برچسب: محدودیت

3 ساعت قبل - 44 بازدید

منابع می‌گویند که فاروق اعظم، مشاور وزارت انرژی و آب حکومت سرپرست، به‌دلیل انتقاد از محدودیت‌‌ها بر امدادگران زن در مناطق زلزله‌زده‌ی شرق افغانستان، بازداشت شده است. فضل‌الهادی وزین، از سیاست‌مداران حکومت پیشین، روز (دوشنبه، ۲۴ سنبله) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود از بازداشت آقای اعظم خبر داده و گفته است که بازداشت فاروق اعظم به اتهام حمایت از آموزش دختران و طرح برخی انتقادات علمی و مسالمت‌آمیز، اقدامی نگران‌کننده و مغایر با اصول آزادی بیان، مصالح ملی و منافع آینده افغانستان است. وی در ادامه تاکید کرده است: «ما باور داریم که نقدهای علمی و دیدگاه‌های د‌‌ل‌سوزانه نه تهدید؛ بلکه فرصتی برای تفاهم  اصلاحات و پیش‌رفت کشور محسوب می‌شوند.» این سیاست‌مدار حکومت پیشین خواستار آزادی فوری و بدون قید‌و‌شرط فاروق اعظم شده است. همچنین در ادامه آمده است که آقای اعظم روز (شنبه، ۲۲ سنبله) از سوی نیروهای دولتی بازداشت شده است و هنوز در توقیف به‌سر می‌برد. قابل ذکر است که مشاور وزارت انرژی و آب در نامه‌ای که در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شده به پسرش تایید کرده که در بازداشت به‌سر می‌برد. او در این نامه گفته است: «من در بازداشت هستم، موضوع من تعلیم زنان، علوم عصری و کمی‌وکاستی قانون امر به معروف پنداشته می‌شود.» فاروق اعظم در ادامه افزوده است: «این مواردی است که به‌خاطر آن‌ها، حاضرم سخت‌ترین شرایط را بپذیرم. به استحکام دین، وطن و امارت متعهدم.» این در حالی است که پس از وقوع زمین‌لرزه در شرق افغانستان، فاروق اعظم از عدم حضور داکتران زن و محدودیت بر امدادگران زن انتقاد کرده بود. مشاور وزارت انرژی و آب در آخرین پست فیسبوکی خود نوشته بود: «پرستاران زن باید به کنر بروند تا درس داده شود که آموزش زنان مفید است و این نمونه‌ای عملی از اهمیت تحصیل زنان در جامعه خواهد بود.» زمین‌لرزه‌ی مرگ‌باری در نهم سنبله، شرق افغانستان را تکان داد که بیش از دو هزار و ۲۰۰ تن جان باختند و بیش از سه هزار تن دیگر زخمی شدند. با این وجود، سازمان ملل، نهاد‌های حقوق بشری و ریچارد بنت، گزارش‌گر ویژه‌ی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور افغانستان، بار‌ها در رابطه به این زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار اخیر در ولایت‌های کنر و ننگرهار، بر نقش حیاتی زنان در روند کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان تاکید کردند.

ادامه مطلب


1 روز قبل - 98 بازدید

صندوق جمعیت سازمان ملل (UNFPA) درتازه‌ترین مورد اعلام کرده که زنان روستایی در ولایت فاریاب، به‌ویژه در ساعات شب، با مشکلات جدی برای دسترسی به خدمات صحی در هنگام زایمان روبرو هستند. این سازمان با نشر گزارشی گفته است که در ولسوالی قیصار فاریاب، تنها یک مرکز صحی فعال برای زنان باردار وجود دارد که در نبود برق و امکانات مناسب، ارائه خدمات به مادران در شب دشوارتر می‌شود. در ادامه آمده است، این مرکز صحی که با همکاری صندوق جمعیت سازمان ملل و کمک مالی دولت جاپان حمایت می‌شود، ماهانه به ده‌ها مورد زایمان رسیدگی می‌کند. صندوق جمعیت سازمان ملل تاکید کرد که این مرکز توسط یک خانم قابله مدیریت می‌شود و روزانه حدود ۶۰ مراجعه‌کننده برای خدمات عمومی صحی، واکسن کودکان و مراقبت‌های مادران را تحت پوشش قرار می‌دهد. باید گفت که نبود مراکز درمانی عصری، خدمات صحی مورد نیاز و داکتران زن در مناطق دور دست و‌ روستایی افغانستان، باعث بلند رفتن آمار مرگ‌و‌میر مادران و نوزادان در هنگام ولادت شده است. همچنین حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 166 بازدید

مجمع جهانی رهبران جوان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که سلما نیازی، مدیرمسوول رسانه «افغان‌تایمز»، همراه با دو روزنامه‌نگار دیگر از کشورهای هند و پرو، برنده‌ جایزه‌ی «روزنامه‌نگار جوان سال ۲۰۲۵» این مجمع شده است. مجمع جهانی رهبران جوان با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این سه روزنامه‌نگار جوان براساس کارهای تأثیرگذاری که در کشورها و جوامع خود انجام داده‌اند، به‌عنوان برنده انتخاب شدند. در اعلامیه آمده است که فعالیت روزنامه‌نگاری سلما نیازی الهام‌بخش نسل جدیدی از روزنامه‌نگاران افغا‌نستان است و راه نجاتی برای حقیقت، مقاومت و صدای زنان تحت سرکوب ارائه می‌دهد. مجمع جهانی رهبران جوان تاکید کرده است که سلما نیازی پس از تسلط دوباره‌ی حکومت سرپرست بر افغانستان به پاکستان رفت و پس از دو سال «زندگی مخفیانه» در آن کشور، به دوبلین ایرلند منتقل شد. در ادامه آمده است که دختر اهل افغانستان از تبعید به کار خود ادامه داده و با تیمی از خبرنگاران و عکاسانی که در افغانستان مخفیانه کار می‌کنند، همکاری داشته است. همچنین مجمع جهانی رهبران جوان در بخشی از اعلامیه‌اش نوشته است که سلما نیازی در اپریل سال ۲۰۲۴ میلادی پادکست «اوپن مایک» را راه‌اندازی کرد و در آن ۵۰ زن جوان اهل افغانستان داستان‌های شخصی خود از تاب‌آوری را به اشتراک گذاشتند. مجمع جهانی رهبران جوان گفت که سلما نیازی شبکه‌ای از هشت خبرنگار و عکاس جوان را آموزش داده و همچنان با بیش از ۱۰۰ زن جوان همکار در سراسر کشور در ارتباط است. قابل ذکر است که سلما نیازی سومین خبرنگار از افغانستان است که پس از تسلط دوباره‌ی حکومت فعلی بر کشور، برنده جایزه‌ی روزنامه‌نگاری مجمع جهانی رهبران جوان می‌شود. باید گفت که در سال ۲۰۲۲ میلادی، لطف‌الله نجفی‌زاده، مدیرمسوول تلویزیون «آمو» و در سال ۲۰۲۳ میلادی زهرا جویا، مسوول «رسانه رخشانه» برنده این جایزه شده بودند.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 72 بازدید

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای افغانستان درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که حکومت سرپرست باید محدودیت‌ها علیه کارکنان زن ملل متحد را لغو کنند. آقای بنت روز (جمعه، ۲۱ سنبله) با نشر پیامی در حساب کاربری ایکس خود، خواستار لغو محدودیت‌ها علیه کارمندان زن سازمان ملل در «سطح ملی» شده است. وی در ادامه تاکید کرده است: «جلوگیری از دسترسی زنان به محل کار یا حمایت از جوامع نیازمند، گواه دیگری است بر اینکه حکومت فعلی تا زمانی که مسیر خود را تغییر ندهند، نباید به وضعیت عادی بازگردند.» او افزوده است: «من قویاً با یوناما همصدا می‌شوم و از حکومت فعلی می‌خواهم که محدودیت‌های اعمال شده بر کارمندان زن در سطح ملی را لغو کنند.» سازمان ملل متحد در افغانستان نیز در اعلامیه‌‌ای خواستار لغو محدودیت‌های حکومت سرپرست علیه کارمندان زن شد. سازمان ملل نوشته است که به تاریخ ۷ سپتامبر سال جاری میلادی، نیروهای دولتی مانع ورود کارمندان و قراردادی‌های زن سازمان ملل به دفاتر این نهاد در کابل شدند. یوناما تصریح کرد که این محدودیت سپس به دفاتر ساحوی سازمان ملل در سراسر کشور گسترش یافت و با اطلاعیه‌های کتبی یا شفاهی از سوی حکومت فعلی اعمال گردید. سازمان ملل با نشر اعلامیه‌ای گفته است که نیروهای حکومتی در ورودی دفاتر سازمان ملل در ولایت‌های کابل، هرات و مزار شریف حضور دارند تا مانع ورود کارمندان زن به دفاتر نهادهای سازمان ملل شوند. سازمان ملل گفته: «این موضوع به‌ویژه با توجه به محدودیت‌های مداوم بر حقوق زنان و دختران در افغانستان، نگران‌کننده است.» سازمان ملل متحد در افغانستان گفته است که این محدودیت‌ها نقض قوانین بین‌المللی مربوط به مصونیت‌ها و امتیازات کارکنان سازمان ملل است و در تلاش است هرچه زودتر این محدودیت‌ها را لغو کند. همچنین حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


3 روز قبل - 82 بازدید

تاج‌الدین اویواله، نماینده‌ی یونیسف یا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد در ‏افغانستان اعلام کرده است که کودکان سنگین‌ترین بار زمین‌لرزه‌ی اخیر در شرق افغانستان ‏را بر دوش می‌کشند و به‌ویژه دختران با خطرات منحصربه‌فردی روبرو ‏هستند.‏ آقای اویواله این اظهارات را در یک نشست خبری در جنوا مطرح کرده و گفته است: «افغانستان بار دیگر در حال ‏دست‌وپنجه نرم کردن با تراژدی است و کودکان در انتهای بحرانی وخیم قرار ‏دارند.» وی در ادامه تاکید کرد که حداقل یک هزار و ۱۷۲ کودک در ‏زمین‌لرزه جان خود را از دست داده‌اند که بیش از نیمی از کل تلفات را تشکیل ‏می‌دهد و همچنان ۴۵ کودک از خانواده‌های خود جدا شده‌اند و ۲۷۱ نفر به‌تازگی یتیم شده‌اند. سازمان ملل با نشر آمارهای گفته است که زمین‌لرزه در شرق افغانستان دست‌کم جان بیش از ‏دو هزار و ۱۶۴ نفر را گرفته و بیش از سه هزار و ۴۲۸ نفر را زخمی کرده است.‏ نماینده‌ی صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل در ادامه افزوده است که مثل همیشه در چنین بلایایی، کودکان سنگین‌ترین ‏بار را به دوش می‌کشند و در مجموع، بیش از نیم‌میلیون نفر تحت تأثیر قرار گرفته‌اند که در ‏میان آنان، ۲۶۳ هزار کودک شامل اند که اکنون با خطرات بیشتری روبرو هستند.‏ وی گفته است: «به‌ویژه دختران با خطرات منحصربه‌فردی ‏روبرو هستند. وقتی خانه‌ها ویران می‌شوند، دختران اغلب اولین کسانی هستند ‏که در کشوری که حق تحصیل آنان با موانع بزرگی روبرو است، از مکتب ‏خارج می‌شوند. وقتی خانواده‌ها معیشت خود را از دست می‌دهند، دختران در ‏معرض خطر بیشتری برای ازدواج کودکان قرار می‌گیرند.»‏ او تصریح کرد که بدون اقدام جامعه‌ی جهانی، بحران نابرابری‌های موجود را ‏عمیق‌تر کرده و بار نامتناسبی را بر دوش دختران خواهد گذاشت. نماینده‌ی یونیسف در بخشی از صحبت‌هایش اشاره کرده است که شرکایش، استقرار امدادگران زن را در اولویت قرار ‏می‌دهند تا اطمینان حاصل شود که زنان و دختران می‌توانند به‌طور ایمن و ‏عادلانه به حمایت دسترسی داشته باشند. پیش از این نهادهای کمک‌رسان از کمبود امدادگران و داکتران زن در مناطق ‏زلزله‌زده خبر داده بودند. حکومت سرپرست محدودیت‌های شدیدی بر ‏تردد و فعالیت زنان وضع کرده‌اند. نهادهای امدادرسان خواستار لغو این ‏محدودیت است.‏ ‏حدود دو هفته قبل زمین‌لرزه‌ی مرگ‌بار شرق افغانستان را تکان داد. این رویداد ‌‏در ولایت کنر تلفات و خسارات سنگین برجای گذاشته است.‏ اوچا اعلام ‏کرده است که طبق آخرین آمار، در این زمین‌لرزه دو هزار و ‌‏۱۶۴ نفر جان ‏باخته و سه هزار و ۴۲۸ نفر دیگر زخمی شده‌اند.‏ به‌گفته‌ی این نهاد، جان‌باختگان شامل ۵۱۶ زن، ۴۷۶ مرد، ۵۰۹ دختر و ‌‏۶۶۳ ‏پسر می‌شوند.‏ نهادهای سازمان ملل برای ادامه‌ی کمک‌رسانی درخواست بودجه‌ی فوری کرده‌اند.

ادامه مطلب


4 روز قبل - 150 بازدید

عبدالرحمن، مردی حدود چهل‌وپنج‌ساله، زاده‌ی یکی از قریه‌های کوهستانی کنر است. در دوران جنگ‌های داخلی، زمانی که هنوز به بیست سالگی نرسیده بود، همراه خانواده‌اش راهی پاکستان شد. آن‌ها هیچ نداشتند جز یک الاغ، چند بوجی گندم و چند ظرف مسی که مادرش برای توشه‌ی راه در یک گونی پیچیده بود. شب‌های تاریک، صدای مهیب توپ‌خانه، و اضطراب راه، همراه‌شان بود تا سرانجام از مرز گذشتند و در یکی از خیمه‌های مهاجرین در خاک پشاور پناه گرفتند. سال‌های نخست مهاجرت، برای عبدالرحمن و خانواده‌اش تلخ و طاقت‌فرسا بود. او، که جوانی خام و بی‌تجربه بود، صبح‌ها در سرک‌های پشاور به دنبال کار می‌گشت، بار می‌کشید، صندوق‌های میوه را از موترها پایین می‌آورد و از بازاری به بازاری می‌برد. شب‌ها با دستان تاول‌زده و پاهای زخمی به خیمه برمی‌گشت. مادرش هر شب به او می‌گفت: «فرزندم، صبر کن، روزی می‌رسد که تو هم صاحب خانه خواهی شد.» و عبدالرحمن، هر شب با شنیدن همین جمله، قطره‌ای امید در دلش شعله‌ور می‌شد؛ نوری کوچک در میان تاریکیِ آن روزهای بی‌پایان. سال‌ها گذشت و عبدالرحمن، با پشت‌کار و امید، توانست با اندک پس‌انداز و کمی قرض از دوستان، یک دکان کوچک پرزه‌جات موتر را در یکی از کوچه‌های پشاور باز کند. همان دکان ساده، نقطه‌ی عطف زندگی‌اش شد. هر صبح زود، دروازه‌ی دکان را باز می‌کرد؛ بوی روغن موتر، آهن زنگ‌زده و صدای پرندگان صبحگاهی در هوا می‌پیچید، و او با دل‌گرمی می‌گفت: «این زنده‌گی ماست، دسترنج ماست.» در همین سال‌ها بود که با «زرگل» ازدواج کرد؛ زنی مهربان، صبور و پر از امید. وقتی به خانه‌ی کوچک کرایی‌شان رفتند، زرگل با دستان خودش خانه را رنگ زد، پرده‌ها را نصب کرد و گوشه‌ای از حیاط را به گل‌کاری اختصاص داد. آن خانه، با دیوارهای خشت خام و سقف چوبی‌اش، برای عبدالرحمن چیزی کمتر از یک قصر نداشت. او همیشه لبخند می‌زد و می‌گفت: «زرگل، این خانه وطن دوم ماست؛ هرچند دور از خاک خود هستیم، اما پر از گرمی دل تو.» با گذر زمان، آن خانه نه فقط پناهگاه جسم‌شان شد، بلکه مأمن عشق، رنج، امید و تلاش مشترک آن‌ها نیز بود. چهار فرزند، یکی پس از دیگری به دنیا آمدند؛ سه دختر و یک پسر. دختران به مکتب پاکستانی رفتند، زبان اردو را آموختند و هر روز با دفترچه‌های رنگی و کتاب‌های درسی در آغوش، از مکتب بازمی‌گشتند. عبدالرحمن با افتخار به آن‌ها نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد: «شما روزی چیزی می‌شوید که پدرتان هیچ‌وقت نتوانست بشود.» پسر کوچکش، هنوز آن‌قدر خردسال بود که بیشتر وقتش را در دکان کنار پدر می‌نشست و مهره‌های آهنی را مثل اسباب‌بازی‌ها به هم می‌چسپاند و می‌خندید. زندگی به سختی، اما با کورسویی از امید می‌گذشت. عبدالرحمن سالی چند بار به افغانستان می‌رفت تا اقاربش را ببیند، اما هر بار با حسرتی سنگین‌تر برمی‌گشت. در دل می‌گفت: «افغانستان جای زنده‌گی نیست. اینجا، در پاکستان، هرچند بیگانه‌ایم، اما یک سقف بالای سر داریم و نانی برای خوردن.» اما همه‌چیز در پاییز ۲۰۲۳ دگرگون شد. حکومت پاکستان اعلام کرد که افغان‌ها باید کشور را ترک کنند. در آغاز، عبدالرحمن این خبر را باور نکرد. در دکانش با دوستانش می‌نشستند و با بی‌اعتنایی می‌گفتند: «این فقط یک تهدید سیاسی‌ست، هیچ‌وقت عملی نمی‌شود. ما سال‌هاست اینجاییم، چطور می‌توانند یک‌شبه همه چیز را از ما بگیرند؟» اما روزها گذشت. گشت‌زنی پولیس در کوچه‌ها بیشتر شد. چهره‌های آشنا دیگر به دکان نمی‌آمدند. خبر رسید که چندین خانواده را نیمه‌شب از خانه‌ها بیرون کشیده‌اند و بی‌صدا به مرز فرستاده‌اند. ترس، بی‌صدا اما سنگین، در دل عبدالرحمن نشست. آرام‌آرام فهمید که چیزی به نام "امنیت" دیگر در این سرزمین بیگانه هم برای او باقی نمانده است. یک روز، وقتی عبدالرحمن مثل همیشه به دکانش رسید، دید چند پولیس در همان کوچه ایستاده‌اند. یکی از آن‌ها نزدیک شد و با صدایی جدی گفت: «عبدالرحمن، وقتت تمام است. آماده شو، باید بروی.» عبدالرحمن که جا خورده بود، با لکنت پاسخ داد: «اما من اینجا خانه دارم، دکان دارم، قرض دارم، وسایل دارم… چطور می‌توانم یک‌شبه همه چیز را ترک کنم؟» پولیس بی‌رحمانه خندید و گفت: «این مشکل تنها از تو نیست. یا خودت برو، یا ما بیرونت می‌کنیم.» آن شب، خانه‌ی عبدالرحمن پر از گریه و اندوه بود. دخترانش کتاب‌های‌شان را بغل کرده بودند، زرگل لباس‌ها را با عجله در یک بوجی انداخته بود، اما همه می‌دانستند که در واقع چیزی با خود نخواهند برد. تنها چیزی که عبدالرحمن توانست با خود بردارد، چند جامه‌ی ساده، مقداری نان خشک، و یک قاب عکس خانوادگی بود. همه‌چیز—خانه، دکان، وسایل، فرش‌ها، حتی سند طلای زرگل—همان‌جا ماند. وقتی به مرز تورخم رسیدند، هزاران خانواده‌ی دیگر در صف‌های طولانی ایستاده بودند. کودکان از سرما می‌لرزیدند، زنان ناله می‌کردند، و مردان با چشمانی پر از اشک و حسرت به پشت سر نگاه می‌کردند. عبدالرحمن در سکوت ایستاده بود و با خود می‌گفت: «اینجا همان جایی‌ست که بیست‌وپنج سال زحمت کشیدم. اینجا همه چیزم ماند… حالا باید به کجا بروم؟» اما آن‌سوی مرز، خبری از آسایش نبود؛ تنها چیزی که انتظارشان را می‌کشید، خاک خشک و خیمه‌های پاره و فرسوده بود. در ننگرهار، آن‌ها را به کمپ مهاجرین فرستادند. وقتی عبدالرحمن به خیمه‌ی کهنه‌ای رسید که حالا باید خانه‌شان می‌شد، دست‌هایش لرزید. زرگل نشست، سرش را میان دستانش گرفت و با صدایی خفه گفت: «خدایا، ما به کجا رسیدیم؟» امروز، عبدالرحمن و خانواده‌اش هنوز در همان خیمه زندگی می‌کنند. شب‌ها، باد سرد از میان درزهای خیمه عبور می‌کند، باران سقف پارچه‌ای را سوراخ می‌کند و زمین خیس و گل‌آلود می‌شود. دخترانش دیگر به مکتب نمی‌روند؛ بیشتر روزهای‌شان در صف نان، آب و مواد سوختی می‌گذرد. پسرش، که روزگاری در دکان با او کار می‌کرد، حالا با پای برهنه از این خیمه به آن خیمه می‌چرخد، دنبال چند تکه چوب خشک برای آتش. زرگل شب‌ها آرام زیر پتو می‌لرزد، اشک می‌ریزد و زیر لب زمزمه می‌کند: «کاش همان‌جا می‌ماندیم… حتی اگر زندان می‌رفتیم. اینجا… هیچ چیز نداریم. هیچ چیز.» عبدالرحمن هر روز به امید پیدا کردن کاری، راهی شهر می‌شود، اما جز بیگاری با مزد اندک، چیزی نصیبش نمی‌گردد. با دستانی پینه‌بسته و چهره‌ای خسته، هر شب به خیمه برمی‌گردد و در دل می‌گوید: «بیست‌وپنج سال زحمت کشیدم، با رنج، یک زندگی ساختم… همه‌اش همان‌جا ماند. حالا دوباره از صفر باید شروع کنم؛ اما این‌بار نه خانه‌ای دارم، نه مکتبی، نه آینده‌ای. ما در میانه‌ی هیچ‌جا مانده‌ایم… نه آنجا ماندیم، نه اینجا رسیدیم.» شب‌ها که باد سرد در خیمه می‌پیچد و زمین از رطوبت یخ می‌زند، روی خاک می‌نشیند، قاب عکس خانوادگی را از میان بوجی بیرون می‌کشد، دستی آرام بر چهره‌های خندان بچه‌هایش در عکس می‌کشد و زیر لب با صدایی بغض‌آلود می‌گوید: «این، همان روزهای خوش ما بود… روزهایی که دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گردد.» نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


6 روز قبل - 127 بازدید

جوهره بنت عبدالعزیز السویدی، معاون نمایندگی دائم قطر در ژنو اعلام کرد که تضمین حق آموزش و کار زنان باید به‌عنوان بخشی اساسی از آینده  افغانستان مورد توجه جامعه‌ی جهانی قرار گیرد. خانم السویدی این اظهارات را در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو مطرح کرده و گفته است که افغانستان با چالش‌های متعددی از جمله بحران اقتصادی، بیکاری، افزایش نیازهای انسانی، فقر، ناامنی غذایی، تغییرات اقلیمی، ادامه تحریم‌ها و بازگشت میلیون‌ها مهاجر روبرو است. او در ادامه تاکید کرد که جامعه‌ی جهانی باید به حمایت از بازسازی نهادهای افغانستان، رساندن کمک‌های بشردوستانه و حفظ گفتگو با تمام طرف‌های افغان ادامه دهد تا شرایط لازم برای تحقق صلح و بازگشت افغانستان به جامعه‌ی جهانی فراهم شود. وی در ادامه افزود که قطر در گفتگوهای خود با طرف‌های افغان همواره بر حقوق بشر تاکید کرده و موضوع مشارکت زنان، تضمین حق آنان در آموزش و کار و حفاظت از حقوق همه اقشار افغانستان را مطرح می‌کند. قابل ذکر است که پس از بازگشت حکومت سرپرست به قدرت، دولت رفتن دختران به مکتب‌های متوسطه و لیسه را ممنوع کرد. افزون بر آن، حکومت فعلی زنان را از بیشتر بخش‌های کاری، به‌ویژه اداره‌های دولتی و نهادهای غیردولتی، کنار گذاشته و محدودیت‌های گسترده‌ای بر حضور آنان در بازار کار وضع کرد؛ اقداماتی که با انتقادهای شدید جامعه‌ی جهانی روبرو شده است. این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند.

ادامه مطلب


7 روز قبل - 143 بازدید

وقتی در کوچه‌های هرات قدم می‌زنی، صدای ازدحام مردم، بوی نان تازه از تنور و شور و حال بازار شاید این شهر را زنده و پرانرژی نشان دهد، اما اگر وارد دنیای زنان کارگر، به‌ویژه زنان داکتر شوی، داستان کاملاً متفاوت است. یکی از این زنان که سال‌ها درس خوانده، رنج کشیده و تنها طبابت را از آرزوهای کودکی‌اش حفظ کرده بود، حالا روایت تلخ و دردناکی از زندگی کاری‌اش در یکی از شفاخانه‌های خصوصی دارد. او به روزهایی اشاره می‌کند که هنوز دانشجوی طب بود. شب‌ها تا نیمه‌شب زیر چراغ کم‌نور، کتاب‌های قطور را ورق می‌زد و خواب و بیداری‌اش در هم می‌آمیخت، اما امید داشت. امید داشت روزی روپوش سفید به تن کند و مادران، کودکان و بیماران با نگاه پر از امید به سویش بیایند و او را چون فرشته‌ای ببینند که دردشان را تسکین می‌دهد. اما وقتی فارغ‌التحصیل شد و نخستین بار پا به یکی از شفاخانه‌های خصوصی گذاشت، همه‌چیز آن‌قدر روشن و زیبا نبود که تصور می‌کرد. در همان هفته‌های نخست، مدیر شفاخانه که مردی پرمدعا و صاحب نفوذ بود، با حرف‌هایی او را تکان داد. ابتدا در قالب شوخی و کنایه، و سپس با سخنانی مستقیم که هیچ ربطی به طبابت نداشت. پیشنهادهای شرم‌آور، درخواست‌های پنهان و گاهی آشکار، قلب این داکتر جوان را می‌لرزاند و او را میان وظیفه‌اش و حفظ عزت نفسش گرفتار می‌کرد. او می‌گوید هر بار که مجبور بود با مدیر صحبت کند، دستانش سرد می‌شد و نفسش به شماره می‌افتاد. او داکتر بود، اما در برابر نگاه‌های آلوده و لبخندهای کثیف مدیر، خود را مثل یک بیمار بی‌دفاع می‌دید. این تجربه تلخ، آغاز کابوس زندگی کاری‌اش بود. او تنها نبود؛ نرس‌ها و همکاران زن دیگر نیز از همین زخم‌ها رنج می‌بردند. آنها هر روز ساعت‌های طولانی کار می‌کردند، اما در ازای این تلاش تنها پنج تا هفت هزار افغانی حقوق می‌گرفتند که اغلب ماه‌ها به تأخیر می‌افتاد. یکی از نرس‌ها یک روز آرام در گوشش گفت: «اگر همین حقوق ناچیز را هم نگیرم، کودکانم شب‌ها گرسنه می‌خوابند؛ به همین دلیل باید تمام تحقیرها و توهین‌ها را تحمل کنم.» او بارها شاهد گریه‌های خاموش این نرس‌ها بود؛ زنانی که پس از دوازده ساعت کار سخت، در گوشه‌ای از شفاخانه اشک‌های‌شان را با آستین پاک می‌کردند و دوباره با لبخندی اجباری به استقبال بیماران می‌رفتند. تبعیض و بی‌عدالتی در این شفاخانه مثل خوره به جان همه زده بود و روحشان را می‌خورد. داکتران مرد با حقوق‌های بالاتر و احترام بیشتری کار می‌کردند. اگر اشتباهی می‌کردند، با گذشت و آرامش از کنار آن می‌گذشتند، اما اگر یک داکتر زن کوچک‌ترین لغزشی داشت، همان روز آوازه‌اش در همه جا می‌پیچید و حیثیتش لکه‌دار می‌شد. زنان همیشه زیر ذره‌بین بودند، حتی در ساده‌ترین رفتارهای‌شان. اگر با مریض بیش از حد معمول صحبت می‌کردند، اگر چند دقیقه بیشتر از زمان معمول با همکار مرد حرف می‌زدند، یا اگر صدایشان کمی بلندتر می‌شد، فوراً برچسب می‌خوردند و آبروی‌شان بازیچه دست دیگران می‌شد. این فضای خفه‌کننده هر روز بیش‌تر روح او را فرسوده می‌کرد. شب‌ها که به خانه برمی‌گشت، سرش را روی بالین می‌گذاشت و در سکوت گریه می‌کرد. مادرش فکر می‌کرد از خستگی و درد بیماران اشک می‌ریزد، اما حقیقت چیز دیگری بود؛ او از انسان‌ها، از بی‌عدالتی‌ها، از نگاه‌های آلوده و از فشارهایی که بر او و همکاران زن وارد می‌شد، به شدت خسته و دل‌شکسته بود. او می‌گوید بارها با خود فکر کرده بود کاش هرگز داکتر نمی‌شد؛ کاش همان دختر ساده روستایی می‌ماند تا امروز این همه زخم و درد بر دل نداشت. اما هر بار که به یاد شاگردان جوانی می‌افتاد که تازه وارد دانشکده طب شده‌اند و او را الگوی خود می‌دانند، دلش نرم می‌شد و به خودش می‌گفت: «اگر من هم بروم و تسلیم شوم، پس چه کسی برای این دختران خواهد ماند تا راه علم را ادامه دهند؟» او ماند، اما ماندنش به معنای آرامش نبود. روز به روز فضای شفاخانه بیشتر شبیه یک تجارت‌خانه بی‌رحم می‌شد. مدیران تنها به فکر منافع مالی بودند، بیماران برای‌شان فقط «عدد» و پرسونل طبی «ابزار» محسوب می‌شدند. هیچ نهادی برای حمایت از داکتران و نرس‌ها وجود نداشت. وزارت صحت عامه در کاغذ وعده‌های زیبا می‌داد، اما در عمل نه نظارتی بود و نه حمایتی دیده می‌شد. این سکوت اجباری، دردناک‌ترین بخش زندگی او بود. اگر جرأت می‌کرد و از آزار و فشارها سخن می‌گفت، نه تنها شغلش را از دست می‌داد، بلکه در جامعه‌ای پر از قضاوت، خودش متهم و طرد می‌شد. همین ترس بود که باعث می‌شد او و صدها زن دیگر در این شهر و سراسر کشور، با زخم‌های پنهان زندگی کنند و لب به شکایت باز نکنند. گاهی مقابل آیینه می‌ایستاد و با خود می‌گفت: «تو داکتر هستی، اما چرا چشمانت این‌قدر خسته و پر از اشک است؟ چرا روپوش سفیدی که باید نماد غرور باشد، بوی غم می‌دهد؟» با همه‌ی این دردها، او هنوز کورسویی از امید را در دل زنده نگه داشته است. هر بار که شاگردانش در دانشگاه با شور و شوق به او نگاه می‌کنند، به خودش می‌گوید: «شاید هنوز ارزش داشته باشد که بمانم، شاید همین ماندن خاموش و پر از زخم من، الهام‌بخش نسلی شود که فردا بتوانند این فضای مسموم را تغییر دهند.» اما خودش می‌داند که این راه، پر از سنگلاخ و خونین است و بسیاری در همین مسیر از پا می‌افتند. داستان او فقط داستان یک نفر نیست؛ بلکه بازتاب زندگی صدها داکتر و نرس زن در افغانستان است؛ زنانی که با هزاران امید وارد شفاخانه‌ها می‌شوند، اما در پشت درهای بسته به جای احترام و عدالت، با تحقیر و سکوت اجباری روبه‌رو می‌شوند. نویسنده: سارا کریمی

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 86 بازدید

نمایندگی اتحادیه اروپا برای افغانستان اعلام کرده است که براساس یک توافق‌نامه با سازمان نجات کودکان، شش میلیون یورو برای دسترسی کودکان کشور به آموزش باکیفیت اختصاص داده است. این نمایندگی با نشر اعلامیه‌ای گفته است که این پول را برای راه‌اندازی طرح «تسهیل دسترسی به دانش، امید و تاب‌آوری آموزشی» کمک کرده است. در اعلامیه آمده است که این کمک مالی به فراهم کردن فرصت‌های یادگیری ایمن، فراگیر، متناسب با جنسیت، باکیفیت و بدون وقفه برای پسران و دختران، به‌ویژه آنانی که از رفتن به مکتب بازمانده‌اند و یا دارای معلولیت هستند، کمک می‌کند. نمایندگی اتحادیه اروپا تاکید کرده است که براساس طرح «تسهیل دسترسی به دانش، امید و تاب‌آوری آموزشی»، مکاتب و مراکز آموزشی مبتنی بر جامعه تأسیس و مواد درسی ضروری و کتاب‌خانه برای کودکان افغا‌نستان فراهم خواهد شد. در ادامه آمده است که این طرح سواد، حساب و مهارت‌های اجتماعی کودکان را افزایش می‌دهد و در عین حال جوامع محلی را برای تضمین پایداری بلندمدت این تلاش‌های آموزشی درگیر می‌کند. اعلامیه به نقل از ورونیکا بوسکوویچ پوهار، کاردار نمایندگی اتحادیه اروپا در افغانستان نوشته است: «ما معتقدیم که هر کودکی، صرف نظر از جنسیت یا شرایط، حق داشتن یک محیط یادگیری امن و فراگیر را دارد.» وی در ادامه تاکید کرد: «این ابتکار با تمرکز بر دختران، نه‌تنها فرصت‌های آموزشی را بهبود می‌بخشد بلکه امید به رفاه یک ملت را نیز تقویت می‌کند. از این گذشته، نسل تحصیل‌کرده کلید ساختن آینده‌ای بهتر برای کشور است.» در اعلامیه آمده است که طرح «تسهیل دسترسی به دانش، امید و تاب‌آوری آموزشی» در ۳۶ ماه آینده اجرایی می‌شود و بر بهبود دسترسی به آموزش ایمن برای کودکان، افزایش مهارت‌های اصلی تحصیلی و اجتماعی-عاطفی آنان و افزایش مشارکت جامعه برای تضمین پایداری بلندمدت آموزش، تمرکز خواهد داشت. همچنین ملکامو کاسا، مسئول دفتر سازمان نجات کودکان در افغانستان گفته است: «ما به این باور هستیم که هر کودکی حق دارد در محیطی امن و آرام به آموزش باکیفیت دسترسی داشته باشد.» در حالی اتحادیه اروپا بر آموزش کودکان در افغانستان سرمایه‌گذاری می‌کند که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند.

ادامه مطلب


1 هفته قبل - 71 بازدید

ولکر ترک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد درتازه‌ترین مورد اعلام کرده است که افغانستان به دلیل محدودیت‌ها بر دسترسی زنان و دختران به خدمات صحی، یکی از بالاترین نرخ‌های مرگ‌ومیر مادران در جهان را دارد. آقای ترک این سخنان در آغاز شصتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد مطرح کرده و گفته است که حکومت سرپرست افغانستان نه‌تنها دسترسی زنان به خدمات صحی را محدود کرده‌، بلکه بسیاری از حقوق بشری آنان را نیز نقض کرده است. وی در ادامه تاکید کرده است: «طی سال گذشته، حذف زنان و دختران از زندگی عمومی تقریباً کامل شده است.» همچنین کمیسر عالی حقوق ‌‌بشر سازمان ملل متحد در این نشست به اخراج مهاجران افغانستان از ایران و پاکستان و شماری دیگر از کشورها اشاره کرد و افزوده است که سیاست‌ها و رویه‌هایی که حقوق مهاجران و پناهندگان را نقض می‌کنند، در برخی کشورها در حال عادی شدن هستند. قابل ذکر است که حکومت فعلی پس از تسلط بر افغانستان، زنان و دختران را از آموزش و ‏تحصیل محروم کرده است. حکومت فعلی در آخرین محدودیت خود، ‏دروازه‌های انستیتوت‌های طبی را به‌روی دختران بست، در حالی که ‏بخش صحت افغانستان با کمبود پرسنل مواجه است.‏ این اقدام حکومت فعلی باعث شده است که میلیون‌ها دانش‌آموز دختر از آموزش باز بماند. در کنار آن زنان از رفتن به‌ باشگاه‌های ورزشی، رستورانت‌ها، حمام‌های عمومی، معاینه توسط پزشکان مرد، سفر بدون محرم و کار در موسسات غیردولتی داخلی و بین‌المللی و حتی دفاتر سازمان ملل در افغانستان منع شده‌اند. در حال حاضر افغانستان با بحران جدی بشری مواجه است و نیمی از ‏جمعیت کشور نیاز به کمک‌های بشردوستانه دارند. در همین حال اخراج ‏گروهی مهاجران افغانستان از کشورهای همسایه، به وخامت وضعیت ‏افزوده است.‏ همزمان با این، نهادهای سازمان ملل از کمبود داکتران زن در کشور هشدار داده‌اند.

ادامه مطلب