برچسب: انگیزه

3 ماه قبل - 106 بازدید

انگیزه‌ها به‌طور کلی به دو دسته اصلی درونی و بیرونی تقسیم می‌شوند و این دو دسته تمام محرک‌های انگیزشی را در بر می‌گیرند. انگیزه درونی یعنی هر انگیزه‌ای که محرک آن نوعی پاداش درونی است و هر انگیزه‌ای که محرک آن نوعی پاداش بیرونی باشد، انگیزه بیرونی نام می‌گیرد. هریک از این دو دسته وسیع به شاخه‌های متعدد ریزانگیزه تجزیه می‌شوند که عوامل انگیزشی خاصی را مشخص می‌کنند. خیلی مهم است که پاداش‌های کلی درونی و بیرونی را بشناسیم، اما شناخت انواع انگیزشی‌ای که زیرمجموعه این دو گروه وسیع درونی و بیرونی قرار می‌گیرند، پاداش‌ها و مشوق‌های ایجادکننده انگیزه را بهتر مشخص می‌کنند. بنابراین در ابتدا به دسته‌های اصلی انواع انگیزه می‌پردازیم و سپس به‌سراغ انواع مختلف آن می‌رویم. انواع اصلی انگیزه ۱. انگیزه درونی هر چیزی که بر اساس پاداش‌های درونی مانند رشد فردی یا کمک به دوستی نیازمند به شما انگیزه بدهد، انگیزه‌ای درونی است. مثلاً ممکن است مهارت‌های ارزشمندی یاد بگیرید و این مهارت‌ها انگیزه‌ای باشند برای اینکه بخواهید به ترفیع رتبه فکر بکنید. برعکس ممکن است هدفتان این باشد که روی زندگی اطرافیانتان اثر مثبت بگذارید و این هدف به شما انگیزه‌ای برای موفق‌شدن بدهد. محرک‌های انگیزه درونی همیشه مثبت نیستند و گاهی هم منفی‌اند. مثلاً به خودتان انگیزه می‌دهید که چیز‌های جدیدی یاد بگیرید، چون در غیر این صورت احساس ناکامی می‌کنید. در این حالت، نتیجه اقداماتتان مثبت است اما آن انگیزه خاصی که از آن استفاده کرده‌اید، به‌جای تمرکز بر ایجاد نتیجه‌ای مثبت، روی متوقف‌کردن نتیجه‌ای منفی تأکید داشته است. از‌این‌رو کم نیستند انگیزه‌های درونی‌ای که به پاداش یا محرک انگیزشی خاصی وابسته‌اند. انگیزه درونی، چه مثبت باشد و چه منفی، معمولاً از انگیزه بیرونی پایدارتر است زیرا بیشتر روی محرک‌های مثبت و نوع‌دوستانه‌ای متمرکز است که در حیطه اختیار شما قرار دارند. از طرف دیگر، انگیزه بیرونی اغلب به محرک‌هایی وابسته است که آن‌ها را از شخص دیگری گرفته‌اید، بنابراین کنترل مستقیمی روی این انگیزه ندارید. ۲. انگیزه بیرونی هر چیزی که بر اساس پاداش‌هایی بیرونی مانند پول یا تمجید به شما انگیزه بدهد، انگیزه‌ای بیرونی است. انگیزه‌های بیرونی در مقایسه با انگیزه‌های درونی رایج‌ترند و اغلب به عاملی بیرونی مانند یک مشوق، ترس یا انتظار وابسته‌اند. مثلاً فرد به‌امید افزایش حقوق تلاش می‌کند که ترفیع بگیرد. انگیزه بیرونی نیز مانند انگیزه درونی گاهی منفی است. مثلاً ترس از اخراج‌شدن انگیزه‌ای است برای اینکه کار خود را بهتر انجام بدهید. پس می‌توان گفت که انگیزه بیرونی، همچون انگیزه درونی، انواع انگیزشی متعددی دارد که به محرک انگیزشی بیرونی خاصی وابسته است، محرکی که نقش مهمی در آن انگیزش دارد. همان‌طور که می‌بینید، انگیزه خیلی پیچیده‌تر از آن است که بخواهیم آن را صرفاً به دو دسته انگیزه درونی و بیرونی تقسیم کنیم. بنابراین در ادامه، انواع دیگری از آن را نیز معرفی می‌کنیم. انواع انگیزش درونی ۱. انگیزه شایستگی یا آموختن انگیزه شایستگی یا انگیزش آموختن یعنی فرد انگیزه اصلی را از فرایند انجام کار به دست می‌آورد، نه از پاداش پایان کار. دلیلش این است که افرادی که تحت‌تأثیر انگیزه شایستگی هستند، در طول مسیر دستیابی به اهدافشان، به‌جای مقصد، از فرایند یادگیری یا بهتر‌شدن انگیزه می‌گیرند. اگر با هدف یادگیری مهارت‌های ارزشمند و نه افزایش دستمزد برای گرفتن ترفیع تلاش می‌کنید، انگیزه شما از نوع انگیزه شایستگی است. این نوع محرک بسیار کارساز است و باید از آن در همه راهبرد‌های انگیزشی استفاده شود، چراکه مهارت‌های جدید و باارزش اغلب حتی از پول هم مهم‌ترند و برخلاف چیز‌های مادی، دارایی‌هایی هستند که هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌ها را از شما بگیرد. ۲. انگیزش نگرش این نوع انگیزش از تمایل شما به تغییر نگرش یا احساستان نشئت می‌گیرد و تا حدی شبیه انگیزه اجتماعی بیرونی است. افرادی که از این انگیزه نیرو می‌گیرند، در کنش‌ها و تعاملاتشان آشکارا خواستار این هستند که حال خود و اطرافیانشان را به شیوه‌ای مثبت و شوق‌انگیز بهتر کنند. مثلاً اگر علاقه‌مند به کار‌کردن در یک مؤسسه خیریه یا نوانخانه هستید و دلیلتان از انجام این کار این است که دادن حال خوب به دیگران حال خودتان را بهتر می‌کند، این تمایل به تغییر نگرش است که به شما انگیزه داده است. یا اگر مدیر شرکتی هستید و از اینکه به رشد و پیشرفت زیردستان خود کمک کنید احساس رضایت می‌کنید، تحت‌تأثیر انگیزه نگرش هستید. ۳. انگیزش دستیابی در این انگیزش، محرک اصلی فرد تمایل او به دنبال‌کردن و دستیابی به اهدافش است. کسانی که چنین انگیزه‌ای دارند معمولاً روی خودِ کار یا هدفشان متمرکزند، نه پاداش مربوط به آن. مثلاً کارآفرینی را در نظر بگیرید که کسب‌و‌کارش را با هدف ایجاد یک شرکت جهانی راه‌اندازی می‌کند نه لزوماً به این دلیل که پول خوبی در این کار است. اگر نیروی محرکه شما انگیزه دستیابی است، شما فردی خودانگیخته و فرایند‌گرا هستید، یعنی فرایند بهتر‌شدن بیشتر از نتیجه نهایی برایتان ارزش دارد. شاید دستیابی به هدف مانند پاداشی بیرونی به نظر برسد، اما این انگیزه تا حد زیادی درونی است. دلیل این امر این است که شما شیفته زرق‌و‌برق پاداشی مانند پول نیستید، بلکه بیشتر عاشق احساس موفقیت برخاسته از به پایان‌رساندن کاری ارزشمندید. ۴. انگیزه خلاق گاهی آنچه فرد را به حرکت وامی‌دارد، خلاقیت یا محرکی درونی برای ابراز خلاقانه است. وقتی دلتان می‌خواهد خودتان را ابراز کنید، تحت‌تأثیر انگیزه خلاق قرار دارید. مثل وقت‌هایی که احساس می‌کنید باید چیزی خلق کنید. انگیزه نوشتن کتاب، بازی در فیلم، نواختن گیتار، ساخت یک محصول یا راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار همگی از نوع انگیزه خلاق‌اند. وقتی در درون خود احساس می‌کنید که حرفی برای گفتن دارید و باید آن را ابراز کنید، این انگیزه خلاق است که شما را ترغیب می‌کند. هر اثری که خلق می‌کنید، چه عده معدودی آن را ببینند چه تمام جهان، تلاشی برای ابراز خود است که از انگیزه خلاق نیرو می‌گیرد؛ حال فرقی نمی‌کند چیزی که خلق کرده‌اید ملموس باشد یا ناملموس و زودگذر. ۵. انگیزه فیزیولوژیکی گاهی احساس می‌کنید که نوعی نیروی درونی وصف‌ناپذیر شما را هدایت می‌کند. مثل وقت‌هایی که نیروی عشق شما را به‌سوی کسی یا چیزی می‌کشاند. هرقدر هم که مقاومت کنیم، اعمال ما تحت‌تأثیر احساسات عمیق فیزیولوژیکی قرار دارند، احساساتی که بنیادین و انکارناپذیرند. این احساسات همان عوامل انگیزشی فیزیولوژیکی هستند که هم درونی‌اند و هم مهارنشدنی. هرم سلسله‌مراتب نیاز‌های مازلو را در نظر بگیرید. انگیزه نیاز‌های اساسی مانند غذا و سرپناه و همچنین نیاز‌های والاتر روان‌شناختی و نیاز به خودشکوفایی همواره ترغیب‌کننده همه انسان‌ها بوده‌اند. این نیاز‌ها در درون همه ما وجود دارند و ما از درون ترغیب می‌شویم که برای دستیابی به آن‌ها هر کاری انجام دهیم. انواع انگیزه بیرونی ۱. انگیزه پاداش در انگیزه پاداش، برخلاف انگیزه دستیابی، نیروی محرکه فرد بیشتر پاداش عمل است نه دستیابی به هدفی خاص. کسانی که علاقه‌مند به پاداش‌ها هستند با انگیزه رسیدن به پاداش مدنظرشان (که اغلب پاداشی خاص است) دست به عمل می‌زنند. مثلاً اگر هدفتان از ترفیع شغلی افزایش حقوق و دستمزد است و نه احساس رضایت ناشی از مسئولیتی جدید، انگیزه شما بیشتر از نوع پاداش است تا دستیابی. با وجود این، انگیزه پاداش چیز بدی نیست. درست است که این انگیزه نقطه مقابل انگیزه دستیابی است، اما ممکن است هر دو با هم استفاده شوند. بیایید فرض کنیم که می‌خواهید ترفیع شغلی بگیرید. حال انگیزه شما از این ترفیع ممکن است هم حقوق بیشتر باشد و هم وظیفه‌ای پیچیده‌تر و رضایت‌بخش‌تر. چنین سناریویی دو سر برد است، چون علاوه‌بر پاداش بیرونی، از احساس رضایت درونی نیز برخوردار می‌شوید. بنابراین پیرو اهداف یا وظایفی باشید که هم پاداش دارند و هم عناصر انگیزه دستیابی. ۲. انگیزه ترس انگیزه ترس انگیزه‌ای است که فرد را با استفاده از عواقب و پیامد‌ها به انجام کاری ترغیب می‌کند. می‌توان گفت که این انگیزه نوعی محرک منفی است، چون این بار آنچه به شما انگیزه می‌دهد، به‌جای پاداش، اجتناب از درد یا عواقب ناگوار است. انگیزه ترس کاری با محرک‌های مثبت ندارد و ابزارش تنبیه و محرک‌های منفی است مثل ترس از اخراج‌شدن. در واقع انگیزه ترس با استفاده از محرک‌های منفی شما را به‌سوی اهداف یا وظایف خاصی سوق می‌دهد. انگیزه ترس بد به نظر می‌رسد، اما می‌توان از آن استفاده مثبت کرد. مثلاً اگر می‌خواهید خوش‌اندام‌تر باشید، می‌توانید ترسِ بدهیکل به‌نظررسیدن در مهمانی‌ها را بهانه‌ای برای پایبند‌بودن به باشگاه و رژیم غذایی‌تان قرار بدهید. انگیزه ترس را نوعی عامل استرس‌زای مثبت یا محدودیتی مثبت در نظیر بگیرید و به‌کمک آن خودتان را بالا ببرید، بر عادات بدتان غلبه کنید و همان‌طوری زندگی کنید که می‌خواهید. ۳. انگیزه قدرت انگیزه قدرت نوعی عامل انگیزشی است که به‌سبب آن فرد تمایل دارد زندگی خود و دیگران را کنترل کند. هیچ‌کس از انتخاب‌های فراوان بدش نمی‌آید و مردم اغلب انگیزه دارند که انتخاب‌های کلی زندگی‌شان را افزایش بدهند و محیط اطرافشان را کنترل کنند. به همین دلیل انگیزه قدرت در تمایل به تأثیرگذاری بر مسیر زندگی خود و اطرافیانمان ظاهر می‌شود. وحشت‌های دنیای واقعی مانند آلمان نازی و دیگر سناریو‌هایی که در آن‌ها عطش کنترل دیگران از هر اصول و الزام اخلاقی‌ای پیشی می‌گیرد، تجلی‌ای از انگیزه قدرت هستند؛ انگیزه‌ای که امروزه به اوج خودش رسیده است. با‌این‌حال اگر این انگیزه در حد اعتدال باشد، مثبت است. مثلاً کنترل‌کردن دیگران کار خوبی نیست، اما تلاش برای کنترل‌کردن زندگی خود خیلی هم خوب است. بنابراین این انگیزه شما را ترغیب می‌کند که به اعمال و افکارتان آگاه باشید تا بتوانید به زندگی‌ای دست یابید که آرزویش را دارید. ۴. انگیزه اجتماعی یا انگیزه وابستگی انسان‌ها موجوداتی اجتماعی‌اند و طبق انگیزه اجتماعی که انگیزه وابستگی نیز نامیده می‌شود، این تعلق و پذیرش است که انسان‌ها را به برقراری ارتباط ترغیب می‌کند. انسان‌ها ذاتاً تمایل دارند که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و انگیزه اجتماعی سبب می‌شود که این ارتباط را با پیوستن به گروه‌های اجتماعی جست‌و‌جو کنند. این انگیزه شاید درونی به نظر برسد، اما عامل انگیزشی پذیرش چیزی نیست که شما بتوانید آن را با پیوستن به یک گروه اجتماعی در اختیار خودتان قرار بدهید. بر اساس روان‌شناسی تکاملی، این عوامل اجتماعی نیروی محرکه همه انسان‌ها هستند. از این رو مهم است که فرد علاوه‌بر تقویت ارتباطات فعلی‌اش، مایل به ایجاد روابط جدید باشد. اگر با کسانی ارتباط برقرار کنید که دوستتان دارند و شما را همان‌طور که هستید می‌پذیرند، این انگیزه را پیدا می‌کنید که به قله‌های بلندتری برسید و شادی واقعی را احساس کنید. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


7 ماه قبل - 150 بازدید

نویسنده: مهدی مظفری در دنیای امروز که فناوری‌های دیجیتال به طور گسترده‌ای نفوذ کرده‌اند، کودکان بیش از پیش در معرض صفحه نمایش‌های مختلف قرار دارند. این وابستگی بیش از حد می‌تواند عواقب جدی برای رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی آن‌ها داشته باشد. مطالعات نشان می‌دهند که نور آبی صفحات نمایش، اختلال در خواب، کاهش تمرکز و حتی افزایش خطر ابتلا به اختلالاتی مانند (ADHD) را در پی دارد. اما خبر خوب این است که می‌توان با ایجاد تعادل و جایگزینی فعالیت‌های مفید، اثرات منفی استفاده بیش از حد از فناوری را کاهش داد. بازی‌های سنتی، داستان‌خوانی، فعالیت‌های هنری و گفتگوهای صمیمانه، همگی نقش مهمی در رشد سالم کودکان ایفا می‌کنند. این فعالیت‌ها نه تنها به تقویت مهارت‌های اجتماعی و شناختی کمک می‌کنند، بلکه به ایجاد پیوند عاطفی قوی بین والدین و فرزندان نیز منجر می‌شوند. در ادامه، چند بازی جذاب و مفید معرفی شده است که به شما کمک می‌کنند تا اوقات خوشی را در کنار فرزندتان سپری کرده و به رشد او کمک کنید: ۱. خمیربازی خمیربازی، فراتر از یک بازی ساده، پنجره‌ای رو به دنیای خلاقیت و آرامش برای کودکان است. در حین وِرز دادن و شکل دادن به خمیر نرم و رنگارنگ، کودکان نه تنها مهارت‌های حرکتی ظریف خود را تقویت می‌کنند، بلکه به دنیای خیال‌پردازی نیز قدم می‌گذارند. این بازی ساده، با ایجاد حس لامسه‌ای لذت‌بخش و امکان ساختن اشکال بی‌نهایت، به کاهش استرس و افزایش تمرکز کودکان کمک شایانی می‌کند. کودکان با ساختن شخصیت‌ها و دنیای کوچک خود، اعتماد به نفس‌شان را تقویت کرده و خلاقیت ذاتی خود را شکوفا می‌سازند. خمیربازی، ابزاری ارزشمند برای والدین است تا بتوانند با فرزندان‌شان ارتباط عمیق‌تری برقرار کرده و لحظات شاد و آموزنده‌ای را برای آن‌ها رقم بزنند. ۲. لِگو  بازی با لگو (Lego) به‌طور حیرت‌انگیزی به توسعه مهارت‌های تحلیلی و حل مسئله در کودکان کمک می‌کند. این بازی جذاب، به کودکان کمک می‌کند تا مفاهیم اولیه ریاضی مانند شمارش، اندازه‌ها و اشکال هندسی را به صورت تجربی درک کنند. همچنین، ساختن سازه‌های مختلف با لِگو، توانایی تجسم فضایی کودکان را بهبود می‌بخشد و به آن‌ها کمک می‌کند تا روابط بین اشیاء را درک کنند. علاوه بر این، بازی با لگو به پرورش خلاقیت کودکان نیز کمک شایانی می‌کند. کودکان با استفاده از تخیل خود، می‌توانند سازه‌های بی‌نظیری را خلق کنند و دنیای اطراف خود را به شکلی متفاوت تجربه کنند. بنابراین، والدین و مربیان باید به اهمیت بازی با لگو پی ببرند و فرصت‌های مناسبی را برای کودکان فراهم کنند تا با این اسباب بازی جذاب بازی کنند. ۳. نقاشی احساسات نقاشی، همچون پنجره‌ای رو به دنیای درونی انسان، می‌تواند ابزاری قدرتمند برای شناسایی و ابراز احساسات باشد. هنگامی که کودکی احساساتش را به روی بوم نقاشی می‌آورد، در واقع یک پل ارتباطی میان دنیای درون و بیرون خود می‌سازد. با معرفی احساسات مختلف به کودک و دعوت او به نقاشی کردن، می‌توانیم به او کمک کنیم تا احساسات پیچیده خود را بهتر درک کند. برای مثال، می‌توانیم از کودک بخواهیم که احساس شادی را با رنگ‌های روشن و خطوط شاداب به تصویر بکشد، یا غم را با رنگ‌های تیره و اشکال ساده بیان کند. گفتگو درباره این نقاشی‌ها می‌تواند به کودک کمک کند تا مفاهیم عمیق‌تری از احساسات را درک کند و بداند که هر احساسی طبیعی است و ارزش تجربه کردن را دارد. علاوه بر این، می‌توانیم با معرفی روش‌های مختلف ابراز احساسات مانند نوشتن، موسیقی، بازی، و یا حتی صحبت کردن با دیگران، به کودک کمک کنیم تا طیف وسیعی از ابزارها را برای مدیریت احساسات خود بیاموزد. این فرایند نه تنها به کودک کمک می‌کند تا با احساساتش ارتباط بهتری برقرار کند، بلکه به او اعتماد به نفس می‌دهد تا بتواند در موقعیت‌های مختلف اجتماعی، احساسات خود را به شیوه‌ای سالم بیان کند. ۴. بازی «جمله را تمام کن» با آغاز یک داستان کوتاه و جذاب، دنیایی از تخیلات را برای کودک خود بگشایید. این بازی ساده اما مؤثر، نه تنها به پرورش خلاقیت کودک شما کمک شایانی می‌کند، بلکه به او می‌آموزد که چگونه با استفاده از قوه‌ی تخیل خود، داستان‌ها را گسترش دهد و به آن‌ها عمق ببخشد. با طرح یک پرسش باز در پایان داستان، کودک را به تفکر وامی‌دارید و او را تشویق می‌کنید تا با ایده‌های نو و بدیع، ادامه‌ی داستان را خلق کند. به یاد داشته باشید که در این بازی، هدف شما تنها رسیدن به یک پایان مشخص نیست؛ بلکه ایجاد فضایی امن و پر از انگیزه است تا کودک بتواند آزادانه به کشف دنیای داستان‌ها بپردازد. با گوش دادن فعالانه به داستان‌های کودک و تشویق او، به او نشان می‌دهید که ایده‌های او ارزشمند هستند و شایسته‌ی توجه هستند. این بازی نه تنها به تقویت اعتماد به نفس کودک کمک می‌کند، بلکه به او می‌آموزد که هر فردی دارای یک نگرش منحصر به فرد نسبت به جهان اطراف است و می‌تواند با استفاده از خلاقیت خود، دنیایی جدید را خلق کند. ۵. بازی «راه خروج» با تبدیل اتاق خواب به یک دنیای پر از رمز و راز، می‌توانید لحظات شادی را برای کودک خود رقم بزنید. با استفاده از بالشت‌ها، پتوها و سایر وسایل نرم موجود در خانه، یک هزارتوی پیچ در پیچ و جذاب بسازید. این هزارتو می‌تواند تونل‌هایی داشته باشد که از زیر تخت عبور می‌کنند، پل‌هایی که از روی مبلمان ساخته شده‌اند و اتاقک‌هایی که با پتو محصور شده‌اند. از کودک خود بخواهید تا با عبور از این مسیر پر پیچ و خم، به دنبال گنج پنهانی بگردد. این بازی نه تنها برای کودک بسیار سرگرم‌کننده خواهد بود، بلکه به او کمک می‌کند تا مهارت‌های مهمی را بیاموزد. با هر مانعی که در هزارتو با آن روبرو می‌شود، کودک مجبور است تا راه حلی برای عبور از آن پیدا کند. این کار باعث تقویت مهارت‌های حل مسئله و افزایش خلاقیت در او می‌شود. همچنین، عبور از این مسیر پر چالش، به کودک کمک می‌کند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهد و یاد بگیرد که از موانع نترسد. با تشویق و حمایت شما، کودک شما می‌تواند این تجربه هیجان‌انگیز را به یک پیروزی بزرگ تبدیل کند. در نهایت، به یاد داشته باشید که کودکان معمولاً به‌صورت مستقیم درباره احساسات خود گفتگو نمی‌کنند. اغلب آن‌ها با عبارت «می‌توانیم با هم بازی کنیم؟» درخواست توجه و گفتگو می‌کنند. بنابراین، بازی زبانی است که کودکان از طریق آن ارتباط برقرار می‌کنند. وقت گذاشتن برای این نوع بازی‌ها نه‌تنها به رشد روانی فرزندتان کمک می‌کند، بلکه ارتباط شما را نیز عمیق‌تر و معنادارتر می‌کند. پس از هیچ فرصتی برای بازی کردن با او دریغ نکنید!

ادامه مطلب