برچسب: استدلال

10 ماه قبل - 332 بازدید

خانواده به عنوان یک نهاد مقدس، سنگ بنای جامعه و سازمان نظام یافته اجتماعی است که در تمام جوامع از ارزش و اهمیت بسیار ویژه‌ای برخوردار است، زیرا برای تحقق یک جامعه پویا و معنوی، پیش از هر چیز باید خانواده‌ای سالم و معنوی داشته باشیم. اساس یک خانواده سالم را پدر، مادر و فرزندان سالم تشکیل می‌دهند. در یک خانواده سالم، هر یک از اعضای آن نسبت به یکدیگر وظایف و مسئولیت‌هایی دارند که باید نسبت به آن آگاه باشند و آن را به بهترین شیوه‌ی ممکن انجام دهند. در مقاله‌های قبلی به انواع خانواده از منظرهای کاربردی، کارکردی، نحوه زندگی و نوع معیشت و از نظر ساخت و روابط درون افراد، پرداختیم. در مقاله کنونی به انواع خانواده از نقطه نظر سبک تربیتی می‌پردازیم. حائز اهمیت است که بدانید آگاهی از نوع تربیت خانواده به شما این امکان را فراهم می‌سازد تا اطلاعات لازم در مورد شخصیت افراد بدست آوردید، زیرا روش تربیتی خانواده، شخصیت افراد را در آینده شکل می‌دهد. حتما بسیار شنیده‌اید که شماری از افراد در تصمیم‌گیری ضعیف عمل می‌کنند و یا هنگامی که می‌خواهند انتخابی داشته باشند، دچار مشکل می‌شوند، همینطور افرادی نیز هستند، علی‌رغم اینکه به لحاظ سنی بزرگ و بالغ هستند، اما هنوز انتخاب لباس و چگونگی انجام باقی کارهای کوچک‌ آن‌ها از سوی دیگران مدیریت و ترتیب می‌شود، آن‌ها خود در چرخه‌ی زندگی، سهم اندکی داشته و برای پیشبرد اکثر کارهای‌شان وابسته به دیگران هستند. این نوع افراد نه تنها در انجام فعالیت‌های ابتدایی‌شان ضعیف عمل می‌کنند که حتی در روابط میان فردی و حضور در اجتماع نیز بیشتر دست به حاشیه نشینی می‌زنند، شخصیت ضعیف، وابسته و تابع دیگران اند. در مقابل، افرادی هستند که در انجام فعالیت‌های‌شان تصمیم‌گیرنده خود آن‌هاست، از قدرت انتخاب بالایی برخوردارند و به دیگران اجازه دخالت و امر و نهی در زندگی خود را نمی‌دهند. البته که افرادی هستند که در عین وابستگی، در شماری از فعالیت‌ها، قدرت انتخاب و انجام در دست خود آن‌هاست و در شماری از کارها، مشورت دیگران را می‌طلبند و شخصیتی بینابین دارند. علاوه بر این، شخصیتی نیز وجود دارد که ‌بند هیچ اصولی نیست، خودراَی است و حتی اگر موجب آزار و اذیت خود، خانواده و دیگران شود نیز از آن ابایی ندارد. با ذکر این مثال‌ها، مطمئنا تصمیم شما مشخص شده که مایل به داشتن چه نوع شخصیتی هستید؛ اما باید بدانید که روش تربیتی می‌تواند از شما یک شخص رهبر، تا ضعیف و فرمانبر بار بیاورد. اگر شما پدر یا مادر هستید، یک یا چند فرزند دارید و یا به تازگی زندگی مشترکی را تشکیل داده‌اید! آگاه باشید که روش تربیتی شما، یک نسل را می‌سازد؛ فرزندان شما هم از دختر و پسر دقیقا همان روش تربیتی شما را به فرزندان‌شان انتقال خواهند داد، حالا اگر این چرخه‌ی تربیتی عیب‌هایی داشته باشد، نسل‌های بعدی شما نیز متحمل همان عیب‌ها خواهد بود. ممکن شماری از والدین اینگونه استدلال کنند که اکنون فرزندان زیادی دارند که شماری از آن‌ها بزرگ شده و دیگر فرصتی برای اصلاح در دست ندارند، اما این نوع پدر و مادرها باید بدانند که برای تغییر در نوع تربیت و اصلاح روش تربیتی‌، همیشه وقت است؛ شاید نتوانید در شخصیت فرزندان بالغ‌تان که شخصیت آن‌ها به نحوی تکامل یافته و به حدی از رشد رسیده است را تغییرات ملموسی در آن ایجاد کنید، اما شانس تغییر برای فرزندان نابالغ که هنوز برای یادگیری زمان زیادی در پیش دارند، می‌توان کارهای زیادی انجام داد. به طور کلی خانواده‌ها از نظر نحوه و سبک تربیت فرزندان و نحوه‌ اداره ساختار خانواده، به ۴ گروه تقسیم می‌شوند که شامل: ۱- خانواده خشک و سخت‌گیر (پدر و مادر سخت‌گیر و مستبد) ۲- خانواده سهل‌گیر و آسان‌گیر ۳- خانواده گسسته (خانواده پریشان) ۴- خانواده دموکرات (خانواده سالم) در ادامه به تمامی این سبک‌های تربیتی خواهیم پرداخت تا شما با هر یک از آن‌ها بیشتر آشنا شوید. باشد که این آگاهی‌ها در روش تربیتی مورد انتخاب شما، مفید واقع شود. ۱- خصوصیات خانواده خشک و سخت‌گیر: پدر و مادرها با بچه‌ها همان طور رفتار می‌کنند که والدین خودشان رفتار کرده‌اند. تصمیم‌گیری کل امور به عهده یکی از والدین به ویژه پدر است، در اغلب موارد پدر خانواده، بر نحوه رفتار و اعمال فرزندان نظارت می‌کند و بقیه اعضا خانواده حق اظهارنظر ندارند. رفتار پدر و مادر به گونه‌ای است که فرزندان یاد می‌گیرند که در هیچ موردی حق حرف زدن ندارند. در صورتی که والدین متوجه شوند، فرزندان آن‌ها به حرف آن‌ها اعتنایی نکرده‌اند، به شدت ناراحت و عصبانی می‌شوند. فرزندان جراتی برای مطرح کردن سوال از والدین درباره انجام دادن یا انجام ندادن کارهای خود، ندارند. در این سبک تربیتی، پدر و مادرها تمام رفتار و کارهای فرزندان خود را به شدت کنترل کرده و تمام تصمیمات را شخصاً خودشان می‌گیرند. والدین هیچ توضیحی برای دستوراتی که می‌دهند به فرزندان خود نداده و از آن‌ها اطاعت محض این دستورات را انتظار دارند. در این گروه نظم و انضباط اهمیت ویژه داشته و والدین قادر نیستند که هیچ بی‌نظمی از سمت فرزندان خود بپذیرند. والدین به سخنان فرزندان خود گوش نداده و زمانی هم که سخن آن‌ها را می‌شنوند با آن‌ها مخالفت می‌کنند. در اکثر مواقع بدون هیچ دلیل خاصی فرزندان را نصیحت کرده و یا مانع انجام کارهای آن‌ها می‌شوند. والدین نسبت به تصمیمات فرزندان خود هیچ احترامی قائل نمی‌شوند. پدر و مادرها اعتقاد دارند به دلیل سن، تجربه و علم بیشتری که نسبت به فرزندان دارند، می‌توانند در تمام امور حتی کارهای خصوصی آن‌ها دخالت کنند. نسبت به فرزندان خود، رفتار احترام‌آمیز بروز نداده و حتی در موارد بسیاری، فرزندان خود را نیز در مقابل دیگران تحقیر می‌کنند. در چنین خانواده‌ها در بسیاری از موارد، نیازهای عاطفی کودکان رفع نمی‌شود. در صورتی که در برابر رفتار نامناسب یکی از والدین، دیگری با کودک خود همدردی کند، ارزش و احترام هر دو؛ پدر و مادر نزد کودک پایین می‌آید. فرزندان این گروه از خانواده‌ها معمولا به گروه‌های بیرون جذب شده و به دلیل عزت نفس کمی که دارند به بزهکاری روی می‌آورند. بیشتر والدین به شدت کمال‌گرا بوده و فرزندان خود را تحت فشار می‌گذارند و برای آن‌ها برنامه‌های سخت تنظیم می‌کنند. کودکان در این خانواده‌ها به دلیل ترس از تنبیه و سرزنش به دروغ‌گویی و ریا کاری روی می‌آورند. این کودکان معمولا خلاق نیستند، به دلیل اینکه بیشتر مواقع مورد تحقیر و سرزنش قرار گرفته و برای انجام کارهای آن‌ها، دیگران تصمیم گرفته‌اند. ولی به دلیل سخت گیری بسیاری که والدین داشته‌اند، تعدادی از مهارت‌ها را به خوبی آموخته اند. از جمله مشکلات روحی کودکان این خانواده‌ها، می‌توان به استرس، اضطراب، افسردگی، ناامیدی، وسواس و کمال‌گرایی اشاره کرد. اگرچه پدر و مادرهای این گروه، از نظر خود بسیار منطقی بوده و برای هر کاری، علتی پیدا می‌کنند ولی رفتارهای مستبدانه آن‌ها موجب می‌شود که فرزندان از دستورات آن‌ها سرپیچی کنند. ۲- خصوصیات خانواده سهل‌گیر و آسان‌گیر: پدر و مادر به دنبال نیازهای ارضاء نشده خودشان هستند. دنبال جوانی و نوجوانی و دل مشغولی‌های خود هستند. به امر تربیت و ارضاء نیازهای جسمی و روانی کودک نمی‌پردازند و چون آسانگیر هستند،‌ برای خاموش کردن صدای بچه،‌ هر چه کودک‌شان از آن‌ها می‌خواهد، آن‌ها انجام می‌دهند. لذا کودک پرتوقع تربیت می‌شود. هدف‌ها و انتظارات برای‌شان روشن نیست و به همین دلیل، در تربیت فرزندان خود از روش، فلسفه یا دیدگاه خاصی پیروی نمی‌کنند. والدین هیچ نوع کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را کاملا آزاد می‌گذارند تا به هر نحوی که خود مایل هستند‍،‌ شیوه‌های خاص زندگی خود را انتخاب و به کار گیرند. هیچ نوع انتظار و توقع خاصی از فرزندان خود ندارند و فرزندان نیز به نوبه خود می‌آموزند که والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند. والدین نسبت به رفتار فرزندان خود‍،‌ حتی در مواردی که مورد آزار و اذیت خود آنان و دیگران قرار می‌گیرند‌‍،‌ توجه خاصی نشان نمی‌دهند و در این موارد، بی‌تفاوت عمل می‌کنند. اگر فرزندان خانواده از دستورات والدین اطاعت نکنند، ناراحت نمی‌شوند و چنان رفتار می‌کنند که گویی عدم اطاعت از دستورات والدین امری طبیعی، عادی و متداول است. در پاداش دادن؛ وقتی از فرزندان رفتار پسندیده‌ای سر می‌زند، یا تنبیه آنان؛ در هنگامی که کار خلافی از آنان سر می‌زند، اهمال می‌کنند و بی‌تفاوت هستند. قابل ذکر است که منظور از تنبیه، تنبیه فیزیکی نیست. شیوه‌های رفتاری والدین چنان است که در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی‌کند. نسبت به تکالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی‌دهند و علاقه‌ای نیز به همکاری با معلمان و مدیریت مکتب محل تحصیل آنان ندارند. آنچه را که فرزندان اراده کنند یا بخواهند، برای آنان تهیه می‌کنند و در این مورد،‌ سلیقه خاصی را اعمال نمی‌کنند. هیچ گونه تلاش خاصی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی‌دهند و چنانچه یکی از فرزندان شدیدا به آنان وابسته باشد،‌ کار خاصی را در زمینه کاهش این نوع وابستگی که بعدا برای آنان مشکل ساز خواهد بود،‌ انجام نمی‌دهند. اعضای این خانواده، نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی‌کنند و از فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند. والدین این شیوه‌ی تربیتی، فرزندان خود را برای انجام هر کاری آزاد می‌گذارند و حتی در مواردی که مداخله آنان لازم به نظر می‌آید، دخالت نمی‌کنند. این بچه‌ها چون در زندگی با موانع مواجه نشده‌اند،‌ لذا وقتی وارد جامعه می‌شوند به خاطرعدم تجربه کافی ، زود تسلیم می‌شوند و شکننده هستند.

ادامه مطلب