زن موجود رازدار و انسان شریف است که در تمام ارکانهای زندگی بشریت دوشادوش مردان سهم داشته و برای بهبودی زندگی همنوعان خود تلاش ورزیده است. بسیاری از مردان، موفقیتشان را مدیون زنان استند که بیتوقع و بیدریغ از آنان حمایت نمودهاند. ارج نهادن به زن بهعنوان رکن مهم خانوادهی انسانی، برخوردار بودن از آزادی و فراهمکردن فرصتهای شغلی و کاری برای آنان یکی از عوامل موفقیتآمیز زندگی بشریت است که باید به آن توجه کامل صورت گیرد.
رفع تیعیضهای گوناگون و امتیازات بین زن و مرد، فرصتدادن به او برای اعمال اراده و نظر در مورد مسایل شخصی و اجتماعی؛ مسألهی است که از دیر زمان الی کنون مورد بحث است. این بحث در طول تاریخ بشری مطرح بوده و هر از گاهی در گفتمانهای حقوقی از آن سخن زده شدهاند.
با این وجود، باز هم نه تنها در افغانستان، بلکه در خیلی از کشورها؛ مخصوصاً کشورهای اسلامی بنابر شرطها، توجیههای دینی و باورهای نادرست، حقوق زنان پایمال شده و آنان از دسترسی به حق و حقوقشان محروم اند. با این وجود باید گفت که زنان آگاه باورمند به این است که حقوق آنها پایمال شده و توسط مردان و سیاستهای یکجانبهی آنان رعایت نمیشود.
در اکثر جوامع اسلامی مردان حقوق زنان را محترم نشمرده و برای آنها اهمیت چندان قایل نیست. زیرا بعضی مردان نیمنگاهی به مسایل دینی نموده و زنان را ملزم به انجام کارهای خانه و خانهداری دانسته و آنها را از انجام وظایف در اجتماع باز میدارند. در صورتیکه قرآنکریم مرد و زن را از لحاظ خلقت از یک جنس دانسته و در اصل گوهر انسانی یکی میداند.
در هیچ یک از آیاتی قرآن مجید (آیات مربوط به خلقت انسان) اشارهی در مورد کامل بودن مرد و ناقص بودن زن نشده است.
اینکه بعضیها با تحلیلهای ریز و درشتشان زنان را ناقصالعقل میخواند و مردان را کامل، نیز تصدیق جامع ندارد. زیرا این را زنان در تاریخ بشریت ثابت نموده است که یک زن میتواند در میدان رزم، بیرزمد. یک زن میتواند، رییس جمهور شود، یک زن میتواند یک رهنمایی خوب و دانشمند شود و… که اینها همه مهر تایید است بر این که زنان ناقصالعقل نبوده و بلکه هممقام مرد و دارای ارزش والایی انسانی بوده که در بعضی موارد با همت والا پیشتاز از مردان است. زیرا زنان با همتِ بلندشان از میان تفسیرهای نادرست مردان قد کشیده، بر جهان علم و دانش سایه افگنده و بطور صریح برای مردان ثابت نموده است که در مورد آنان تفسیرهای اشتباه و بیجا نکنند؛ بهجای قضاوت به دستآوردهایشان بنگرد.
همچنین از نظر کرامت و فضیلت، دارا بودن ارزشهای والای انسانی، مقام معنوی و توانایی کسب صفات عالیه، در تعبیرات قرآنکریم تفاوت بین زن و مرد دیده نمیشود. در قرآنمجید از مرد به عنوان پدر و از زن به عنوان مادر نامبرده شده است.
نخستین حق یک دختر/زن برگردن نزدیکانشان ایناست که بین او و دیگران تفاوت قایل نشود. زیرا در بعضی جوامع و خانوادهها این امر رایج است که بهپسرها اهمیت بیشتر داده و آنها را نسبت به دختران عزیزتر میشمارند. این کار شان خلاف علامت و اصول انسانی است که با انجام این اعمال؛ مقام والایی انسانیت زیر سوال میرود. موارد وجود دارد که حقوق زنان، توسط مردان رعایت نشده و هر از گاهی زنان برای مطالبه حقوق شان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. با سقوط دولت جمهوری و رویکار آمدن حکومت سرپرست در افغانستان، این واقعهی تلخ همهروزه تکرار میشود. زنان لتوکوب میشوند، مکاتب به روی آنها بسته شدهاند، آنها از فعالیتها و انجام وظایف بیرونی منع شدند.
همه روزه محدودیتهای بیشتری بر زنان افغانستانی وضع میشود که این محدودیتها نمونههای از پایمال نمودن حقوق زنان و تجربهی مرگ تدریجی انسانیت در افغانستان است.
انسان موجود اجتماعى است كه هرگز نمىتواند در تنهايى مطلق زندهگى نمايد و يک رابطهی عاطفى بين انسانها برقرار است. در واقع همين رابطهی عاطفى انسان است كه از نسلى به نسل ديگر انتقال مىيابد و نوع انسان را با مفاهيمى از قبيل حق فرزندان بر پدر و مادر، حق پدر و مادر برفرزندان، حق زنان بر شوهران، حق شوهران بر زنان، حق افراد برجامعه، حق جامعه بر افراد و غيره آشنا ساخته و مفهوم حق و وظيفه را در ذهن انسانها حک مىكند.
زنان و عقیدهای کج مردان
در برخي خانوادهها زنان و دختران از جهات مختلف معروض به تبعيض و تفاوت استند. هنوز تعداد كسانى هستند كه ميخواهند دروازههاى مكاتب و مؤسسات علمى را بر روى زنان ببندند و جامعه را از فيض استعداد زنان محروم نمايند. تجربههاى فراوان علمى نشان مىدهد كه زنان در هيچ رشته، كمبودى و بىاستعدادى نشان ندادهاند. اساساً استعداد و ذكاوت ربطى به جنسيت زن و مرد ندارد. خوشبختانه در دورهی جمهوریت حقوق زنان کموبیش مورد توجه بوده و زنان از حقوق نسبی خود برخوردار بودند.
در نظام آموزشی دورهی جمهوریت و قانون اساسى كشور افغانستان، حق تعليم و تربيه مساوى، حق مزد مساوى را در برابر كار مساوى و بالاخره حق رأى دهى، رأى گيرى و اشتراک در انتخابات رياست جمهورى و شوراها را براى زنان تثبيت نموده بود که زنان میتوانستند؛ با استفاده از حقوق قانونى خود لياقت، استعداد و كفايت خود را در خدمت وطن و مردم خويش بگمارند و در پرتو مبارزات قانونى راه را به سوى جامعهای باز كنند كه در آن هرگونه تبعيض نسبت به زنان از ميان رفته باشد. در جهان امروز حقوق زنان بخش انفكاکناپذير حقوق بشر است و اگر زنان به حقوق مشروع و قانونى خود نرسند صحبتى از تأمين حقوق بشر نيز نمىتواند درميان بيايد. طوریکه امروزه در افغانستان حقوق بشر و حقوق زنان معنی نداشته و نهادهای مسوول بینالمللی نیز در عمل خویش، کاستی نشان داده و مردم افغانستان مخصوصاً زنان را به دست فراموشی سپردهاند.
متأسفانه که در جامعه امروزی افغانستان، زنان را محدود به شروطی نموده اند که هیچ کشوری دنیا چنین قیدگری و محدودیت بر زنان را تجربه نکرده است. حکومت سرپرست افغانستان با وضع محدودیتها بانی دیواری جهل شده و بهروی پیشرفت مردم، مخصوصاً زنان این دیوار را اعمار نمودهاند. این حکومت نوع از حکومت استبدادی بوده که بدون قانون اساسی میباشد. حق و حقوق انسانیت در آن تعریف نشده و تمام منسوبین حکومتیشان مجری قانون به طرز دلخواه خویش است. حق کار، آزادی و حتی تعلیموتربیت را از زنان گرفته و به آنان بهعنوان یک آلهدست میبیند. این رفتار حکومت سرپرست با وضع محدودیتهای ناشی از خودپسندی، جامعه را به تاریکی سوق داده و آینده مبهمِ در انتظار افغانستان است.
از هر جهت که نگاه کنیم باید به زن به مقام یک انسان والا نگریسته شود. طور نمونه: زن به مثابهی مادر در پرورش و تربيت افراد جامعه نقش بارز و اساسى دارد و داراى حقوقى است، كه دين مبين اسلام براىشان داده است. تمامى افراد جامعه مكلف اند تا رعايت آنرا وظيفهی اساسى و مهم دانسته، در پيروى از آن غفلت ننمايند. زنان نبايد از تحصيل و ساير حقوق شان محروم شوند؛ زيرا همين زنان استند كه با تقديم فرزندان شايسته، چون علما، دانشمندان، مخترعان و مكتشفان در رفاه و آبادانى جوامع، نقش سازندهيى را ايفا مىكنند.
نویسنده: محمدرضا رامز