یکی پس از دیگری صادر میشود. فرمانهایی که هر کدام نسخهی ترحیمیست برای مرگ حقوقمان و ما چه مظلومانه در انزوایی مطلق، جان میدهیم. کسی به دادمان نمیرسد. چون زنیم و محکوم به خاموشی. تک به تک فرمانهای اخیر را میخوانم. واژههایی ساده به همراه مُهری که تصویری جز خشونت در ذهن تداعی نمیکند. مسدود شدن مکاتب، دانشگاهها، مراکز آموزشی، موسسات، حمامها، سالونهای ورزشی و… چه ساده با کلماتی چون غیرت افغانی، شریعت، حرام و زن بودن؛ انسانی را از حقوق اش محروم و زیستن را بر او دشوار میسازند. چگونه میتوانند میلیونها انسان را قربانی غریزهی مردانه بسازند. آنها تحریک میشوند پس چاره را در انزوای زنان میبینند.
برایم سوال است که چگونه زنانی که در کنار خیابانها تکدیگری میکنند، آن دخترانی که تا کمر در زبالهدانی اند و بوجیهای بزرگ زباله را حمل میکنند و یا زنانی که دستفروشی میکنند و یا زنانی که کفش رنگ میدهند و دهها زنی که دست نیازش به سمت مردم دراز است؛ چرا آنها تحریک کننده نیستند؟
تاکنون به حجاب آنها و شکم گرسنهی شان اندیشیدهاند؟ چه نوع زنی تحریک کننده است؟ زنی که به حقوق اش آگاه است، برای زندگی و پیشرفت اش تلاش میکند، وظیفهی شرافتمندانه دارد، به آموختن و آموزش دادن فکر میکند؟ به تعلیم و تحصیل میاندیشد؟
من بارها دیدهام زنانی را که با آن جُثههای نحیفشان در ملأعام خیابانها را جارو میزنند. کراچی پُر از زباله با آن حجم از سنگینی را انتقال میدهند. آن زمان غیرت مردانهیشان کجاست؟ دختران کوچک و زنان؛ آیسکریم و بولانی میفروشند. خریطهی پلاستیک میفروشند. آن زمان چرا به غیرت افغانی مردی لطمهای وارد نمیشود؟ چرا از شریعت صدایی بلند نمیشود؟ چگونه گرسنگی روا و آموزش و فرار از فقر و بدبختی حرام است؟
شماری از این زنان از سر ناچاری مجبورند تا نیمههای شب در خیابان بمانند، دست فروشی کنند، زباله جمعآوری کنند، حتی برخی از آنها گرسنه یا سیر شب را نیز کف همین خیابانها میخوابند تا لقمهای نان حلال بدست آورند. کسی نیست پتویی به آنها بدهد. هزاران آدم از کنارشان میگذرد. آنها نامحرم نیستند؟ تعبیر آنها از غیرت، نامحرم و حرام بودن چیست؟
من هزاران دخترکودک و نوجوانی را میبینم که تمام این روزها کارشان چیزی جز بلاتکلیفی و اشک نیست. شماری از آنها بسیار کوچکتر از آن هستند که درکی از اوضاع و شرایط فعلی داشته باشند. حتی نمیفهمند به چه دلیلی از رفتن به مکتب محروم شدهاند. چگونه میتوان به آنها فهماند که نامحرم بودن، غیرت افغانی و شریعت باعث شده آنها دیگر نتوانند درس بخوانند.