برچسب: افغانستان

3 ساعت قبل - 8 بازدید

حمید وقتی چشمانش را گشود، هنوز شب بود. تنها نور کم‌جانی از لامپی ضعیف که در اتاق کوچک‌شان آویزان بود، فضای سرد و تنگ را روشن می‌کرد. او بی‌حرکت دراز کشیده بود و فکرهایش چون موج‌های خروشان در ذهنش می‌چرخیدند. باید می‌رفت؛ باید دوباره به افغانستان بازمی‌گشت، سرزمینی که سال‌ها پیش، وقتی هنوز نوجوانی بیش نبود، به اجبار ترک کرده بود. اما حالا، پس از بیش از بیست سال زندگی در ایران، بازگشت به آنجا برایش مانند سفر به ناکجاآباد بود. حمید هنوز آن لحظه را به یاد دارد، آن روزی که خانواده‌اش ناچار شدند خانه و شهرشان، کابل، را رها کنند. آن زمان او نوجوانی پرشور و پر از آرزوهای بزرگ بود؛ آرزوی زندگی در سرزمینی امن و پر از امید. اما هیچ‌کس آن روز نمی‌دانست این آرزو چقدر دور و دست‌نیافتنی است. کودکی در میان جنگ و ناامنی کودکی حمید در کابل پر از صدای انفجار و تیراندازی بود. هر بامداد که از خواب برمی‌خاست، نمی‌دانست آیا شهرش مثل دیروز زنده خواهد ماند یا نه. خانه‌شان نزدیک محله‌ای بود که هر هفته چند انفجار در آن رخ می‌داد. خانواده‌اش همیشه نگران بودند، اما چاره‌ای جز تحمل نداشتند. پدر، که پیر و ناتوان شده بود، با دلی شکسته به آینده می‌نگریست و مادر، با چشمانی پر از اشک، برای بچه‌ها غذا می‌آورد و آرامشان می‌کرد. سال ۱۳۷۵، وقتی طالبان روزبه‌روز قدرت بیشتری می‌یافتند و جنگ و خونریزی فزونی می‌گرفت، حمید و خانواده‌اش تصمیم گرفتند کشور را ترک کنند. تصمیمی که شاید آن روز تنها راه نجات بود، اما درهای جدیدی از رنج و سختی را به رویشان گشود. مهاجرت به ایران، سرزمینی بیگانه وقتی به ایران رسیدند، نخستین حس حمید ترس و سرگشتگی بود. هیچ‌چیز برایشان آشنا نبود؛ نه زبان، نه فرهنگ، نه آداب و رسوم، و از همه مهم‌تر، نه پذیرشی. آنها مهاجرانی بودند که به رسمیت شناخته نمی‌شدند. حمید زود فهمید که باید خودش را بسیار تغییر دهد تا بتواند دوام بیاورد. یافتن کار دشوار بود، به‌ویژه برای نوجوانی که حتی اجازه رسمی کار نداشت. او به همراه پدر و برادر بزرگ‌ترش در کارگاه‌های ساختمانی کار می‌کردند. سحرگاه از خواب برمی‌خاست و تا غروب زیر آفتاب سوزان یا سرمای زمستان کار می‌کرد. دستمزدشان اندک بود و همیشه ترس از دست دادن شغل داشتند. تعلیم و تلاش برای زندگی با این همه حمید هرگز امیدش را از دست نداد. او می‌خواست زندگی بهتری برای خانواده‌اش بسازد. کوشید زبان پارسی را خوب بیاموزد، حتی به‌صورت پنهانی در صنف‌های شبانه نام‌نویسی کرد. فرزندانش به مکتب رفتند و در همین شهر کوچک، خانواده‌شان را به‌سختی سرپا نگه داشتند. اما با تمام این‌ها، هرگز حس نکردند که اینجا خانه‌شان است. بچه‌ها همیشه می‌گفتند: "کاش می‌تونستیم تو وطن خودمون باشیم، با همه سختی‌ها، ولی کنار فامیل و آشناها." ولی آن سرزمین دیگر برایشان جایی نداشت، به‌ویژه برای حمید که همیشه ترس از اخراج اجباری داشت. نگاه‌های سرد و تحقیر زندگی در ایران برای مهاجران افغانستانی پر از نگاه‌های سرد و گاه تحقیرآمیز بود. حمید هرگز فراموش نمی‌کرد وقتی برای گرفتن یک مدرک ساده به اداره‌ای می‌رفت، با بی‌توجهی و تحقیر روبه‌رو می‌شد. در محل کار، همکاران ایرانی، و گاهی حتی مدیران، رفتار سرد و بی‌رحمانه‌ای داشتند. همیشه این هراس بود که نکند یک روز بدون هشدار اخراج شوند. این فشارهای روحی و جسمی، از حمید مردی ساخته بود که هرگز نایستاد، اما زیر بار سختی‌ها خم شده بود. خانواده؛ پناه و رنج هم‌زمان در خانه اما حمید می‌کوشید مردی قوی و امیدوار باشد. همسرش، مریم، همیشه پشتیبانش بود، اما خودش هم‌بارها به‌خاطر زندگی سخت و نبود امنیت در خواب گریه کرده بود. فرزندان حمید، به‌ویژه فرزاد، پسر بزرگ‌تر، روزبه‌روز به آینده ناامیدتر می‌شدند. فرزاد عاشق مهندسی بود، اما هیچ تضمینی نبود که بتواند به دانشگاه راه یابد یا شغلی مناسب پیدا کند. دخترانش، نسیم و نازنین که باهوش و پرتلاش بودند، هر روز با موانع تازه‌ای روبه‌رو می‌شدند؛ موانعی که حتی بسیاری از جوانان ایرانی تجربه نمی‌کردند. خبر بازگشت اجباری و نابودی امید چند ماه پیش، خبر تلخی رسید. دولت ایران تصمیم گرفته بود که بسیاری از مهاجران افغان را به اجبار به افغانستان بازگرداند. حمید آن روز وقتی به خانه آمد، نتوانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. این خبر برایش مانند حکم مرگ بود. همسرش را دید که روی زمین نشسته و گریه می‌کند، و بچه‌ها در سکوتی غم‌بار غرق شده بودند. او می‌دانست که بازگشت به افغانستان یعنی بازگشت به سرزمینی پر از جنگ، فقر و ناامنی؛ جایی که حتی بودنش ممکن بود به معنای زندگی زیر سایه ترس و تهدید باشد. بازگشت به کابل؛ سرزمینی غریب وقتی به کابل رسیدند، همه چیز دگرگون شده بود. ساختمان‌ها نیمه‌ویران بودند، کوچه‌ها پر از خاک و زباله، و صدای آژیرها هر چند دقیقه قطع و وصل می‌شد. حمید سخت می‌کوشید خانواده‌اش را در این شهر غریب و ترسناک محافظت کند، اما خودش هم هر روز بیشتر در هراس و ناامیدی فرو می‌رفت. شغل یافتن دشوار بود و درآمد ناچیز. بچه‌ها به مکتب می‌رفتند، اما مکاتب بسته و کم‌کیفیت بودند و امنیت‌شان همیشه در خطر بود. هر روز حمید دعا می‌کرد که شاید روزی اوضاع بهتر شود، اما می‌دانست که این دعاها شاید سال‌ها طول بکشد. دلتنگی برای وطن دوم هر شب حمید به عکس‌های دوران جوانی‌اش در ایران نگاه می‌کرد. عکس‌هایی که خانواده‌اش را کنار هم نشان می‌داد، در کوچه‌های تهران، در مراسم‌های کوچک و شادی‌های ساده. او می‌دانست که دیگر هرگز نمی‌تواند به آن روزها بازگردد، اما دلتنگی آن روزهای آرام، زخمی عمیق بر دلش گذاشته بود. حمید که سال‌ها به ایران به‌عنوان خانه دومش می‌نگریست، حالا مردی بود که هیچ‌جای این جهان برایش امن نبود. امیدی که هنوز زنده است با همه این رنج‌ها، حمید هنوز امید داشت. امید به اینکه روزی بتواند برای فرزندانش زندگی بهتری فراهم کند. شاید در سرزمینی دیگر، شاید در آینده‌ای دور. او می‌دانست که زندگی برای مهاجران افغان دشوار است، اما نمی‌خواست ناامید شود. با هر سختی، با هر دشواری، با هر روزی که به پایان می‌رسید، تصمیم داشت که بایستد و مبارزه کند، حتی اگر سخت‌ترین شرایط پیش رویش باشد. حمید اکنون در این اتاق کوچک کابلی نشسته است، نگاهش به پنجره‌ای است که از آن دنیایی بهتر می‌خواهد. او مردی است که رنج‌های دو وطن را کشیده و حالا باید راهی بسازد برای فردایی که شاید هیچ‌کس نتواند تضمینش کند. اما این تنها داستان یک مرد نیست؛ داستان هزاران مهاجر است که میان دو وطن سرگردان‌اند، با قلب‌هایی پر از درد، اما با امیدی که هرگز نمی‌میرد. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


4 ساعت قبل - 46 بازدید

بخش زنان سازمان ملل متحد (UN Women) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که بیش از یک میلیون دختر در افغانستان به‌طور سیستماتیک از تحصیل محروم هستند. اين نهاد امروز (پنج‌شنبه، ۲۲ جوزا) با نشر یک نوار تصویری در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که از زنان و دختران افغانستان حمایت می‌کند. در ادامه آمده است که با حمایت نهاد Girls2lead، برای توانمندسازی زنان و دختران جوان افغانستان، فرصت‌های آموزشی را فراهم کرده است. بخش زنان سازمان ملل متحد مشخص نکرده که برای چه تعداد از زنان و دختران جوان در افغانستان زمینه‌ی آموزش را فراهم کرده است. در حالی این سازمان از آموزش زنان و دختران جوان در افغانستان خبر می‌دهد، که ۹۰۵ روز می‌شود که حکومت سرپرست دروازه‌های دانشگاه‌های خصوصی و دولتی را به‌روی دختران در کشور مسدود کرده است. همچنین علاوه بر دروازه‌های دانشگاه‌ها، ۱۳۶۰ روز می‌شود که دروازه‌های مکاتب نیز به‌روی دختران بالاتر از صنف ششم مسدود است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند. در این میان، فعالیت‌هایی چون صنایع‌دستی، خیاطی و کارهای محدود خانگی، از معدود گزینه‌های باقی‌مانده برای آنان به شمار می‌رود. یونیسف و شماری از نهادهای بین‌المللی تلاش دارند از طریق همین فرصت‌های محدود، راهی برای توان‌مندسازی زنان و دختران در افغانستان باز کنند.

ادامه مطلب


10 ساعت قبل - 138 بازدید

ایندریکا راتوات، معاون نماینده‌ی ویژه سازمان ملل متحد در امور افغانستان از افزایش میزان مرگ‌ومیر مادران در این کشور به شدت ابراز نگرانی کرده است. آقای راتوات با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نسبت به افزایش مرگ‌ومیر مادران و نوزادان در افغانستان هشدار داده و بر اهمیت گسترش برنامه‌های حمایتی از قابله‌ها تاکید کرده است. وی از جامعه‌ی جهانی خواستار اقدام فوری برای پشتیبانی از آنان شده است. این در حالی است که چندی پیش سازمان جهانی بهداشت نیز با نشر گزارشی از افزایش آمار مرگ‌و‌میر مادران در افغانستان ابراز نگرانی کرده و گفته بود که روزانه ۲۴ مادر و ۱۶۷ نوزاد در این کشور به‌دلیل مرگ‌ومیر قابل‌ پیش‌گیری مربوط به زایمان و بارداری جان‌شان را از دست می‌دهند. قابل ذکر است که با روی کار آمدن دوباره‌ی حکومت سرپرست در آگوست ۲۰۲۱ میلادی در افغانستان و وضع ممنوعیت‌ها بالای زنان از جمله ممنوعیت آموزش، کار، سفر بدون محرم، دست‌رسی مردم این کشور به‌ویژه زنان و کودکان به مراقبت‌های بهداشتی محدود شده‌ است.

ادامه مطلب


15 ساعت قبل - 155 بازدید

اوچا یا دفتر کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل در افغانستان هشدار داده است که با کاهش شدید بودجه مواجه است و برای رسیدگی به نیازهای بیش از ۱۲ میلیون نفر به ۱.۶۲ میلیارد دالر نیاز دارد. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که تقریبا نیمی از جمعیت افغانستان از جمله بیش از پنج میلیون زن به کمک‌ بشردوستانه اضطراری نیاز دارند. در گزارش برنامه نیازها و پاسخ بشردوستانه افغانستان در سال ۲۰۲۵ میلادی آمده است که سازمان‌های بشردوستانه با کاهش شدید بودجه مواجه‌ هستند. در ادامه آمده است که حدود ۲۲.۹ میلیون نفر در افغانستان به کمک‌های بشردوستانه نیاز دارند. دفتر کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل در افغانستان تاکید کرده است که هدف کمک‌های بشردوستانه در ابتدا نزدیک به ۱۷ میلیون نفر را در بر می‌گرفت که این هدف به‌دنبال کاهش شدید بودجه، به ۱۲.۵ میلیون نفر کاهش یافته است. در ادامه آمده است که صدها هزار نفر در افغانستان به کمک‌های غذایی، سرپناه اضطراری، مراقبت‌‎های بهداشتی، خدمات تغذیه، آموزش، آب آشامیدنی و کمک‌های نقدی نیاز دارند. در این گزارش آمده است: «خدمات حفاظتی برای زنان، کودکان، افراد دارای معلولیت و سایر گروه‌های در معرض خطر همچنان محور اصلی باقی مانده‌اند.» اوچا افزوده است که از دست رفتن چندین تامین‌کننده مالی، شکاف بزرگی در پاسخ بشردوستانه سال ۲۰۲۵ میلادی ایجاد کرده و تیم کشوری بشردوستانه افغانستان «اچ‌سی‌تی» را وادار به بازنگری فوری در اولویت‌های اصلی کرده است.

ادامه مطلب


1 روز قبل - 112 بازدید

رسانه‌های آمریکایی اعلام کرده‌اند که محمد خطیبی، نوجوانی از افغانستان که در مکتب متوسطه «مرسر در ایالت ویرجینیا» درس می‌خواند، موفق به دریافت جایزه ریاست‌جمهوری ایالات متحده برای برتری آموزشی شده است. در گزارش‌ها آمده است که این جایزه از سوی وزارت معارف ایالات متحده و کاخ سفید به دانش‌آموزان ممتاز اعطا می‌شود. این جایزه که با امضای دونالد ترمپ، رییس‌جمهور ایالات متحده و وزیر معارف این کشور همراه است، به دانش‌آموزانی تعلق می‌گیرد که عملکرد تحصیلی برجسته، تعهد به یادگیری و ویژگی‌های شخصیتی ممتاز از خود نشان داده باشند. محمد خطیبی درباره دریافت این افتخار گفته است: «بسیار سپاس‌گزار و خوشحالم که این افتخار را به‌دست آوردم. در عین حال، به یاد دانش‌آموزان بااستعدادی در افغانستان هستم که به چنین فرصت‌هایی دسترسی ندارند. آرزو دارم روزی همه‌ی دانش‌آموزان در محیطی امن و پشتیبان یاد بگیرند، بزرگ بیندیشند و به اهداف‌شان برسند. آموزش باید یک حق باشد، نه یک امتیاز. می‌خواهم موفقیتم الهام‌بخش دیگران باشد و به کسانی که هنوز در پی فرصت‌اند، کمک کنم.» همچنین در پیامی که همراه این جایزه ارسال شده، دونالد ترمپ دریافت‌کنندگان این افتخار را «رهبران آینده» توصیف کرده و نوشته است: «ملت ما در آینده برای رهبری و راهنمایی به شما نگاه خواهد کرد. با هم می‌توانیم بزرگ‌ترین و موفق‌ترین دوره تاریخ کشورمان را آغاز کنیم؛ یک عصر طلایی واقعی.» محمد خطیبی پس از بازگشت حکومت سرپرست به قدرت در سال ۲۰۲۱ میلادی، همراه با بخشی از خانواده‌اش از افغانستان به ایالات متحده پناه آورد. مکتب مرسر در بیانیه‌ای عمومی، با تبریک به او، محمد خطیبی را «الگویی الهام‌بخش برای سایر دانش‌آموزان» توصیف کرده و موفقیتش را نشانه‌ای از ظرفیت‌های بالقوه جوانان مهاجر دانسته است؛ ظرفیتی که با دسترسی به آموزش با کیفیت و حمایت مناسب شکوفا می‌شود. جایزه ریاست‌جمهوری برای برتری آموزشی بالاترین افتخار در چارچوب «برنامه جوایز آموزشی ریاست‌جمهوری ایالات متحده» است. دریافت‌کنندگان این جایزه باید معدل تحصیلی بالای ۳.۵ داشته باشند، توصیه‌نامه از آموزگاران دریافت کنند و در داخل و خارج از کلاس، انگیزه، صداقت و ابتکار نشان دهند.

ادامه مطلب


1 روز قبل - 93 بازدید

برنامه جهانی غذا اعلام کرده است که برای بسیاری از شهروندان افغانستان که با گرسنگی روبرو هستند، غذاهای کمکی تنها راه نجات‌شان است. این سازمان با نشر اعلامیه‌ای در حساب کاربری ایکس گفته است که موترهای برنامه جهانی غذا در افغانستان روزها در زمین‌های ناهموار و کوه‌ها سفر می‌کنند تا غذای نجات‌بخش را به جوامعی که دسترسی به آن‌ها سخت است، برسانند. در ادامه آمده است: «برای بسیاری از شهروندان افغانستان که با گرسنگی روبرو هستند، این غذا تنها راه نجات آن‌هاست.» قابل ذکر است که در سال‌های گذشته کمک‌های غذایی توانسته میلیون‌ها خانواده را از فاجعه گرسنگی در نقاط مختلف کشور نجات دهد. با این حال، کاهش شدید منابع مالی موجب شده است تا برنامه جهانی غذا ارایه خدمات به بخش بزرگی از نیازمندان را متوقف کند. این در حالی است که دونالد ترمپ در نخستین روز ورودش به کاخ سفید، دستور تعلیق ۹۰ روزه تمامی کمک‌های خارجی را صادر کرده بود. در اعلامیه کاخ سفید آمده بود که این کمک‌ها تا بررسی دقیق و سنجش میزان هماهنگی آن‌ها با سیاست‌های جدید آمریکا متوقف خواهد شد. قابل ذکر است که این دستور باعث توقف عملیات اداره توسعه بین‌المللی آمریکا در سراسر جهان شد و در همان روند ارائه خدمات حیاتی از قبیل غذا، کمک‌های دارویی و بشردوستانه را در سراسر جهان مختل کرده است. پس از سقوط دولت پیشین افغانستان، کاهش کمک‌های بین‌المللی معیشت میلیون‌ها تن را در کشور با بحران جدی روبه‌رو کرده است.

ادامه مطلب


1 روز قبل - 146 بازدید

منابع محلی از ولایت قندهار می‌‌گویند که یک مرد در این ولایت همسرش را با چاقو به شکل بسیار فجیع «سربریده» است. دست‌کم دو منبع تایید کردند که این رویداد روز (سه‌شنبه، ۲۰ جوزا) در ساحه‌ی «یخ کاریز- کالونی حاجی قادر» از مربوطات حوزه ۱۵ شهر قندهار رخ داده است. منبع تاکید کرد که این زن حدود ۲۵ سال سن داشته و از وی سه فرزند، شامل یک نوزاد دختر، به‌جامانده است. منبع افزوده است که شوهر این زن فضل محمد نام داشته و معتاد به مواد مخدر بوده است. منبع در مورد هویت این زن و دلیل اصلی قتل او چیزی نگفته است، اما می‌گوید که فضل محمد، همسرش را همیشه لت‌وکوب می‌کرد. همچنین فرماندهی پولیس حکومت سرپرست در قندهار نیز این رویداد را تایید کرده و گفته است که فضل محمد را به اتهام قتل همسرش بازداشت کرده است. پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان، قتل‌های مرموز زنان، کودکان و جوان در در سراسر کشور افزایش کم‌پیشینه یافته است. بیماری‌های روانی، خصومت شخصی، ازدواج‌های اجباری، خشونت خانوادگی و فشار‎های روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی این قتل‌ها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمی‌توانند برای خشونت‌های وارده‌ی شان شکایت کنند و این‌گونه خشونت‌‌ها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا می‌کند.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 61 بازدید

موسسه ماین‌پاکی هلوترست درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که بیش از ۸۰ درصد قربانیان انفجار ماین‌ها در افغانستان کودکان هستند. اين سازمان روز (سه‌شنبه، ۲۰ جوزا) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود نوشته است که در حال حاضر ۶.۴ میلیون تن در افغانستان در معرض خطر مواد منفجره قرار دارند. سازمان هلوترست در ادامه تاکید کرده است که بر اساس آمار این سازمان، از هر ۵ تن در افغانستان، یک نفر از «ساحه‌ی عاری از ماین» بهره‌مند می‌شود. در ادامه آمده است که بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر مربع زمین را پاک‌سازی کرده و به بیش از ۱۷ میلیون نفر کمک کرده است. موسسه هلوترست از جامعه‌ی بین‌المللی خواسته است که حمایت خود از پروسه ماین‌پاکی در افغانستان را حفظ کند. این موسسه افزوده است که از سال ۱۹۸۸ میلادی تا اکنون هزار و ۴۰۰ کیلومتر زمین را در افغانستان از ماین پاکسازی کرده و به این ترتیب به بیش از ۱۷ میلیون نفر کمک کرده است. در سال جاری میلادی به‌دلیل قطع کمک‌های مالی امریکا، بودجه‌ی برنامه‌های بشردوستانه در افغانستان، از جمله برنامه‌ی ماین پاکی، به شدت کاهش یافته است. سازمان ملل متحد بارها از کمبود بودجه و پیامدهای آن هشدار داده و خواستار کمک‌های بیشتر جامعه جهانی شده است. این در حالی است که سه روز پیش در نتیجه‌ی انفجار سرگلوله در ولایت پکتیا، یک کودک جان باخت و چهار تن دیگر زخمی شد. ماین‌ها و مهمات منفجر نشده باقی مانده از دوران‌های جنگ در کشور، سالانه جان‌ ده‌ها تن به‌ویژه کودکان را می‌گیرد.

ادامه مطلب


2 روز قبل - 131 بازدید

غزاله علیزاده (Ghazaleh Alizadeh)، تک‌فرزندِ خانواده‌ای اصیل و ثروتمند، در ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد به‌ دنیا آمد. اگرچه وقتی چشم باز کرد، خود را با نام فاطمه شناخت؛ فاطمه علیزاده هراتی. دختری که پدرش تاجر بود و خون مادری فرهیخته و اهل ادب در جان و تنش جریان داشت. منیرالسادات سیدی، مادر غزاله علیزاده، از شاعران و نویسندگان توانای زمان خود بود. مادری که ادعا می‌کند غزاله کودکی‌اش را «در خانه‌ای با حوض و باغچه‌ای پر از گل، درختان بید، سرو و درختچه‌های شمشاد» سپری کرده است. هرچند خودِ غزاله علیزاده آن دوران را با بگومگوهای پدر و مادرش و بحث‌هایشان درباره‌ی جدایی به ‌یاد می‌آورد. او در کودکی مدام در خیالاتش غرق می‌شد تا آرامشی را که در خانه پیدا نمی‌کرد در دنیای خیال به‌ دست آوَرَد. رفتاری که مادر غزاله آن را نشانه‌هایی از افسردگی تعبیر می‌کرد. غزاله علیزاده دوران تحصیل را با موفقیت گذراند و توانست در دبیرستان مهستی مشهد در رشته‌ی علوم انسانی دیپلم بگیرد. دورانی که آن را با مطالعه‌ی آثار روشنفکران سپری کرد. آثاری که بر تفکرات و عادات زندگی‌اش بسیار اثرگذار بودند. با پایان تحصیلات دبیرستان، غزاله علیزاده در کنکور شرکت کرد و باز هم درخشید. انتخاب میان رشته‌ی ادبیات دانشگاه مشهد و حقوق و فلسفه‌ی دانشگاه تهران آسان نبود، اما مادرش با اینکه در دنیای ادبیات تنفس کرده بود، دختر را به‌سمت تهران روانه کرد تا رشته‌ی حقوق را ادامه دهد. غزاله علیزاده بعد از اتمام دوره‌ی کارشناسی، وارد دانشگاه سوربن شد تا در رشته‌ی فلسفه و سینما تحصیل کند. هرچند کسی نمی‌داند چه شد که عشق به فلسفه‌ی اشراق در دلش جوشید و این رشته را انتخاب کرد، با مرگ ناگهانی پدرش دانشگاه و پایان‌نامه را رها کرد و به وطن برگشت. درست است که نویسنده‌ی کتاب خانه‌ی ادریسی‌ها از سوربن مدرک نگرفت، اما اندوخته‌های علمی و فرهنگی‌اش و تمام تجربه‌های زیسته‌اش در غربت را در توشه‌ای پربار با خود به خانه آورد. مادر غزاله علیزاده هم هر دو ماه یک‌ بار در خانه‌شان محافل ادبی برگزار می‌کرد. دورهمی‌هایی که در آن حضور روشنفکران و ادیبانی همچون سعید نفیسی و مهدی اخوان ثالث پررنگ بود. غزاله علیزاده در سال ۱۳۴۸ با بیژن الهی، شاعر نامی، ازدواج کرد. ازدواجی که حاصل آن دختری به نام سلمی الهی بود و در دهه‌ی ۵۰ به جدایی ختم شد. غزاله علیزاده در تجربه‌ی ازدواج با محمدرضا نظام‌شهیدی هم طعم جدایی را چشید. او سال‌هایی از عمرش را با سرطان دست‌به‌گریبان بود. جنگ مداومی که او را ناچار کرده بود برای نوشتن رمان «خانه‌ی ادریسی‌ها» دو منشی استخدام کند. غزاله علیزاده بالاخره در سال ۱۳۷۵ تصمیمش را گرفت و بعد از دو خودکشی نافرجام، خود را در روستای جواهرده از درختی حلق‌آویز کرد. او در نامه‌ی خداحافظی‌اش از خستگی‌اش گفته بود: «تنها و خسته‌ام، برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم در خانه‌ی تاریک؟ من غلام خانه‌های روشنم.» به گفته‌ی خود غزاله علیزاده، او اولین داستانش را در ۱۴ سالگی نوشت. داستانی ۶۰ صفحه‌ای که به تلاش مادرش در یک مجله‌ی ادبی چاپ شد، اما از میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۴۰ نویسندگی را به‌طور حرفه‌ای ادامه داد. در واقع، ادبیات راهش را در رگ‌های غزاله علیزاده پیدا کرد و در قلمش جوشید. تا آنجا که اقرار می‌کند: «من حقوق خواندم اما اهلش نبودم فقط دلم می‌خواست داستان بگویم و داستان بگویم.» کتاب «بعد از تابستان» اولین رمان غزاله علیزاده بود که در سال ۱۳۵۷ به چاپ رسید و غزاله‌ی ادبیات ایران متولد شد. در سال ۱۳۵۷، علیزاده با چاپ اولین مجموعه داستانش با نام «سفر ناگذشتنی» بار دیگر چشم ادبیات ایران را با حضورش روشن کرد. اثری که بسیاری از منتقدین ادبی تحسینش کردند و آن را نشانه‌ای روشن بر طلوع حضوری زنانه در دنیای مردانه‌ی نویسندگی آن دوران می‌دیدند. غزاله علیزاده در طی عمر نه‌چندان بلندش، رمان و داستان‌های کوتاه‌ متعددی از خود به‌‌ جا گذاشته است. روایت‌هایی که از دل جامعه‌ی ایرانی و تجربه‌های زندگی‌اش جان گرفته‌اند. کتاب خانه‌‌ی ادریسی‌ها به نام غزاله علیزاده گره خورده است. رمانی که داستانش در شهری به‌ نام عشق‌آباد اتفاق می‌افتد. خانواده‌ی اشرافی ادریسی در جریان یک انقلاب بلشویکی، با ورود ناگهانی مهمان‌هایی ناخوانده، غافلگیر می‌شوند. انقلابیونی که آمده‌اند تا حق و حقوق ستمدیدگان را احیا کنند. کتاب شب‌های تهران از طبقه‌ی اشرافی جامعه‌ی ایرانی در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ شمسی می‌گوید. داستانی عاشقانه با سه قهرمان که در فضای روشنفکری می‌گذرد. روایتی از افکار درونی یک مرد و دو زن که ارتباطشان با یکدیگر گره داستان را شکل می‌دهد. کتاب دو منظره و داستان‌های دیگر از بین کتاب‌های غزاله علیزاده بهترین انتخاب است. چراکه ۱۳ داستان کوتاه از مجموعه داستان‌های این نویسنده از جمله «سفر ناگذشتنی»، «چهارراه» و «تالارها» در آن گردآوری شده است. این نویسنده علاوه‌بر رمان «خانه ادریسی‌ها» آثاری چون «دو منظره»، «ملک آسیاب» و «شب‌های تهران» را نیز به رشته تحریر درآورده است. سه سال پس از مرگ نویسنده، رمان «خانه ادریسی‌ها» موفق به کسب جایزه بیست سال داستان‌نویسی شد. منتقدین «جزیره» به قلم این نویسنده‌ی توانا را بهترین داستان از مجموعه داستانی «چهارراه» می‌دانند. این داستان که توانسته جایزه قلم طلایی مجله گردون ادبی را به‌عنوان بهترین قصه کوتاه از آن خود کند، ازجمله داستان‌هایی است که در طاقچه در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. آمیختگی غزاله علیزاده با ادبیات کلاسیک فارسی و همین‌طور همنشینی‌اش با ادبیات فرانسه تأثیر زیادی بر رشد فکری او داشت. گوستاو فلوبر از نویسندگان موردعلاقه‌ی علیزاده بود و او اعتقاد داشت که این نویسنده‌ی فرانسوی از عرفان شرقی تأثیر گرفته است. غزاله این موضوع را پنهان نمی‌کرد که دقت بیان و توانمندی فلوبر را الگوی نویسندگی‌اش قرار داده است. غزاله علیزاده از نسل دوم نویسندگان زن ایرانی است که پا جای پای نویسندگانی چون سیمین دانشور، مهشید امیرشاهی و گلی ترقی گذاشت و با ساخت جهان‌بینی زنانه، به ‌شکل‌گیریِ آنچه امروز به‌عنوان جریان رایج داستان‌نویسی زنان در ایران شناخته می‌شود، کمک بسیاری کرد. بدون شک، غزاله علیزاده را می‌توانیم در داستان‌هایش پیدا کنیم. او اگرچه خودش را در روستایی زیبا تمام کرد، زیبایی روح و فکرش را در روایت‌هایش برایمان به یادگار گذاشت. کسی که به‌قول مسعود کیمیایی: «دلش می‌خواست افراشته بمیرد.» پگاه آهنگرانی در سال ۱۳۸۶ مستندی با عنوان «مُحاکات غزاله علیزاده» ساخته است. او برای تولید این مستند به‌سراغ خانواده، نزدیکان و دوستان غزاله علیزاده رفته و با آن‌ها به گفت‌وگو و مصاحبه نشسته است. در خلال صحبت‌های افراد مختلف، تصاویری از غزاله علیزاده هم می‌بینیم. تصاویری که جواد کراچی، از فیلم‌سازان ایرانی، در ماه‌های پایانی زندگی نویسنده ضبط کرده است. آهنگرانی به کمک این تصاویر و مصاحبه‌ها، مستندی خلق می‌کند که می‌توان در آن غزاله علیزاده را از نگاه خودش و اطرافیانش به تماشا نشست. نویسنده: قدسیه امینی

ادامه مطلب


2 روز قبل - 161 بازدید

سازمان حقوق‌بشری «هه‌نگاو» اعلام کرده است که ۵۰ روز پس از ناپدیدشدن دختر جوان اهل افغانستان، بخش‌هایی از پیکر مثله ‌شده‌ی‌ او در تهران پیدا شد. این سازمان، هویت این دختر را کبرا رضایی ۲۶ ساله گزارش داده است. براساس معلومات موجود، بخشی از اندام‌های او به‌تاریخ ۱۳ جوزا از میان زباله‌ها توسط ساکنان محل کشف شده و آزمایش‌های ژنتیکی (دی‌ان‌ای) هویت او را تأیید کرده است. مقام‌های ایرانی تا اکنون هیچ توضیح روشنی درباره این قتل نداده‌اند. سازمان حقوق‌بشری هه‌نگاو تاکید کرده است که کبرا رضایی هنگام بیرون شدن از خانه و در مسیر رفتن به محل کارش ربوده شد و سپس به قتل رسیده است. با گذشت چند روز از کشف اجزای بدن قربانی، پولیس ایران هنوز اطلاعات روشنی به خانواده مقتول ارائه نکرده و تنها اعلام کرده که دو مظنون بازداشت شده‌اند. بر اساس این گزارش، تا اکنون سایر بخش‌های بدن، تلفن همراه و مدارک شناسایی این زن پیدا نشده است. همچنین هه‌نگاو نوشته است که روز شنبه ۱۷ جوزا، در حالی که خانواده قربانی آماده برگزاری مراسم خاکسپاری بود، نیروهای حکومتی با دخالت مستقیم مانع تدفین شدند و تا این لحظه نیز از صدور مجوز رسمی برای دفن پیکر کبری رضایی خودداری کرده‌اند. گفته شده است که این اقدام، رنج و فشار مضاعفی را بر خانواده کبرا رضایی وارد کرده است. سازمان هه‌نگاو یک نهاد حقوق بشری غیردولتی است که بر نقض حقوق بشر در ایران تمرکز دارد و گزارش‌هایی درباره سرکوب، بازداشت، اعدام و خشونت علیه اقلیت‌ها منتشر می‌کند. همچنین خبرگزاری دولتی ایران (ایرنا) به نقل از سید اکبر عربی، فرمانده انتظامی شهرستان پیشوا از بازداشت قاتل یک دختر جوان در این شهرستان خبر داده است. آقای عربی اضافه کرده است که پس از کشف جسد دختر جوان در یکی از مناطق پیشوا، پولیس آگاهی با استفاده از روش‌های علمی و اطلاعاتی، توانست در مدت زمان کوتاهی هویت متهم را شناسایی و او را در یک عملیات غافلگیرانه بازداشت کند. وی افزوده است که متهم پس از بازجویی‌های اولیه به ارتکاب قتل اعتراف کرده است. اما در این خبر به هویت مقتول اشاره نشده است.

ادامه مطلب