خانم میرمن قمرگل، آوازخوان محبوب و پر آوازهی افغانستان عصر روز(جمعه، ۱۸ قوس) در دیار غربت چشم از جهان بست.
نزدیکان خانم قمرگل میگویند که او به اثر بیماری که عاید حالش گریده بود در شهر تورنتوی کانادا چشم از جهان بست.
قمرگل از چهرههای مشهور و شناخته شده در موسیقی افغانستان بود که سرودهها، آهنگها و ترانههایش برای حدود نیم قرن در این کشور طنین انداز بود و آهنگهای متعددی سروده است.
خانم قمرگل فرزند، گل شیرین خان در سال ۱۹۵۲ میلادی درقریهی «شگه» ولایت ننگرهار دیده بهجهان گشود.
قمرگل زمانی که هفت سال داشت در عروسیها و دیگر محافل خوشیهای قریهاش آواز میخواند، آوازهی هنرش در قریهها پیچید تا سرانجام به ولایت ننگرهار رسید و توجه هنردوستان را به خود جلب کرد.
بعد از آن، او در کنسرتها و خوشیهای قریهها و ولایت ننگرهار دعوت میشد. او بنام خوانندهی محلی در سراسر ولایت ننگرهار شهرت گرفت.
بعد از یک مدت کوتاه او با استاد حفیظ الله خیال آشنا شد، استاد خیال از وی دعوت کرد، تا آهنگهایش را در رادیو افغانستان وقت ضبط کند.
قمرگل با آهنگ زیبای « ورو ورو کیژده قدمونه آشنا» سر زبانها آمد و از طرف محمد ظاهر شاه، پادشاه وقت افغانستان به اخذ مدال طلا موفق شد.
آوازهی هنر قمرگل در افغانستان محدود نماند. او در مسکو، کشورهای آسیای میانه مانند تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران، پاکستان و کشور هند نیز هنرنمایی کرد.
همچنان او از طرف صدراعظم وقت پاکستان مرحوم ذوالفقار علی بوتو «پدر بی نظیر بوتو» در سال ۱۹۷۲ میلادی به صفت هنرمند حنجره طلایی افغان شناخته شد.
در سال ۱۹۸۳ از طرف مرحوم ببرک کارمل رییس جمهور وقت افغانستان نیز لقب هنرمند حنجره طلایی را کسب کرد و مدال طلا را بدست آورد.
در سال ۲۰۰۷ میلادی از طرف حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان نیز لقب «بلبل افغانستان» را کسب کرد.
میرمن قمرگل در سال ۱۹۹۷ میلادی وطن را ترک کرد و به پاکستان اقامت گزید. او در سال ۱۹۹۸ “میلادی با دو فرزندش «ایمل زاخیل و خیبر زاخیل» به کانادا اقامت دایمی گرفت.
خبر درگذشت خانم قمرگل واکنشهای گستردهای در شبکههای اجتماعی نیز به دنبال داشت.
محبوب شاه محبوب، نویسنده و رییس ادارهی امور فرهنگی و اجتماعی حکومت پیشین افغانستان در توییترش نوشت:«خانم قمرگل یک نام خاص در موسیقی پشتو است. آواز و انتخاب موسیقی او عالی بود. قمرگل در زمانی آواز خود را در موسیقی پشتو معرفی کرد که ما هنرمندان انگشت شمار زن داشتیم.»