برچسب: نارسیسیسم

3 هفته قبل - 75 بازدید

طوری که در قسمت اول این مقاله بیان شد درهر یک از گروه‌های خودشیفتگی، زیر گروه‌های نیز وجود دارند که مشخص می‌کنند این ویژگی‌ها از نظر دیگران چگونه‌اند؟ اولین گروه فرعی مشخص می‌کند که افراد خودشیفته از چه روش‌هایی برای رفع نیاز خود استفاده می‌کنند. آیا آنها در زیرگروه آشکار قرار می‌گیرند و از روش‌هایی استفاده می‌کنند که برای دیگران واضح و قابل تشخیص است یا در زیرگروه پنهان قرار می‌گیرند و از روش‌هایی استفاده می‌کنند که پنهان و مخفیانه‌ترند. گروه فرعی 1 ( پنهان یا آشکار) : می‌دانیم که خودشیفته‌ها دوست دارند به دیگران توهین کنند و آنها را آزار دهند، خودشیفته‌ی  آشکار این کار را به شیوه‌ای واضح و غیرقابل انکار انجام می‌دهد، درحالی‌که در خودشیفتگی پنهان، افراد به روش پرخاشگری منفعلانه عمل می‌کنند. خودشیفته‌ی  پنهان می‌تواند به نحوی از دیگران سوءاستفاده کند که آنها متوجه این امر نشوند یا می‌تواند با استفاده از روش‌های خود آنچه را  که اتفاق افتاده انکار کند. خودشیفتگان اجتماعی و کلاسیک همیشه آشکار و خودشیفتگان آسیب‌پذیر همیشه پنهان هستند، ولی در خودشیفتگی بدخیم افراد می‌توانند هر یک از دو حالت را داشته باشند. گروه فرعی 2 ( جسمی یا فکری) : دومین گروه فرعی خودشیفتگی توضیح می‌دهد که برای یک  خودشیفته چه چیزی درباره‌ی خودش یا دیگران ارزشمندتر است. هیچ خودشیفته‌ای دوست ندارد بهتر از همسر خود به نظر برسد؛ زیرا همسر فرد خودشیفته معمولاً وسیله‌ی پر زرق‌وبرقی است که فرد خودشیفته از آن برای بالا بردن جایگاه اجتماعی خود استفاده می‌کند. این گروه فرعی شامل خودشیفته‌های جسمی یا فکری است. افرادی با خودشیفتگی جسمی کسانی هستند که با بدن و ظاهر بیرونی خود درگیری افراطی دارند و خودشیفته‌های فکری به حالت همه‌چیزدان ظاهر می‌شوند. آنها خود را باهوش‌ترین فرد حاضر در جمع می‌دانند و دوست دارند دیگران را با دستاوردهایشان تحت‌تأثیر قرار دهند. هر یک از افراد چهار گروه اصلی خودشیفتگی (کلاسیک، اجتماعی، آسیب‌پذیر، بدخیم) ممکن است جسمی یا فکری باشند. گروه فرعی 3 ( وارونه یا سادیستی) : آخرین گروه فرعی شامل 2 نوع خاص از خودشیفته‌ها میباشد؛ اولین مورد خودشیفتگان وارونه یا معکوس است که فقط درمورد خودشیفتگان آسیب پذیر و پنهان دیده میشود. افراد در این گروه فرعی به دیگران وابسته هستند و خود را به سایر خودشیفته‌ها وصل میکنندتا احساس خاص بودن داشته باشند. طرز فکر انها بر اساس قربانی بودن است و از مشکل رها شدگی در کودکی رنج میبرند. دومین مورد از این زیر گروه افراد خودشیفته نوع سادیستی هستند. این گروه با افراد جامعه‌ستیز و مبتلا به امراض روانی قابل مقایسه هستند؛ زیرا از رنج دیگران لذت می‌برند. آنها تمسخر و آسیب رساندن به دیگران را دوست دارند و گاهی تمایلات جنسی نامتعارفی را نیز دارا هستند. به‌صورت خلاصه موارد زیر می‌توانند از جمله دلایل ابتلا به خودشیفتگی باشند: تربیت بدون حساسیت مراقبت غیر قابل پیش‌بینی یا سهل انگارانه انتقاد و سرزنش بیش از حد سوءاستفاده تروما یا آسیب شدید روانی انتظارات بیش از حد ستایش بیش از حد و نازپروردگی هنگامی که والدین بر استعداد خاصی در کودک یا ظاهر او به‌صورت افراطی متمرکز می‌شوند. همچنین برخی گمان‌هایی وجود دارد که بیان می‌کند ممکن است ناهنجاری‌های ژنی بر ارتباط میان مغز و رفتارهای فرد تأثیر بگذارد. خودشیفتگی چه علائم هشداردهنده‌ی دارد؟ همیشه مکالمه را به سمت خود می‌کشاند به اغراق در مورد دستاوردها و توانایی‌های خود متمایل هستند دوست دارند اسامی و نشانه‌ها را فراموش کنند خیلی سطحی هستند و نمی‌توانند واقعاً انتقادپذیر باشند، چیزی بنام گفتگوی عمیق با خودشیفته‌ی  واقعی امکان‌پذیر نیست به علت وجود نیاز اغراق‌آمیز به تأیید همیشه در پی شنیدن تعریف و تمجید از خود هستند اگر از آنان انتقاد شود ممکن است رفتار خصمانه‌ای از خودشان نشان دهند کمال‌گرا هستند همیشه سعی می‌کنند یک یا چند پله از دیگران بالاتر قرار بگیرند؛ زیرا خودشان خود را برتر می‌دانند ممکن است به سبب احساس حق‌به‌جانب بودن از قوانین پیروی نکنند توانایی تفکر عمیق درباره‌ی خود را ندارند و نمی‌توانند مسئولیت اعمال خود را به عهده بگیرند، دوست دارند برای هر چیزی مقصری پیدا کنند به‌شدت کنترول‌گر هستند برای همین به قراری ارتباط خوب تمایل نشان نمی‌دهند و در کارهای تیمی مشارکت نیفکنند به شکل واضحی فاقد احساس همدلی با دیگران هستند و به معنای واقعی با عبارت " خود را به‌جای دیگران گذاشتن" ناآشنا هستند ممکن است بسیار از دیگران انتقاد کنند به‌عنوان بخشی از حق‌به‌جانب بودن فاقد حدومرز شخصی هستند دوستان سطحی و دوستی‌های کوتاه‌مدت زیادی دارند؛ ولی از دوستی‌های بلندمدت و عمیق محروم هستند به‌صورت کلی هرجایی که حضور پیدا کنند کوهی از ویرانه‌ها را به جا می‌گذارند. این ویرانه‌ها می‌توانند مجموعه‌ی از دوستی‌های خراب شده، روابط عاشقانه و صمیمانه کاملاً غلط یا تجارت عاشقانه باشند. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب


1 ماه قبل - 97 بازدید

افراد مبتلا به خودشیفتگی در رفتار خود الگوی فراگیر بزرگ‌منشی را بروز می‌دهند و گاه فقط در خیال موفقیت و قدرت به سر می‌برند، اما در زیر این پوسته‌ی  ظاهری افراد خودشیفته خود را دوست ندارند که اعتقاد داریم به این معنی است که آنان از دوست‌داشتن واقعی دیگران ناتوان هستند. احساس شرم بر افراد خودشیفته تسلط دارد، همیشه نیاز به تحسین شدن دارند و با استفاده از مکانیسم‌های مقابله‌ای کاملاً به‌صورت سوءاستفاده‌گرانه برای محافظت از نفس شکننده‌ی خود تلاش می‌کنند. گروه‌های اصلی افراد خودشیفته کدام‌اند؟ محققان چهار گروه اصلی از خودشیفتگی را شناسایی کرده‌اند که هر گروه در تلاش برای حفظ احساس درونی واقعی و شکننده‌ی خود رفتارهای متفاوتی را بروز می‌دهند. درون این گروه‌ها 6 گروه فرعی دیگر نیز وجود دارد که مشخص می‌کنند این ویژگی‌های از نظر دیگران چگونه‌اند. هم چنین باید در نظر داشته باشیم که این گروه‌ها مفاهیم کلی هستند و همه‌ی افراد خودشیفته به طور کامل در یک گروه مشخص قرار نخواهند گرفت. مانند هر چیزی در زندگی در این مورد نیز حالتی خاکستری وجود دارد و ممکن است فردی خودشیفته در بیش از یک گروه از انواع خودشیفتگی قرار بگیرد. دسته‌ی کلاسیک: افرادی که در دسته‌ی خودشیفتگی کلاسیک قرار می‌گیرند، همان خودشیفتگان معمولی هستند که بیشتر مردم هنگام شنیدن واژه‌ی خودشیفته متصور می‌شوند، همچنین از آنها به‌عنوان خودشیفتگان با عملکرد بالا خودنما و بزرگ‌منش یاد می‌شود. آنها رفتارهایی را برای جلب‌توجه از خود نشان می‌دهند، دستاوردهای خود را بزرگ‌نمایی می‌کنند، احساس می‌کنند لایق برخوردهای ویژه‌ای هستند و از دیگران انتظار دارند در مقابلشان تعظیم کنند. برای افراد خودشیفته‌ی کلاسیک واقعاً کسی جز خودشان اهمیتی ندارد و اگر موضوع مکالمه درباره‌ی آنان و ویژگی‌هایشان نباشد خیلی زود حوصله‌شان از سر خواهد رفت. آنان تلاش می‌کنند خود را قانع کنند که از دیگران برتراند ولی به طرز عجیبی محتاج این هستند که در بین سایرین احساس مهم بودن کنند. دسته‌ی آسیب‌پذیر: دومین گروه اصلی از انواع اصلی خودشیفتگی  خودشیفتگان آسیب‌پذیر هستند که به نام‌های خودشیفته‌ی شکننده، جبرانی و گنجه‌ای نیز شناخته می‌شوند. افراد مبتلا به این نوع خودشیفتگی نیز مانند گروه کلاسیک نسبت به اغلب افرادی که ملاقات می‌کنند احساس برتری دارند؛ ولی درون‌گراتر هستند و از قرار گرفتن در مرکز توجه می‌گریزند. آنها به‌جای اینکه از دیگران بخواهند با آنان برخورد ویژه‌ای داشته باشند ترجیح می‌دهند خود را به افراد خاصی منسوب کنند. افراد خودشیفته‌ی آسیب‌پذیر معمولاً به دنبال جلب ترحم دیگران هستند یا گاهی با سخاوتمندی بیش از اندازه، چاپلوسی می‌کنند و به دیگران می‌چسبند، فقط  برای اینکه توجه و تحسین مورد نیاز خود را دریافت کنند تا احساس ارزشمندی خود را افزایش دهند. دسته‌ی اجتماعی: سومین گروه اصلی از خودشیفتگی خودشیفتگان اجتماعی هستند. تشخیص این گروه در نگاه اول سخت‌تر است؛ زیرا آنها بر بالا بردن جایگاه خود از طریق حفظ تعهد به دیگران، داشتن اهداف اجتماعی و توانایی فوق‌العاده‌ی  خود در گوش‌دادن به دیگران و برقراری ارتباط با آنها تمرکز می‌کنند. آنها معمولاً به خیریه‌ها کمک می‌کنند یا در مورد اینکه برای خودشان خیلی کم ‌پول خرج می‌کنند مبالغه می‌کنند و به طور داوطلبانه وقت خود را برای کمک به دیگران صرف می‌کنند. ممکن است آنها در مورد مأموریت خود در زندگی با آب‌وتاب بسیار صحبت کنند  و یا خودشان را نسبت به اهدافی که قرار است دنیا را تغییر بدهد متعهد بدانند. با این که افراد مبتلا به خودشیفتگی اجتماعی در ظاهر فروتن به نظر می‌رسند؛ ولی اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنید متوجه خواهید شد به‌شدت در مورد خیریه‌ای که در آن فعالیت می‌کنند احساس مالکیت دارند و بیشتر از این که بخواهند در راه رسیدن به آن هدف اجتماعی فعالیت کنند این دغدغه را دارند که به سبب مشارکتشان  دیگران دستی به شانه‌شان بزنند. واقعیت این امر این است که آنها فقط به این دلیل در اجتماعات مشارکت می‌کنند که تأیید شوند و کمبود عزت‌نفسشان جبران شود. دسته‌ی بدخیم: در انواع خودشیفتگی چهارمین و آخرین گروه اصلی خودشیفتگان بدخیم یا سمی هستند. در خودشیفتگی بدخیم افراد به‌شدت سوءاستفاده‌گر هستند و دیگران را  استثمار می‌کنند (معمولاً برای کسب لذت) و به بروز ویژگی‌هایی مانند شکاک بودن و صفات ضداجتماعی گرایش دارند که این موارد در انواع کلاسیک، اجتماعی و آسیب‌پذیر وجود نداشتند. آنها در رسیدن به اولویت خود که کنترل دیگران و حکم‌فرمایی بر آنان است می‌توانند کاملاً بی‌رحم باشند این نوع افراد خودشیفته فریبکار و پرخاشگر نیز هستند و بدتر از همه این است که هرگز نسبت به رفتارهای خود احساس پشیمانی نمی‌کنند. هر کدام از این ویژگی‌ها را ممکن است در افراد مختلف در اطرافتان دیده باشید که این به‌تنهایی و با تشخیص افراد غیرمتخصص نمی‌تواند دلیل بر ابتلا به اختلال نارسیسیسم یا خودشیفتگی باشد. نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»

ادامه مطلب