نویسنده: گوهرشاد

2 سال قبل - 241 بازدید

در ادامه‌ی وضع محدودیت‌های شدید بر آموزش، کار، فعالیت سیاسی و اجتماعی زنان و دختران از سوی حکومت سرپرست، نمایشگاه سه‌روزه‌ی کتاب بدون حضور زنان و دختران در دانشگاه بلخ برگزار شده است. اسکندر معین‌یار، رییس دانشکده‌ی خبرنگاری دانشگاه بلخ و مسوول برگزاری نمایشگاه کتاب گفته است که این نمایشگاه از سوی دانشجویان این دانشکده برگزار گردیده است. آقای معین‌‌یار در ادامه افزود که در این نمایشگاه حدود یک هزار و ۸۰۰ جلد کتاب به نمایش گذاشته شده است. او هدف از راه‌اندازی این برنامه را ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی عنوان کرد. قابل ذکر است که در این نمایشگاه تنها دانشجویان پسر و مرد اشتراک کرده‌اند و زنان اجازه‌ی بازدید و اشتراک ندارند. همزمان بازدیدکنندگان مرد نمایشگاه از حکومت سرپرست می‌خواهند که بی‌درنگ دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها را به‌روی دختران باز کند. این در حالی است که حکومت سرپرست پس از تسلط بر افغانستان، مکاتب و دانشگاه‌ها را به‌روی دختران بسته‌اند. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. بسته ماندن مکاتب و دانشگاه‌ها به ‌روی دختران، واکنش‌های ملی و بین‌المللی را همواره در قبال داشته‌، اما هیچ‌یک از این واکنش‌ها تا کنون نتیجه مثبت در پی نداشته‌ است. در این دو سال بازار چاپ و فروش کتاب نیز با رکود مواجه بوده است.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 244 بازدید

رسانه‌های ایرانی گزارش داده‌اند که در اثر برخورد دو موتر «وان» در مسیر کاظمین-سامرا در عراق، ۱۶ زائر ایرانی و افغانستانی جان باخته‌اند. خبرگزاری ایرنا با نشر گزارشی گفته است که این رویداد ترافیکی (جمعه‌شب، ۱۰ سنبله) در حومه‌ی شهر بلد در منطقه‌ی «سید غریب» در ولایت صلاح‌الدین عراق رخ داده است. در ادامه آمده است که در این رویداد ۱۰ نفر نیز زخمی شده که وضعیت صحی برخی از آنان وخیم گزارش شده است. همچنین خبرگزاری ایسنا ایران به نقل از حسین درخشان، رییس مرکز کنترل عملیات امداد و نجات هلال احمر این کشور در عراق نوشته است که در این رویداد ترافیکی ۱۹ نفر جان باخته و ۱۱ نفر دیگر زخمی شده‌اند. آقای درخشان تاکید کرد که جان باخته‌گان شامل ۱۲ نفر ایرانی، چهار نفر افغانستانی و سه نفر عراقی می‌باشند. وی افزوده است که زخمیان این حادثه هفت نفر ایرانی و چهار نفر افغانستانی هستند. مسوولان محلی عراق تا اکنون در مورد دلیل این رویداد ترافیکی جزییات ارائه نکرده است. همچنان مشخص نیست که در این قربانیان و زخمیان، زنان و کودکان نیز شامل هستند یا خیر. طی روزهای اخیر این چندمین حادثه‌ی مرگ‌بار ترافیکی در عراق است که از زائران قربانی می‌گیرد. «راهپیمایی اربعین» به منظور گرامی‌داشت چهلمین روز شهادت امام سوم شیعیان (امام حسین ع) چندسالی است که از مبدا شهرهای ایران به سوی کربلا در عراق انجام می‌شود. دولت ایران سامانه‌ای هم برای اتباع افغانستان تاسیس کرده تا برای شرکت در مراسم اربعین در آن ثبت نام کنند. وزارت داخله عراق اما می‌گوید از زمان آغاز اربعین امسال بیش از ۲.۶ میلیون زائر وارد عراق شده و یا از مرزهای زمینی این کشور عبور کرده‌اند. ایران می‌گوید شمار زائرانی که از این کشور «عازم» عراق شدند از مرز ۳ میلیون و ۱۳۰ هزار نفر گذشته است. برخی شیعیان منطقه از جمله از مبدا پاکستان و افغانستان هم از راه ایران در این راهپیمایی شرکت می‌کنند. بنابر اعلام دولت ایران حدود ۵۰ درصد زائرینی که بر اثر تصادف یا بیماری جان‌شان را از دست داده‌اند، فاقد بیمه هستند. آمارهای وزارت صحت‌ عراق نشان می‌دهد سال گذشته در تصادفات جاده‌ای این کشور بیش از ۴۹۰۰ جان باخته‌اند یعنی به طور متوسط روزانه ۱۳ نفر می‌شود. گفته می‌شود که هرساله حدود ۲۰ میلیون نفر در این راه‌پیمایی عظیم شرکت می‌کنند که اغلب آن‌ها عراقی هستند. مقامات ایرانی از این رویداد به عنوان «بزرگترین همایش مذهبی جهان» یاد می‌کنند.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 408 بازدید

در کنار درختی نشسته بودم و به تماشای غروب آفتاب پرداختم؛ تا این‌که صدای مادرم به گوشم طنین‌انداز شد و گفت: دخترم برو! برای شب نان بخر.  با عجله کفش‌هایم را به پا نموده و به طرف نانوایی دویدم تا شلوغ نشود. ولی انگار دیر رسیده بودم. صف طولانی از مردم پیش نانوایی شکل گرفته بود. در آخر صف ایستاد شدم، به اطرافم نگاه می‌کردم تا این‌که متوجه صدای شدم؛ دختری به دوستش گفت: امروز معلم در توضیح درس کدام مسایل را بیان نمود؟. در ذهنم سوالی پیش آمد معلم دیگر چیست/کیست؟ در آن مفکوره بودم که شخص روی شانه‌ام زد.  نان‌هایت را نمی‌گیری؟  زودباش ما این‌جا منتظریم.  نان‌های داغ را گرفتم و حرکت کردم. یکی از پشت سرم فریاد زد، دخترجان روزنامه دور نان‌هایت نمی‌پیچی؟  ولی من هیچ عکس‌العملی نشان ندادم و به راه خود ادامه دادم. به خانه که رسیدم نان‌ها را گذاشته، به خواهرم گفتم: خواهر!  معلم کیست؟  خواهرم گفت: حال کار دارم؛ تو برو، فردا مفصل برایت توضیح می‌دهم.  آن شب در فکر بودم که معلم کیست و با آن فکر به خواب رفتم. در خواب دیدم که در دریای بزرگ غرق شدم، هر چی می‌خواستم بالای آب بی‌آیم؛ نشد. تلاش کردم؛ ولی انگار نمی‌شد. دیگرکم‌آورده بودم، حس می‌کردم چشم‌هایم و شش‌هایم را آب گرفته است. دیگر چشم‌هایم بسته می‌شد که دستی از زیر شانه‌هایم گرفته و مرا به بالای آب  می‌آورد.  بعد از آن چشم‌هایم بسته شد، وقتی چشم‌هایم را باز کردم، ناخدایی بالای سرم نشسته بود و مرا در کشتی بزرگی آورده بود، روی پیراهن‌اش و دورتادور کشتی‌اش از خطوط مختلف کشیده شده بود.  بلند که شدم خوشحال شد و گفت: خدا را شکر که تو هم از دریای جهل نجات یافتی. با ترس به او نگاه کرده و گفتم تو که هستی؟ گفت: نترس اسم من معلم است. آن وقت با جیغ برادرم از خواب بیدار شدم. برادرم با عصبانیت گفت ۲۰ دقیقه است که تو را تکان می‌دهم، چرا بیدار نمی‌شوی؟ گفتم: چرا مرا از خواب بیدار کردی؟ با چشم‌های خواب‌آلود به سمت اتاق خواهرم دویدم و به او گفتم: خواهر! لطفاً بگو معلم کیست؟ گفت: باشه؛ حال برایت می‌گویم. شروع به سخن کرد و گفت: معلم آن است که می‌سوزد ولی نمی سوزاند. هدایت می‌کند و گم‌راه نمی‌سازد. معلم چراغ هدایت و کشتی نجات است. معلم راهنمای خوبی‌ها، نیکی‌ها، هدایت‌گر و بیدارگری‌هاست.  به خواهرم گفتم: حال او کجاست؟  گفت: در مکتب عشق. دوباره از او پرسیدم؛ چه کسانی معلم می‌شوند؟  گفت: آن‌هایی که عاشق علم هستند/می‌شوند. گفتم: دیگر چه کار‌هایی انجام می‌دهد؟  گفت: گاهی مانند پدر سخت‌گیر است و در آخر دست شاگردش را گرفته، او را به جاهای خوبی رسانده و شاگردش که به راه افتاد،  او در گوشه‌ی می‌نشیند و اوج گرفتن او را تماشا می کند. معلم همانند همان پیله‌ی است که به دور کرم ابریشم می‌پیچد و آن را در خندق خود و در آغوش خود نگاه می‌دارد؛ دقیقا مثل سپری است که شاگردش را در مقابل گرما و سرما و سختی‌ها حفظ می‌کند.  و آن‌گاه که کرم بال گرفت و بال‌های رنگارنگ خود را گشود، از پروانه جدا می‌شود و اوج‌گرفتن او را نظاره می‌کند. از خواهرم تشکر کردم و حال که سال‌ها از آن قضیه می‌گذرد؛ نشسته‌ام و خاطرات آن وقت را مرور می‌کنم. قلمی را برداشته و به معلمم می‌نویسم.  معلم عزیز آن زمان که روی نیمکت‌های مکتب می‌نشستم و درس‌هایت را گوش می‌دادم، تو الفبای عشق را به من می‌آموختی، دلم از گوهر کلمات خالی بود و من با انبوهی از حرف‌ها به خانه برمی‌گشتم. شب‌ها با یاد سخنان گرانبهای تو به خواب رفته و صبح با عشق دوباره شنیدن کلمات بیدار می‌شدم.  سال‌ها از آن لحظه‌ي شیرین می‌گذرد؛ ولی هنوز یاد و نامت در دلم زنده است. آن زمان برایم از دانایی می‌گفتی، محبت را برایم می‌آموختی و زندگی را برایم هجا می‌کردی. من در سایه‌سارِ وجودت پیش می‌رفتم و قدم امروز را به احترام نامت قیام می‌کنم، در زلال کلمات رها می‌شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می‌‌کنم. نویسنده: نگار رضایی

ادامه مطلب


2 سال قبل - 276 بازدید

در ادامه‌ی وضع محدودیت بر آموزش و کار دختران و زنان در افغانستان، اداره ملی امتحانات تحت کنترول حکومت سرپرست، آزمون شورای طبی دانشجویان طب عمومی دانشگاه‌های دولتی و خصوصی را بدون حضور دختران برگزار کرده است. وزارت تحصیلات عالی امروز (شنبه، ۱۱ سنبله) با نشر خبرنامه‌ای گفته است که بیش از سه هزار و ۳۰۰ تن در آزمون شورای طبی و ۶۰۰ تن در آزمون برنامه ماستری صحت عامه شرکت کرده‌اند. محمدحامد حسیب، معین مالی و اداری وزارت تحصیلات عالی ضمن دیدار از جریان امتحان، بلند بردن کیفیت تدریس بخش‌های طبی را ضروری خواند. آقای حسیب تاکید کرد که جامعه نسبت به هر بخش دیگر به کادرهای مسلکی در بخش‌های طبی نیاز دارد، بناَ لازم است که معیارهای تدریس در بخش‌های طبی تخصصی گردد. قابل ذکر است که وزارت تحصیلات عالی حکومت سرپرست در مورد اشتراک و یا عدم اشتراک دانشجویان دختر در این آزمون چیزی نگفته است؛ اما منابع به رسانه گوهرشاد می‌گویند که این دومین سال است که مانع حضور دختران در این آزمون می‌شوند. با وجود منع تحصیل دختران در دانشگاه‌ها، هزاران دختر فارغ‌التحصیل طب در افغانستان خواستار برگزاری این آزمون هستند. در حالی آزمون شورای طبی و برنامه ماستری صحت عامه بدون حضور دختران‌ برگزار می‌شود که بیش از دو سال می‌شود که حکومت سرپرست دختران بالاتر از صنف ششم را در افغانستان از رفتن به مکتب منع کرده‌ است. وزارت تحصیلات عالی حکومت فعلی، زنان و دختران افغان را از تحصیل در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نیز بازداشته است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. بسته ماندن مکاتب و دانشگاه‌ها به ‌روی دختران، واکنش‌های ملی و بین‌المللی را همواره در قبال داشته‌، اما هیچ‌یک از این واکنش‌ها تا کنون نتیجه مثبت در پی نداشته‌ است. قابل ذکر است که در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 267 بازدید

در ادامه‌ی بسته ماندن مکاتب دخترانه و افزایش مدرسه‌های جهادی، ملا خیرالله خیرخواه، سرپرست وزارت اطلاعات و‌ فرهنگ حکومت سرپرست گفته است که برای زنده باقی ماندن «تاریخ طلایی ما» بچه‌های‌تان را به مدرسه‌های جهادی بفرستید. آقای خیرخواه این اظهارات را روز گذشته (جمعه، ۱۰ سنبله) طی نشستی به مناسبت ایجاد یک‌ مدرسه جهادی در پکتیا در میان مردم و شماری از اعضای کابینه حکومت فعلی مطرح کرده است. وی خطاب به مردم ولایت پکتیا گفت: «مردم باید از فرصت ایجاد شده در ولایت‌شان استفاده کنند.» قابل ذکر است که در مراسم تهداب‌گذاری سنگ تعمیر این مدرسه جهادی مقام‌های بلندپایه حکومت سرپرست از جمله سراج‌الدین حقانی، سرپرست وزارت امور داخله‌ی حکومت حضور داشته‌اند. این در حالی است که حکومت فعلی طی دو سال گذشته ده‌ها مدرسه دینی و جهادی ایجاد و همواره تاکید کرده است که مدرسه‌سازی در اولویت کاری این دولت قرار دارد. حکومت سرپرست عملاً دختران را از رفتن به مکاتب غیردینی و دانشگاه‌ها منع کرده‌ است. حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، تحصیل و کار زنان را ممنوع کرد و زنان را از رفتن به پارک‌های تفریحی، محافل سیاسی و اجتماعی و سالن‌های ورزشی و زیبایی بازداشتند. حکومت فعلی در تلاش است مدارس جهادی را جایگزین مکاتب عادی و دانشگاه کنند و به همین دلیل اخیراً برای جذب دانش‌آموزان دختر به مدارس جهادی اقدام‌هایی انجام داده است. همچنین حکومت سرپرست به صورت بی‌سابقه‌ی به ساخت‌وساز مدارس جهادی در ولایات کشور رو‌ آورده است. قابل ذکر است که وزارت معارف حکومت فعلی در ماه ثور سال گذشته‌ی خورشیدی اعلام کرده بود که در مرکز هر ولایت یک مدرسه‌ی بزرگ جهادی با ظرفیت هزار نفر و در هر ولسوالی از سه تا ۱۰ مدرسه‌ی جهادی می‌سازد.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 261 بازدید

رسانه‌های پاکستانی گزارش داده‌اند که دو کودک افغانستانی مقیم این کشور در شهرهای پشاور و خیبر پشتونخواه به‌شکل مرموز کشته شده‌اند. روزنامه اکسپرس تریبون در گزارشی نوشته است که یک کودک-دختر ۶ ساله‌ی افغانستانی مقیم پاکستان روز (سه‌شنبه، ۷ سرطان) در منطقه‌ی خزانه، از مربوطات شهر پشاور به قتل رسیده است. در گزارش آمده است که جسد این کودک، دوازده ساعت پس از ناپدید شدن از یک مزرعه نیشکر، توسط پولیس کشور پاکستان پیدا شده است. در ادامه آمده است که بررسی‌های اولیه‌ی پولیس پاکستان نشان می‌دهد که ابتدا بر این کودک دختر تجاوز شده جنسی و سپس به صورت خیلی فجیع به قتل رسیده است. همچنین در ادامه این روزنامه از قتل یک کودک هشت ساله‌ی اهل افغانستان در روز (دوشنبه، ۶ سرطان) در ولسوالی«خارک» از مربوطات شهر خیبر پشتونخواه توسط افراد ناشناس خبر داده است. روزنامه اکسپرس تریبون تاکید کرده است که تاکنون علت اساسی هردو قضیه روشن نیست و گفته می‌شود که بررسی‌های پولیس برای روشن‌کردن هردو قتل به شدت جریان دارد. این در حالی است که در این اواخر قتل و خودکشی شهروندان افغانستانی مقیم پاکستان به صورت چشم‌گیر افزایش یافته است. قابل ذکر است که  در هفته‌ی قبل دختر جوانی در ساحه‌ی B17 اسلام‌آباد، به دلیل آن‌چه که چالش‌های اقتصادی، مهاجرت و سرنوشت نامعلوم گفته شده، خودکشی کرد. این دختر دختر مریم نام دارد و بیش از ۲۰ سال سن داشته است. این دختر جوان حدود یک سال پیش با خانواده‌اش به پاکستان آمده بودند. قابل ذکر است که پس از روی‌کارآمدن مجدد حکومت سرپرست در افغانستان، شماری از شهروندان افغانستان به پاکستان فرار کرده و از آن‌ جا، به کشورهای غربی درخواست پناهندگی داده‌اند. بیشتر این پناهندگان را کارمندان دولت پیشین، خبرنگاران، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان، فعالان جامعه‌ی مدنی و هم‌کاران نهادها و مؤسسه‌های خارجی به‌ویژه غربی تشکیل می‌دهند. این پناه‌جویان از کندی در روند رسیدگی به پرونده‌های مهاجرتی‌شان شاکی‌اند و می‌گویند که با مشکلات اقتصادی و اخراج از پاکستان مواجه‌اند.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 224 بازدید

در ادامه‌ی وضع محدودیت‌های شدید بر کار رسانه‌ی و بازداشت خبرنگاران از سوی نیروهای حکومت سرپرست، سازمان حمایت از خبرنگاران افغانستان اعلام کرده است که پس از روی کار آمدن حکومت فعلی، حدود ۸۹۹ خبرنگار زن در کابل و ولایات، مجبور به ترک شغل خود شده‌اند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که محدودیت‌های وضع شده بر کار رسانه‌ها و خبرنگاران طی دو سال گذشته به حدی افزایش یافته است که شماری زیادی از رسانه‌های آزاد به‌دلیل این چالش منابع اقتصادی خود را از دست داده و شماری نیز فعالیت‌‌های خود را متوقف کرده‌ است. در ادامه آمده است که پس از تسلط حکومت فعلی بر کشور، خبرنگاران زن در ۲۱ ولایت از جمله (بغلان، تخار، قندهار، نورستان، میدان‌وردک، دایکندی، هلمند، قندهار، ارزگان، زابل، پکتیا، پکتیکا، جوزجان، فراه، غور، فاریاب، لوگر، فراه، فاریاب و خوست) اجازه‌ی کار رسانه‌‌ای را ندارند. سازمان حمایت از خبرنگاران افغانستان تاکید کرده است که خبرنگاران زن در ولایت‌های فاریاب، سمنگان، بامیان، غزنی، خوست، پنجشیر، جوزجان، نیمروز، بغلان، بدخشان و بلخ از شرکت در نشست‌های خبری منع شده‌اند. طبق معلومات موجود، تعداد کارمندان‌ رسانه‌ای و خبر‌نگاران زن، از زمان تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان، از حدود یک هزار و ۴۰۲ تن به ۴۶۳ نفر رسیده است که از این میان، تنها ۲۸۴ تن از آن‌ها در داخل کشور حضور دارند. در گزارش آمده است که حدود ۸۹۹ خبرنگار زن در کابل و ولایات به دلیل تهدیدات امنیتی، ضعف اقتصادی رسانه‌ها، محدودیت در پرداخت معاش و مشکلات فرهنگی و محدودیت‌های روزافزون حکومت سرپرست علیه زنان مجبور به ترک شغل شده‌اند. این سازمان می‌گوید که خشونت‌ها علیه خبرنگاران زن نسبت به دوره‌ی حکومت پیشین، به طور چشم‌گیر افزایش یافته است. سازمان حمایت از خبرنگاران افغانستان در ادامه گفت که ۲۵ مورد خشونت علیه خبرنگاران زن را تنها در سال ۲۰۲۲ میلادی ثبت کرده که شامل بازداشت، ضرب‌وشتم و آزار و اذیت غیر قانونی یا خشونت‌آمیز می‌شود. در آخر آمده است که زنان نمی‌توانند با مردان در رسانه‌ها مصاحبه کنند و یا بدون ماسک در پرده‌های تلویزیون ظاهر شوند. این در حالی است که از زمان تسلط دوباره‌‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، دولت بارها متهم به آزار و اذیت خبرنگاران خارجی شده‌ و شماری از خبرنگاران خارجی را نیز بازداشت کرده‌اند.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 243 بازدید

مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت سرپل می‌گویند که در اثر انفجار مواد منفجره‌ی باقی‌مانده از جنگ در ولسوالی صیاد این ولایت، یک کودک جان باخته است. دین‌محمد نظری، سخنگوی پولیس سرپل امروز (شنبه، ۱۱ سنبله) به رسانه گوهرشاد گفت که این رویداد در روستای «قفلاتون» از مربوطات ولسوالی صیاد رخ داده است. او تاکید کرد که کودکی که در این رویداد جان باخته، عبدالمطلب نام داشته و پنج ساله بوده است. وی افزود این رویداد حوالی ساعت ۵:۳۰ دقیقه‌ی عصر روز (پنج‌شنبه، ۹ سنبله) زمانی رخ داد که این کودک مصروف بازی بوده است. همچنین شماری منابع گفته‌اند که این کودک پنج ساله پسر «قاری آصف»، عضو حکومت سرپرست بوده است. افغانستان یکی از آلوده‌ترین کشورها به ماین است که در سراسر کشور پراکنده شده و همه ساله قربانیان زیادی از غیرنظامیان به ویژه کودکان می‌گیرد. براساس آمارهای موجود بیش از ۶۰۰ کیلومتر مربع خاک افغانستان ملوث به ماین و مهمات انفجاری است. با این وجود کمیته صلیب سرخ نیز گفته بود که در جریان سال گذشته‌ی میلادی ۹۹۵ نفر در نتیجه‌ی انفجار ماین و مهمات منفجرناشده در افغانستان کشته یا زخمی شده‌اند. از این میان، ۹۷ درصد غیرنظامیان و ۵۶ درصد از مجموع کل آنان، کودکان هستند که در پی ۴۵۰ انفجار ماین و مهمات منفجرناشده در افغانستان کشته یا زخمی شده‌اند. همچنین گفته شده که ۱۳ درصد از نفوس افغانستان از معلولیت رنج می‌برند.

ادامه مطلب


2 سال قبل - 676 بازدید

کتاب "و خدایی که مرد"؛ اثر عبدالله غوری است. این کتاب که در قالب ادبی رمان نگاشته شده، بیشتر محتوایش شکل خاطره‌نویسی روایی را دارد. این کتاب سرگذشت و زندگی دختری را به تصویر کشانده است که از ولسوالی ساغر ولایت دور افتاده و کوهستانی غور است که به شکل کلی می‌توان گفت؛ این رمان، رمان اجتماعی_فلسفی و اجتماعی_سیاسی است. این کتاب خاطر نشان می‌سازد که در دو دهه اخیر در افغانستان چی ظلمت‌ها و خشونت در مقابل زنان روا داشته شده و مردم رنج‌دیده‌ي ولایات محروم افغا‌ستان با چی مشقت‌های زندگی دو روزه‌ي دنیای دون را پشت سر گذاشته است. این کتاب حاوی درد و رنج است، حاوی بیان شکم‌گرسنه‌گان، حاوی فریادها و ضجه‌های مظلومانه‌ای فرد فرد این وطن. این اثر حاوی پیامی است که تسلیم‌شدن بی‌معنی است و دست تقدیر و قسمت نقش باسزایی در زندگی ندارد. دختری با دستان کوچک‌اش روزها را به کلفتی خانه ارباب قریه در بدل یک کیلو گندم سپری می‌کنند، شب‌ها را روی بوریا در اتاق گیلِ و تاریک می‌خوابد، همیشه از فرط گرسنه‌گی رنج می‌برد. ولی جوانه‌ی امید همیشه در قلب این دختر به طراوت‌شدن است تا این‌که راهوار دانایی شمعی به زندگی تاریک این دختر می‌رساند. چراغ دانایی در وجودش روشن شده و با پشت سرگذاشتن فراز و فرودهای زندگی به قله‌های دانایی می‌رسد. افغانستان سرزمین نکبت‌بار و اندوه‌زا برای سکونت بوده و است که مرتباً دست‌خوش تغییرات همه‌جانبه می‌شود. در این وطن اقلیت‌ها احساس بی‌وطنی می‌کند، این سرزمین، وطنی است که برای اقلیت‌ها توسط اکثریت‌ها نامادری می‌کند. این وضعیت از دیر باز به این‌سو با مردم سخت‌باور و دین‌گرای افغانستان عجین شده و مردم خوش‌باور این مرز و بوم همواره تمام اتفاقات را به گردن تقدیر و قسمت می‌اندازد. حال آن‌که تقدیر و قسمت به عنوان یک آیین‌باوری برای عده‌ی مردم قابل قبول است ولی نمی‌توان آن‌را به عنوان یک پدیده‌ دینی به مردم به زور و اکراه تحمیل نمود. بیشه سبز افغانستان همواره حالت خزانی را به خود گرفته و دانه‌های بذر شده پدران این وطن در زمان مثمر شدن توسط داس‌های دیگران و اجنبیان درویده شده است. این داس‌های که نخل‌ها و بذرهای سبز ما را می‌دورد، همان داس‌های است که آهنش از موطن اصلی همین پدران بوده و در کره بیگانه‌گان چکش خورده، حالت گرفته و به شکل داس در آمده است تا به اشکال فجیع و قبیحی غیرانسانی تحت عنوان دین به سبزه‌زار پدری شان حمله نموده و آن را نابود کند. افغانستانی‌های که برای کسب آموزش و پرورش به کشورهای دیگر می‌روند؛ اکثر آن‌ها اشخاص شایسته و لایق شده به وطن بر می‌گردد. اما عده‌ي دیگری که تحت نام آموزش‌های دینی کشور را ترک گفته و در کشور دومی به عنوان دانش‌آموز دینی به تعلیم می‌پردازد، بیشتر شان از انسانیت و واژه‌های زیبای آرامش، آسایش، زندگی، اجتماع، جامعه و... فاصله می‌گیرد. مگر در وطن ما موسسه‌ها و مراکز آموزشی دینی وجود ندارد که ما برای کسب تعلیمات دینی به کشورهای دیگر مهاجرت کنیم. در کشور که ادعا می‌شود ۹۹فیصد نفوس آن‌را مسلمان و متابعین دینی شکل می‌دهد؛ چگونه و چطور مدارس دینی با اشخاص متبحر علمی دینی کافی نداشته باشد. در کتاب و خدایی که مرد، رنج غلغله می‌کند، بغرنج‌های اجتماعی و زیبایی‌های زندگی افراد عادی پایمال می‌شود، اشخاص که به عنوان دانش‌آموز دین به کشورهای دیگر رفته و بلایی تمام عیار به جان هم‌وطنان‌اش شده است،‌ نابخردی‌ها و عصبیت، تفکیک قومی و مذهبی، رفتارهای زشت و قبیح غیر انسانی و...؛ محتوای این کتاب مملو است از درد  و رنج و مصیبت‌های که خود ما برای ما به ارمغان می‌آوریم، یکی برای دیگری و دیگری برای دیگری، یکی پس از دیگری و دیگری پس از دیگری. در افغا‌ستان، داد و ستد اجتماعی شکل قومی را به خود گرفته و دادوگرفت‌های اجتماعی که بستر مناسب را برای هم‌زیستی قومی و زیست اجتماعی کم‌وبیش در دو دهه جمهوریت شکل داده و بسترسازی اولیه برای دموکراسی و ترقی به شمار می‌رفت از بین رفته است. این‌روزها وضعیت اجتماعی افغانستان به مراتب نامناسب‌تر و دشوارتر نسبت به دو دهه قبل برای زندگی به شمار می‌رود. زیرا لانه‌های امن تروریستان در این کشور در حال شکل‌گیری و بستر مناسب برای فعالیت تروریستی شان است. وضعیت نابسامان این مرز و خطه‌ي قدیمی که دارای ابهت ۵۰۰۰ ساله تاریخی است، همانند تاریخ شکلات شیرین ۵۰۰۰‌ساله‌ای است که دیگران آن‌را نسبت طعم شیرین شان همرای چای می‌خورند. افغانستان نیز امروزه حیثیت همان شکلات را برای دیگران دارند که از این سرزمین به عنوان مقر اصلی و امن برای ترتیب برنامه‌ها و تسهیل امور برنامه‌های شان استفاده کنند و سپس از اندی مدت شبیه پوش شکلات به دست باد سپرده و باد به هرجایی می‌برد؛ بی‌صاحب رها نموده و در جسم خشک و تن نحیف و بدون مایه به امان خدا در کره‌ي خاکی خواهد ماند. این‌جا مردمان‌اش به‌جایی آب دنبال نوشیدن خون هم‌دیگر است، به جایی نان دنبال دریدن و طعمه نمودن هم‌نوعان خویش است،‌ به جایی هم‌دیگرپذیری و هم‌زیستی با چوپ و چماق دنبال سر هم‌دیگر و... از دیر باز به این سو تفاوت‌های قومی و منطقه‌ی در این کشور بی‌داد می‌کند، تفکیک‌های مذهبی و لسانی مجهزترین سلاح‌ این‌ها برای ایجاد اغتشاش و هرج و مرج بوده است. کتاب و خدایی که مرد. روایت تلخ از درون همین جامعه است که بسیار به صراحت به  موارد پرداخته است. گرچه این رمان بیشتر به شکل خاطره نوشته و قالب ادبی رمان را به خود گرفته است؛ ولی نمی‌توان محتوایی درون آن را بی‌ارزش و ساده و یا بیان اتفاق‌های همه‌روزه‌ی این مردم دانست. زیرا محتوایی این کتاب بیان کننده زندگی دختران سرزمین است که این حوادث در حقیقت برای آن‌ها اتفاق افتاده است. در این سرزمین دین مسأله‌ی مهمی برای افراطیت و تفریط‌گرایی است،‌ زیرا این‌ مردم به تمام موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... از زاویه دین می‌نگرد. دین برای این‌ها باارزش‌تر از مال و منال زندگی است؛ طوری‌که مال و منال شان را منوط به رهنمایی‌های دینی مصرف می‌کنند. این‌جا مردم‌اش همیشه در تفکیکات قومی، مذهبی و لسانی پیش‌تاز بوده است. علت عمده و بانی درهم‌ریخته‌گی و سر و سامان نگرفتن این کشور را نیز می‌توان همین تفکیکات را نام‌برد. فرزندان از همان آوان کودکی به شدت تنبیه می‌شود که مبادا فردا سرکش و غلدور به بار آمده و از دستورات پدر و مادر سرپیچی کند، این یک نوع خرافه‌ی بیش نیست که با جبر و اکراه تلاش می‌کند سلطنت خانواده‌گی را به راه انداخته و خودش در کرسی ریاست خانواده‌گی مطلق‌العنانی تکیه زند و برای دیگران خط مشی تعیین کنند. این تا زمانی درست است که فرزند به سن قانونی نرسیده و خوب و بد زندگی را به صورت درست تفکیک نتوانند، نیاز به توبیخ و راهنمایی دارد؛ اما این‌ مادام‌العمر کسی را به سلطه درآوردن کار عاقلانه و پسندیده‌ی نیست که افغان‌های ما این را به عنوان یک تابو در فامیل شان نگهداشته و با وجاهت کلام این را به دین ربط می‌دهد که مسایل دینی و مسلمانی پایه و اساس خانواده را چنین تعیین و محدود نموده است و ما هم باید مطابق قوانین اسلامی این امر را واجب پنداشته و برای همیشه در نظام زندگی خانواده‌گی‌مان پیاده کنیم. بدیهی است که این امر امروزه به طبع اکثریت خوش نخواهد خورد، در عصر تکنالوزی و مدرن؛ تمام اصول و مبانی زندگی باید مدرن بوده و مطابق نیاز روز و به تبعیت از علم و فن روز مد نظر گرفته شود. بحث که در این کتاب بسیار قابل توجه است همانا بحث اقتصاد و نوعیت زندگی مردم افغان‌ستان است. در افغان‌ستان زندگی به مردم این کشور چندان روی خوش نشان نداده و اکثریت در هاله‌های ابهامات به کم‌بودی اقتصادی و شرایط بد معیشت مواجه اند. با توجه به دیدگاه‌های سطح کشوری ما در افغان‌ستان با دو نوع امرار معاش آشنایی داریم که نسبت به نوعیت امرار معاش در کشورهای جهان اول و شاید هم جهان دوم خیلی راه‌های محدود باشد. زیرا مردم که در این مرز و بوم زندگی می‌کند به دلیل نبود سهولت‌کاری و مصروفیت زیاد در مقابل مزد ناچیز همیشه با دغدغه‌ی نان مصروف است و از عصر تکنالوژی و راه‌های درآمدزایی معاصر آگاه نیست تا بتواند در مقابل کار کم و جلوگیری از ضیاع وقت به معاش دلخواه و در آمد مناسب فکر کنند. نسل سوم در این رابطه مقصر نبوده و بلکه این امر متوجه نظام مرد سالاری و بد پنداری مردمی است که همواره به دنیایی کوچک در حد خورد و خواب زندگی شان را تصور نموده و فراتر از دنیایی دون بنام افغا‌ستان در رابطه به اقتصاد فکر نکرده‌اند؛ اگر فکر کرده‌اند هم فقط به عنوان مهاجر و شغل کارگری فکر نموده که بتواند مقدار معاش را برای تمویل خانواده‌های شان به‌دست بی‌آورند، غافل از این‌که آدمی مرغ بی‌‌آشیانه‌ای است که منزل و مکان مشخص ندارد، همه در این دنیایی دون به عنوان مسافر و رهگذر چند روزی زندگی می‌کنند و سپس به دل خاک جا خوش می‌کند. این امر از اولین روز  زندگی به گونه‌ی تلقینی برای کودکان این سرزمین ابلاغ می‌شود و با به جهش انداختن افکار آن‌ها به سوی آخرت، لذت و منافع زندگی را از آن‌ها می‌گیرند. آن‌ها شبیه برده‌ی می‌شوند که دست و پا به زنجیر دین گرفتار شده تا روزی که نفس می‌کشد مقید به غول و زنجیر دینی باشد که این خودش یک تضاد کاملا آشکار با زندگی امروزی یا زندگی عصری است. بدبختی‌های اجتماعی و فرهنگی از همین مسأله اقتصاد نشأت گرفته و جامعه را متحول و دگرگون ساخته‌اند. طوری‌که امروزه همه‌ی ما از زندگی مردم جهان اول به آرامش و رفاه یاد می‌کنیم، از آن‌ها به عنوان انسان‌های آزاده و نیک‌منش در رابطه به انسانیت و انسان‌مداری یاد می‌کنیم، این‌ها همه عوامل است که ریشه در اقتصاد کشور دارد، اگر اقتصاد چنان که باید باشد در چشم مردم جلوه نموده و مردم سیر غذا و سیر آب باشد؛ پس جنگ و توهمات در کار نخواهد بود، بدبختی انسان به وسیله نفس و درخواست شکم شکل گرفته که اگر این دو گزینه رضایت خاطر داشته باشد؛ ما شاهد بدبختی و نگون‌ساری هم‌دیگر در این جهان نخواهیم بود. نویسنده: محمدرضا رامز

ادامه مطلب


2 سال قبل - 275 بازدید

مرکز خبرنگاران افغانستان از آزادی دو خبرنگار رادیو کلید پس از نزدیک به یک ماه از زندان حکومت سرپرست خبر داده است. این مرکز امروز (پنج‌شنبه، ۹ سنبله) با نشر اعلامیه‌ای گفته است که نیروهای حکومت فعلی فقیرمحمد فقیرزی و جان‌آقا صالح، خبرنگاران رادیو کلید را که سه هفته پیش از شهر جلال‌آباد، مرکز ننگرهار بازداشت کرده بودند، آزاد کرده‌اند. اعلامیه به نقل از منابع محلی نوشته است که این خبرنگاران امروز از زندان استخبارات حکومت فعلی در کابل آزاد شدند. در ادامه آمده است که حکومت فعلی تا اکنون در مورد آزادی این خبرنگاران ابراز نظر نکرده و مشخص نیست که آنان با چه شرایطی آزاد شده‌اند. مرکز خبرنگاران افغانستان تاکید کرد که این دو خبرنگار مدتی پس از بازداشت در جلال‌آباد، به کابل منتقل شده بودند. براساس معلومات این مرکز، نیروهای حکومت فعلی این دو خبرنگار را به اتهام همکاری با «رسانه‌‌های ممنوعه» بازداشت کرده بودند. مرکز خبرنگاران افغانستان از آزادی این خبرنگاران ابراز خوشحالی؛ اما تاکید کرده است که بازداشت این دو خبرنگار خلاف قانون رسانه‌های همگانی کشور بوده است و آزادی آنان نباید سلب می‌شد. این نهاد ضمن استقبال از آزادی این دو خبرنگار، خواستار آزادی فوری و بدون قیدوشرط سایر خبرنگارانی که در زندان‌های حکومت فعلی به‌سر می‌برند نیز شده است. بر اساس آمار مرکز خبرنگاران افغانستان، در حال حاضر دست‌کم ۱۰ خبرنگار و کارمند رسانه‌ای در زندان‌های حکومت فعلی به‌سر می‌برند. این در حالی است که از زمان تسلط دوباره‌‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، دولت بارها متهم به آزار و اذیت خبرنگاران خارجی شده‌ و شماری از خبرنگاران خارجی را نیز بازداشت کرده‌اند.

ادامه مطلب