نویسنده: مهدی مظفری ممکن خیلی از ما اعم از روزهدار و غیر روزهدار فکر کنیم که روزه، عبادتی ظاهری است که با امساک از خوردن و آشامیدن در ساعات مشخصی از روز انجام میشود. به این معنی که اگر ما به محرمات فقهی که در کتب احکام است، عمل کردیم، در واقع روزه گرفتیم. حال آنکه این حقیقت روزه نیست؛ گرچه با ترک محرمات فقهی روزه، روزهدار به حساب میآییم. اما حقیقت و رمز روشناییبخش روزه، در باطن آن و در «حضور قلب» روزهدار نهفته است. معمولا حضور قلب را برای نماز توصیه میکنند. مثلا میگویند وقتی ذکرهای نماز یا سورههای قرآن را در نماز میخوانید، سعی کنید حضور قلب داشته باشید. به این معنی که فکر شما به زبان، حرکات و سکناتی باشد که در نماز انجام میدهید. اینطور نباشد که سر به سجده باشید ولی فکر و توجهتان به رؤیاهای دنیاییتان باشد. حضور قلب در نماز یعنی اینکه بفهمید برای کی سجده میکنید و چه کسی را در این سجده منزه میخوانید. امّا حضور قلب در روزه و روزهداری با تدبر به آیات قرآنی و احادیث معصومین بهطور غیرمستقیم نیز توصیه شده است. حضور قلب در روزه، یعنی توجه و تمرکز کامل بر فلسفه و هدف روزه داشته باشید آن هم در تمام لحظات روزهداری. حضور قلب در ماه مبارک رمضان به این معنی است که انسان برعلاوه اینکه مقیّد به روزۀ واجب یا مستحب است، خدا را نیز در تمام اوقات روزهداری ناظر بر اعمالش ببیند و فکر و ذکر و اعمالش خدایی باشد. این انسان آنوقت است که مقام عنداللّهی پیدا خواهد کرد و به جایگاهی میرسد که از غیر خدا منقطع شده، به خدا وصل میشود: «انقطاع عن النّاس، انقطاع الی الله». در این مقام، دیگر هیچ چیزی، هیچ کسی، در نظرش نیست جز خدا، انصافاً خیلی حال خوبی است، هیچ چیزی در توجه او نیست جز خدا، دیگر در زندگی فقط خدا را دارد، که این یک شهود است، یک حضور قلب دائمی است که اولیای خدا دارند. این همان حضور قلب است که معمولاً برای هر کسی پیدا نمیشود، به جز برای اولیاء خدا، کسانی که همه جا را محضر خدا میدانند، خود را در محضر خدا مییابند و ادب حضور را مراعات میکنند. البته روزه خیلی به روزهدار کمک خواهد کرد برای کسب حضور قلب، چونکه حضور قلب از روزه پیدا میشود؛ «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا اُجْزَی بِه.» روزه گرفتنی که با حضور قلب همراه باشد و روزهدار در تمام لحظات روزهداریاش بفهمد به دستور کی و برای تقرب چه کسی روزه میگیرد، یقینا دریچهی خودسازی و معنویت بهروی این روزهدار گشوده خواهد شد و تحولی عمیق در روح و جاناش ایجاد خواهد کرد. حضور قلب، چگونه روزه را روشنایی میبخشد؟ روزه را از یک عادت به یک عبادت تبدیل میکند: حضور قلب، روزه را از یک عمل صرفاً ظاهری به یک عبادت باطنی و معنوی تبدیل میکند. روزهداری زمانی که با حضور قلب انجام میشود، در واقع یک تمرین برای تقرب به خداوند متعال است. معنای واقعی روزه را آشکار میکند: حضور قلب، به روزهدار کمک میکند تا فلسفه و هدف واقعی روزه را درک کند. روزه فقط تحمل تشنگی و گرسنگی نیست، بلکه برای تقویت تقوا، صبر، شکرگزاری و سایر فضایل اخلاقی است. حضور قلب، به روزه عمق و برکت میبخشد. روزهداری زمانی که با حضور قلب انجام میشود، نه تنها جسم، بلکه روح و جان انسان را نیز تعالی میبخشد. روزه را به یک تجربه لذتبخش تبدیل میکند: حضور قلب، روزه را از یک عمل طاقتفرسا به یک تجربه لذتبخش تبدیل میکند. روزهداری زمانی که با حضور قلب انجام میشود، به انسان احساس رضایت و آرامش میدهد. چگونه حضور قلب در روزه را تقویت کنیم؟ قبل از شروع روزه، نیت خود را خالص کنید. به یاد داشته باشید که روزه فقط تحمل تشنگی و گرسنگی نیست، بلکه برای تقرب به خداوند متعال است. این نیت به شما کمک خواهد کرد که در غیر از خوردن و آشامیدن نیز از خدا اطاعت کنید. در طول روز، به فلسفه و هدف روزه فکر کنید. به یاد داشته باشید که روزه برای تقویت تقوا، صبر، شکرگزاری و سایر فضایل اخلاقی است و باید در طول روز به تمام این فضایل توجه داشت. در هنگام اذان و هنگام افطار، دعا کنید و از خداوند متعال طلب یاری کنید. سعی کنید در طول روز، با قرآن کریم انس بگیرید. تلاوت قرآن، به شما کمک میکند تا توجه خود را به خداوند متعال معطوف کنید. از معاشرت با افراد غافل و بیتوجه به معنویات و چیزهایی که شما را از یاد خدا و تقوا دور میکند، خودداری کنید. حضور قلب، کلید درک حقیقت روزه است. با حضور قلب، روزه از یک عبادت ظاهری به یک تجربه معنوی عمیق تبدیل میشود که روح و جان انسان را تعالی میبخشد. با تقویت حضور قلب در روزه، میتوانیم از این ماه پر برکت، برای تعالی روح و جان خود بهرهمند شویم و به حقیقت و رمز روشناییبخش روزه دست یابیم. به امید آنکه در این ماه مبارک، با روزهای همراه با حضور قلب، به درجات بالای معنویت و تقرب الهی نائل شویم.
برچسب: قرآن
نویسنده: مهدی مظفری هیچ منبع معتبری؛ چه منابع قرآنی و یا احادیث پیامبر بزرگ اسلام (ص) در ممانعت تحصیل و تعلیم دختران هیچ سخن و ادعایی نکردهاند اما در افغانستان کنونی، زنان و دختران از آموزش و تحصیل محروم شدهاند. درست هنگامی که حکومت افغانستان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ تغییر کرد و حکومت فعلی قدرت را در دست گرفت. ساز و کارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دستخوش تغییر و دگرگونی شد، فرمانهای محدود کننده برای زنان و دختران دانشآموز و دانشجو و زنانی که در ادارات و موسسات فعالیت میکردند، یکی پس از دیگری وضع شد. حکومت سرپرست افغانستان، در نخستین سال حکومتداریاش، دختران دانشآموز و دانشجویان را از تعلیم و تحصیل منع کرد. این تصمیم باعث شد که پرسشهای بیشماری متوجه متولیان حکومت شود. مهمترین آن این بود که با اتکا به کدام دلیل شرعی و قانونی، حکومت، دختران را از تعلیم و تحصیل منع کرده است؟ آیا از آیات قرآن و سنت پیغمبر (ص) چنین ممنوعاتی بدست آمده است؟ و دهها پرسش دیگر که هیچ یک پاسخ منطقی نداشتند. ما در شمارههای پیشین این مقاله، با مددجویی از آیات، روایات و ادلّههایی غیر از این دو، به وضاحت و درستی جایگاه تحصیل دختران در دین مقدس اسلام را بیان کردیم. اگر مخالفان تحصیل دختران کوچکترین تأمل و دقتی به آیات و احادیث مرتبط با علم داشته باشند، درخواهند یافت که اسلام توجه بیبدیلی به علم و دانش مبذول داشته است و آن را بسیار ارزشمند میداند؛ تا جایی که علم را پلّهای از پلّههای کمال انسان(مرد و زن) میشمارد. اگرچه بیانات پرواضح آیههای قرآن و احادیث پیغمبر (ص) در مورد تحصیل دختران حق مطلب را ادا کرده است و به خوبی «لزوم» تحصیل علم از سوی این قشر را ابراز داشته ولی جهت اینکه خط بطلان بر مدعیات مخالفان تحصیل دختران کشیده شود، در این یادداشت که شماره پایانی مقاله است، به دلایل ارائه شده از سوی این مخالفان، میپردازیم و در صدد پاسخ آنان برخواهیم آمد. عدهای از متولیان حکومت با استناد به یک حدیث خواستهاند که منع تعلیم و تحصیل دختران را به اثبات رسانند و با ذکر آن و نادیده گرفتن دهها حدیث میخواهند بگویند که پیامبر(ص) و اسلام، زنان و دختران را از تحصیل منع کردهاند. آن حدیث این است: «لا تنزلوهن الغرف ولا تعلمونهن الكتابة وعلموهن المغزل وسورة النور؛ زنان را در بالاخانهها منشانید و به آنان نوشتن یاد ندهید ولی به آنان نخ ریسی و سوره نور بیاموزید.» همانطوری که میدانید با شنیدن و خواندن هر سخنی که به پیامبر نسبت داده میشود، فیالبداهه نباید آنرا منسوب به پیامبر دانست؛ مخصوصا احادیثی که شبههناک است و ظاهرا متعارض با نص صریح قرآن کریم است. در مورد سلسله سند حدیث مورد بحث، کدام سند معتبری ارائه نشده است. اغلب حدیثشناسان از جمله: ابن عدی، ابن جوزی، ابن حجر، محمد بن طاهر المقدسی، ابن العدیم، علامه شیخ عسافی و… نسبت این حدیث به پیامبر معظم اسلام (ص) را رد نموده، معتقدند که این حدیث موضعی، ضعیف و بدون سند است و همچنین آنان نظر به بعضی راویان، نسبت این حدیث را به پیامبر اسلام (ص) درست نمیدانند، و آن را از جمله احادیث جعلی برشمردهاند. ابن جوزی، با ذکر این نکته که در سلسله سند این حدیث یک شخص جاعل (جعل کننده) قرار دارد، گفته است: «هذا الحديث لا يصح، محمد بن إبراهيم الشامي كان يضع الحديث؛ حدیث منع تعلیم زنان صحت ندارد، محمد بن ابراهیم شامی حديثات را جعل مىكرده است.» برخلاف حدیث منع تحصل دختران، نقل تاریخی متقنی درمورد آموزش نوشتن است که به خوبی موضع پیامبر اکرم (ص) را درمورد آموزش، یادگیری و نوشتن بیان میکند. تاریخ در مورد این موضع رسول خدا آورده است: «شفاء عدي، یکی از دختران قبیله عدی نوشتن بلد بود. وی دختران را در زمان جاهليت عرب، نوشتن تعليم ميداد و بانو حفصه (یکی از خانمهای پیامبر) نوشتن را قبل از ازدواج با نبي اكرم (ص) از وی میآموخت. وقتي كه حفصه ازدواج کرد، پیامبر از شفاء عدی خواست که آموزش نوشتن را با او ادامه بدهد تا خط او درست و زیبا شود و (حفصه) نیز چنین کرد.» دلیل دیگری که متولیان حکومت افغانستان (مخالفان تحصیل دختران) ارائه کردهاند، این است که دختران بخاطر عدم محجبه بودنشان از تحصیل منع شدهاند. البته این دلیل آنان، نظر به بررسیها، بهانه است تا دلیل. تصمیمگیران و مجریان منع تحصیل دختران میگویند که: «زنان و دختران افغان بخاطر اینکه در مکاتب و دانشگاهها حجابشان را رعایت نمیکردند، از تحصیل منع شدند.» این دلیلشان همانطوری که پیشتر سخن رفت، بهانه است. به این دلایل: اولا: باید گفت که اکثر زنان و دختران افغانستان چه در حکومت پیشین و چه در حکومت فعلی حجاب و حدود شرعی را رعایت کرده و میکنند. ثانیاً: برفرض که عدهای محدودی حجاب شرعی مورد قبول حکومت فعلی را نداشتهاند؛ چرا به علت عدم محجبه بودن عدهای محدود، تمام دختران از تعلیم و تحصیل منع شدند؟ آیا این درست است که بخاطر یکی، حق صدها نفر نادیده گرفته شود؟ ثالثاً: وقتی از سوی وزارت به مکاتب و دانشگاهها، نامه رسمی مبنی بر رعایت حجاب شرعی زده شد، پیرو این نامه مطابق مدارک و شواهد، عموم دختران دانشآموز و دانشجو بدون استثناء حجاب موافق حکومت را رعایت کردند. با این وجود چرا دولت تحصیل دختران را آزاد نگذاشت و بر شدت ممنوعیت تحصیل آنان افزود؟ با این موارد، نتیجه مشخص است که متولیان حکومت فعلی حجاب شرعی را بهانه میکنند تا احساسات و هیجانات و باورهای قبیلهای خودشان را عملی کنند تا یک امر شرعی و اسلامی را. حذف زنان و دختران از بستر تحصیل و اجتماع، یک حرکت احساسی و هیجانی است تا عقلی و شرعی. مطابق آنچه در این مقاله گفته شد، معلوم شد که «اسلام» به هیچ وجه مخالف تحصیل دختران نبوده و نیست؛ بلکه تعلیم و تحصیل آنان را یک امر ضروری و الزامی میشمارد. پس مدعیات و کسانی که از آدرس اسلام بر طبل مخالفت تحصیل دختران میکوبند، برحق نیستند.
نوینسده: مهدی مظفری در روزگار گذشته، تاریکی جهل بر جوامع بشری سایه افکنده بود. نگاهی تحقیرآمیز به زنان، بهویژه دختران، در بسیاری از فرهنگها حاکم بود. تولد دختر، ننگ تلقی میشد و گاه با اتفاقی غمانگیز، زنده به گور کردن نوزادان دختر همراه بود. اما در این میان، نوری تابید و طلوع اسلام، افق جدیدی را به روی بشریت گشود. پیامبر اکرم (ص) با تعالیم وحیانی و انساندوستانه خود، تیشه بر ریشه این افکار جاهلی زد و جایگاهی رفیع برای زنان و دختران در جامعه ترسیم کرد. خداوند بزرگ، پیامبر و اهلبیت ایشان با تعابیر زیبا و منحصر به فردی، دختران را اینچنین معرفی کردهاند: دختر هدیه خداست؛ مالكيّت و فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطرۀ خداست، هر چه را بخواهد مىآفريند، به هر كس بخواهد دختر مرحمت مىكند و به هر كس بخواهد پسر مىبخشد؛ ِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ (سوره شوری، 49). تا دختر هست، دریچه رحمت الهی باز است؛ خانهاى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مىشود. مَا مِنْ بَيْتٍ فِيهِ اَلْبَنَاتُ إِلاَّ نَزَلَتْ كُلَّ يَوْمٍ عَلَيْهِ اِثْنَتَا عَشْرَةَ بَرَكَةً وَ رَحْمَةً مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ لاَ تَنْقَطِعُ زِيَارَةُ اَلْمَلاَئِكَةِ مِنْ ذَلِكَ اَلْبَيْتِ يَكْتُبُونَ لِأَبِيهِمْ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عِبَادَةَ سَنَةٍ. پیامبر اکرم(ص) دختر گل و ریحانه است: خداوند گلی چون دختر به من داده آن را میبویم و اصلا اندوه روزی او را نمیخورم، روزیش با خداست؛ ریحانَةٌ أَشَمُّها وَ رِزْقُها عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. پیغمبر(ص) آنان قرةالعین اند: دختران نور چشم و مایه شادمانی خانواده هستند. گرامی داشتن و احترام به دختران واجب است؛ چونکه پیامبر خدا به دخترش حضرت زهرا(س) احترام میگذاشت و ایشان با تمام مقامی که داشت دست دخترش را میبوسید و هنگام برگشت از سفر، نخستین کسی را که دیدار میکرد دخترش فاطمه بود. همچنان، هنگامی که میخواست به سفر برود آخرین خانهای را که خداحافظی میکرد، باز خانه فاطمه بود. دختر خدمتکار نیست، صفای زندگی در پرتو خشنودی اوست؛ زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست، با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد؛ فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ. امام علی(ع) فرزند دختر، فرزندی پرمحبت و همیار و هممونس؛ دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي. ؛ نعمَ الوَلَدُ البَناتُ، مُلطفات، مجهزاتُ، مؤنساتُ مُفلِیاتُ. پیغمبر(ص) بهتر آن است که تحفه اول مال دختر باشد؛ پیامبر در سفارشی میفرماید: هر از گاهی برای خانواده تحفه (هدیه) بخرید و هنگامی که میخواهید تحفه را تقسیم کنید، نخست باید به دختر و بعد به پسر بدهید، زیرا هر کس دخترش را شاد و مسرور کند، چنان است که گویی کسی از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده باشد. دختران را بد ندانيد؛ زيرا آنها مونسهاى گرانبهايى هستند؛ لا تَكرَهوا البَناتَ؛ فإنَّهُنَّ المُؤنِساتُ الغالِياتُ. پیامبر (ص) خداوند حامی آن کس است که او حامی دختران باشد؛ آنگاه كه خانوادهاى داراى دختر مىشود، خداوند فرشتهای را براى حمايت و نگهبانى آن دختر مىفرستد، و مىفرمايد: اين دختر عنصرى ظریف و لطیف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود. تعابیر اسلام از دختران منحصر به موارد فوق نمیشود. بلکه در احادیث اسلامی آن قدر از شأن و منزلت عظیم دختران یاد شده که در منابع حدیث، بخشهای جداگانهای را به خود اختصاص داده است. به عنوان نمونه در کتاب کافی، بابی وجود دارد به نام «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» با این وجود، از این واقعیت نمیتوان به آسانی گذشت که با نهایت تأسف هنوز در جوامع اسلامی ردپای افکار جاهلی درباره دختران همچنان پا برحاست. کم نیستند خانوادههایی که از تولد پسر خوشحال و از به دنیا آمدن دختر ناراحت میشوند یا حداقل تولد پسر را بر دختر ترجیح میدهند. البته ممکن است اوضاع خاص اقتصادی و اجتماعی در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونی یکی از علل اینگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولی هر چه هست باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند و ریشههای اجتماعی و اقتصادی آن را بسوزانند چرا که اسلام نمیپسندد بعد از چهارده قرن، پیروانش به افکار جاهلی بازگردند و این یک نوع جاهلیت ثانوی است.
نویسنده: مهدی مظفری در هفته گذشته بخش نخست این مقاله، تقدیم خوانندگان گرامی شد، حال در شماره دوم این پژوهش به رابطه علم و قرآن میپردازیم و میخواهیم نظر قرآن را در مورد تحصیل دختران کشف کنیم. قرآن- تحصیل برای همه الزامی است! نخستین منبعای که میخواهیم از آن نظر اسلام را درباره تحصیل دختران کشف کنیم، کتاب(قرآن) است. این کتاب که سرچشمه همۀ معارف اسلامی است، اشارات بیشماری به علم و تحصیل دختران کرده است. برخی از این اشارات قرآن صرفا جنبه تشویقی-ترغیبی دارد و برخی دیگر تحصیل علم را الزامآور میداند. آیاتی که انسانها را به فراگیری علم رغبت میدهد، به دو گونه در حوزه دانش و دانشمندان وارد شده است؛ تعدادی از آیههای قرآن، ویژگیهای عالمان را متذکر میشود و از این طریق مخاطبانش را به اکتساب علم تشویق میکند و شماری دیگر با ذکر پاداش و امتیازات عالمان و آگاهان، عموم انسانها را به دانشمندی و تحصیل علم ترغیب مینماید. مانند آیات ذیل: «اجْعَلْنِى عَلَى خَزَایِنِ الاْرْضِ اِنِّى حَفِیظٌ عَلِیمٌ»(یوسف، ۵۵)؛ ([یوسف گفت:] مرا سرپرست خزاین سرزمین [مصر] قرار ده، که من نگاهبانى آگاهم). «اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا اَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُوْتَ سَعَهً مِنْ الْمَالِ قَالَ اِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ یُوْتِى مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(بقره، ۲۴۷)؛ خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برگزیده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با این که ما از او شایستهتریم و او ثروت زیادى ندارد؟! گفت: خدا او را بر شما برگزیده و او را در دانش و توانایى جسمانى، فزونى بخشیده است. خداوند مُلکش را به هر کس بخواهد مىبخشد؛ و احسان خداوند گسترده است و [از لیاقت افراد] آگاه است. دو آیه فوق به ویژگی حسن مدیریت حضرات یوسف و طالوت اشاره دارد. در آیه اول، حضرت یوسف خطاب به پادشاه مصر میگوید چون از خزانهداری و حفاظت از بیتالمال آگاهی دارم (انی علیم)، لازم است که مرا به خزانهداری منسوب کنی. در آیه دوم هم، خداوند با کلمات «وَزَادَهُ بَسْطَهً فِى الْعِلْمِ» به حسن مدیریت و زمامداری حضرت طالوت اشارت میکند. «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»(مجادله، ۱۱)؛ خدا آنهايى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه دانش يافتهاند به درجاتى برافرازد، و خدا به كارهايى كه مىكنيد آگاه است. در این آیه علم و ایمان دو عنصری معرفی شده است که انسان را به درجات رفیع معنوی میرساند. غیر از این آیه، آیاتی دیگر هم هست که امتیازها و پاداشهای منحصر به فردی را برای دارندگان دانش بازگو میکند. بخشی دیگر از آیات مرتبط با علم، دانشآموزی و دانشجویی را الزامی میشمارد. این آیات که تعدادشان ۲۷ آیه است با فعل دستوری « اعلَمُواْ » همه را به درک و دانستن فرا میخواند. اینگونه آیههای قرآن خوانندگانش را به معرفت به خدا (ٱعلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيم)، درک هستی (ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يُحۡيِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا)، عالم غیب(وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ)، معارف دینی و... دعوت میکند. بررسی این آیات و بسیاری از آیات مرتبط با علم بیانگر آن است که اصولاً قرآن کریم به عنوان منبع اصلی دین اسلام، تاکید جدی بر فراگیری علم و دانش دارد؛ تا جایی که تحصیل دانش را الزامی میشمارد و کسانی را که از علم بهرهای نبردهاند با آنان(دانشمندان) قابل مقایسه نمیداند؛ «هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ»(زمر، ۹). در قرآن، تحصیل به عنوان یک وسیله برای رشد و توسعه انسانها، بهبود جامعه و برقراری عدالت اجتماعی معرفی شده است. همچنین، قرآن و اسلام به دانش و تحصیل آن به عنوان وسیلهای برای تفکر، اندیشیدن و برنامهریزی اجتماعی و شخصی ارزش قائل است و آن را همانند چراغی نورافکن و تاریکزدا میداند که راههای فراروی زندگی افراد جامعه(چه مرد و چه زن) را واضح و روشن میکند. از دید کتاب خدا، مرد و زن برابر است و اکتساب علم، این عنصر قدرتمند را برای هر دو ضرورتی اجتنابناپذیر میداند. اگر چه قرآن در مخاطباتش در بیشتر مسائل از جمله مسئله علم از واژههای مذکر استفاده کرده است؛ اما این نباید ما را به این فکر بیندازد که قرآن جنس مؤنث را به علم فرا نخوانده است. چرا که تمام آیات مرتبط با تحصیل علم همانند خطابات دیگر قرآن «یاایهاالناس» و «یاایهاالذین آمنوا» و «یا اولی الالباب» عمومی است و جنس مؤنث و مذکر را شامل میشود. ضمنا به قول ادیبان و قرآنشناسان برخی عمومات و کلیات از «تخصیص» ابا دارد و لحن و بیان به گونهای است که قابل تخصیص نیست و مطلب آن چنان است که برای عقل قابل تبعیض نمیباشد. مثلا درباره علم و تقوی در قرآن آمده است: آیا کسانی که دانا و عالم هستند با کسانی که نادان و جاهلند، مساوی هستند(زمر، ۹). درباره «تقوا» هم گفته شده: «أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ»(سوره ص، ۲۸) و باز فرموده: «إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير»(حجرات، ۱۳). در همه این موارد صیغهها مذکر است. آیا میتوان ادعا کرد، آنچه درباره «تقوا» گفته شده اختصاص به مردها دارد و شامل زنان نیست؟ در این صورت زنها و دخترها باید از کلیه احکام و فرایض معاف باشند!. پس بیشتر تعبیرات قرآنی اطلاق دارد و مقید به رجولیت نیست و اختصاص از آن فهمیده نمیشود. در نتیجه وقتی قرآن با واژگان مذکر علم را نور و بینایی معرفی میکند، نمیتوان گفت که از نظر اسلام تنها بر مردها لازم شده که از ظلمت خارج شوند و به روشنایی برسند، اما زنان و دختران چنین وظیفهای ندارند و باید همچنان در ظلمت جهل و نادانی باقی بمانند. باری، خداوند فکر و استعداد درس خواندن، و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزی جز جلوی استعداد خدا دادی را گرفتن نیست.