ترومای کودکی (childhood trauma) تجربهای است که حس ترس را در کودک برمیانگیزد و معمولاً خشونتآمیز، خطرناک یا تهدید کننده است. از این تروما به عنوان تجربیات نامطلوب دوران کودکی یا ACE نیز نام میبرند. اتفاقات مختلفی میتواند منجر به تروما شود. برای مثال آزار جسمی یا جنسی برای کودکان آسیبزا است. همچنین رویدادهای غیر منتظرهای مثل تصادف رانندگی، بلایای طبیعی (مثل طوفان، سیل یا زلزله)، از دست دادن یک عزیز یا ابتلا به بیماری شدید، آسیبهای روانی به روان کودک وارد میکنند. ترومای دوران کودکی حتی ممکن است شامل تجربیاتی باشد که مستقیماً برای کودک رخ نمیدهد بلکه شاهد وقوع آنها است. به عنوان مثال، تماشای یکی از عزیزان در حال تحمل یک بیماری سخت یا تماشای اخبار خشونتآمیز میتواند دلیلی بر ایجاد ترومای کودکی باشد. روانشناسان تخمین میزنند که 46 درصد از کودکان در مقطعی از زندگی خود دچار ترومای کودکی میشوند. اگرچه بچهها در برابر اتفاقات انعطافپذیر هستند اما بعضی از آسیبهای دوران کودکی میتواند تأثیر مادام العمر داشته باشند. این به این معنا نیست که اگر کودک تجربهای وحشتناک را تحمل کرد، برای همیشه از نظر عاطفی دچار زخم روحی میشود. اما تشخیص اینکه چه زمانی یک کودک برای مقابله با تروما به کمک حرفه ای نیاز دارد مهم است. این در حالیست که مداخله زودهنگام توسط دکتر روانشناس میتواند از اثرات مداوم تروما در دوران بزرگسالی جلوگیری کند. در مقاله تروما چیست به طور کامل به بررسی این اختلال پرداختهایم. نمونههای از ترومای دوران کودکی را در ادامه نام میبریم: سوءاستفادة جسمی سوءاستفادة جنسی سوءاستفادههای هیجانی و روانشناختی غفلت قرارگرفتن در معرض بلایای طبیعی بیخانمانی نژادپرستی تصادفات جدی یا بیماریهای تهدیدکنندة زندگی از دست دادن خشونتآمیز فردی از خانواده بهره کشی جنسی مشاهده یا تجربهی خشونت اعضای خانواده عوامل اضطرابزا مانند از دست دادن یا دور شدن از اعضای خانواده چگونه ترومای دوران کودکی در فرد تأثیر میگذارد؟ تأثیر ترومای کودکی در افراد گوناگون متفاوت است. بااینحال نشانهها و علائم مشترکی در کودکان و نیز بزرگسالان وجود دارد که باید مراقبشان باشید. در کودکان زیر سن نوجوانی علائم میتواند بهصورت موارد زیر بروز پیدا کند: اضطراب جدایی مضطرب شدن و ترسیدن مشکلات خواب و کابوسهای شبانه کاهش اشتها بدخلقی افزایش خشم و عصبانیت تحریکپذیری و حساسیت رفتاری و اما در نوجوانان میتواند علائم بالا در کنار علائمی که در ادامه ذکر میشوند وجود داشته باشند: کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی انزواطلبی مشکلات علمی سرزنش خود و احساس شرم و گناه داشتن افسردگی دشواری در تمرکز اختلالات تغذیه و سایر رفتارهای آسیبزا به خود مشکلات در فعالیت جنسی و مصرف مواد مخدر در بزرگسالان ممکن است تروماهای حل نشدهی دوران کودکی اشکال مختلفی را به خود بگیرد. بهعنوان مثال زنان بزرگسالی که با سوءاستفادۀ جنسی در کودکی یا نوجوانی مواجه بوده اند اغلب علائم اختلال اضطراب پس از سانحه، خود ادراکی تحریف شده، شرم، ترس، گناه، خود سرزنشی، احساس حقارت و درد جسمانی مزمن را نشان میدهند. بزرگسالانی که با PTSD ناشی از ترومای کودکی درگیر اند در شغل، روابط میانفردی و عاطفی و سلامت روانیشان به دردسر میافتند. در ادامه برخی از علائم هیجانی، جسمانی و رفتاری را به معرفی میگیریم تا درمورد آنها بدانید: اضطراب افسردگی حملات پنیک تمرکز ضعیف خستگی تکانشگری مشکلات خواب و اشتها تحریکپذیری بیماریهای مزمن آسیبزدن به خود اضطراب و التهاب مزمن انزواطلبی افکار خودکشی کدام درمانها برای بهبود ترومای کودکی در دسترس و قابل اجرا است؟ از آنجایکه موضوع درمانها و رویکردهای درمانی موضوعی کاملاً تخصصی و حرفهای است پس صرفاً به نام بردن از آنها اکتفا میکنیم. درمانهای ترومای کودکی بهصورت زیر هستند: درمان پردازش شناختی یا CPT درمان رفتاری شناختی متمرکز بر تروما یا TF-CBT حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و بازپردازش یا AMDR مواجهه درمانی یا NAT بازی درمان و رویکردهای CBT,ACT,REBT چه چشماندازی پیشروی افرادی است که دچار ترومای کودکی شدهاند؟ تأثیرات بلندمدت ترومای کودکی ممکن است خطر بیماریهای روانی مثل PTSD، افسردگی، بیماریهای مزمن یا اختلال مصرف مواد مخدر را افزایش دهد. بااینحال با درمان مناسب میتوان از مشکل گذر کرده و علائم منفی را در افراد کاهش دهیم. بسته به نوع تروما و شدت آن درمان ممکن است مدتی طول بکشد بخصوص اینکه اگر به درمان مشکل در زمان بزرگسالی پرداخته شود. نتیجهی نهایی درمان ترومای کودکی: درمان ترومای کودکی به کم شدن اثرات سوءاستفاده، نادیدهانگاری، مشاهدهی خشونت، بلایای طبیعی و تصادفات جدی یا بیماریهای تهدیدکنندة زندگی کمک میکند. پرداختن به درمان و بهبود این موضوعات در همان دوران کودکی و یا نوجوانی میتواند خطر بیشتر شدن مشکلات سلامت روان مثل افسردگی و اضطراب را تا حد قابل توجهی کاهش دهد. اما پیگیری درمان در بزرگسالی نیز مزیتهای خودش را دارد از جمله اینکه به شناسایی تروما و مقابله با آن کمک میکند. سخن پایانی: کاهش یا جلوگیری از عواقب و اثرات ترومای کودکی امری غیرممکن نبوده و امکانپذیر است. اگر کودکتان با تأثیرات تروما دست به گریبان است نخستین گام این است که حمایتتان را به او نشان دهید، لازم است متخصص سلامت روان واجد شرایطی برای پرداختن به ترومای کودک نیز پیدا کنید و او را در زودترین فرصت برای درمان نزد متخصص ببرید. در کنار تمامی انواع درمانها حمایتهای خانوادگی میتواند تأثیری مثبت و چشمگیر در روند بهبود افراد داشته باشد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
برچسب: رفتار
با موضوع حسادت در نزد کودکتان باید بصورت آگاهانه برخورد کنید تا تاثیر نامطلوبی بر کودکتان نداشته باشد. در ادامه به معرفی چندمورد از راهکارهای مفید میپردازیم که به مقابله با موضوع حسادت در کودکتان میتواند کمک کند. به حرف فرزندتان عمیقاً گوش دهید حسادت موضوعی سطحی نیست بلکه ریشه ای عمیق دارد. با کودک خود صحبت کنید و به نگرانی ها و دلایل او که باعث چنین رفتاری میشود گوش دهید. گوش دادن به ترس ها، نگرانی ها و مشکلات فرزندتان به او کمک میکند که بر حسادتش غلبه کند. احساسات منفی را به احساسات مثبت تبدیل کنید جهت دهی مثبت به افکار منفی کودک به او کمک میکند با حسادتش مقابله کند. اگر خواهر، برادر و یا دوستش در تحصیل از او بهتر عمل میکند باید فرزندتان را تشویق کنید تا بجای اینکه نسبت به افراد بهتر از خود حس بدی داشته باشد بیشتر تلاش کند و خودش را رشد دهد. ممکن است فرزندتان رفتاری پرخاشگرانه و منفی از خودش نشان دهد اما شما باید نسبت به او مهربان و صبور باشید و او را سرزنش یا تنبیه نکنید. درک این نکته ضروری است که فرزند شما با موقعیت عاطفی دشواری دست و پنجه نرم میکند و برای مقابله با آن به حمایت و مهربانی شما نیاز دارد. اهمیت به اشتراک گذاری و سهیم شدن را توضیح دهید هرکودکی باید اهمیت مهربانی و به اشتراک گذاری را بیاموزد. وقتی کودک یاد میگیرد که وسایل خود را با سایر کودکان به اشتراک بگذارد نه تنها میتواند دوستان بیشتری پیدا کند بلکه میتواند به محو احساس حسادتش نیز کمک کرده باشد. از مقایسه خودداری کنید مقایسه باعث ایجاد احساس منفی و بی ارزشی نزد افراد میشود. بنابراین لطفاً کودکتان را با سایر کودکان از جمله دوستان شان مقایسه نکنید. هر کودکی توانایی و رفتارهای منحصر به فرد خودش را دارا میباشد و استعدادهای متفاوتی دارد. کشف کنید که فرزند شما در چه زمینه ای خوب عمل میکند وکمکش کنید تا مهارتهای خود را در همان زمینه تقویت کند و به آنها مسلط شود نه اینکه آنها را با دیگران در مقام مقایسه قرار دهید. بیش از حد از کودک خود تعریف نکنید شما به عنوان والدین فرزندتان را میپرستید و دوستش دارید و ممکن است گاهی بخاطر تلاش ها و سختکوشیهایش از او تمجید کنید اما از افراط در این کار خودداری کنید. شاید هنگامی که سایر کودکان از فرزند شما بهتر بوده اند متوجه شوید که در حال تمجید بیش از حد از فرزندتان هستید و سخنان شما به کودک تان اطمینان خاطر دهد. بنابراین از انجام این کار خودداری کنید. از مقایسه ی عملکرد تحصیلی خودداری کنید بهتر است از مقایسه ی عملکرد تحصیلی فرزندتان در مکاتب با خواهر، برادر و یا دوستانش خودداری کنید. انجام این کار باعث ایجاد احساس خصومت و حسادت میشود. اگر فرزندتان نمرات خوبی کسب نمیکند تشویقش کنید بجای مقایسهی خودش با کسی که نمرهی خوبی گرفته تلاشش را بیشتر کند و شما نیز نباید او را به این خاطر مورد سرزنش قرار دهید. القای رفتار مثبت داشته باشید تا حد امکان از چیزهای که باعث ایجاد حسادت در فرزندتان میشود اجتناب کنید. شما باید از سنین پایین احساس عشق، به اشتراک گذاری و مهربانی را در وجود کودکتان رشد دهید. همچنین آموزش موضوع حسادت و جوانب آن نیز به کودک کمک میکند تا با روش بهتری با این حس مقابله کنند. زمان کافی را با آنها بگذرانید غالباً حسادت در کودکان به این دلیل شکل میگیرد که توجهی را که آنها میخواهند و شایستهی آن هستند از شما دریافت نمیکنند. زمانی را در روز به تعامل با آنها اختصاص دهید، چه برای بازی کردن و چه بیرون بردنشان و ساعات و دقایقی را با آنها قدم زدن در فضای باز، انجام یک بازی خانوادگی، تماشای فیلم شبانه، خواندن کتاب قبل از خواب یا فقط نشستن و صحبت کردن با آنها درباره ی اتفاقات روزانه شان. کمک شان کنید حسادت را به یک هدف تبدیل کنند اینکه به دیگران نگاه کنیم که به چیزهایی دست می یابند یا توانایی انجام کارهایی را دارند که ما نمی توانیم، طبیعی است. این مسئله باعث حسادت ما میشود. اما چه میشود اگر به فرزندتان کمک کنید حسادتشان را به اهدافی تبدیل کنند که از صمیم قلب آرزوی آن را دارند؟ اگر به دوستی که خوب فوتبال بازی میکند حسادت میکنند تلاش کنید تا در یادگیری همان حرفه او را حمایت کنید تا به آن توانایی که در دیگران دیده اند و در خود ندیده اند دست پیدا کنند. سخن پایانی: در این مقاله سعی بر آن شده تا بهتری نکات در رابطه به فرزند پروری در باب موضوع حسادت به شما معرفی و توضیح داده شوند. در نهایت پس از هر راهنمایی و مشاوره، والدین آگاه آنهایی هستند که به درستی مطالعه میکنند و در زمینه ی رشد فرزندشان با دانش و درک صحیح قدم برمیدارند. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»
آیا وقتی از چت جیپیتی(ChatGPT) میخواهید برای شما نامه بنویسد، به او «لطفا» میگویید؟ در مورد گفتن «متشکرم» پس از نوشتن آن چطور؟ اگر فکر میکنید رفتار مودبانه با هوش مصنوعی عجیب است باید بدانید که یک نظرسنجی جدید وجود دارد که میتواند شما را متعجب کند. مشخص شده است که ۴۸ درصد از آمریکاییها فکر میکنند، هوش مصنوعی شایسته این است که مودبانه با او صحبت شود، در حالی که مشخص شده نسل «زد Z» نسبت به سایرین با رباتها مهربانتر هستند. نظرسنجی جدیدی که به تازگی توسط تاکر ریسرچ انجام شده است، نشان میدهد که تقریبا نیمی از آمریکاییها معتقدند که رعایت ادب متداول را به دستیاران دیجیتالی خود بسط میدهند و نسلهای جوانتر آن را رهبری میکنند. بیش از نیمی از نسل زد یا ۵۶ درصد میگویند که مودب بودن سبک پیش فرض آنها هنگام تعامل با هوش مصنوعی است. به نقل از اساف، دو نفر از هر سه نفر(۶۸ درصد) وقتی صحبت از استفاده از رفتار با هوش مصنوعی و خدمات مشابه میشود، میگویند: این فقط روش من است. ۲۹ درصد از کاربرانی که خود را مؤدب توصیف میکنند، از این هم فراتر رفتند و اظهار داشتند که «هر کس سزاوار رفتار درست است، چه انسان باشد و چه غیر انسان. با این حال، این نظرسنجی همچنین شکاف نسلی را در آداب برخورد با هوش مصنوعی نشان داد. در حالی که بیش از نیمی از نسل Z و ۵۲ درصد از نسل هزاره میگویند که نسبت به هوش مصنوعی مودب هستند، این تعداد در بین نسل ایکس به ۴۴ درصد و برای نسل پر نوزاد به ۳۹ درصد کاهش یافته است. نسل زد به اولین نسل اجتماعی از جوانی گفته میشود که با دسترسی به اینترنت و فناوری دیجیتال قابل حمل رشد کردهاند و اعضای نسل زد، «بومی دیجیتال» لقب گرفتهاند. نسل هزاره یا نسل ایگرگ به نسلی گفته میشود که پس از نسل ایکس و پیش از نسل زد متولد شدهاند. به افرادی که متولد اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اوایل دهه ۲۰۰۰ که برابر با شروع دهه پنجاه تا پایان دهه هفتاد در افغانستان است، گفته میشود. نسل پر نوزاد پیش از نسل ایکس هستند که از سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ میلادی(۱۳۲۵ تا ۱۳۴۳ در افغانستان) متولد شدهاند. نکته قابل توجه این است که این مطالعه نشان داد که ۳۹ درصد از آمریکاییها معتقدند که رفتار گذشته ما نسبت به هوش مصنوعی، الکسا، سیری و سایر موجودات رباتیک ممکن است در آینده مورد توجه قرار گیرد. این تصور حاکی از آگاهی روزافزون از پیامدهای بالقوه بلندمدت تعامل ما با هوش مصنوعی است. با این حال، همه در مورد نیاز به رعایت ادب با رباتها متقاعد نشدهاند. یک چهارم از پاسخ دهندگان رویکرد خود با چتباتها را کاربردیتر توصیف کردند و بدون افزودن لطفا یا تشکر، درخواست و انتظار پاسخ داشتند. علاوه بر این، ۲۷ درصد با این جمله موافق بودند که مشکلی ندارد که با فناوریهایی مانند هوش مصنوعی و الکسا بد رفتار باشید و سر آنها فریاد بزنید زیرا آنها هیچ احساسی ندارند. این نظرسنجی همچنین شکاف جنسیتی را در نگرش نسبت به رعایت ادب در برابر هوش مصنوعی نشان داد. در حالی که مردان و زنان به طور مشابه موافق هستند که هوش مصنوعی شایسته رفتار مودبانه است اما مردان به طور قابل توجهی بیشتر احساس میکنند که بی ادبی یا فحش دادن به هوش مصنوعی قابل قبول است. این آمار شامل ۳۴ درصد از مردان در مقابل ۲۰ درصد از زنان میشد. اینکه آیا این روند بر توسعه هوش مصنوعی یا روابط ما با فناوری تأثیر میگذارد یا خیر، هنوز مشخص نیست، اما یک مورد واضح است: برای بسیاری از آمریکاییها، رفتار خوب فراتر از تعاملات انسانی در حوزه دیجیتال است.
ممکن است در مهمانی، خانهی دوستان و آشنایان و یا در موتر و مسیر رفت و آمد با کودکانی سرخورده باشید که از رفتارهای آنها به ستوه آمده باشید و در دل گفته باشید که چقدر بیادب هستند و بلافاصله در دل گفته باشید که چرا پدر و مادر این نوع کودکان هیچ توجهی به تربت فرزندانشان ندارند. حتی ممکن است این مورد را در رفتار کودکان خودتان نیز مشاهده کرده باشید و از نوع رفتار و چگونگی برخورد آنان با دیگران و یا با خودتان درمانده شده باشید. با توجه به این موضوع که بدون استثنا تمام والدین دوست دارند فرزندانی داشته باشند باادب که با احترام با خود و دیگران رفتار کنند، باید بگوییم که این امر اما در شماری از فرزندان که از قضا تعدادشان هم کم نیست، تحقق نمییابد. شاید در پس رفتار بیادبانه کودک، پدر و مادری باشد که توجه آنچنانی به تربیت کودک خود نداشته است. اما در بسیار از مواقع کودکان علیرغم توجه زیاد، باز از خود رفتارهای بیادبانهای نشان میدهند که موجب شرم، قهر و ناراحتی والدینشان میشود. رفتارهای توهین آمیز و بیادبانه کودکان شامل فحش دادن، فریاد زدن، مشاجره کردن، نادیده گرفتن شما، رد درخواستهایتان، اسمگذاشتن روی اشخاص( اسمها یا صفات توهینآمیز) و... میشود که این گونه رفتارها را در صورتی که در کودتان دیدید، باید بگوییم بله! این یک رفتار بیادبانه است. با دیدن این رفتارها زنگ خطر برای والدین به صدا در میآید. دیدن این نوع رفتارها از جانب بچهها به شما میگوید که باید کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشید و محدودیتهای بهتری برایشان تعیین کنید. البته این را بدانید این فرآیندی است که در طول زمان اتفاق میافتد و به یکباره موجب تغییر بچهها نمیشود. آموزش ادب و احترام به کودکان زمانگیر است همانگونه که کودکان یک شبه رفتارهای بیادبانه را یاد نگرفته اند. ناممکن است که شما شاهد رفتارهای بیادبانه کودکتان باشید اما کاری انجام ندهید. بسیاری از والدین ترجیح میدهند در این شرایط کودک را تنبیه کنند تا دیگر رفتار زشتش را انجام ندهد. اما بهتر است شما پدر و مادرهای عزیز بدانید که تنبیه کردن کودک بیادب، نهتنها نتیجهای به همراه ندارد، بلکه باعث ایجاد ناراحتی، ترس، سردرگمی در او شده و بهمرور میتواند باعث مشکلات رفتاری متعددی در کودک شود. آنچه شما را در چنین شرایطی کمک میکند تقویت مهارت شنیدن، توجه و ابراز محبت به کودک، عدم استفاده از تنبیه و مقایسه نکردن فرزندتان با دیگران، رفتار درستی را با کودک بیادب خود داشته باشید و اینگونه به رشد بهتر اجتماعی، فردی و شناخت او کمک نمایید. برای آگاهی از چگونگی رفتار با چنین کودکانی بهتر است نگاهی به محتوای این مطلب بیندازید. دلیل بیادبی و بیتربیتی کودکان چیست؟ دلایل مختلفی وجود دارد که باعث میشود کودک بیادب و بیتربیت شود، در این زمینه میتوان به موارد زیر اشاره نمود: یکی از دلایلی که باعث میشود کودکان رفتار بیادبانهای از خود نشان بدهند، زمانی است که با شکست و ناکامی روبهرو میشوند، بهطوری که گفته میشود ناکامی بچهها میتواند زمینهساز رفتارهای بیادبانه در آنها شود. هنگامی که کودکان در محیطی قرار دارند که پرخاشگری در آن زیاد است، بهویژه پرخاشگری کلامی، مسلماً رفتارهای بیادبانه در آنها بیشتر بروز میکند. در این زمینه معمولاً پرخاشگری پدر و مادر یا هم سن و سالهای کودک میتواند تأثیر زیادی در این خصوص داشته باشد. کودک بهخودیخود بیادب و بیتربیت نمیشود، مگر اینکه بیادبی را در خانواده یا اطرافیانش دیده یا شنیده باشد. وجود کودکان یا افراد بیادبی که در ارتباط با کودک قرار دارند یا اینکه بیادب بودن پدر و مادر در محیط خانواده میتواند باعث شود تا کودکان رفتار بیادبانه از خود نشان دهند. در این حالت بهتر است فرد بیادب را از فرزندتان دور کنید و اگر خودتان در مقابل کودک بیادبانه رفتار کردید، در مرحله اول سعی کنید رفتارتان را تغییر دهید و خود را اصلاح کنید. علاوه بر این بسیاری از پدر و مادرها مقابل فرزندانشان باهم دعوا میکنند و گاهی اوقات کلمات نامناسبی به زبان میآورند که این مسأله میتواند باعث افزایش بیادبی در کودکان شود. علت اصلی اینکه کودک بی ادبی میکند، در حقیقت به آستانه تحمل او برمیگردد و میتوان گفت که وجود دلایل اکتسابی و ذاتی مختلف میتواند زمینهساز بیاحترامی فرزندان نسبت به پدر و مادرها یا اطرافیان شود. درصورتیکه پدر و مادر یا اطرافیان هنگام برخورد با کودک رفتار خوبی نداشته باشند، مسلماً او بهراحتی بیادبی و بیتربیت بودن را یاد میگیرد و اینگونه برخورد میکند. برای اینکه کودکان رفتارهای مؤدبانه با والدین و اطرافیانشان داشته باشند، بهتر است بزرگترها به آنها احترام بگذارند و محترمانه با کودک رفتار نمایند. کودکانی که در محیط خانه و یا سایر محیطها ارزش کافی را بدست نیاورند، تحقیر شوند و خود را به هر دلیلی کم ارزش بیابند، احساس ناامنی و عدم اعتماد به نفس میکنند و با رفتار بیادبانه و گرفتن حالت تدافعی جلب توجه میکنند. بیعدالتی ممکن است سبب ایجاد حس حسادت، تضعیف روحیهی آدمی، افسردگی یا خشم شود و همین موضوع هم بیادبی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، تلاش کنید تمام کودکانتان را به یک اندازه دوست بدارید تا زمینهی رفتارهای بد را به فرزندانتان فراهم نسازید. با کودک بیادب چگونه رفتار کنیم؟ بیادبی کودک ممکن است خشم شما را تحریک کند. ممکن است بخواهید فرزندتان را تنبیه کنید یا فریاد بزنید. استفاده از پاسخهای بیاحترامی برای آموزش احترام به ندرت کارساز است. بزرگسالان بیادب میتوانند مسائل را تشدید کنند، همانطور که بچههای بیتربیت میتوانند. شما باید الگوی خوبی باشید. به بچهها نشان دهید که چگونه حتی در موقعیتهای ناراحت کننده، خونسرد و محترم بمانند. اگر کودک شما چیزهایی را پرتاب میکند یا به دیگران ضربه میزند، برای ایمنی او و دیگران باید کنترل فیزیکی آنها را به دست آورید. خودتان را جای کودکتان بگذارید و سعی کنید علت رفتار او را بفهمید. ممکن است آنها از اتفاقی که در آن روز در مدرسه رخ داده، ناراحت شدهباشند یا فقط به دنبال آن هستند که به آنها توجه کنید. درک ریشهی اصلی رفتار بیادبانهی بچهها میتواند به شما کمک کند تا به طور مؤثرتری به آن رسیدگی کنید. اگر کودک شما بیادبی یا بیاحترامی میکند، آن را نادیده نگیرید. روشن ومحکم باشید تا به بچهها بفهمانید که بیادبی را تحمل نمیکنید. برای مثال، اگر با همسایهتان صحبت میکنید و فرزندتان مدام صحبت شما دو نفر را قطع میکند، به او بگویید که اجازه دهد و وقتی حرفهایتان تمام شد با او صحبت خواهید کرد و موضوع را حل خواهید کرد. این کار به آنها کمک میکند تا بفهمند که قطع کردن صحبتهای دو نفر بیادبانه است و به جای اینکه کودک را نادیده بگیرید فقط از او میخواهید صبر کنند تا بتوانید نیازهایش را برطرف کنید. اگر فرزندتان حتی بعد از اینکه به او گفتید چه توقعی از او دارید و بایدها و نبایدها را دانست و به بیاحترامی و بیادبی کردن ادامه بدهد، بگویید که اگر رفتارش را اصلاح نکند چه عواقبی در انتظارش است. همیشه دربارهی قوانینی که وضع کردهاید و و اجرای عواقب رفتار بی ادبی بچهها ثابت قدم باشید. نه اینکه گاهی آنها را تنبیه کنید و گاهی بیخیال باشید، وگرنه کودک شما سریع میفهمد چطور میتواند از دست عواقب کارش فرار کند. وظیفه شما به عنوان بزرگتر بچه بیادب این است که به فرزندتان رفتار درست را بیاموزید و به او کمک کنید تا به یک بزرگسال محترم تبدیلشود. نگذارید کودکتان شما را وارد جنگ قدرت کند. خونسرد بمانید، از واکنش بیش از حد خودداری کنید و محدودیتهای روشنی در مورد اینکه چهچیزی را تحمل میکنید و چه چیز غیرقابل تحمل است، تعیین کنید. کودکتان از شما تقلید خواهد کرد، او حرکات و حرفهای شما را میبیند و میشنود، به همیندلیل مهم است که رفتار محترمانه و ادب را در خود تقویت کنید. با رفتار محترمانه با دیگران، الگوی خوبی برای فرزند خود باشید. فرزند شما از رفتار شما سرمشق و الگو می گیرد و یاد میگیرد که چگونه با دنیا به روش شما تعامل داشته باشد.
نهاد خانواده در مقایسه با دیگر نهادها از قدیمیترین، با اهمیتترین و موثرترین نهادهای بشری است، که هدف آن تربیت فرزندان میباشد. از آنجا که هدف از پرورش فرزند، آماده سازی او برای ورود به جامعه است، نیاز است تا پدر و مادر در امر تربیت فرزندان با هم همسو و همعقیده باشند تا هرچه بهتر بتوانند فرزندانشان را متناسب با ارزشهای جامعه عیار سازند. حائز اهمیت است که بدانید هر اندازه که پدر و مادر در روش انتخابی برای تربیت فرزندان، همعقیده باشند، نتایج عملکرد آنان معقولتر و کارآمدتر خواهد بود، تعارض در روش تربیتی نیز کاهش مییابد و فرزندان هم در محیطی آرام تربیت خواهند شد. باید ذکر شود، زمانی که والدین بدون مشورت یکدیگر و خودسرانه و یا دخالت پدربزرگ و مادربزرگ و یا هر فرد دیگر، دست به پرورش و تربیت کودکان میزنند، تعدد و تنوع سبک تربیتی سبب میشود تا فرزندان نتوانند تشخیص دهند که حرف چه کسی را بپذیرند و آن الگو را دنبال کنند. به پدر و مادرها توصیه میشود که در روش تربیتی خود ابتدا با هم مشورت کنند، در صورت نیاز از بزرگان مشورت بگیرند و موافق با هم اقدام کنند. به خاطر داشته باشید زمانی که پدر و مادر؛ هر کدام به نوبهی خود دست به روش تربیتی جداگانه و متفاوت میزند، فرزندان نه تنها درست تربیت نمیشوند که حتی قادر نخواهند بود حداقل یک الگو را به شکل کامل دنبال کنند. با وصف همه این موارد، روش تربیتی کودکان انواع متفاوتی دارد. ما در مقالهی قبلی به دو نوع سبک تربیتی (خصوصیات خانواده سختگیر، خصوصیات خانواده سهلگیر) پرداختیم و در مقاله کنونی به (خصوصیات خانواده گسسته) و در بخش پایانی به (خصوصیات خانواده سالم) خواهیم پرداخت. باشد که این آگاهی زمینه انتخاب بهترین روش تربیتی را به شما میسر سازد. ۳- خصوصیات خانواده گسسته (پریشان): در این گروه از خانوادهها پدر و مادر در اکثر مواقع در حالت قهر و آشتی هستند که بر روحیه فرزندان اثر منفی میگذارد. در این نوع خانوادهها، کودکان در برخی موارد نقش قاضی را به عهده گرفته و گاهی نیز نقش قربانی را بازی میکنند. نیازهای جسمی و روانی این کودکان نه تنها رفع نمیشود، بلکه با گذشت زمان الگوهای پرخاشگری را نیز یاد میگیرند. در این خانوادهها، اعضای آن، ارزش و احترام بسیار کمی برای خود قائل هستند. حالت چهره اعضای این خانوادهها در اغلب موارد عصبانی، گرفتار، افسرده و فاقد احساس است. اعضای این نوع خانواده به خواستههای یکدیگر چندان توجهی نمیکنند و در هنگام صحبت با یکدیگر، عموماً صدای افراد بلند و گوشخراش بوده و یا به قدری آرام است که قابل شنیدن نیست. اعضای خانواده نسبت به یک دیگر عطوفت و مهر چندانی ندارند و در اکثر مواقع حتی از احوال یکدیگر نیز مطلع نیستند. اعضای این گروه از خانوادهها، با یکدیگر شوخیهای نامناسب، بیرحمانه و گزنده انجام میدهند. والدین در اکثر مواقع در حال نصیحت و دستور دادن هستند، به طور مثال والدین نسبت به ویژگیهای شخصیتی فرزندان اطلاع چندانی ندارند. در این خانوادهها، والدین کمتر رفتار انسانهای بالغ، باشعور، اصیل و دوست داشتنی را بروز میدهند. والدین برای دوری و اعتراض نسبت به رفتار یکدیگر، بیشتر وقت خود را در محیط بیرون از خانه سپری میکنند. اعضای خانواده عموماً با احساس تنهایی، بیچارگی، بدبختی و درماندگی مواجه هستند. رفتار خشونتآمیز و غیرانسانی در این خانوادهها به دلیل عصبانیت، احساس گناه و یا مورد ظلم قرار گرفتن بسیار شایع است. برای انجام کارهای غیرممکن، اعضای خانواده تلاش فراوانی میکنند و در اکثر موارد نیز، متوجه غیرممکن بودن انجام بعضی خواستهها نمیشوند. مشکل کمال طلبی در این خانوادهها شایع بوده که باعث فشارهای روانی برخود و دیگر اعضای خانواده میشود. نهایتگری در افراد خانواده قابل مشاهده است؛ از دید آنها تمام پدیدههای عالم در حد یک طیف قرار گرفته اند و هر چیزی در عالم، سفید بوده یا سیاه، بد بوده یا خوب، سودآور بوده یا زیان آور، از دید آنها حد وسطی برای هیچ پدیدهای، شی و ... وجود ندارد. وابستگی ناسالم در اعضای خانواده وجود داشته و در مواردی توجه چندانی به احساسات، خواستهها، و نیازهای خود نمیکنند و یا خود را محو عالم هستی میبینند و به شدت رفتارهای خودخواهانه بروز میدهند. استدلال و بروز رفتار منطقی در این خانوادهها به چشم نمیآید، به دلیل تعصب بیجایی که نسبت به یک موضوع یا اتفاق نشان میدهند. رقابت ناسالم بین افراد خانواده به ویژه فرزندان، شیوع زیادی داشته و زمانی که یکی از اعضا در یک زمینهی خاص به موفقیت دست پیدا کند، دیگر اعضا احساس نگرانی، اضطراب و حسادت نسبت به او بروز میدهند. انکار مشکلات و مسائل در این خانوادهها امری طبیعی بوده و به همین دلیل این مشکلات حل نشده باقی مانده و در رفتار آنها نیز متجلی میشود. رفتارهایی مانند غیبت و بدگویی از دیگران، در بین اعضای خانواده بسیار دیده شده که ناشی از داوریها و قضاوتهای نا به جایی است که انجام میدهند. افراد این خانواده برای جلوگیری از درگیری و دعواهای مداوم، به شدت به یکدیگر دروغ میگویند. فحش، ناسزا و خشونتهای جسمی در بین اعضای این خانوادهها امری رایج است و نسبت به یکدیگر این دیدگاه را دارند که شخص مقابل، خودخواه، خودرای و بدون فهم و درک بوده و بهترین راهحل جهت پیروز شدن، استفاده از خشونتهای جسمی و کتکزدن است. افراد خانواده دیدگاه خوبی در سایر زمینهها نداشته و جملاتی مانند: زنها قابل اعتماد نیستند، همه افراد عالم بد هستند و... در این گروه از خانوادهها به شدت استفاده میشود. فرزندان تمایل شدیدی به دریافت تایید از سوی پدر و مادر دارند و گاهی به همین دلیل به میل، خواست و هویت خود توجهی نکرده و سعی میکنند که تن به خواستهها، هرچند نادرست والدین بدهند. در رفتار افراد این خانوادهها، احساس عدم رضایت از خود و یا از خودراضی بودن غیرطبیعی رایج است. اعضای خانواده به شدت احساس تنهایی میکنند که در موارد بسیاری منجر به مشکلات روحی مانند غم و اندوه و افسردگی نیز میشود. اضطراب دائم و احساس سردرگمی در اعضای خانواده شیوع زیادی داشته که زمینه بروز اختلالاتی در مهارتهای شناختی، هیجانی و رفتاری میشود.