
نویسنده: مهدی مظفری کودکان، گویی صفحهای خالی هستند که آموزهها و باورها به آسانی بر آن نقش میبندند. این ویژگی، دینداران را بر آن داشته تا از روشهای مختلفی برای آموزش و تبلیغ دین به کودکان استفاده کنند. در سلسله شمارهگان قبلی این مقاله، دو روش از شیوههای مستقیم تبلیغ دین به کودکان را مورد بحث قرار دادیم. حال با یکی دیگر از این روشها که «تلقین» است، آشنا میشویم. اما این روش چه ابعادی دارد و استفاده از آن در تبلیغ دین برای کودکان چه پیامدهایی میتواند به همراه داشته باشد؟ تلقین در تبلیغ دین برای کودکان، به معنای انتقال باورها و آموزههای دینی به طور مستقیم و بدون تشویق به تفکر انتقادی و پرسشگری است. این روش غالباً از طریق تکرار جملات و عبارات مذهبی، قصهگوییهای دینی و القای فضایی احساسی و معنوی انجام میشود. پیامدهای تلقین و تلقینپذیری تربیت و هدایت و تبلیغ، در بهترین حالت، بستری را فراهم میکنند تا افراد بتوانند استعدادهای ذاتی خود را شکوفا کنند و از آنها در مسیر خیر و صلاح استفاده کنند. اما در مقابل، تلقین به عنوان یک روش آموزشی و تربیتی، نه تنها به شکوفایی این استعدادها کمکی نمیکند، بلکه میتواند مانعی بر سر راه آن باشد. هنگامی که فردی چیزی را نه به دلیل منطق و درستی آن، بلکه به دلیل ترس یا احترام به گوینده میپذیرد، به تلقین روی آورده است. این امر پیامدهای منفی متعددی در ابعاد شخصیتی، فرهنگی و اخلاقی به دنبال دارد. از منظر روانشناسان برجسته کودک و آموزش، مانند فریره و فاندز، آموزش تلقینی زمینهای را برای ستمپذیری و اطاعت کورکورانه فراهم میکند. در این روش آموزشی، مربی یا مبلغ با لحنی جذاب و بدون ایجاد فرصتی برای تفکر و تحلیل، دانشآموزان را به حفظ و بازگویی مطالب ترغیب میکند. هدف نهایی این نوع آموزش، تبدیل فرد به "ظرفی خالی" است که پذیرای افکار و عقاید مربی باشد. در این فضا، عقل انسان از نوآوری و خلاقیت محروم میشود و به مرور، افرادی مطیع و سازگار با شرایط موجود پرورش مییابند. چنین افرادی نه تنها تمایلی به یادگیری و حل مشکلات اجتماعی از خود نشان نمیدهند، بلکه در برابر ظلم و ستم نیز سکوت میکنند. به واقع در الگوی القایی پذیرش كوركورانه نظريات مطرح است و یادگیرنده حالت غیرفعال و دریافت کننده و یا ضبط کننده دارد. او مجبور است که مطالب را بیکم و کاست ضبط و طوطیوار قبول و حفظ کند. تلقینپذیری هم رشد فرد را متوقف میکند و هم او را متعصب بار میآورد. فرد تلقینپذیر نه تنها آنچه را که قبول کرده ادراک نمیکند؛ بلکه از درک چیزهای جدید نیز ناتوان است و نسبت به آنچه فرا گرفته، تعصب دارد. او حاضر به بحث و بررسی درباره آنچه پذیرفته نیست و نمیخواهد آنچه را که به او تلقین شده مورد ارزیابی قرار دهد؛ چون افکار او پایه شخصیتش را تشکیل میدهند و ارزیابی آنها موجب تزلزل وی خواهد شد. از آثار دیگر تلقین و تلقینپذیری دشمنی با آنهایی است که عقاید فرد را مورد تردید و سؤال قرار میدهند. این در حالی است که یکی از ویژگیهای تربیتشدگان و هدایت شدهگان از نظر قرآن برای کسانی است که همواره بهترین قولها را میشنوند و به بهترین آن عمل میکنند. محدوده کاربرد تلقین با وجود پیامدهای ذکر شده که به لحاظ شخصیتی، فرهنگی و اجتماعی به دنبال به کارگیری تلقین در تبلیغ دین پیدا میشود، باید اقرار کرد که نمیتوان به صورت مطلق به طرد و نامطلوبی این روش حکم داد. حقیقت این است که روشهای تبلیغی و تربیتی در هر دوره از رشد انسان بر مبانی و اصول مشخصی مبتنی است که امکان و اجازه کاربرد آن روش را فراهم مینماید. به طور کلی باید یادآور شد که زمانی امکان خرده گرفتن بر روش تلقین وجود دارد که هدف از آموزش و کاربرد آن یادگیری مفاهیم، نظریهها و آموزهها، بدون استدلال و دلیل باشد یا هنگامی که نتیجه و محصول آموزش باعث ایجاد ذهنهای بسته شود. سؤالی در اینجا مطرح میشود و آن اینکه تا زمانی که تبلیغشدهگان از میزان رشد عقلانی لازم برای درک معارف دینی برخوردار نشدهاند، چگونه میتوان به آموزش عقلانی و مستدل آموزههای دینی پرداخت؟ به احتمال زیاد پاسخ این است؛ تا زمانی که درک شناختی مخاطبان تبلیغ به حد لازم نرسیده نباید از آنها انتظار داشت که استدلالها و توجیههای منطقی درباره آموزههای دینی را بفهمند چه رسد به اینکه آنها را قبول کنند و مطابق آنها عمل نمایند. نکته اینجاست که برخلاف روش تلقین روش تعقلی و آموزش دین بر مبنای اندیشه برهان و استدلال با تأخیر در روند تربیت دینی وارد میشود. به همین دلیل است که در آموزش و تبلیغ دین به کودکان از توصیههای رفتاری و تلقینی بیشتر استفاده میکنند. همچنان که صاحب نظران تربیت دینی از جمله محقق نراقی کاربرد روشی مانند تلقین در تبلیغ و تربیت دینی را در دورهای که مخاطب تبلیغ به رشد بالای شناختی نرسیده جایز میداند و معتقد است که طی این دوره میتوان با عرضه و تلقین مسائل اعتقادی به صورتی ساده، کودک را با الفاظ و جملات اعتقادی مربوط به دین آشنا کرد و سپس مفاهیم و آموزههای اعتقادی را به او تفهیم نمود. بنابر این، در مراحل ابتدایی آموزش دینی، به ویژه در دوران کودکی، تلقین میتواند ابزاری کارآمد برای آشنا کردن افراد با مفاهیم و آموزههای دینی باشد. در این سنین، قدرت استدلال و تفکر انتقادی هنوز به طور کامل شکل نگرفته و تلقین میتواند نقشی حمایتی در نهادینه شدن باورها و ارزشهای دینی ایفا کند. اما با افزایش سن و ارتقای سطح عقلانی افراد، باید از تلقین به عنوان تنها روش تبلیغ دین پرهیز کرد. در این مراحل، تمرکز بر آموزشهای مبتنی بر استدلال، ارائه شواهد و تشویق به تفکر نقادانه از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر به مخاطبان کمک میکند تا با درک عمیقتر و آگاهانهتر آموزههای دینی، به تعهدی پایدار و معنادار نسبت به دین دست یابند. در نهایت، میتوان گفت که تلقین در تبلیغ دین، ابزاری با کارکرد دوگانه است که میتواند هم پیامدهای مثبت و هم منفی به همراه داشته باشد. استفاده از این روش باید با در نظر گرفتن شرایط و ویژگیهای مخاطب، در کنار سایر روشهای تبلیغی مانند آموزشهای مبتنی بر استدلال و گفتگوی آزاد صورت گیرد.