نهاد خانواده در مقایسه با دیگر نهادها از قدیمیترین، با اهمیتترین و موثرترین نهادهای بشری است، که هدف آن تربیت فرزندان میباشد. از آنجا که هدف از پرورش فرزند، آماده سازی او برای ورود به جامعه است، نیاز است تا پدر و مادر در امر تربیت فرزندان با هم همسو و همعقیده باشند تا هرچه بهتر بتوانند فرزندانشان را متناسب با ارزشهای جامعه عیار سازند.
حائز اهمیت است که بدانید هر اندازه که پدر و مادر در روش انتخابی برای تربیت فرزندان، همعقیده باشند، نتایج عملکرد آنان معقولتر و کارآمدتر خواهد بود، تعارض در روش تربیتی نیز کاهش مییابد و فرزندان هم در محیطی آرام تربیت خواهند شد.
باید ذکر شود، زمانی که والدین بدون مشورت یکدیگر و خودسرانه و یا دخالت پدربزرگ و مادربزرگ و یا هر فرد دیگر، دست به پرورش و تربیت کودکان میزنند، تعدد و تنوع سبک تربیتی سبب میشود تا فرزندان نتوانند تشخیص دهند که حرف چه کسی را بپذیرند و آن الگو را دنبال کنند.
به پدر و مادرها توصیه میشود که در روش تربیتی خود ابتدا با هم مشورت کنند، در صورت نیاز از بزرگان مشورت بگیرند و موافق با هم اقدام کنند. به خاطر داشته باشید زمانی که پدر و مادر؛ هر کدام به نوبهی خود دست به روش تربیتی جداگانه و متفاوت میزند، فرزندان نه تنها درست تربیت نمیشوند که حتی قادر نخواهند بود حداقل یک الگو را به شکل کامل دنبال کنند.
با وصف همه این موارد، روش تربیتی کودکان انواع متفاوتی دارد. ما در مقالهی قبلی به دو نوع سبک تربیتی (خصوصیات خانواده سختگیر، خصوصیات خانواده سهلگیر) پرداختیم و در مقاله کنونی به (خصوصیات خانواده گسسته) و در بخش پایانی به (خصوصیات خانواده سالم) خواهیم پرداخت. باشد که این آگاهی زمینه انتخاب بهترین روش تربیتی را به شما میسر سازد.
۳- خصوصیات خانواده گسسته (پریشان):
- در این گروه از خانوادهها پدر و مادر در اکثر مواقع در حالت قهر و آشتی هستند که بر روحیه فرزندان اثر منفی میگذارد.
- در این نوع خانوادهها، کودکان در برخی موارد نقش قاضی را به عهده گرفته و گاهی نیز نقش قربانی را بازی میکنند.
- نیازهای جسمی و روانی این کودکان نه تنها رفع نمیشود، بلکه با گذشت زمان الگوهای پرخاشگری را نیز یاد میگیرند.
- در این خانوادهها، اعضای آن، ارزش و احترام بسیار کمی برای خود قائل هستند.
- حالت چهره اعضای این خانوادهها در اغلب موارد عصبانی، گرفتار، افسرده و فاقد احساس است.
- اعضای این نوع خانواده به خواستههای یکدیگر چندان توجهی نمیکنند و در هنگام صحبت با یکدیگر، عموماً صدای افراد بلند و گوشخراش بوده و یا به قدری آرام است که قابل شنیدن نیست.
- اعضای خانواده نسبت به یک دیگر عطوفت و مهر چندانی ندارند و در اکثر مواقع حتی از احوال یکدیگر نیز مطلع نیستند.
- اعضای این گروه از خانوادهها، با یکدیگر شوخیهای نامناسب، بیرحمانه و گزنده انجام میدهند.
- والدین در اکثر مواقع در حال نصیحت و دستور دادن هستند، به طور مثال والدین نسبت به ویژگیهای شخصیتی فرزندان اطلاع چندانی ندارند.
- در این خانوادهها، والدین کمتر رفتار انسانهای بالغ، باشعور، اصیل و دوست داشتنی را بروز میدهند.
- والدین برای دوری و اعتراض نسبت به رفتار یکدیگر، بیشتر وقت خود را در محیط بیرون از خانه سپری میکنند.
- اعضای خانواده عموماً با احساس تنهایی، بیچارگی، بدبختی و درماندگی مواجه هستند.
- رفتار خشونتآمیز و غیرانسانی در این خانوادهها به دلیل عصبانیت، احساس گناه و یا مورد ظلم قرار گرفتن بسیار شایع است.
- برای انجام کارهای غیرممکن، اعضای خانواده تلاش فراوانی میکنند و در اکثر موارد نیز، متوجه غیرممکن بودن انجام بعضی خواستهها نمیشوند.
- مشکل کمال طلبی در این خانوادهها شایع بوده که باعث فشارهای روانی برخود و دیگر اعضای خانواده میشود.
- نهایتگری در افراد خانواده قابل مشاهده است؛ از دید آنها تمام پدیدههای عالم در حد یک طیف قرار گرفته اند و هر چیزی در عالم، سفید بوده یا سیاه، بد بوده یا خوب، سودآور بوده یا زیان آور، از دید آنها حد وسطی برای هیچ پدیدهای، شی و … وجود ندارد.
- وابستگی ناسالم در اعضای خانواده وجود داشته و در مواردی توجه چندانی به احساسات، خواستهها، و نیازهای خود نمیکنند و یا خود را محو عالم هستی میبینند و به شدت رفتارهای خودخواهانه بروز میدهند.
- استدلال و بروز رفتار منطقی در این خانوادهها به چشم نمیآید، به دلیل تعصب بیجایی که نسبت به یک موضوع یا اتفاق نشان میدهند.
- رقابت ناسالم بین افراد خانواده به ویژه فرزندان، شیوع زیادی داشته و زمانی که یکی از اعضا در یک زمینهی خاص به موفقیت دست پیدا کند، دیگر اعضا احساس نگرانی، اضطراب و حسادت نسبت به او بروز میدهند.
- انکار مشکلات و مسائل در این خانوادهها امری طبیعی بوده و به همین دلیل این مشکلات حل نشده باقی مانده و در رفتار آنها نیز متجلی میشود.
- رفتارهایی مانند غیبت و بدگویی از دیگران، در بین اعضای خانواده بسیار دیده شده که ناشی از داوریها و قضاوتهای نا به جایی است که انجام میدهند.
- افراد این خانواده برای جلوگیری از درگیری و دعواهای مداوم، به شدت به یکدیگر دروغ میگویند.
- فحش، ناسزا و خشونتهای جسمی در بین اعضای این خانوادهها امری رایج است و نسبت به یکدیگر این دیدگاه را دارند که شخص مقابل، خودخواه، خودرای و بدون فهم و درک بوده و بهترین راهحل جهت پیروز شدن، استفاده از خشونتهای جسمی و کتکزدن است.
- افراد خانواده دیدگاه خوبی در سایر زمینهها نداشته و جملاتی مانند: زنها قابل اعتماد نیستند، همه افراد عالم بد هستند و… در این گروه از خانوادهها به شدت استفاده میشود.
- فرزندان تمایل شدیدی به دریافت تایید از سوی پدر و مادر دارند و گاهی به همین دلیل به میل، خواست و هویت خود توجهی نکرده و سعی میکنند که تن به خواستهها، هرچند نادرست والدین بدهند.
- در رفتار افراد این خانوادهها، احساس عدم رضایت از خود و یا از خودراضی بودن غیرطبیعی رایج است.
- اعضای خانواده به شدت احساس تنهایی میکنند که در موارد بسیاری منجر به مشکلات روحی مانند غم و اندوه و افسردگی نیز میشود.
- اضطراب دائم و احساس سردرگمی در اعضای خانواده شیوع زیادی داشته که زمینه بروز اختلالاتی در مهارتهای شناختی، هیجانی و رفتاری میشود.