلاش، توانمندی، و پشتکار آن‌هاست. سندرم ایمپاستر دروغی ذهنی است که باید با واقعیت جایگزین شود. نشانه‌های سندرم ایمپاستر در زنان کمال‌گرایی افراطی: زنان مبتلا به این سندرم اغلب فکر می‌کنند باید در همه‌چیز بهترین باشند. آن‌ها نمی‌توانند اشتباهات خود را بپذیرند و هر موفقیتی را کوچک می‌شمارند. ترس از شکست: این ترس باعث می‌شود زنان از پذیرش مسئولیت‌های بزرگ یا فرصت‌های جدید خودداری کنند. بی‌ارزش شمردن موفقیت‌ها: حتی زمانی که به اهداف بزرگی می‌رسند، احساس می‌کنند این موفقیت به دلایلی غیر از شایستگی خودشان رخ داده است. ترس از افشا شدن: زنان مبتلا اغلب نگران‌اند که دیگران متوجه شوند به‌اندازه‌ای که به نظر می‌رسد، توانمند نیستند. فرسودگی شغلی و استرس بالا: این زنان معمولاً فشار زیادی برای اثبات توانمندی خود تحمل می‌کنند که منجر به خستگی ذهنی و جسمی می‌شود. چگونه می‌توان با سندرم ایمپاستر مقابله کرد؟ آگاهی: درک این‌که این احساسات بخشی از الگویی روان‌شناختی به نام سندرم ایمپاستر هستند، به نگاه منطقی‌تر به آن‌ها کمک می‌کند. مشاهده و پذیرش موفقیت‌ها: فهرستی از دستاوردها، هرچند کوچک، تهیه کنید. این فهرست بازتابی از تلاش و شایستگی‌های شماست. صحبت درباره نگرانی‌ها: گفت‌وگو با دوستان یا همکارانی که نگرانی‌های مشابه دارند، احساس تنهایی را کاهش می‌دهد. بازبینی استانداردها: به خود اجازه دهید کامل نباشید، از ایده‌آل‌گرایی دست بکشید، و نقص‌هایتان را بپذیرید. یافتن الگوهای سالم: از زنانی که به آن‌ها احترام می‌گذارید، بیاموزید و ببینید چگونه با چالش‌های احساسی خود مقابله کرده‌اند. اعتبار دادن به خود: وقتی موفقیتی کسب می‌کنید، به‌جای کم‌اهمیت جلوه دادن آن، تلاش‌ها و زحمات خود را به یاد آورید. سخن پایانی سندرم ایمپاستر در زنان واقعیتی پنهان اما گسترده است. مهم است که زنان بدانند این احساسات نشانه بی‌کفایتی نیست، بلکه بازتاب فشارهای اجتماعی، فرهنگی، و گاهی ساختارهای ناعادلانه‌ای است که بر آن‌ها تحمیل می‌شود. با آگاهی، حمایت، و تغییر دیدگاه نسبت به خود، می‌توان گام‌های مؤثری برای کاهش تأثیرات این سندرم برداشت و مسیر موفقیت را با اعتمادبه‌نفس بیشتری طی کرد. گاهی باید به خود یادآوری کنیم: «تو شایسته‌ای، حتی اگر ذهنت امروز خلاف این را بگوید.» نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


10 ماه قبل - 217 بازدید

امروزه هرچقدر که دنیا در حال پیشروی و پیشرفت است حضور زنان در اجتماع پررنگ‌تر می‌شود. زنان نیز همپای مردان در عرصه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل و حتی مشاغل سخت که تصور می‌شد فقط مردان قادر به انجام دادن آن‌ها هستند، مسئولیت‌های مهم و کارآمد را به عهده دارند. وظایف زنان امروزه به مراتب بیشتر از گذشته است. زنی که تا دیروز صرفا در خانه فعالیت می‌کرد و عهده‌دار خانه‌داری بود و تنها دغدغه‌اش به چگونگی تربیت فرزندان‌اش معطوف می‌شد، امروزه علاوه بر مسئولیت‌های پیشین باید در محیط اداره نیز به عنوان نیرویی کارآمد و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد. افزایش حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی جدا از تاثیری که بر رشد شخصیت فرد و افزایش آگاهی‌های وی می‌گذارد، در آینده نیز موجب تحکیم پایه‌های خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک می‌کند، چنانکه بارها گفته و شنیده‌ایم که در کنار هر مرد موفقی حضور زنی موفق‌تر حتمی بوده است. به رغم تمام نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل می‌شود ولی پیامدهای دیگری نیز وجود دارد که تنها متوجه خود زنان می‌شود و آن به خطر افتادن سلامت روانی و جسمانی آن‌ها است. یکی از مهم‌ترین پیامدهای فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشارهای روحی و روانی است که در زنان بیش از مردان بروز می‌کند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی بهم می‌ریزد و درهم می‌شکند و معمولا با واکنش‌های نظیر تپش قلب سریع یا نامنظم، مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات، عرق کردن و برافروختگی چهره همراه است. به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیتی توصیف می‌کنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامدهای زندگی می‌شوند. بنابراین، استرس تنها پاسخ‌های بدنی به تغییرات فیزیکی و نیازهای فزیولوژیک نیست که پاسخ‌های روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسئولیت رسیدگی به فرزندان و امور خانه‌داری را به عهده دارند، بیشتر دیده می‌شود. زنان شاغل در مواجهه با وضعیت بحرانی در شرایط استرس‌زا زندگی می‌کنند. آن‌ها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانه‌دار از تظاهرات بدنی (کابوس‌های شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتی‌های کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت می‌کنند. ضمن اینکه آن‌ها بیشتر در معرض ابتلا به ناراحتی‌های خلق و خو، نظیر افسردگی قرار دارند. به نظر می‌رسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک این مشکلات و بیماری‌ها در آن‌ها در سطح پایین باقی خواهند ماند. شاغل بودن زن‌ها تنها به قرار گرفتن آن‌ها در شرایط پر استرس محدود نمی‌شود بلکه همراه با شاغل شدن مصرف غذاهای پرکالری و ناسالم نیز در آن‌ها افزایش پیدا می‌کند که این موضوع نیز نقش مهمی در به خطر افتادن سلامت آن‌ها دارد. زنان در مقایسه با مردان به علت داشتن الگوی رفتاری متفاوت زودتر دچار ضعف اعتماد به نفس و پریشانی خاطر می‌شوند و احساس امنیت خود را از دست می‌دهند (البته این موضوع می‌تواند با توجه به سبک رشدی افراد و محیط اجتماعی حمایت کننده/سرکوب کننده متفاوت باشد). با اینکه زنان در موقعیت‌های اجتماعی نرم‌خوتر از مردان هستند و در کنترل خشم موفق‌تر از آن‌ها عمل می‌کنند اما در مواجهه با موقعیت‌های بحرانی و پرخطر ممکن است زودتر ثبات روحی و روانی خود را از دست بدهند و سریعتر احساس پریشانی کنند. استرس تنها یکی از عوامل تهدید کننده‌ی سلامت زنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. تاکنون فرضیه‌های بسیاری درمورد علل ابتلای زنان به افسردگی و استرس ارائه شده است اما چیزی که واضح است این است که میزان بروز این مشکلات در زنان نسبت به گذشته افزایش چشمگیری داشته است. عواملی نظیر تحقیر شخصیت زنان در جامعه یا دشواری‌ها برای رسیدن به اهداف مورد نظرشان همگی می‌تواند افسردگی و استرس های شدید را در زنان به دنبال داشته باشد که این موضوع همانطور که قبل تر ذکر شد ارتباط مستقیمی با نوع واکنش‌های مدارا مآبانه‌ی زنان در برخورد با شرایط بحرانی دارد که در بیشتر موارد به شخصیت خود آن‌ها آسیب می‌رساند. زنان در وضعیت‌های مشکل سریعتر از مردان به این باور و تفکر می‌رسند که قدرت انجام آن کار را ندارند و همین موضوع در طولانی مدت بر روند شکل گیری شخصیت آن‌ها تاثیر گذاشته و به عدم ثبات درونی در آن‌ها می‌انجامد. در ادامه‌ی این مقاله به معرفی راهکارها جهت مقابله با چالش‌های ذکر شده خواهیم پرداخت. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب